trustworthy
۷٬۳۴۶
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
از دستهٔ اول، میتوان به کتاب حق الحقایق، یا شاهنامهٔ حقیقت، سرودهٔ حاج نعمتالله جیحونآبادی (۱۲۸۸-۱۳۳۸ق)، از بزرگان و اندیشمندان اهل حق در ایران، اشاره کرد. جیحونآبادی در این اثر خلاصهای از باورها، آیینها و مناسک اهل حق را آورده است. این کتاب گنجینهای سرشار از اطلاعات گوناگون و مفصلترین تاریخ منظوم و مکتوب اهل حق شمرده میشود.<ref>لکزایی، مهدی، «جیحونآبادی»، دایرة المعارف بزرگ اسلامی، تهران: مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج ۱۹، ص</ref> این داستان در این کتاب تحت عنوان «حکایت نُصیر که پسر پیرزنی بود و پیرزن او را به مرتضی علی بخشید» آمده است. جیحونآبادی، پس از نقل این داستان، نصیر را اولین کسی میشمارد که حقیقت را آشکار کرده است. حقیقتی ازلی و ابدی که در هر دوری صورتی دیگرگون به خود میگیرد و آن الوهیّت علی (ع) است.<ref>جیحونآبادی، حق الحقایق یا شاهنامهٔ حقیقت، ص ۲۳۶.</ref> | از دستهٔ اول، میتوان به کتاب حق الحقایق، یا شاهنامهٔ حقیقت، سرودهٔ حاج نعمتالله جیحونآبادی (۱۲۸۸-۱۳۳۸ق)، از بزرگان و اندیشمندان اهل حق در ایران، اشاره کرد. جیحونآبادی در این اثر خلاصهای از باورها، آیینها و مناسک اهل حق را آورده است. این کتاب گنجینهای سرشار از اطلاعات گوناگون و مفصلترین تاریخ منظوم و مکتوب اهل حق شمرده میشود.<ref>لکزایی، مهدی، «جیحونآبادی»، دایرة المعارف بزرگ اسلامی، تهران: مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج ۱۹، ص</ref> این داستان در این کتاب تحت عنوان «حکایت نُصیر که پسر پیرزنی بود و پیرزن او را به مرتضی علی بخشید» آمده است. جیحونآبادی، پس از نقل این داستان، نصیر را اولین کسی میشمارد که حقیقت را آشکار کرده است. حقیقتی ازلی و ابدی که در هر دوری صورتی دیگرگون به خود میگیرد و آن الوهیّت علی (ع) است.<ref>جیحونآبادی، حق الحقایق یا شاهنامهٔ حقیقت، ص ۲۳۶.</ref> | ||
از دستهٔ دوم، میتوان به رسالهٔ سهمکتوب [[میرزا آقا خان کرمانی|میرزا آقاخان کرمانی]] (۱۲۷۰-۱۳۱۴ق)، روشنفکر سکولار و باستانگرای دورهٔ مشروطه، یاد کرد. در سابقهٔ خانوادگی میرزا آقاخان کرمانی گرایش به [[تصوف]] و اهل حق دیده میشود{{یادداشت|پدر میرزا آقاخان، آقا عبدالرحیم مشیزی، به صوفیهٔ اهل حق گرایش داشت و جد مادری او از فقیهانی بود که به تصوف گرایش یافت و مرید مشتاق علیشاه، از صوفیان نعمتاللهی، شد. همچنین، جدهٔ پدری او دختر یکی از بزرگان زردشتی بود که مسلمان شده بود. آدمیت، فریدون، اندیشههای میرزا آقاخان کرمانی، تهران: انتشارات پیام، ۱۳۵۷، ص ۱۳-۱۴.}}. | از دستهٔ دوم، میتوان به رسالهٔ سهمکتوب [[میرزا آقا خان کرمانی|میرزا آقاخان کرمانی]] (۱۲۷۰-۱۳۱۴ق)، روشنفکر سکولار و باستانگرای دورهٔ مشروطه، یاد کرد. در سابقهٔ خانوادگی میرزا آقاخان کرمانی گرایش به [[تصوف]] و اهل حق دیده میشود{{یادداشت|پدر میرزا آقاخان، آقا عبدالرحیم مشیزی، به صوفیهٔ اهل حق گرایش داشت و جد مادری او از فقیهانی بود که به تصوف گرایش یافت و مرید مشتاق علیشاه، از صوفیان نعمتاللهی، شد. همچنین، جدهٔ پدری او دختر یکی از بزرگان زردشتی بود که مسلمان شده بود. آدمیت، فریدون، اندیشههای میرزا آقاخان کرمانی، تهران: انتشارات پیام، ۱۳۵۷، ص ۱۳-۱۴.}}. سابقهٔ خانوادگی به علاوهٔ گرایشهای عقیدتی خود میرزا آقاخان<ref>برای اطلاع از عقاید شخصی او ن.ک: آدمیت، اندیشههای میرزا آقاخان کرمانی، ص ۱۴۵-۱۴۸.</ref>، از گرایش به [[مذهب ازلی]] تا دشمنی با مذهب و دین و گرایش رادیکال به آرمانهای ملی، موجب شد تا او در آثار مکتوب خود رویکردی منفی و تند نسبت به دین و مذهب اتخاذ کند و علت عموم عقبماندگیهای تمدنی و فرهنگی ایران را ناشی از زوال فرهنگ و تمدن باستانی ایران بهسبب حملهٔ اعراب و ورود اسلام به ایران بر شمرد.<ref>کرمانی، میرزا آقاخان، سه مکتوب، بهکوشش و ویرایش بهرام چوبینه، اسن آلمان: انتشارات کتاب نیما، ۲۰۰۰م، ص ۱۷۷-۱۷۸.</ref> او، ضمن انتقاد از رویکرد علمای شیعه در جریان زوال تمدنی ایران از طریق انتشار خرافات، بحارالانوار را یکی از مصادر این خرافات بر میشمرد و برای اثبات ادعای خود مطالبی را نقل میکند و مدعی میشود که این مطالب منسوب به بحارالانوار هستند. از جملهٔ این مطالب داستان ماهی کرکره است که میرزا آقاخان به طور مفصل آن را نقل کرده است.<ref>کرمانی، سه مکتوب، ص ۱۸۷-۱۹۵.</ref> | ||
[[ابوالقاسم پاینده]] (۱۲۹۲-۱۳۶۳)، نویسنده و پژوهشگر، بدون ارائهٔ سند و جزئیات بیشتر منشأ این داستان را روایات داستانی هندی بر میشمرد و آنرا از جعلیات [[غلات شیعه]] میداند.<ref>پاینده، ابوالقاسم، نهج الفصاحه (مجموعه کلمات قصار حضرت رسول)، تهران: دنیای دانش، ۱۳۸۲، ص ۹۰.</ref> | [[ابوالقاسم پاینده]] (۱۲۹۲-۱۳۶۳)، نویسنده و پژوهشگر، بدون ارائهٔ سند و جزئیات بیشتر منشأ این داستان را روایات داستانی هندی بر میشمرد و آنرا از جعلیات [[غلات شیعه]] میداند.<ref>پاینده، ابوالقاسم، نهج الفصاحه (مجموعه کلمات قصار حضرت رسول)، تهران: دنیای دانش، ۱۳۸۲، ص ۹۰.</ref> |