ریشه‌های مذهب شیعه: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
برخی می‌گویند مذهب اهل سنت، اسلام اصیل است و مذهب شیعه امامیه ساخته دست بشر است و هیچ ریشه‌ای در قرآن و احادیث نبوی ندارد، آیا این سخن درست است؟
برخی می‌گویند مذهب شیعه امامیه ساخته دست بشر است و هیچ ریشه‌ای در قرآن و احادیث نبوی ندارد، آیا این سخن درست است؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}


منشأ مذهب اهل سنت در مرحله اول مخالفت عمر با پیامبر اسلام(ص) در مسئله نوشتن وصیت نامه است. در مرحله دوم [[جریان سقیفه|سقیفه]] اساس مذهب اهل سنت را تشکیل می‌دهد. این دو موضوع نه تنها در قرآن و احادیث نبوی ریشه ندارند بلکه در تضاد با آن‌ها هستند. اما ارکان و عقاید مذهب شیعه که شامل اصل امامت، [[امامت ایده ایرانی|امامت]] امام علی(ع)، اعتقاد به دوازده امام و [[مهدویت]] می‌شود، از آموزه‌های قرآن کریم و احادیث نبوی گرفته شده‌اند.
[[مذهب شیعه]] بر توحید، نبوت، و قیامت استوار است که در قرآن کریم و احادیث نبوی از امور مسلم دین اسلام هستند. مذهب شیعه بر اصل امامت در اسلام و بر امامت امام علی (ع) و یازده امام دیگر نیز اعتقاد دارد. همچنین مرجعیت دینی اهل بیت (ع) و برخی موضوعات مهدویت از ویژیگی های اعتقادی مذهب شیعه به شمار می آیند. این عقاید اختصاصی شیعه در قرآن و احادیث نبوی ریشه های محکمی دارند. از این رو ثابت می شود که شیعه همان اسلام است که پیامبر اسلام برای هدایت بشر آورده است.  


== داستان قلم و دوات ریشه اصلی مذهب اهل سنت ==
==جایگاه و مقام امامت در اسلام==
ریشه اصلی مذهب اهل سنت را ممانعت عمر از نوشته شدن وصیت نامه پیامبر اسلام(ص) تشکیل می‌دهد. هنگامی که رسول خدا(ص) مریض بود و مردم در خانه او جمع شده بودند. پیامبر خدا(ص) فرمود بیاورید تا نامه‌ای برای شما بنویسم که بعداز آن هرگز گمراه نشوید. عمر بی‌معطلی گفت مریضی بر رسول‌الله(ص) غلبه کرده است و قرآن در نزد شما[در نزد ما] است و کتاب خدا ما را کافی است. بعدازاین سخن عمر، کسانی که در خانه بودند دچار اختلاف شدند و باهم دشمنی ورزیدند. برخی از آنان می‌گفتند نزدیک شوید تا نامه‌ای برای شما بنویسد که بعدازآن هرگز گمراه نشوید و برخی دیگر همان را می‌گفتند که عمر گفت و چون اختلاف و هیاهو در حضور پیامبر(ص) از حد گذشت، رسول‌الله فرمود از پیش من برخیزید. بعدازآن ابن‌عباس مدام می‌گفت مصیبتی بزرگ آن اختلاف و هیاهویی بود که بین رسول خدا(ص) و آن نامه‌ای که برای آنان می‌خواست بنویسد حائل شد.<ref>بخاری، محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح بخاری، ج5ص2146، باب قول المریض قوموا عنی، و ج6ص2680 باب کراهیة الاختلاف؛ بیروت، دار ابن کثیر الیمامة، چ3، 1407ق / 1987م. تحقیق: د. مصطفی دیب البغا.</ref>


نویسنده مقدمه بر کتاب «صواعق المحرقة» در ضمن نقل این حدیث از کتاب شرح مواقف، می‌گوید این اختلاف بین رسول‌الله(ص) و عمر در مسئله امامت و منصب [[خلافت]] بوده است.<ref>هیثمی، احمد بن حجر، الصواعق المحرقه، مقدمه، ص (هـ)، مصر، مکتبة القاهره، [بی‌تا].</ref>
ازنظر مذهب شیعه و [[اهل‌بیت]](ع) افزون بر اینکه قاعده لطف اقتضاء می‌کند امام باید از طرف خداوند و به‌وسیله پیامبرش معرفی گردد،<ref>علامه حلی، الباب الحادی عشر، ص10. مؤسسه مطالعات اسلامی، تهران‏، چ1، 1365ش.</ref> [[امامت]] مقامی است که هدایت بشر و راهنمایی آنان به‌سوی کمال مطلوب و انجام صحیح عبادت خداوند، از اهداف اصلی و فلسفه وجودی آن به‌شمار می‌آیند. با توجه به نقص و ضعف انسان‌های عادی و نیازمندی خود آنان به هدایتگر الهی، این مسئولیت خطیر از شئون انسان‌های عادی نیست، پس به‌حکم عقل برای این مقام باید کسی از طرف خداوند نصب و تعیین گردد که از پشتوانه علمی خداوند و تأییدات غیبی الهی برخوردار باشد.
عالِم دیگر اهل سنت می‌گوید: اختلاف مسلمین برای بار اول در مسئله امامت بوده است. انصار اعتقاد به امامت سعد بن عباده داشته و قریش اعتقاد داشتند که امامت از آن قریش است.<ref>ابو منصور، عبدالقاهر بن طاهر، الفرق بین الفرق، ص13، بیروت، دارالوفاق الجدیدة، چ2، 1977 م.</ref>
علمای اهل سنت اعتراف کرده‌اند که [[پیامبر اسلام(ص) اولین مسلمان|پیامبر اسلام]](ص) می‌خواسته است در این نامه بر امامت بعد از خودش تصریح کرده<ref>عینی، محمود بن احمد، عمدة القاری، ج2 ص171، بیروت، دار احیاء التراث العربی.</ref>و کسی را برای خلافت معین کند تا در تعیین خلیفه بین اصحاب اختلاف پیش نیاید.<ref>نووی، یحیی بن شرف، شرح النووی علی صحیح مسلم، ج11، ص90، بیروت، دارالکتب العربی، 1407ق/1987م.</ref>


