حدیث خیر الامور اوسطها: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش|کاربر=A.ahmadi}}
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
آیا روایت خیر الامور اوسطها درست است؟
آیا روایت خیر الامور اوسطها معتبر است؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}'''خَیْرُ الْاُمُورِ اَوْسَطُها''' یا '''خیر الامور اَوْساطُها'''، حدیثی به معنای «بهترین امور، میانه آن است»، که در منابع [[شیعه]] و [[اهل سنت و جماعت|اهل سنت]]<ref>عجلونی، اسماعیل، کشف الخفاء، بیروت دار الکتب العلمیه، چاپ سوم، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۳۹۱.</ref> ذکر شده و از نظر سندی [[حدیث معتبر|معتبر]] نیست. دلیل عدم اعتبار آن را [[حدیث ضعیف|ضعیف بودن]]، [[حدیث مرفوع|مرفوع بودن]] یا [[حدیث مجهول|مجهول]] بودن اسناد آن دانسته شده است.<ref>برای نمونه نگاه کنید به عجلونی، اسماعیل، کشف الخفاء، بیروت دار الکتب العلمیه، چاپ سوم، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۳۹۱.</ref> در این روایت سفارش شده در مواردی که تردید یا تعارض وجود دارد به حد وسط کفایت شود؛ ولی در مواردی که تردید وجود ندارد و به صراحت مقدار و حالات مشخص شده است، استناد کردن به این حدیث درست نیست.<ref>سرخسی، شمس الدین، المبسوط، بیروت، دار المعرفه للطباعه والنشر والتوزیع، ج۳، ص۱۶۵؛ کاشانی، أبی بکر، بدائع الصنائع، پاکستان، المکتبه الحبیبیه، چاپ اول، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۲۳.</ref>


روایاتی مشابه روایت خیر الامور اوسطها وجود دارد که مصداق «خیر الامور؛ بهترین کارها» را چیزی غیر از «راه میانه» معرفی کرده‌اند. برخی از آنها چنین‌اند:
{{پاسخ}}
{{ستون-شروع|۲}}
'''خَیْرُ الْاُمُورِ اَوْسَطُها''' یا '''خیر الامور اَوْساطُها'''، حدیثی به معنای «بهترین امور، میانه آن است»، که در منابع [[شیعه]] و [[اهل سنت و جماعت|اهل سنت]] ذکر شده است.<ref>عجلونی، اسماعیل، کشف الخفاء، بیروت دار الکتب العلمیه، چاپ سوم، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۳۹۱.</ref> این روایت را از نظر سندی [[حدیث معتبر|معتبر]] ندانسته‌اند؛ زیرا روایت آن [[روایت مرفوع|مرفوع]] یا [[حدیث مجهول|مجهول]] است.<ref>برای نمونه نگاه کنید به عجلونی، اسماعیل، کشف الخفاء، بیروت دار الکتب العلمیه، چاپ سوم، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۳۹۱.</ref> در این روایت سفارش شده در مواردی که تردید یا تعارض وجود دارد به حد وسط کفایت شود؛ ولی در مواردی که تردید وجود ندارد، استناد کردن به این حدیث درست نیست.<ref>سرخسی، شمس الدین، المبسوط، بیروت، دار المعرفه للطباعه والنشر والتوزیع، ج۳، ص۱۶۵؛ کاشانی، أبی بکر، بدائع الصنائع، پاکستان، المکتبه الحبیبیه، چاپ اول، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۲۳.</ref>
* خَیْرُ الْأُمُورِ مَا کَانَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ رِضًی؛ بهترین کار آن است که رضایت خدای عز و جل را داشته باشد. ‏<ref>ابن بابویه، محمد، الخصال، قم، جامعه مدرسین، چاپ اول، ۱۳۶۲ش، ج۲، ص۶۳۲.</ref>
 
