پیامدهای اعتقاد به عصمت: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
(صفحه‌ای تازه حاوی «پى آمدهاى اعتقاد به عصمت  آيا اعتقاد به عصمت پيامبران و امامان تأثيرى منفى...» ایجاد کرد)
 
جز (جایگزینی متن - 'ه‌است' به 'ه است')
 
(۲۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
پى آمدهاى اعتقاد به عصمت
{{شروع متن}}
 آيا اعتقاد به عصمت پيامبران و امامان تأثيرى منفى بر زندگى فردى و اجتماعى ما نمى گذارد؟
{{سوال}}
 برخى از كسانى كه عصمت معصومان را پذيرفتنى نمى يابند، پى آمدهايى منفى براى اين باور برشمرده و از اين راه به مبارزه با آن پرداخته اند. گروهى چنين پنداشته اند كه شخص معصوم را نمى توان الگوى ديگران و برتر از آنان به شمار آورد; بلكه آنچه شأن و منزلت پيامبر را بالا مى برد، زندگى غير معصومانه ى او است كه «نشان گر آن است كه در جهاد اكبر و مبارزه با نفس امّاره موفق بوده و در غالب اوقات، راه و هدف درست را شناخته و از آن پى روى كرده است». برخى ديگر، پديده ى عصمت را سبب رونق بازار دو رويى و ظاهر آرايى دانسته، تلاش مى كنند با اثبات اين نكته كه «گناه در طرح خلقت آدمى مندرج است» وجدان گناه آلودگان را آسوده سازند و بدين وسيله، به گمان خود، آنان را از مقدس مآبى و زهد فروشى بر حذر دارند:
آیا اعتقاد به عصمت پیامبران و امامان تأثیری منفی بر زندگی فردی و اجتماعی ما نمی‌گذارد؟
مفهومى مطلق از عصمت را در نظر بگيريد و آن گاه توجه كنيد كه از يك سو فشار روحى از درون، معتقدان را ملزم مى دارد كه متناسب با آن مفهوم مطلق از عصمت عمل كنند. و از سوى ديگر، از بيرون، مرتب و با همان چشم انداز مطلق از عصمت، كنترل مى شوند... طبعاً معتقدان با همه ى محدوديت ها و نسبيّت هاى انسانى خويش، نمى توانند خود را عملا و باطناً و در واقع امر با اين انتظارات سخت كيشانه ى مذهبى از درون و بيرون وفق دهند; پس با اين تعارضات روح آزار و دل ستيز و ذهن سوز چه كنند؟ گويا تنها چاره اى كه در اين جا مى ماند، ريا و تكلّف و تصنّع است و بازار دو رويى و تزوير و مقدّس مآبى و ظاهرآرايى و زهدنمايى گرم مى شود .
{{پایان سوال}}
از بُعد سياسى اين تحليل كه بر دخالت حكومت در امور دينى مردم مى تازد  و به ظاهر، حتى جلوگيرى از فسق و فجور علنى را نيز روح آزار و دل ستيز مى خواند، مى گذريم و در پاسخ به اين سخنان چند نكته را يادآور مى شويم:
 