== شورای سقیفه ریشه دوم و اساس مذهب اهل سنت ==
علامه طباطبایی بر لزوم اینکه امام خودش باید هدایت‌شده باشد، برهان را این‌چنین اقامه می‌کند: «قوام امامت که از یک نوع شرافت و عظمت برخوردار است ممکن نیست مگر توسط کسی که نفس او بالذات سعید باشد؛ زیراکسی که ذات او متلبس به ظلم و شقاوت باشد [او نمی‌تواند سعادت و نجات دیگران را تأمین کند بلکه] سعادت او با هدایت غیر امکان‌پذیر است. ریشه این استدلال عقلی قرآن کریم است: «أَ فَمَنْ یَهْدی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلاَّ أَنْ یُهْدی فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ<ref>یونس، 35.</ref>؛ آیا کسی که هدایت به‌حق می‌کند برای پیروی شایسته‌تر است یا آن‌کس که خود هدایت نمی‌شود مگر اینکه هدایتش کنند، شمارا چه می‌شود، چگونه داوری می‌کنید». در این آیه مبارکه هادی به‌سوی حق در مقابل مهتدی به غیر قرار داده‌شده است و این مقابله اقتضاء می‌کند که هادی به‌سوی حق باید خودش بالذات مهتدی باشد و مهتدی به غیر نمی‌تواند هادی به‌سوی حق باشد. پس نتیجه این استدلال قرآنی این می‌شود که امام باید معصوم و هدایت‌شده و مجعول خداوند و مورد تأیید او باشد.<ref>محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن‏، ج1، ص 273 – 275، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چ5، 1417ق. ‏</ref>
شورای سقیفه و اعتقاد به خلافت خلفا اساس مذهب اهل سنت است که هیچ ریشه‌ای نه در قرآن و نه در احادیث نبوی ندارد. نوشته نشدن نامه رسول خدا(ص) منجر به تشکیل سقیفه شد و اگر وصیت‌نامه رسول خدا(ص) نوشته می‌شد، هرگز شورای سقیفه منعقد نمی‌گردید.


در سقیفه [[ابوبکر]] به عنوان جانشین پیامبر(ص) تعیین می‌گردد. داستان خلیفه شدن ابوبکر در صحیح بخاری به صورت شفاف نقل شده است: «زمانی که رسول خدا رحلت کردند، ابوبکر در مدینه حضور نداشت و عمر برخاست و به مردم گفت: به خدا قسم رسول خدا نمرده است؛ تا اینکه ابوبکر آمد و فوت پیامبر را تأیید کرد و به مردم توصیه‌هایی انجام داد. در این هنگام خبر رسید که عده‌ای در سقیفه بنی‌ساعده اطراف سعد بن عباده جمع شده و می‌گویند از ما (انصار) یک امیر و از شما (قریش) یک امیر باشد. سپس ابوبکر و عمر و ابوعبیده جراح به‌سوی آنان رفتند. در ابتدا عمر برای آنان ایراد سخن نمود و سپس ابوبکر او را ساکت کرده و خود به سخن گفتن آغاز کرد و در ضمن سخنان خود خطاب به انصار گفت ما امیران هستیم و شما وزیران، ولی حباب بن منذر گفت نه، به خدا قسم یک امیر از ما و یک امیر از شما باشد. ولی ابوبکر گفت نه خیر امیران ما هستیم و شما وزیران هستید و آنان (قریش) وسط عرب و ازنظر نژاد عرب‌ترند. سپس خود با عمر بیعت کرد؛ ولی عمر گفت ما با تو بیعت می‌کنیم و تو آقای ما و بهترین ما و دوست‌داشتنی‌ترین ما نزد رسول خدا هستی و عمر دست ابوبکر را گرفت و با او بیعت کرد و سپس دیگران با او بیعت کردند. یکی از میان جمع گفت که با این کار سعد را کشتید، عمر گفت خدا او را بکشد».<ref>صحیح بخاری، ج3، ص1341.</ref>
==معیار عقلی حقانیت امامت==


این تمام چیزی است که اساس و بنیاد امامت را در مذهب اهل سنت تشکیل می‌دهد. در این جلسه و شورای تعیین امامت و خلافت نه به هیچ حدیثی از رسول خدا(ص) استناد شده است و نه به آیه‌ای از [[قرآن کریم و معرفی اهداف آن|قرآن کریم]]؛ بلکه به‌صراحت تمام، مسئله عربیت و حسب و نسب معیار و ملاک خلافت قرار داده‌شده است.
معیار عقلی حقانیت [[امامت ایده ایرانی|امامت]] این است که به‌حق متصل باشد و حق بالذات تنها خداوند متعال است. خداوند در آیه «ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ هُوَ الْبَاطِلُ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِیُّ الْکَبِیر»<ref>الحج، 62.</ref> حق را منحصر در خودش نموده و باطل را منحصر در غیر خودش کرده؛ مگر اموری را که خودش آن را محقق کرده باشد.<ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ج13، ص 402.</ref>


آنان بر اساس همین واقعه و وقایع بعدی در مورد تعیین خلفا می‌گویند خلیفه و امام برحق بعد از رسول خدا(ص) ابوبکر است؛ زیرا که او از همه امت افضل و مقدم بوده است. اکثر اهل حدیث و تمامی معتزله و اشاعره معتقدند که خلافت ابوبکر با انتخاب مردم ثابت‌شده است. و پس از او عمر خلیفه بر حق است؛ زیرا ابوبکر او را جانشین خود قرارداد و پس از عمر، خلافت و امامت، حق عثمان و پس از عثمان حق علی است.<ref>ابن ابی العز حنفی، شرح العقیده الطحاویه، ج1، ص533 ـ 545، بیروت، مکتب الاسلامی، چ4، 1391م.</ref>
با توجه به اینکه حق بالذات خداست، امامت در صورتی حق خواهد بود و زمانی بار اعتقادی و ایمانی خواهد داشت که از طرف خداوند جعل‌شده باشد و تنها در صورتی اعتقاد به حقانیت امامت قابل‌پذیرش است که این مقام به خداوند متصل باشد و در صورت عدم اتصال امامت و [[خلافت]] به خدای متعال، این منصب با مناصبی که در عالم سیاست در جهان وجود دارد، هیچ تفاوتی نخواهد داشت و هیچ ارزشی دینی و اعتقادی ندارد. در همین راستا در شرح مقاصد از فخر رازی مطلبی نقل‌شده مبنی بر اینکه خلافت از طرف پیامبر زمانی صدق می‌کند که خود پیامبر کسی را جانشین خودش قرار دهد و امام بیعت و امثال این‌ها نمی‌تواند خلافت رسول خدا باشد.<ref>سعدالدین تفتازانی، شرح المقاصد، ج‏5 ص234، قم، الشریف الرضی‏، چ1، 1409ق. مقدمه و تحقیق و تعلیق: دکتر عبد الرحمن عمیره‏.</ref>


== ریشه‌های ارکان و عقاید شیعه امامیه در قرآن کریم و احادیث نبوی ==
==ریشه امامت امام علی(ع) در قرآن==
حدود و پایه‌های مذهب شیعه را اصل امامت، امامت بلافصل [[امام علی(ع) و غصب خلافت|امام علی]](ع)، مرجعیت دینی و علمی اهل‌بیت (علیهم‌السلام)، امامت امامان دوازده‌گانه و مهدویت تشکیل می‌دهد.


