قذف در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' (ع)' به '(ع)'
جز (جایگزینی متن - ' (ع)' به '(ع)')
خط ۲۲: خط ۲۲:


== مصادیق قذف در فقه ==
== مصادیق قذف در فقه ==
نسبت زنا و لواط در فقه اسلامی موجب حد قذف می‌باشد. اما نسبت به [[سحق]] و بقيه فواحش موجب حدّ قذف نمى‌باشد. البته امام (ع) حق تعزير [[نسبت‌دهنده]] به آنها را دارد. در قذف معتبر است كه به لفظ صريح يا ظاهرى باشد كه بر آن اعتماد شود. مانند قول: «تو زنا كردى» يا «تو لواط نمودى» يا «تو زناكارى» يا «لواط كننده‌اى» يا «به تو لواط شده» يا «در دبر تو دخول شده» يا «اى زناكار» يا «اى لواط كننده» و مانند اينها از آنچه كه صريحا يا با ظاهر مورد اعتماد، اين معنى را ادا نمايد.<ref>ترجمه تحرير الوسيلة (جامعه مدرسین)، خمینی، سید روح الله،‌ ج۴، ص۲۰۳</ref>
نسبت زنا و لواط در فقه اسلامی موجب حد قذف می‌باشد. اما نسبت به [[سحق]] و بقيه فواحش موجب حدّ قذف نمى‌باشد. البته امام(ع) حق تعزير [[نسبت‌دهنده]] به آنها را دارد. در قذف معتبر است كه به لفظ صريح يا ظاهرى باشد كه بر آن اعتماد شود. مانند قول: «تو زنا كردى» يا «تو لواط نمودى» يا «تو زناكارى» يا «لواط كننده‌اى» يا «به تو لواط شده» يا «در دبر تو دخول شده» يا «اى زناكار» يا «اى لواط كننده» و مانند اينها از آنچه كه صريحا يا با ظاهر مورد اعتماد، اين معنى را ادا نمايد.<ref>ترجمه تحرير الوسيلة (جامعه مدرسین)، خمینی، سید روح الله،‌ ج۴، ص۲۰۳</ref>


قذف، به اقرار ثابت مى‌شود و بنا بر احوط معتبر است كه دو مرتبه باشد. و در مقر، بلوغ و عقل و اختيار و قصد شرط است. و نيز به شهادت دو شاهد عادل ثابت مى‌شود. مفترى مرد باشد يا زن- و به طور متوسط در شدت به طورى كه به زدن در زنا، نرسد، زده مى‌شود و روى لباس عاديش زده مى‌شود و برهنه نمى‌شود و تمام تن او به غير از سر و صورت و عورت زده مى‌شود.<ref>ترجمه تحرير الوسيلة (جامعه مدرسین)، خمینی، سید روح الله،‌ ج۴، ص۲۰۹</ref>{{مطالعه بیشتر}}
قذف، به اقرار ثابت مى‌شود و بنا بر احوط معتبر است كه دو مرتبه باشد. و در مقر، بلوغ و عقل و اختيار و قصد شرط است. و نيز به شهادت دو شاهد عادل ثابت مى‌شود. مفترى مرد باشد يا زن- و به طور متوسط در شدت به طورى كه به زدن در زنا، نرسد، زده مى‌شود و روى لباس عاديش زده مى‌شود و برهنه نمى‌شود و تمام تن او به غير از سر و صورت و عورت زده مى‌شود.<ref>ترجمه تحرير الوسيلة (جامعه مدرسین)، خمینی، سید روح الله،‌ ج۴، ص۲۰۹</ref>{{مطالعه بیشتر}}