1. دست يابى پيامبران و امامان به كمالات ويژه اى چون عصمت، گزافى و بى دليل نبوده است و در شايستگى هاى اكتسابى آنان ريشه دارد;  بنابراين، عصمت پيامبران و امامان از گناه، افزون بر فوايد ديگر، در بُعد عملى از انسان دست گيرى مى كند و نمونه ى كاملى را از كسانى كه از بند شيطان رسته و به خدا پيوسته اند فرا روى آدميان قرار مى دهد (چنان كه عصمت در دريافت و ابلاغ وحى نيز در بعد علمى به يارى آدمى مى شتابد و معرفت حقيقى و سعادت واقعى را دست يافتنى مى سازد). مقصود قرآن كريم از نقل حكاياتى چون داستان حضرت يوسف نيز همين درس آموزى ها است; يعنى بيان اين حقيقت كه حتّى در عنفوان جوانى و با فراهم بودن زمينه هاى گناه نيز مى توان با يارى جستن از خدا از چنگال نفس بدفرما رهايى يافت.
{{پاسخ}} 
2. نبايد معصومان را چون ماشين خودكارى بپنداريم كه بدون سنگ اندازى هاى شيطان، راه درست را در پيش مى گيرند و فارغ از هر گونه مانعى، در طريق مقصود ره مى سپرند; بلكه آنان نيز درگير با شيطان اند; هر چند همواره در اين جهاد اكبر پيروز مِيْدان اند.
برخی از کسانی که عصمت معصومان را پذیرفتنی نمی‌یابند، پی آمدهایی منفی برای این باور برشمرده‌اند:
3. رهبران دينى، گرچه مردم را به پى روى از معصومان فرا مى خوانند و از آنان مى خواهند كه پيامبران و امامان را الگوى خويش سازند، امّا همواره بر اين نكته تأكيد مىورزند كه هيچ گاه به مقام معصومان نمى توان رسيد. از اين رو، جانب دارى از انديشه ى عصمت، فشارى درونى يا برونى بر مؤمنان وارد نمى سازد و روح و جان آنان را نمى آزارد. معصومان در همه ى كمالات انسانى پيش تاز ديگرانند و كسى به آنان نزديك تر است كه در اين راه گام بيش ترى بردارد; هر چند هيچ گاه نبايد انديشه ى هم آوردى با آنان را در سر پروراند; چنان كه پيشواى متقيان، اميرمؤمنان(عليه السلام)در باره ى زهد و ساده زيستى خويش مى فرمايد:
* شخص [[معصوم]] را نمی‌توان الگوی دیگران و برتر از آنان به شمار آورد بلکه آنچه شأن و منزلت [[پیامبر]] را بالا می‌برد، زندگی غیر معصومانه اوست که «نشانگر آن است که در جهاد اکبر و مبارزه با نفس امّاره موفق بوده و در غالب اوقات، راه و هدف درست را شناخته و از آن پیروی کرده است».<ref>مقارنة الاديان، ج۳؛ (الاسلام)، ص۱۲۶.</ref>
آگاه باش كه هر پى رويى را پيشوايى است كه پى وى را پويد و از نور دانش او روشنى جويد. بدان كه پيشواى شما از دنياى خود به دو جامه ى فرسوده بسنده كرده و دو قرص نان را خوردنى خويش نموده است. بدانيد كه شما چنين نتوانيد كرد، ليكن مرا يارى كنيد به پارسايى و در پارسايى كوشيدن و پاك دامنى و درستى ورزيدن.
* برخی، عصمت را سبب رونق بازار دو رویی و ظاهر آرایی دانسته، تلاش می‌کنند با اثبات این نکته که «گناه در طرح خلقت آدمی مندرج است»<ref>دين و جامعه، ص۴۸۹.</ref> وجدان گناه آلودگان را آسوده سازند و بدین وسیله، به گمان خود، آنان را از مقدس مآبی و [[زهد]] فروشی بر حذر دارند.
 