=== جایگاه و مقام امامت در اسلام ===
درباره امامت امام علی(ع) در قرآن و احادیث نبوی ریشه‌های زیادی وجود دارد. از میان آیات به ذکر و بیان دو آیه شریفه بسنده می‌شود.
ازنظر مذهب شیعه و [[اهل‌بیت]](ع) افزون بر اینکه قاعده لطف اقتضاء می‌کند که امام باید از طرف خداوند و به‌وسیله پیامبرش معرفی گردد،<ref>علامه حلی، الباب الحادی عشر، ص10. مؤسسه مطالعات اسلامی، تهران‏، چ1، 1365ش.</ref> امامت مقامی است که هدایت بشر و راهنمایی آنان به‌سوی کمال مطلوب و انجام صحیح عبادت خداوند، از اهداف اصلی و فلسفه وجودی آن به‌شمار می‌آیند. با توجه به نقص و ضعف انسان‌های عادی و نیازمندی خود آنان به هدایتگر الهی، این مسئولیت خطیر از شئون انسان‌های عادی نیست، پس به‌حکم عقل برای این مقام باید کسی از طرف خداوند نصب و تعیین گردد که از پشتوانه علمی خداوند و تأییدات غیبی الهی برخوردار باشد.


علامه طباطبایی بر لزوم اینکه امام خودش باید هدایت‌شده باشد، برهان را این‌چنین اقامه می‌کند: «قوام امامت که از یک نوع شرافت و عظمت برخوردار است ممکن نیست مگر توسط کسی که نفس او با لذات سعید باشد؛ زیراکسی که ذات او متلبس به ظلم و شقاوت باشد [او نمی‌تواند سعادت و نجات دیگران را تأمین کند بلکه] سعادت او با هدایت غیر امکان‌پذیر است. ریشه این استدلال عقلی قرآن کریم است: «أَ فَمَنْ یَهْدی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلاَّ أَنْ یُهْدی فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ<ref>یونس، 35.</ref>؛ آیا کسی که هدایت به‌حق می‌کند برای پیروی شایسته‌تر است یا آن‌کس که خود هدایت نمی‌شود مگر اینکه هدایتش کنند، شمارا چه می‌شود، چگونه داوری می‌کنید». در این آیه مبارکه هادی به‌سوی حق در مقابل مهتدی به غیر قرار داده‌شده است و این مقابله اقتضاء می‌کند که هادی به‌سوی حق باید خودش بالذات مهتدی باشد و مهتدی به غیر نمی‌تواند هادی به‌سوی حق باشد. پس نتیجه این استدلال قرآنی این می‌شود که امام باید معصوم و هدایت‌شده و مجعول خداوند و مورد تأیید او باشد.<ref>محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن‏، ج1، ص 273 – 275، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چ5، 1417ق. ‏</ref>
===آیه ولایت===


=== معیار عقلی حقانیت امامت ===
آیه [[ولایت]] عبارت است از: «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ؛<ref>المائده، 55.</ref> ولیّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آن‌ها که ایمان آورده‌اند همان‌ها که نماز را برپا می‌دارند، و در حال رکوع، زکات می‌دهند». با توجه به اینکه کلمه «انما» از ادات حصر است،<ref>فخر الدین رازی، التفسیر الکبیر یا مفاتیح الغیب، ج2ص172، بیروت، دار الکتب العلمیة، چ1، 1421ق/ 2000م.</ref>«ولایت یا ولی بودن» منحصر می‌شود در موضوعاتی که در آیه شریفه ذکرشده‌اند و آن‌ها عبارت‌اند از خداوند، رسول خدا(ص) و کسانی که [[مفهوم ایمان در دنیای مدرن|ایمان]] آورده و در نماز در حال رکوع، زکات می‌دهند. طبق فرمایش علامه طباطبایی ولایت بالاصالة از برای خداست و از برای غیر خدا بالتبع است که آن‌هم با این آیه شریفه در رسول و کسی که ایمان آورده و در حال رکوع، زکات می‌پردازد، منحصر شده و از آنان به دیگران نباید تجاوز کند.<ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ج6، ص14.</ref>
معیار عقلی حقانیت [[امامت ایده ایرانی|امامت]] این است که به‌حق متصل باشد و حق بالذات تنها خداوند متعال است. خداوند در آیه «ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ هُوَ الْبَاطِلُ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِیُّ الْکَبِیر»<ref>الحج، 62.</ref> حق را منحصر در خودش نموده و باطل را منحصر در غیر خودش کرده؛ مگر اموری را که خودش آن را محقق کرده باشد.<ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ج13، ص 402.</ref>
احادیثی که در شأن نزول آیه ولایت در کتاب‌های حدیثی و تفسیری اهل سنت نقل‌شده است، مصداق «الذین آمنوا…» را از کلیت خارج کرده و آن را مشخص می‌گرداند و تمام نشانه‌هایی را که در آیه شریفه ذکر گردیده بر امام علی(ع) منطبق می‌کند و درنتیجه ولایت به معنای سرپرستی را بعد از رسول خدا(ص) در آیه ولایت برای امام علی(ع) به اثبات می‌رساند.
 
با توجه به اینکه حق بالذات خداست، امامت در صورتی حق خواهد بود و زمانی بار اعتقادی و ایمانی خواهد داشت که از طرف خداوند جعل‌شده باشد و تنها در صورتی اعتقاد به حقانیت امامت قابل‌پذیرش است که این مقام به خداوند متصل باشد و در صورت عدم اتصال امامت و خلافت به خدای متعال، این منصب با مناصبی که در عالم سیاست در جهان وجود دارد، هیچ تفاوتی نخواهد داشت و هیچ ارزشی دینی و اعتقادی ندارد. در همین راستا در شرح مقاصد از فخر رازی مطلبی نقل‌شده مبنی بر اینکه خلافت از طرف پیامبر زمانی صدق می‌کند که خود پیامبر کسی را جانشین خودش قرار دهد و امام بیعت و امثال این‌ها نمی‌تواند خلافت رسول خدا باشد.<ref>سعدالدین تفتازانی، شرح المقاصد، ج‏5 ص234، قم، الشریف الرضی‏، چ1، 1409ق. مقدمه و تحقیق و تعلیق: دکتر عبد الرحمن عمیره‏.</ref>
 
=== ریشه امامت امام علی(ع) در قرآن ===
درباره امامت امام علی(ع) در قرآن و احادیث نبوی ریشه‌های زیادی وجود دارد. از میان آیات به ذکر و بیان دو آیه شریفه بسنده می‌شود.
* آیه ولایت