* خَیْرَ الْأُمُورِ خَیْرُهَا عَاقِبَه؛ بهترین کارها، کاری است که سرانجام بهتری داشته باشد.<ref>رک: ابن بابویه، محمد، من لا یحضره الفقیه، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق، ج۴، ص۴۰۲. ابن بابویه، محمد، الأمالی، تهران، کتابچی، چاپ ششم، ۱۳۷۶ش، مجلس ۷۴، ص۴۸۷، حدیث۱.</ref>
روایاتی مشابه این روایت وجود دارد که مصداق «خیر الامور؛ بهترین کارها» را غیر از «راه میانه» معرفی کرده‌اند:
* خَیْرُ الْأُمُورِ مَا أَسْفَرَ عَنِ الْیَقِینِ؛ بهترین کارها کاری است که روشنگر یقین باشد.
* بهترين كار آن است كه سبب رضایت خداوند باشد: «خَيْرُ الْأُمُورِ مَا كَانَ لِلَّهِ عَزَّوَجَلَّ رِضًى‏».‏<ref>ابن بابویه، محمد، الخصال، قم، جامعه مدرسین، چاپ اول، ۱۳۶۲ش، ج۲، ص۶۳۲.</ref>
* خَیْرُ الْأُمُورِ مَا أَسْفَرَ عَنِ الْحَقِّ؛ بهترین کارها کاری است که روشنگر حق باشد.
* كاری كه سرانجام بهتری داشته باشد: «خَيْرَ الْأُمُورِ خَيْرُهَا عَاقِبَةً».<ref>رک: صدوق، محمد، من لا یحضره الفقیه، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق، ج۴، ص۴۰۲.</ref>
* خَیْرُ الْأُمُورِ مَا عَرِیَ عَنِ الطَّمَعِ؛ بهترین کارها کاری است که از طمع خالی باشد.
* کاری که روشنگر یقین باشد: «خَيْرُ الْأُمُورِ مَا أَسْفَرَ عَنِ‏ الْيَقِينِ»‏.<ref name=":0" />
* خَیْرُ الْأُمُورِ مَا سَهُلَتْ مَبَادِئُهُ وَ حَسُنَتْ خَوَاتِمُهُ وَ حُمِدَتْ عَوَاقِبُهُ؛ بهترین کارها کاری است که آغازش آسان، پایانش نیکو و سرانجامش پسندیده باشد.
*کاری که روشنگر حق باشد: «خَيْرُ الْأُمُورِ مَا أَسْفَرَ عَنِ الْحَقِّ»<ref name=":0" />
* خَیْرُ الْأُمُورِ مَا أَصْلَحَکَ؛ بهترین کارها کاری است که تو را اصلاح کند.<ref>لیثی واسطی، علی، عیون الحکم و المواعظ، قم، دار الحدیث، چاپ اول، ۱۳۷۶ش، ص۲۳۷.</ref>
* کاری که به خلاصی بینجامد: «خَيْرُ الْأُمُورِ مَا أَدَّى إِلَى الْخَلَاص».<ref name=":0" />
{{پایان}}
* کاری که از طمع خالی باشد. «خَيْرُ الْأُمُورِ مَا عَرِيَ‏ عَنِ‏ الطَّمَعِ‏».<ref name=":0">لیثی واسطی، علی، عیون الحکم و المواعظ، قم، دار الحدیث، چاپ اول، ۱۳۷۶ش، ص۲۳۷.</ref>
* کاری که انسان را اصلاح کند. «خَيْرُ الْأُمُورِ مَا أَصْلَحَكَ»<ref name=":0" />
{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}
== منابع ==
== منابع ==
{{پانویس|۲}}
{{پانویس|۲}}
خط ۲۷: خط ۲۵:
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
| شناسه =-
| شناسه = -
| تیترها =-
| تیترها = -
| ویرایش =شد
| ویرایش = شد
| لینک‌دهی =شد
| لینک‌دهی = شد
| ناوبری =
| ناوبری =  
| نمایه =
| نمایه =  
| تغییر مسیر =شد
| تغییر مسیر = شد
| ارجاعات =
| ارجاعات =  
| بازبینی نویسنده =  
| بازبینی نویسنده =  
| بازبینی =
| بازبینی = شد
| تکمیل =
| تکمیل =  
| اولویت =ج
| اولویت = الف
| کیفیت =ج
| کیفیت = ب
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}
[[رده:مقاله‌های پیشنهادی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۰ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۴۵

سؤال

آیا روایت خیر الامور اوسطها معتبر است؟


خَیْرُ الْاُمُورِ اَوْسَطُها یا خیر الامور اَوْساطُها، حدیثی به معنای «بهترین امور، میانه آن است»، که در منابع شیعه و اهل سنت ذکر شده است.[۱] این روایت را از نظر سندی معتبر ندانسته‌اند؛ زیرا روایت آن مرفوع یا مجهول است.[۲] در این روایت سفارش شده در مواردی که تردید یا تعارض وجود دارد به حد وسط کفایت شود؛ ولی در مواردی که تردید وجود ندارد، استناد کردن به این حدیث درست نیست.[۳]

روایاتی مشابه این روایت وجود دارد که مصداق «خیر الامور؛ بهترین کارها» را غیر از «راه میانه» معرفی کرده‌اند:

  • بهترين كار آن است كه سبب رضایت خداوند باشد: «خَيْرُ الْأُمُورِ مَا كَانَ لِلَّهِ عَزَّوَجَلَّ رِضًى‏».‏[۴]
  • كاری كه سرانجام بهتری داشته باشد: «خَيْرَ الْأُمُورِ خَيْرُهَا عَاقِبَةً».[۵]
  • کاری که روشنگر یقین باشد: «خَيْرُ الْأُمُورِ مَا أَسْفَرَ عَنِ‏ الْيَقِينِ»‏.[۶]
  • کاری که روشنگر حق باشد: «خَيْرُ الْأُمُورِ مَا أَسْفَرَ عَنِ الْحَقِّ»[۶]
  • کاری که به خلاصی بینجامد: «خَيْرُ الْأُمُورِ مَا أَدَّى إِلَى الْخَلَاص».[۶]
  • کاری که از طمع خالی باشد. «خَيْرُ الْأُمُورِ مَا عَرِيَ‏ عَنِ‏ الطَّمَعِ‏».[۶]
  • کاری که انسان را اصلاح کند. «خَيْرُ الْأُمُورِ مَا أَصْلَحَكَ»[۶]

منابع

  1. عجلونی، اسماعیل، کشف الخفاء، بیروت دار الکتب العلمیه، چاپ سوم، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۳۹۱.
  2. برای نمونه نگاه کنید به عجلونی، اسماعیل، کشف الخفاء، بیروت دار الکتب العلمیه، چاپ سوم، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۳۹۱.
  3. سرخسی، شمس الدین، المبسوط، بیروت، دار المعرفه للطباعه والنشر والتوزیع، ج۳، ص۱۶۵؛ کاشانی، أبی بکر، بدائع الصنائع، پاکستان، المکتبه الحبیبیه، چاپ اول، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۲۳.
  4. ابن بابویه، محمد، الخصال، قم، جامعه مدرسین، چاپ اول، ۱۳۶۲ش، ج۲، ص۶۳۲.
  5. رک: صدوق، محمد، من لا یحضره الفقیه، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق، ج۴، ص۴۰۲.
  6. ۶٫۰ ۶٫۱ ۶٫۲ ۶٫۳ ۶٫۴ لیثی واسطی، علی، عیون الحکم و المواعظ، قم، دار الحدیث، چاپ اول، ۱۳۷۶ش، ص۲۳۷.