علی رغم آنچه در بیان پیامدهای منفی اعتقاد به [[عصمت]] آمده، این پیامدها ارتباطی با اعتقاد به مسئله عصمت ندارد بلکه [[عصمت انبیا]] و امامان راهگشای پیروان ایشان است:  
* دستیابی پیامبران و امامان به کمالات ویژه‌ای چون عصمت، گزاف و بی‌دلیل نبوده است و در شایستگی‌های اکتسابی آنان ریشه دارد.<ref>مصنفات الشيخ المفيد، ج۵، (تصحيح الاعتقاد)، ص۱۲۸. الالهيات، ج۳، ص۱۷۶ و پژوهشى در عصمت معصومان، ص۶۶. </ref> عصمت پیامبران و امامان از گناه، افزون بر فواید دیگر، در بُعد عملی از انسان دستگیری می‌کند و نمونه کاملی را از کسانی که از بند [[شیطان]] رسته و به [[خدا]] پیوسته‌اند فرا روی آدمیان قرار می‌دهد (چنانکه عصمت در دریافت و ابلاغ وحی نیز در بعد علمی به یاری آدمی می‌شتابد و معرفت حقیقی و سعادت واقعی را دست یافتنی می‌سازد). مقصود قرآن از نقل حکایاتی چون داستان حضرت یوسف نیز همین درس آموزی‌ها است؛ یعنی بیان این حقیقت که حتی در عنفوان جوانی و با فراهم بودن زمینه‌های گناه نیز می‌توان با یاری جستن از خدا از چنگال نفس بدفرما رهایی یافت.
* نباید معصومان را چون ماشین خودکاری بپنداریم که بدون سنگ اندازی‌های شیطان، راه درست را در پیش می‌گیرند و فارغ از هر گونه مانعی، در طریق مقصود ره می‌سپرند؛ بلکه آنان نیز درگیر با شیطان‌اند؛ هر چند همواره در این جهاد اکبر پیروز مِیْدان‌اند.
* رهبران دینی، گرچه مردم را به پیروی از معصومان فرا می‌خوانند و از آنان می‌خواهند که پیامبران و امامان را الگوی خویش سازند، امّا همواره بر این نکته تأکید می‌ورزند که هیچ‌گاه به مقام معصومان نمی‌توان رسید.<ref>الكافى، ج۱، ص۲۰۱.</ref> از این رو، جانبداری از اندیشه عصمت، فشاری درونی یا برونی بر مؤمنان وارد نمی‌سازد و روح و جان آنان را نمی‌آزارد. معصومان در همه کمالات انسانی پیشتاز دیگرانند و کسی به آنان نزدیکتر است که در این راه گام بیشتری بردارد؛ هر چند هیچ‌گاه نباید اندیشه هم آوردی با آنان را در سر پروراند؛ چنانکه، [[امیرالمؤمنین(ع)]] درباره زهد و ساده زیستی خویش می‌فرماید: آگاه باش که هر پیرویی را پیشوایی است که پی وی را پوید و از نور دانش او روشنی جوید. بدان که پیشوای شما از دنیای خود به دو جامه فرسوده بسنده کرده و دو قرص نان را خوردنی خویش نموده است. بدانید که شما چنین نتوانید کرد، لیکن مرا یاری کنید به پارسایی و در پارسایی کوشیدن و پاک‌دامنی و درستی ورزیدن.<ref>نهج البلاغه، ترجمه شهيدى، نامه ى ۴۵، ص۳۱۷.</ref>
{{پایان پاسخ}}
 
==منابع==
متن برگرفته شده از کتاب ''پـرسمان عصـمت''، يوسفيان، حسن، مركز مطالعات و پژوهش‌هاى فرهنگى حوزه علميه، قم، ۱۳۸۰ش.
{{پانویس}}
 
{{کلام}}
 
{{شاخه
| شاخه اصلی = کلام
| شاخه فرعی۱ = عصمت
| شاخه فرعی۲ =
| شاخه فرعی۳ =
}}
 
{{تکمیل مقاله
| شناسه =
| تیترها =
| ویرایش =
| لینک‌دهی =
| ناوبری =
| نمایه = شد
| تغییر مسیر = شد
| بازبینی =
| ارجاعات =
| بازبینی نویسنده = 
| تکمیل =
| اولویت =
| کیفیت =
}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۸ مهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۴:۱۴

سؤال

آیا اعتقاد به عصمت پیامبران و امامان تأثیری منفی بر زندگی فردی و اجتماعی ما نمی‌گذارد؟


برخی از کسانی که عصمت معصومان را پذیرفتنی نمی‌یابند، پی آمدهایی منفی برای این باور برشمرده‌اند:

  • شخص معصوم را نمی‌توان الگوی دیگران و برتر از آنان به شمار آورد بلکه آنچه شأن و منزلت پیامبر را بالا می‌برد، زندگی غیر معصومانه اوست که «نشانگر آن است که در جهاد اکبر و مبارزه با نفس امّاره موفق بوده و در غالب اوقات، راه و هدف درست را شناخته و از آن پیروی کرده است».[۱]
  • برخی، عصمت را سبب رونق بازار دو رویی و ظاهر آرایی دانسته، تلاش می‌کنند با اثبات این نکته که «گناه در طرح خلقت آدمی مندرج است»[۲] وجدان گناه آلودگان را آسوده سازند و بدین وسیله، به گمان خود، آنان را از مقدس مآبی و زهد فروشی بر حذر دارند.