آیه [[ولایت]] عبارت است از: «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ؛<ref>المائده، 55.</ref> ولیّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آن‌ها که ایمان آورده‌اند همان‌ها که نماز را برپا می‌دارند، و در حال رکوع، زکات می‌دهند». با توجه به اینکه کلمه «انما» از ادات حصر است،<ref>فخر الدین رازی، التفسیر الکبیر یا مفاتیح الغیب، ج2ص172، بیروت، دار الکتب العلمیة، چ1، 1421ق/ 2000م.</ref>«ولایت یا ولی بودن» منحصر می‌شود در موضوعاتی که در آیه شریفه ذکرشده‌اند و آن‌ها عبارت‌اند از خداوند، رسول خدا(ص) و کسانی که ایمان آورده و در نماز در حال رکوع، زکات می‌دهند. طبق فرمایش علامه طباطبایی ولایت بالاصالة از برای خداست و از برای غیر خدا بالتبع است که آن‌هم با این آیه شریفه در رسول و کسی که ایمان آورده و در حال رکوع، زکات می‌پردازد، منحصر شده و از آنان به دیگران نباید تجاوز کند.<ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ج6، ص14.</ref>
===آیه تبلیغ===
احادیثی که در شأن نزول آیه ولایت در کتاب‌های حدیثی و تفسیری اهل سنت نقل‌شده است، مصداق «الذین آمنوا…» را از کلیت خارج کرده و آن را مشخص می‌گرداند و تمام نشانه‌هایی را که در آیه شریفه ذکر گردیده بر امام علی(ع) منطبق می‌کند و درنتیجه ولایت به معنای سرپرستی را بعد از رسول خدا(ص) در آیه ولایت برای امام علی(ع) به اثبات می‌رساند.
* آیه تبلیغ


[[آیه تبلیغ]] عبارت است از: «یَأَیهُّا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا یهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِین‏؛<ref>المائده،67.</ref>ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل‌شده است، کاملاً (به مردم) برسان! و اگر نکنی، رسالت او را انجام نداده‌ای! خداوند تو را از (خطرات احتمالی) مردم، نگاه می‌دارد و خداوند، جمعیت کافران (لجوج) را هدایت نمی‌کند».
[[آیه تبلیغ]] عبارت است از: «یَأَیهُّا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا یهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِین‏؛<ref>المائده،67.</ref>ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل‌شده است، کاملاً (به مردم) برسان! و اگر نکنی، رسالت او را انجام نداده‌ای! خداوند تو را از (خطرات احتمالی) مردم، نگاه می‌دارد و خداوند، جمعیت کافران (لجوج) را هدایت نمی‌کند».
خط ۵۰: خط ۳۶:
گذشته از متون شیعی در برخی تفاسیر [[اهل سنت]] نیز به شأن نزول این آیه شریفه در مورد امام علی(ع) اشاره‌شده است.<ref>رک: جلال الدین سیوطی، الدر المنثور، ج3ص117.</ref>
گذشته از متون شیعی در برخی تفاسیر [[اهل سنت]] نیز به شأن نزول این آیه شریفه در مورد امام علی(ع) اشاره‌شده است.<ref>رک: جلال الدین سیوطی، الدر المنثور، ج3ص117.</ref>


=== ریشه‌های امامت امام علی(ع) در احادیث نبوی ===
==ریشه‌های امامت امام علی(ع) در احادیث نبوی==
احادیثی خاصی در متون اهل سنت مبنی بر نص جلی بر ولایت و امامت امام علی(ع) وجود دارد که به‌عنوان نمونه در مقام رد شبهه به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود:
 
* در مسند احمد و کتاب‌های دیگر اهل سنت در واقعه جنگ یمن هنگامی پیامبر اسلام(ص) از منازعه خالد بن ولید با امام علی (علیه‌السلام) مطلع می‌شود، غضب بر چهره او ظاهر گردیده خطاب به بریده فرمود: «لا تقع فی علی فانه منی و انا منه وهو ولیکم بعدی».<ref>احمدبن حنبل، مسند احمد، ج5، ص356، مصر، مؤسسة قرطبة.</ref> یعنی با علی نزاع نکنید که همانا او از من است و من از او هستم و او ولی شما بعد از من است. در کنزالعمال نقل‌شده که پیامبر اسلام(ص) فرموده: «دعوا علیا دعوا علیا دعوا علیا؛ ان علیا منی و انا منه و هو ولی کل مؤمن بعدی»<ref>علی بن حسام الدین متقی هندی، کنز العمال، ج11ص279 حدیث: 32940و 32841، بیروت، دار الکتب العلمیة، چ1، 1419ق/1998م، تحقیق: محمود عمر الدمیاطی.</ref>؛ یعنی علی را رها کنید همانا علی از من است و من از علی هستم و او ولی هر مؤمنی بعد از من است.
احادیثی خاصی در متون اهل سنت مبنی بر نص جلی بر ولایت و [[امامت امام علی]](ع) وجود دارد که به‌عنوان نمونه در مقام رد شبهه به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود:
 
* در مسند احمد و کتاب‌های دیگر اهل سنت در واقعه جنگ یمن هنگامی پیامبر اسلام (ص) از منازعه خالد بن ولید با امام علی (علیه‌السلام) مطلع می‌شود، غضب بر چهره او ظاهر گردیده خطاب به بریده فرمود: «لا تقع فی علی فانه منی و انا منه وهو ولیکم بعدی».<ref>احمدبن حنبل، مسند احمد، ج5، ص356، مصر، مؤسسة قرطبة.</ref> یعنی با علی نزاع نکنید که همانا او از من است و من از او هستم و او ولی شما بعد از من است. در کنزالعمال نقل‌شده که پیامبر اسلام(ص) فرموده: «دعوا علیا دعوا علیا دعوا علیا؛ ان علیا منی و انا منه و هو ولی کل مؤمن بعدی»<ref>علی بن حسام الدین متقی هندی، کنز العمال، ج11ص279 حدیث: 32940و 32841، بیروت، دار الکتب العلمیة، چ1، 1419ق/1998م، تحقیق: محمود عمر الدمیاطی.</ref>؛ یعنی علی را رها کنید همانا علی از من است و من از علی هستم و او ولی هر مؤمنی بعد از من است.


