پرش به محتوا

نظریه کسب: تفاوت میان نسخه‌ها

۲٬۱۹۳ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۴ فوریهٔ ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵: خط ۵:
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
یکی از مسائل بسیار مهمی که در مباحث کلامی از دیرباز مورد توجه بوده است مسئله جبر و اختیار است و پرسش اصلی در این بحث آن است که آیا انسان در اعمال و رفتار خود مختار است یعنی آیا رفتار انسان بر اساس آگاهی، قدرت و اراده او انجام می‌پذیرد به گونه ای که بتواند به ترک آن نیز اقدام کند؟ یا اینکه انسان در رفتارهای خود هیچ اختیار ندارد و هر چه انجام می‌دهد جبری است؟ در پاسخ این پرسش همواره دو رأی کلی وجود داشته است: گروهی طرفدار جبرند و هیچ‌یک از اعمال انسان را اختیاری نمی‌دانند و گروهی دیگر از اختیار انسان جانبداری کرده و او را در رفتارهای خود مختار می‌دانند هر چند که در تبیین و تفسیر جبر و اختیار مکاتب کلامی مختلفی به وجود آمده است که تفصیل مطلب را به فرصتی دیگر واگذار می‌کنیم.
'''معرفی'''


با حفظ این مقدمه در جواب این سئوال می گوئیم که نظریه کسب را اکثر متکلمان اشاعره و ماتریدی مذهب اهل سنت مطرح کرده‌اند و معتقدند که خدای متعال پدید آورنده و خالق افعال است و انسان کسب کننده آن است و علت طرح این نظریه آن است که اینها از طرفی معتقدند که افعال انسان فقط به قدرت خداوند تحقق می‌یابد و قدرت و اختیار انسان در تحقق افعال او هیچ گونه تأثیر ندارد و از طرف دیگر لازمه چنین اعتقادی جبر محض است در حالی که اینها نظریه جبر محض را مردود می‌دانند و اصل اراده و اختیار در انسان را قبول دارند لذا برای رهایی از این تنگنا نظریه کسب را مطرح نموده‌اند.<ref>ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۲۳۶.</ref> و از آنجا که نظریه کسب نامفهوم و نامأنوس با اذهان بود هر یک از علمای آنها به تفسیر نظریه کسب پرداخته‌اند که حاصل آن تفاسیر گوناگون از کسب است که عمده آنان سه تفسیر است که بدانها اشاره و سپس آنها را نقد می‌کنیم:
نظریه کسب را اکثر متکلمان اشاعره از فرقه‌های کلامی اهل سنت مطرح کرده‌اند و معتقدند که خدای متعال پدید آورنده و خالق افعال است و انسان کسب کننده آن است. علت طرح این نظریه آن است که اینها از طرفی معتقدند که افعال انسان فقط به قدرت خداوند تحقق می‌یابد و قدرت و اختیار انسان در تحقق افعال او هیچ گونه تأثیر ندارد. از طرف دیگر لازمه چنین اعتقادی جبر است در حالی که اینها نظریه جبر محض را مردود می‌دانند و اصل اراده و اختیار در انسان را قبول دارند. در نتیجه برای رهایی از این تنگنا نظریه کسب را مطرح نموده‌اند.<ref>ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۲۳۶.</ref> نظریه کسب، نامفهوم و نامأنوس با اذهان بود، هر یک از علمای اشاعره به تفسیر نظریه کسب پرداخته‌اند.


۱. در یک تفسیر، کسب عبارت است از :تأثیر قدرت حادث انسان در انجام فعل» بر اساس این تفسیر، وقتی انسان در صدد انجام فعل بر می‌آید خداوند قدرتی را در او احداث می‌کند و این قدرت حادث، در وقوع فعل مزبور مؤثر است.
نظریه کسب را متکلمان اشعری و ماتریدی مذهب اهل سنت قبول دارند و معتقدند که برای اثبات توحید در خالقیت خداوند و رهایی از جبر محض باید به نظریه کسب معتقد شد و گفته‌اند که خداوند متعال خالق افعال است و انسان کاسب آن است و ملاک طاعت و عصیان همان کسب است نه خلق، در نتیجه هر فعلی که از انسان مرید صادر می‌شود مشتمل بر دو جهت است: خلق و کسب، خلق از طرف خداوند است و کسب از طرف انسان است و در اینکه تفسیر کسب چیست؟ بین علمای آنان اختلاف نظر است و تفسیرهای گوناگونی را از کسب مطرح کرده‌اند که سه مورد از آنها را که مشهور است اشاره و نقد کردیم. نکته ای که در این میان حائز اهمیت است این است که هیچ‌کدام از این تفسیرها نتوانست مشکل جبر در افعال انسان را حل کند در حالی که اشاعره برای رهایی از جبر محض به این نظریه پناه آورده بودند لذا عده ای از محققین اشاعره نظریه کسب را نقد کرده و آن را تعبیری جدید از جبر دانسته‌اند از جمله:
 
