automoderated، ناظمان (CommentStreams)، trustworthy
۱۶٬۰۱۱
ویرایش
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
{{پایان سوال}} | {{پایان سوال}} | ||
{{اصول دین و فروع دین}} | {{اصول دین و فروع دین}} | ||
{{پاسخ}}اصول دين مسائل اعتقادى است كه تعقل، شناخت و اعتقاد در آنها مطلوب است، و فروع دين مسائلى است كه مطلوب در آنها عمل است ، خواه از مقوله فعل باشد يا از مقوله ترك.<ref>دانشنامه کلام اسلامی، جمعی از محققین، ج۱، ص۵۱</ref> | {{پاسخ}}[[اصول دين]] مسائل اعتقادى است كه تعقل، شناخت و اعتقاد در آنها مطلوب است، و [[فروع دين]] مسائلى است كه مطلوب در آنها عمل است ، خواه از مقوله فعل باشد يا از مقوله ترك.<ref>دانشنامه کلام اسلامی، جمعی از محققین، ج۱، ص۵۱</ref> | ||
* بخش عقاید در دین را «اصول» و بخش احکام عملی را «فروع» مینامند. | * بخش عقاید در دین را «اصول» و بخش احکام عملی را «فروع» مینامند. | ||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
* در مسائل عملی دین باید به اهل خبره مراجعه کرده و به او اعتماد نموده و به سخنان او عمل نمود. این اعتماد و عمل را تقلید میگویند.<ref>کاشفی، محمدرضا، کلام شیعه، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۶ش، ص۲۵۷.</ref> اما در اصول دین خود انسان باید با تحقیق و مطالعه بدان دست یابد. | * در مسائل عملی دین باید به اهل خبره مراجعه کرده و به او اعتماد نموده و به سخنان او عمل نمود. این اعتماد و عمل را تقلید میگویند.<ref>کاشفی، محمدرضا، کلام شیعه، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۶ش، ص۲۵۷.</ref> اما در اصول دین خود انسان باید با تحقیق و مطالعه بدان دست یابد. | ||
* در اصول دین باید از راه عقل به یقین رسید اما در فروع دین، نیاز به اثبات عقلی نیست. | * در اصول دین باید از راه عقل به یقین رسید اما در فروع دین، نیاز به اثبات عقلی نیست. | ||
*عبادات بخشی مهم از مجموعۀ اعمال و رفتاری را تشكیل میدهند كه در فرهنگ اسلامی با عنوان «فروع دین» شناخته شده است. در كنار مجموعۀ اعتقادی «اصول دین»، فروع دین ناظر بر جنبههای عملی دیانت اسلام است.<ref>دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۱، ص۳۰۰</ref> | |||
*اصول دين همانا پيوند دارند به عقل و انديشه و باور آدمى از اين روى بايد به گونه ايمان و اعتقاد در آيند. در برابرِ فروع دين به عمل و كردار آدميان پيوند دارند. اصول دين در حقيقت هويّت فكرى و ساختار اعتقاديِ انسان را شكل مىدهند و روش رفتار و كردار مؤمنان را روشن مىكنند. به تعبير ديگر: حقايقى كلى و فراگير كه جهانبينيِ دين را مىنمايانند. اصول دين بن و بنياد دين را تشكيل مىدهند كه دين بدون آن اصول بنيادى نخواهد داشت. اصولى است كه با ناديده انگاشتن هر يك از آنها دين و اهداف و رسالت آن فرو مىريزد.<ref>نشریه حوزه، مخلصی عباس، سيرى در انديشههاى كلامى، ج۸۱، ص۸۹</ref> | |||
{{مطالعه بیشتر}} | {{مطالعه بیشتر}} | ||