این احادیث دلالت روشن بر ولایت و امامت علی(ع) بعد از رسول خدا بر مؤمنین دارد و نمی‌توان ولی را در این احادیث بر یاری و دوستی حمل کرد؛ زیرا یاری و دوستی در مورد امام علی(ع) نیازی به قید بعد از پیامبر اسلام(ص) ندارد و این قید می‌رساند تا پیامبر(ص) زنده است علی(ع) ولی مؤمنین نیست؛ بلکه این ولایت بعد از وفات رسول‌الله(ص) برای او پیدا می‌شود.
این احادیث دلالت روشن بر ولایت و امامت علی(ع) بعد از رسول خدا بر مؤمنین دارد و نمی‌توان ولی را در این احادیث بر یاری و دوستی حمل کرد؛ زیرا یاری و دوستی در مورد امام علی(ع) نیازی به قید بعد از پیامبر اسلام(ص) ندارد و این قید می‌رساند تا پیامبر(ص) زنده است علی(ع) ولی مؤمنین نیست؛ بلکه این ولایت بعد از وفات رسول‌الله(ص) برای او پیدا می‌شود.
* [[حدیث غدیر]] از احادیثی است که ولایت و امامت علی(ع) را بعد از پیامبر اسلام(ص) به اثبات می‌رساند.<ref>رک: مقدسی، محمد بن عبد الواحد، الأحادیث المختارة، ج3ص213، مکه، مکتبة النهضة الحدیثة، چ1، 1410ق، تحقیق: عبد الملک بن عبدالله بن دهیش.</ref> در حدیث غدیر بنا بر نقل حاکم از زید بن ارقم روایت پیامبر اسلام(ص) فرمود: ای مردم من دو چیز را در بین شما برجای گذاشتم اگر از آن‌ها متابعت کنید هرگز گمراه نمی‌شوید و آن‌ها کتاب خدا و اهل‌بیتم و عترتم هستند. سپس سه بار فرمود آیا می‌دانید که من سزاوارتر به مؤمنین از خود آنان هستم؟ گفتند بلی. سپس پیامبر اسلام(ص) فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه.<ref>المستدرک، ج3، ص118.</ref>
* [[حدیث غدیر]] از احادیثی است که ولایت و امامت علی(ع) را بعد از پیامبر اسلام(ص) به اثبات می‌رساند.<ref>رک: مقدسی، محمد بن عبد الواحد، الأحادیث المختارة، ج3ص213، مکه، مکتبة النهضة الحدیثة، چ1، 1410ق، تحقیق: عبد الملک بن عبدالله بن دهیش.</ref> در حدیث غدیر بنا بر نقل حاکم از زید بن ارقم روایت پیامبر اسلام(ص) فرمود: ای مردم من دو چیز را در بین شما برجای گذاشتم اگر از آن‌ها متابعت کنید هرگز گمراه نمی‌شوید و آن‌ها کتاب خدا و اهل‌بیتم و عترتم هستند. سپس سه بار فرمود آیا می‌دانید که من سزاوارتر به مؤمنین از خود آنان هستم؟ گفتند بلی. سپس پیامبر اسلام(ص) فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه.<ref>المستدرک، ج3، ص118.</ref>
* فخر رازی از مفسران نامدار اهل سنت می‌گوید: هر که در دین خود به علی بن ابی‌طالب اقتدا کند به‌درستی که او هدایت‌شده است و دلیل بر این مطلب سخن پیامبر اسلام است که فرمود: «اللهم ادر الحق مع علی حیث دار؛ خدایا حق را با علی قرار بده هر جا که باشد».<ref>مفاتیح الغیب، ج1، ص168.</ref> و نیز در منابع اهل سنت آمده که علی با حق است و حق با علی است هر جا می‌خواهد باشد.<ref>المستدرک، ج3ص134.</ref>
* فخر رازی از مفسران نامدار اهل سنت می‌گوید: هر که در دین خود به علی بن ابی‌طالب اقتدا کند به‌درستی که او هدایت‌شده است و دلیل بر این مطلب سخن پیامبر اسلام است که فرمود: «اللهم ادر الحق مع علی حیث دار؛ خدایا حق را با علی قرار بده هر جا که باشد».<ref>مفاتیح الغیب، ج1، ص168.</ref> و نیز در منابع اهل سنت آمده که علی با حق است و حق با علی است هر جا می‌خواهد باشد.<ref>المستدرک، ج3ص134.</ref>


در کتاب‌های اهل سنت آمده که پیامبر فرمود: «علی با قرآن است و قرآن با علی است و آن دو هرگز از هم جدا نمی‌شوند تا این‌که در حوض بر من وارد گردند». و باز پیامبر به علی فرمود: «یا علی هر که از من جدا شود از خدا جداشده است و هر که از تو جدا شود یا علی از من جداشده است».<ref>المستدرک، ج3ص134.</ref>
در کتاب‌های اهل سنت آمده که پیامبر فرمود: «علی با قرآن است و قرآن با علی است و آن دو هرگز از هم جدا نمی‌شوند تا این‌که در حوض بر من وارد گردند». و باز پیامبر به علی فرمود: «یا علی هر که از من جدا شود از خدا جداشده است و هر که از تو جدا شود یا علی از من جداشده است».<ref>المستدرک، ج3ص134.</ref>


=== ریشه‌های امامت دوازده امام(ع) در دین اسلام ===
==ریشه‌های امامت دوازده امام(ع) در دین اسلام==
 
یکی از پایه‌های مذهب شیعه اعتقاد به امامت دوازده امام است و به همین دلیل به اسم دوازده‌امامی نیز معروف است. در متون معتبر اهل سنت احادیثی وجود دارد که امامت [[دوازده امام]] را به‌صورت عام منصوص می‌کند. از میان این احادیث حدیثی که در آن به دوازده امیر و خلیفه تصریح‌شده، هر نوع تردید را در منصوص بودن امامت دوازده امام از بین می‌برد.
یکی از پایه‌های مذهب شیعه اعتقاد به امامت دوازده امام است و به همین دلیل به اسم دوازده‌امامی نیز معروف است. در متون معتبر اهل سنت احادیثی وجود دارد که امامت [[دوازده امام]] را به‌صورت عام منصوص می‌کند. از میان این احادیث حدیثی که در آن به دوازده امیر و خلیفه تصریح‌شده، هر نوع تردید را در منصوص بودن امامت دوازده امام از بین می‌برد.