از این تفسیر بدست می‌آید که قائلین به آن برای قدرت و اراده انسان در تحقق فعل، نوعی تأثیر قائلند هر چند که در چگونگی تأثیرگذاری آن وجوه مختلفی گفته شده است.<ref>ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۲۳۷.</ref>
 
نقد: اشکال این تفسیر آن است که جایگاه قدرت حادث انسان را درست مشخص نکرده است و اگر مرادشان این باشد که قدرت انسان در عرض قدرت خداوند قرار دارد این مستلزم امری محال است و آن اجتماع دو قدرت بر مقدور واحد است که بالبداهه امری محال است و اگر مرادشان این باشد که قدرت انسان در طول قدرت خدا است لازمه اش آن است که انسان نیز در وقوع فعل خویش مؤثر باشد و این مدعای طرفداران أختیار است.<ref>سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، قم، انتشارات طه، چاپ دوم، ۱۳۸۱ش، ج۱، ص۳۴۲.</ref>
 
۲. در تفسیر دیگری گفته‌اند مقصود از کسب، آن است که خداوند همزمان با حدوث اراده و قدرت انسان برای انجام فعل، فعل مزبور را ایجاد می‌کند بدون آن که اراده و قدرت انسان تأثیری در وقوع آن داشته باشد، براساس این تفسیر، تقارن فعل با قدرت و اراده انسان را کسب می‌گویند.<ref>شیروانی، علی، ترجمه و شرح کشف المراد، قم، انتشارات دارالعلم، چاپ سوم، ۱۳۸۶ش، ج۱، ص۱۰۲–۱۰۳.</ref> و طبق این تفسیر قدرت و اراده انسان در تحقق فعل هیچ تأثیری ندارد بلکه قدرت بر مثلا آب خوردن و مقدور که همان آب خوردن است هر دو به قدرت خداوند ایجاد می‌شوند و تنها نسبت قدرت انسان با فعل، نسبت و مقارنت زمانی است و این تقارن میان قدرت و فعل که کسب نامیده می‌شود مبنای تکلیف و کیفر و پاداش انسان به شمار می‌رود.
 
نقد: اولا صرف تقارن اراده انسان با تحقق فعلی که مخلوق خداوند است مصحّح استناد فعل به انسان و مسئولیت او در قبال آن نمی‌گردد،<ref>آموزش کلام اسلامی، ج۱، ص۳۴۲.</ref> ثانیاً این تفسیر از کسب، به هیچ وجه پاسخ گوی مشکل جبر محض در افعال نیست زیرا اثبات قدرت فاقد تأثیر با نفی آن، (قدرت، که جبر محض است) از نظر نتیجه، یکسان است<ref>کلام تطبیقی، ج۱، ص۲۳۷.</ref> و نتیجه هر دو این می‌باشد که قدرت انسان در تحقق افعال هیچ تأثیری ندارد، در حالی که خود شما جبر محض را قبول ندارید.
 
۳. بعضی دیگر در تفسیر کسب گفته‌اند که کسب عبارت است از اینکه: ذات فعل به قدرت الهی واقع می‌شود و اما این که آن فعل، طاعت باشد یا معصیت به وسیله قدرت بنده تعیین می‌شود، یعنی اصل وجود فعل از خداست و صفت و تعیین آن از بنده است و آنچه از خداوند صدور می‌یابد بی‌رنگ و بی‌شکل است و این انسان است که به آن رنگ و شکل می‌دهد،<ref>ترجمه و شرح کشف المراد، ج۱، ص۱۰۳.</ref> به عبارت دیگر اینها قائلند که هر فعلی دارای دو جنبه است:؛ ۱. وجود فعل ۲. عنوانی که زاید بر وجود آن است، و قدرت انسان صرفاً در جنبه دوم مؤثر است و به لحاظ همین تأثیر، شایسته کیفر یا پاداش می‌گردد، بنابراین وجود افعال، مخلوق خداوند است ولی عناوین آن، مانند نماز خواندن، خوردن، آشامیدن، و… ناشی از قدرت حادث در انسان است بنابر این تفسیر، مقصود از کسب آن است که قدرت انسان صرفاً در تحقق عناوین افعال خود مؤثر است.
 