علی رغم آنچه در بیان پیامدهای منفی اعتقاد به عصمت آمده، این پیامدها ارتباطی با اعتقاد به مسئله عصمت ندارد بلکه عصمت انبیا و امامان راهگشای پیروان ایشان است:

  • دستیابی پیامبران و امامان به کمالات ویژه‌ای چون عصمت، گزاف و بی‌دلیل نبوده است و در شایستگی‌های اکتسابی آنان ریشه دارد.[۳] عصمت پیامبران و امامان از گناه، افزون بر فواید دیگر، در بُعد عملی از انسان دستگیری می‌کند و نمونه کاملی را از کسانی که از بند شیطان رسته و به خدا پیوسته‌اند فرا روی آدمیان قرار می‌دهد (چنانکه عصمت در دریافت و ابلاغ وحی نیز در بعد علمی به یاری آدمی می‌شتابد و معرفت حقیقی و سعادت واقعی را دست یافتنی می‌سازد). مقصود قرآن از نقل حکایاتی چون داستان حضرت یوسف نیز همین درس آموزی‌ها است؛ یعنی بیان این حقیقت که حتی در عنفوان جوانی و با فراهم بودن زمینه‌های گناه نیز می‌توان با یاری جستن از خدا از چنگال نفس بدفرما رهایی یافت.
  • نباید معصومان را چون ماشین خودکاری بپنداریم که بدون سنگ اندازی‌های شیطان، راه درست را در پیش می‌گیرند و فارغ از هر گونه مانعی، در طریق مقصود ره می‌سپرند؛ بلکه آنان نیز درگیر با شیطان‌اند؛ هر چند همواره در این جهاد اکبر پیروز مِیْدان‌اند.
  • رهبران دینی، گرچه مردم را به پیروی از معصومان فرا می‌خوانند و از آنان می‌خواهند که پیامبران و امامان را الگوی خویش سازند، امّا همواره بر این نکته تأکید می‌ورزند که هیچ‌گاه به مقام معصومان نمی‌توان رسید.[۴] از این رو، جانبداری از اندیشه عصمت، فشاری درونی یا برونی بر مؤمنان وارد نمی‌سازد و روح و جان آنان را نمی‌آزارد. معصومان در همه کمالات انسانی پیشتاز دیگرانند و کسی به آنان نزدیکتر است که در این راه گام بیشتری بردارد؛ هر چند هیچ‌گاه نباید اندیشه هم آوردی با آنان را در سر پروراند؛ چنانکه، امیرالمؤمنین(ع) درباره زهد و ساده زیستی خویش می‌فرماید: آگاه باش که هر پیرویی را پیشوایی است که پی وی را پوید و از نور دانش او روشنی جوید. بدان که پیشوای شما از دنیای خود به دو جامه فرسوده بسنده کرده و دو قرص نان را خوردنی خویش نموده است. بدانید که شما چنین نتوانید کرد، لیکن مرا یاری کنید به پارسایی و در پارسایی کوشیدن و پاک‌دامنی و درستی ورزیدن.[۵]


منابع

متن برگرفته شده از کتاب پـرسمان عصـمت، يوسفيان، حسن، مركز مطالعات و پژوهش‌هاى فرهنگى حوزه علميه، قم، ۱۳۸۰ش.

  1. مقارنة الاديان، ج۳؛ (الاسلام)، ص۱۲۶.
  2. دين و جامعه، ص۴۸۹.
  3. مصنفات الشيخ المفيد، ج۵، (تصحيح الاعتقاد)، ص۱۲۸. الالهيات، ج۳، ص۱۷۶ و پژوهشى در عصمت معصومان، ص۶۶.
  4. الكافى، ج۱، ص۲۰۱.
  5. نهج البلاغه، ترجمه شهيدى، نامه ى ۴۵، ص۳۱۷.