به عنوان نمونه روایاتی نقل شده که عنوان دوازده امیر در آنها ذکر شده‌است. این حدیث با تعبیرات مختلفی در کتاب‌های اهل‌سنت آمده است و مضمون آن چنین است که پیامبر اسلام(ص) فرمود: پیوسته این دین بر کسی که آنرا دشمن دارد غالب است و هیچ مخالف و مفارقی به آن ضرر نمی‌زند تا اینکه دوازده امیر از امت من را پشت سر بگذرانند که همگی آنان از قریش اند، یا کار مردم پیوسته بگذرد تا اینکه دروازده امیر بر آنان حکومت کنند که همة آنها از قریش‌اند.<ref>صحیح بخاری (الجامع الصحیح المختصر) ج6ص2640؛ مسند احمد، ج 5 صص 87، 90، 92، 94، 95، 98، 101.</ref>
به عنوان نمونه روایاتی نقل شده که عنوان دوازده امیر در آنها ذکر شده‌است. این حدیث با تعبیرات مختلفی در کتاب‌های اهل‌سنت آمده است و مضمون آن چنین است که پیامبر اسلام(ص) فرمود: پیوسته این دین بر کسی که آنرا دشمن دارد غالب است و هیچ مخالف و مفارقی به آن ضرر نمی‌زند تا اینکه دوازده امیر از امت من را پشت سر بگذرانند که همگی آنان از قریش اند، یا کار مردم پیوسته بگذرد تا اینکه دروازده امیر بر آنان حکومت کنند که همة آنها از قریش‌اند.<ref>صحیح بخاری (الجامع الصحیح المختصر) ج6ص2640؛ مسند احمد، ج 5 صص 87، 90، 92، 94، 95، 98، 101.</ref>


== ریشه‌های مرجعیت دینی و علمی اهل‌بیت(ع) در دین اسلام ==
==ریشه‌های مرجعیت دینی و علمی اهل‌بیت(ع) در دین اسلام==
یکی از پایه‌های مذهب شیعه اعتقاد به مرجعیت دینی و علمی [[اهل‌بیت]](ع) است. مرجعیت علمی اهل‌بیت از حدیث ثقلین که در متون سنت نیز نقل‌شده ثابت می‌گردد. در یک نقل آمده است که رسول خدا درراه بین مکه و مدینه، بعد از حمد و ثنای خداوند و موعظه خطاب به مردم فرمود: «ای مردم من در میان شما دو چیز را می‌گذارم اگر از آنها متابعت کنید هرگز گمرا نمی‌شوید، آن دو کتاب خدا و اهل بیت من هستند».<ref>المستدرک، ج3، ص118.</ref>این حدیث در اکثر کتاب‌های تفسیری، حدیثی و تاریخی اهل سنت با توضیحات بسیار مفید نقل‌شده که نیازی به نقل آن از همه این کتابها نیست.
 
یکی از پایه‌های مذهب شیعه اعتقاد به مرجعیت دینی و علمی [[اهل‌بیت]](ع) است. مرجعیت علمی اهل‌بیت از [[حدیث ثقلین]] که در متون سنت نیز نقل‌شده ثابت می‌گردد. در یک نقل آمده است که رسول خدا درراه بین مکه و مدینه، بعد از حمد و ثنای خداوند و موعظه خطاب به مردم فرمود: «ای مردم من در میان شما دو چیز را می‌گذارم اگر از آنها متابعت کنید هرگز گمرا نمی‌شوید، آن دو کتاب خدا و اهل بیت من هستند».<ref>المستدرک، ج3، ص118.</ref>این حدیث در اکثر کتاب‌های تفسیری، حدیثی و تاریخی اهل سنت با توضیحات بسیار مفید نقل‌شده که نیازی به نقل آن از همه این کتابها نیست.


== ریشه‌های مهدویت در دین اسلام ==
== ریشه‌های مهدویت در دین اسلام ==
یکی از پایه‌های مذهب شیعه اعتقاد به [[مهدویت]] است. موضوع امام مهدی(عج) و قیام و انقلاب جهانی او یک امر مسلم و غیرقابل خدشه در بین مسلمانان است.
 
یکی از پایه‌های مذهب شیعه اعتقاد به [[مهدویت]] است. موضوع [[امام مهدی]](عج) و قیام و انقلاب جهانی او یک امر مسلم و غیرقابل خدشه در بین مسلمانان است.


در کتاب‌های حدیثی اهل سنت به‌صورت بسیار گسترده، به مسئله مهدویت و ظهور و خروج آن حضرت پرداخته‌شده در اینجا به یک مورداشاره می‌شود:
در کتاب‌های حدیثی اهل سنت به‌صورت بسیار گسترده، به مسئله مهدویت و ظهور و خروج آن حضرت پرداخته‌شده در اینجا به یک مورداشاره می‌شود:
خط ۹۸: خط ۹۱:
| کیفیت = ج
| کیفیت = ج
}}
}}
[[ps:د شيعه د مذهب ريښې]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۸ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۵:۳۳

سؤال

برخی می‌گویند مذهب شیعه امامیه ساخته دست بشر است و هیچ ریشه‌ای در قرآن و احادیث نبوی ندارد، آیا این سخن درست است؟


مذهب شیعه بر توحید، نبوت، و قیامت استوار است که در قرآن کریم و احادیث نبوی از امور مسلم دین اسلام هستند. مذهب شیعه بر اصل امامت در اسلام و بر امامت امام علی (ع) و یازده امام دیگر نیز اعتقاد دارد. همچنین مرجعیت دینی اهل بیت (ع) و برخی موضوعات مهدویت از ویژیگی های اعتقادی مذهب شیعه به شمار می آیند. این عقاید اختصاصی شیعه در قرآن و احادیث نبوی ریشه های محکمی دارند. از این رو ثابت می شود که شیعه همان اسلام است که پیامبر اسلام برای هدایت بشر آورده است.

جایگاه و مقام امامت در اسلام

ازنظر مذهب شیعه و اهل‌بیت(ع) افزون بر اینکه قاعده لطف اقتضاء می‌کند امام باید از طرف خداوند و به‌وسیله پیامبرش معرفی گردد،[۱] امامت مقامی است که هدایت بشر و راهنمایی آنان به‌سوی کمال مطلوب و انجام صحیح عبادت خداوند، از اهداف اصلی و فلسفه وجودی آن به‌شمار می‌آیند. با توجه به نقص و ضعف انسان‌های عادی و نیازمندی خود آنان به هدایتگر الهی، این مسئولیت خطیر از شئون انسان‌های عادی نیست، پس به‌حکم عقل برای این مقام باید کسی از طرف خداوند نصب و تعیین گردد که از پشتوانه علمی خداوند و تأییدات غیبی الهی برخوردار باشد.