نقد: در این تفسیر این که آیا عناوین افعال مثل نماز خواندن، دروغ گفتن و… اموری وجودی هستند یا اعتباری، مشخص نشده است و در هر صورت نمی‌تواند مشکل جبر محض را حل کند چرا که اگر مرادتان این باشد که این عناوین اموری وجودی اند می گوئیم که طبق تفسیر شما (اشاعره) از توحید در خالقیت، تمام افعال مخلوق خداونداند و انسان نمی‌تواند چیزی را به وجود بیاورد پس قدرت انسان تأثیری در تحقق این عناوین ندارد که این همان جبر می‌شود که شما به خاطر رهایی از آن نظریه کسب را مطرح کرده‌اید و اگر مرادتان این باشد که این عناوین، اموری ذهنی و اعتباری هستند در این صورت می گوئیم که لازمه اش آن است که نظریه کسب امری وهمی و غیر واقعی باشد<ref>آموزش کلام اسلامی، ج۱، ص۳۴۲.</ref> که باز هم مشکل جبر به حال خود باقی می‌ماند چرا که نمی‌توان مشکل امر وجودی (جبر) را با امری اعتباری (کسب) حل کرد.
 
نتیجه بحث اینکه:نظریه کسب را متکلمان اشعری و ماتریدی مذهب اهل سنت قبول دارند و معتقدند که برای اثبات توحید در خالقیت خداوند و رهایی از جبر محض باید به نظریه کسب معتقد شد و گفته‌اند که خداوند متعال خالق افعال است و انسان کاسب آن است و ملاک طاعت و عصیان همان کسب است نه خلق، در نتیجه هر فعلی که از انسان مرید صادر می‌شود مشتمل بر دو جهت است: خلق و کسب، خلق از طرف خداوند است و کسب از طرف انسان است و در اینکه تفسیر کسب چیست؟ بین علمای آنان اختلاف نظر است و تفسیرهای گوناگونی را از کسب مطرح کرده‌اند که سه مورد از آنها را که مشهور است اشاره و نقد کردیم. نکته ای که در این میان حائز اهمیت است این است که هیچ‌کدام از این تفسیرها نتوانست مشکل جبر در افعال انسان را حل کند در حالی که اشاعره برای رهایی از جبر محض به این نظریه پناه آورده بودند لذا عده ای از محققین اشاعره نظریه کسب را نقد کرده و آن را تعبیری جدید از جبر دانسته‌اند از جمله:


۱. فخر الدین رازی از متکلمان اشعری مذهب به نارسایی نظریه کسب اعتراف کرده و درمورد آن گفته است: إنّ الکسب اسم بلا مسمی،<ref>رازی، فخرالدین، کتاب المحصل، قاهره، دارالتراث، چاپ اول، ۱۴۱۱ق، ص۴۷۰.</ref> یعنی نظریه کسب اسمی بدون مسمی و محتوا است.
۱. فخر الدین رازی از متکلمان اشعری مذهب به نارسایی نظریه کسب اعتراف کرده و درمورد آن گفته است: إنّ الکسب اسم بلا مسمی،<ref>رازی، فخرالدین، کتاب المحصل، قاهره، دارالتراث، چاپ اول، ۱۴۱۱ق، ص۴۷۰.</ref> یعنی نظریه کسب اسمی بدون مسمی و محتوا است.
خط ۳۳: خط ۱۹:
بنابراین نه تنها از نظر متکلمان عدلیه (شیعه و معتزله) نظریه کسب مورد قبول نیست حتی عده ای از علمای خود اشاعره و ماتریدیّه این نظریه را قبول ندارند و آن را با جبر در نتیجه یکسان می‌دانند و جبر نیز با اصل عدل الهی و تکلیف و توابع آن ناسازگار می‌باشد و قابل قبول نیست.
بنابراین نه تنها از نظر متکلمان عدلیه (شیعه و معتزله) نظریه کسب مورد قبول نیست حتی عده ای از علمای خود اشاعره و ماتریدیّه این نظریه را قبول ندارند و آن را با جبر در نتیجه یکسان می‌دانند و جبر نیز با اصل عدل الهی و تکلیف و توابع آن ناسازگار می‌باشد و قابل قبول نیست.