علامه طباطبایی بر لزوم اینکه امام خودش باید هدایت‌شده باشد، برهان را این‌چنین اقامه می‌کند: «قوام امامت که از یک نوع شرافت و عظمت برخوردار است ممکن نیست مگر توسط کسی که نفس او بالذات سعید باشد؛ زیراکسی که ذات او متلبس به ظلم و شقاوت باشد [او نمی‌تواند سعادت و نجات دیگران را تأمین کند بلکه] سعادت او با هدایت غیر امکان‌پذیر است. ریشه این استدلال عقلی قرآن کریم است: «أَ فَمَنْ یَهْدی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلاَّ أَنْ یُهْدی فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ[۲]؛ آیا کسی که هدایت به‌حق می‌کند برای پیروی شایسته‌تر است یا آن‌کس که خود هدایت نمی‌شود مگر اینکه هدایتش کنند، شمارا چه می‌شود، چگونه داوری می‌کنید». در این آیه مبارکه هادی به‌سوی حق در مقابل مهتدی به غیر قرار داده‌شده است و این مقابله اقتضاء می‌کند که هادی به‌سوی حق باید خودش بالذات مهتدی باشد و مهتدی به غیر نمی‌تواند هادی به‌سوی حق باشد. پس نتیجه این استدلال قرآنی این می‌شود که امام باید معصوم و هدایت‌شده و مجعول خداوند و مورد تأیید او باشد.[۳]

معیار عقلی حقانیت امامت

معیار عقلی حقانیت امامت این است که به‌حق متصل باشد و حق بالذات تنها خداوند متعال است. خداوند در آیه «ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ هُوَ الْبَاطِلُ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِیُّ الْکَبِیر»[۴] حق را منحصر در خودش نموده و باطل را منحصر در غیر خودش کرده؛ مگر اموری را که خودش آن را محقق کرده باشد.[۵]

با توجه به اینکه حق بالذات خداست، امامت در صورتی حق خواهد بود و زمانی بار اعتقادی و ایمانی خواهد داشت که از طرف خداوند جعل‌شده باشد و تنها در صورتی اعتقاد به حقانیت امامت قابل‌پذیرش است که این مقام به خداوند متصل باشد و در صورت عدم اتصال امامت و خلافت به خدای متعال، این منصب با مناصبی که در عالم سیاست در جهان وجود دارد، هیچ تفاوتی نخواهد داشت و هیچ ارزشی دینی و اعتقادی ندارد. در همین راستا در شرح مقاصد از فخر رازی مطلبی نقل‌شده مبنی بر اینکه خلافت از طرف پیامبر زمانی صدق می‌کند که خود پیامبر کسی را جانشین خودش قرار دهد و امام بیعت و امثال این‌ها نمی‌تواند خلافت رسول خدا باشد.[۶]

ریشه امامت امام علی(ع) در قرآن

درباره امامت امام علی(ع) در قرآن و احادیث نبوی ریشه‌های زیادی وجود دارد. از میان آیات به ذکر و بیان دو آیه شریفه بسنده می‌شود.

آیه ولایت

آیه ولایت عبارت است از: «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ؛[۷] ولیّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آن‌ها که ایمان آورده‌اند همان‌ها که نماز را برپا می‌دارند، و در حال رکوع، زکات می‌دهند». با توجه به اینکه کلمه «انما» از ادات حصر است،[۸]«ولایت یا ولی بودن» منحصر می‌شود در موضوعاتی که در آیه شریفه ذکرشده‌اند و آن‌ها عبارت‌اند از خداوند، رسول خدا(ص) و کسانی که ایمان آورده و در نماز در حال رکوع، زکات می‌دهند. طبق فرمایش علامه طباطبایی ولایت بالاصالة از برای خداست و از برای غیر خدا بالتبع است که آن‌هم با این آیه شریفه در رسول و کسی که ایمان آورده و در حال رکوع، زکات می‌پردازد، منحصر شده و از آنان به دیگران نباید تجاوز کند.[۹] احادیثی که در شأن نزول آیه ولایت در کتاب‌های حدیثی و تفسیری اهل سنت نقل‌شده است، مصداق «الذین آمنوا…» را از کلیت خارج کرده و آن را مشخص می‌گرداند و تمام نشانه‌هایی را که در آیه شریفه ذکر گردیده بر امام علی(ع) منطبق می‌کند و درنتیجه ولایت به معنای سرپرستی را بعد از رسول خدا(ص) در آیه ولایت برای امام علی(ع) به اثبات می‌رساند.

آیه تبلیغ

آیه تبلیغ عبارت است از: «یَأَیهُّا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا یهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِین‏؛[۱۰]ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل‌شده است، کاملاً (به مردم) برسان! و اگر نکنی، رسالت او را انجام نداده‌ای! خداوند تو را از (خطرات احتمالی) مردم، نگاه می‌دارد و خداوند، جمعیت کافران (لجوج) را هدایت نمی‌کند».

با بحث مفصلی که درباره این آیه شده ثابت گردیده که مراد ازآنچه پیامبر اسلام(ص) مأمور به تبلیغ آن شده ولایت و امامت امام علی(ع) است.[۱۱]

گذشته از متون شیعی در برخی تفاسیر اهل سنت نیز به شأن نزول این آیه شریفه در مورد امام علی(ع) اشاره‌شده است.[۱۲]

ریشه‌های امامت امام علی(ع) در احادیث نبوی

احادیثی خاصی در متون اهل سنت مبنی بر نص جلی بر ولایت و امامت امام علی(ع) وجود دارد که به‌عنوان نمونه در مقام رد شبهه به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود:

  • در مسند احمد و کتاب‌های دیگر اهل سنت در واقعه جنگ یمن هنگامی پیامبر اسلام (ص) از منازعه خالد بن ولید با امام علی (علیه‌السلام) مطلع می‌شود، غضب بر چهره او ظاهر گردیده خطاب به بریده فرمود: «لا تقع فی علی فانه منی و انا منه وهو ولیکم بعدی».[۱۳] یعنی با علی نزاع نکنید که همانا او از من است و من از او هستم و او ولی شما بعد از من است. در کنزالعمال نقل‌شده که پیامبر اسلام(ص) فرموده: «دعوا علیا دعوا علیا دعوا علیا؛ ان علیا منی و انا منه و هو ولی کل مؤمن بعدی»[۱۴]؛ یعنی علی را رها کنید همانا علی از من است و من از علی هستم و او ولی هر مؤمنی بعد از من است.

این احادیث دلالت روشن بر ولایت و امامت علی(ع) بعد از رسول خدا بر مؤمنین دارد و نمی‌توان ولی را در این احادیث بر یاری و دوستی حمل کرد؛ زیرا یاری و دوستی در مورد امام علی(ع) نیازی به قید بعد از پیامبر اسلام(ص) ندارد و این قید می‌رساند تا پیامبر(ص) زنده است علی(ع) ولی مؤمنین نیست؛ بلکه این ولایت بعد از وفات رسول‌الله(ص) برای او پیدا می‌شود.

  • حدیث غدیر از احادیثی است که ولایت و امامت علی(ع) را بعد از پیامبر اسلام(ص) به اثبات می‌رساند.[۱۵] در حدیث غدیر بنا بر نقل حاکم از زید بن ارقم روایت پیامبر اسلام(ص) فرمود: ای مردم من دو چیز را در بین شما برجای گذاشتم اگر از آن‌ها متابعت کنید هرگز گمراه نمی‌شوید و آن‌ها کتاب خدا و اهل‌بیتم و عترتم هستند. سپس سه بار فرمود آیا می‌دانید که من سزاوارتر به مؤمنین از خود آنان هستم؟ گفتند بلی. سپس پیامبر اسلام(ص) فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه.[۱۶]
  • فخر رازی از مفسران نامدار اهل سنت می‌گوید: هر که در دین خود به علی بن ابی‌طالب اقتدا کند به‌درستی که او هدایت‌شده است و دلیل بر این مطلب سخن پیامبر اسلام است که فرمود: «اللهم ادر الحق مع علی حیث دار؛ خدایا حق را با علی قرار بده هر جا که باشد».[۱۷] و نیز در منابع اهل سنت آمده که علی با حق است و حق با علی است هر جا می‌خواهد باشد.[۱۸]

در کتاب‌های اهل سنت آمده که پیامبر فرمود: «علی با قرآن است و قرآن با علی است و آن دو هرگز از هم جدا نمی‌شوند تا این‌که در حوض بر من وارد گردند». و باز پیامبر به علی فرمود: «یا علی هر که از من جدا شود از خدا جداشده است و هر که از تو جدا شود یا علی از من جداشده است».[۱۹]

ریشه‌های امامت دوازده امام(ع) در دین اسلام

یکی از پایه‌های مذهب شیعه اعتقاد به امامت دوازده امام است و به همین دلیل به اسم دوازده‌امامی نیز معروف است. در متون معتبر اهل سنت احادیثی وجود دارد که امامت دوازده امام را به‌صورت عام منصوص می‌کند. از میان این احادیث حدیثی که در آن به دوازده امیر و خلیفه تصریح‌شده، هر نوع تردید را در منصوص بودن امامت دوازده امام از بین می‌برد.

به عنوان نمونه روایاتی نقل شده که عنوان دوازده امیر در آنها ذکر شده‌است. این حدیث با تعبیرات مختلفی در کتاب‌های اهل‌سنت آمده است و مضمون آن چنین است که پیامبر اسلام(ص) فرمود: پیوسته این دین بر کسی که آنرا دشمن دارد غالب است و هیچ مخالف و مفارقی به آن ضرر نمی‌زند تا اینکه دوازده امیر از امت من را پشت سر بگذرانند که همگی آنان از قریش اند، یا کار مردم پیوسته بگذرد تا اینکه دروازده امیر بر آنان حکومت کنند که همة آنها از قریش‌اند.[۲۰]

ریشه‌های مرجعیت دینی و علمی اهل‌بیت(ع) در دین اسلام

یکی از پایه‌های مذهب شیعه اعتقاد به مرجعیت دینی و علمی اهل‌بیت(ع) است. مرجعیت علمی اهل‌بیت از حدیث ثقلین که در متون سنت نیز نقل‌شده ثابت می‌گردد. در یک نقل آمده است که رسول خدا درراه بین مکه و مدینه، بعد از حمد و ثنای خداوند و موعظه خطاب به مردم فرمود: «ای مردم من در میان شما دو چیز را می‌گذارم اگر از آنها متابعت کنید هرگز گمرا نمی‌شوید، آن دو کتاب خدا و اهل بیت من هستند».[۲۱]این حدیث در اکثر کتاب‌های تفسیری، حدیثی و تاریخی اهل سنت با توضیحات بسیار مفید نقل‌شده که نیازی به نقل آن از همه این کتابها نیست.

ریشه‌های مهدویت در دین اسلام

یکی از پایه‌های مذهب شیعه اعتقاد به مهدویت است. موضوع امام مهدی(عج) و قیام و انقلاب جهانی او یک امر مسلم و غیرقابل خدشه در بین مسلمانان است.

در کتاب‌های حدیثی اهل سنت به‌صورت بسیار گسترده، به مسئله مهدویت و ظهور و خروج آن حضرت پرداخته‌شده در اینجا به یک مورداشاره می‌شود: در صحیح ابن حبان احادیثی درباره مهدویت نقل‌شده، که رسول خدا(ص) فرمود قیامت برپا نخواهد شد تا اینکه زمین پر از ظلم و جور گردد و سپس مردی از اهل‌بیت و عترتم خروج کرده و آن را از عدل و قسط پر خواهد کرد. ابن حبان در ذیل این احادیث می‌گوید اخباری که از وصف و اسم مهدی نقل‌شده است بر ضد سخن کسی است که گمان کرده مهدی همان عیسی بن مریم است.[۲۲]

منابع

  1. علامه حلی، الباب الحادی عشر، ص10. مؤسسه مطالعات اسلامی، تهران‏، چ1، 1365ش.
  2. یونس، 35.
  3. محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن‏، ج1، ص 273 – 275، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چ5، 1417ق. ‏
  4. الحج، 62.
  5. المیزان فی تفسیر القرآن، ج13، ص 402.
  6. سعدالدین تفتازانی، شرح المقاصد، ج‏5 ص234، قم، الشریف الرضی‏، چ1، 1409ق. مقدمه و تحقیق و تعلیق: دکتر عبد الرحمن عمیره‏.
  7. المائده، 55.
  8. فخر الدین رازی، التفسیر الکبیر یا مفاتیح الغیب، ج2ص172، بیروت، دار الکتب العلمیة، چ1، 1421ق/ 2000م.
  9. المیزان فی تفسیر القرآن، ج6، ص14.
  10. المائده،67.
  11. رک: المیزان فی تفسیرالقرآن، ج6، ص42-43.
  12. رک: جلال الدین سیوطی، الدر المنثور، ج3ص117.
  13. احمدبن حنبل، مسند احمد، ج5، ص356، مصر، مؤسسة قرطبة.
  14. علی بن حسام الدین متقی هندی، کنز العمال، ج11ص279 حدیث: 32940و 32841، بیروت، دار الکتب العلمیة، چ1، 1419ق/1998م، تحقیق: محمود عمر الدمیاطی.
  15. رک: مقدسی، محمد بن عبد الواحد، الأحادیث المختارة، ج3ص213، مکه، مکتبة النهضة الحدیثة، چ1، 1410ق، تحقیق: عبد الملک بن عبدالله بن دهیش.
  16. المستدرک، ج3، ص118.
  17. مفاتیح الغیب، ج1، ص168.
  18. المستدرک، ج3ص134.
  19. المستدرک، ج3ص134.
  20. صحیح بخاری (الجامع الصحیح المختصر) ج6ص2640؛ مسند احمد، ج 5 صص 87، 90، 92، 94، 95، 98، 101.
  21. المستدرک، ج3، ص118.
  22. ابن حبان بستی، محمد بن حبان، صحیح ابن حبان، ج15، ص 236، بیروت، مؤسسة الرسالة، چ2، 1414ق/ 1993م. تحقیق: شعیب الأرنؤوط محمد.