<span></span>
== معنای اول ==
{{مطالعه بیشتر}}
کسب عبارت است از تأثیر قدرت حادث انسان در انجام فعل. براساس این تفسیر، وقتی انسان در صدد انجام فعل بر می‌آید خداوند قدرتی را در او احداث می‌کند و این قدرت حادث، در وقوع فعل مزبور مؤثر است. قائلان این تفسیر برای قدرت و اراده انسان در تحقق فعل، نوعی تأثیر قائل هستند. هر چند که در چگونگی تأثیرگذاری آن وجوه مختلفی گفته شده است.<ref>ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۲۳۷.</ref>
 
نقد: اشکال این تفسیر آن است که جایگاه قدرت حادث انسان را درست مشخص نکرده است و اگر مرادشان این باشد که قدرت انسان در عرض قدرت خداوند قرار دارد این مستلزم امری محال است و آن اجتماع دو قدرت بر مقدور واحد است که بالبداهه امری محال است و اگر مرادشان این باشد که قدرت انسان در طول قدرت خدا است لازمه اش آن است که انسان نیز در وقوع فعل خویش مؤثر باشد و این مدعای طرفداران أختیار است.<ref>سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، قم، انتشارات طه، چاپ دوم، ۱۳۸۱ش، ج۱، ص۳۴۲.</ref>


== معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر ==
== معنای دوم ==
۱ـ فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی، جعفر سبحانی، قم، انتشارات توحید، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۹۴ به بعد.
مقصود از کسب، آن است که خداوند همزمان با حدوث اراده و قدرت انسان برای انجام فعل، فعل مزبور را ایجاد می‌کند بدون آن که اراده و قدرت انسان تأثیری در وقوع آن داشته باشد، براساس این تفسیر، تقارن فعل با قدرت و اراده انسان را کسب می‌گویند.<ref>شیروانی، علی، ترجمه و شرح کشف المراد، قم، انتشارات دارالعلم، چاپ سوم، ۱۳۸۶ش، ج۱، ص۱۰۲–۱۰۳.</ref> و طبق این تفسیر قدرت و اراده انسان در تحقق فعل هیچ تأثیری ندارد بلکه قدرت بر مثلا آب خوردن و مقدور که همان آب خوردن است هر دو به قدرت خداوند ایجاد می‌شوند و تنها نسبت قدرت انسان با فعل، نسبت و مقارنت زمانی است و این تقارن میان قدرت و فعل که کسب نامیده می‌شود مبنای تکلیف و کیفر و پاداش انسان به شمار می‌رود.


۲ـ عقاید استدلالی، علی ربانی گلپایگانی، قم، انتشارات سنابل، چاپ اول، ۱۳۸۴ش، ج۱، ص۲۲۹ به بعد.
نقد: اولا صرف تقارن اراده انسان با تحقق فعلی که مخلوق خداوند است مصحّح استناد فعل به انسان و مسئولیت او در قبال آن نمی‌گردد،<ref>آموزش کلام اسلامی، ج۱، ص۳۴۲.</ref> ثانیاً این تفسیر از کسب، به هیچ وجه پاسخ گوی مشکل جبر محض در افعال نیست زیرا اثبات قدرت فاقد تأثیر با نفی آن، (قدرت، که جبر محض است) از نظر نتیجه، یکسان است<ref>کلام تطبیقی، ج۱، ص۲۳۷.</ref> و نتیجه هر دو این می‌باشد که قدرت انسان در تحقق افعال هیچ تأثیری ندارد، در حالی که خود شما جبر محض را قبول ندارید.


۳ـ الإلهیّات، جعفر سبحانی، قم، المرکز العالمی للدراسات الإسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۷۵ به بعد.
== معنای سوم ==
بعضی دیگر در تفسیر کسب گفته‌اند که کسب عبارت است از اینکه: ذات فعل به قدرت الهی واقع می‌شود و اما این که آن فعل، طاعت باشد یا معصیت به وسیله قدرت بنده تعیین می‌شود، یعنی اصل وجود فعل از خداست و صفت و تعیین آن از بنده است و آنچه از خداوند صدور می‌یابد بی‌رنگ و بی‌شکل است و این انسان است که به آن رنگ و شکل می‌دهد،<ref>ترجمه و شرح کشف المراد، ج۱، ص۱۰۳.</ref> به عبارت دیگر اینها قائلند که هر فعلی دارای دو جنبه است:؛ ۱. وجود فعل ۲. عنوانی که زاید بر وجود آن است، و قدرت انسان صرفاً در جنبه دوم مؤثر است و به لحاظ همین تأثیر، شایسته کیفر یا پاداش می‌گردد، بنابراین وجود افعال، مخلوق خداوند است ولی عناوین آن، مانند نماز خواندن، خوردن، آشامیدن، و… ناشی از قدرت حادث در انسان است بنابر این تفسیر، مقصود از کسب آن است که قدرت انسان صرفاً در تحقق عناوین افعال خود مؤثر است.


<span></span>
نقد: در این تفسیر این که آیا عناوین افعال مثل نماز خواندن، دروغ گفتن و… اموری وجودی هستند یا اعتباری، مشخص نشده است و در هر صورت نمی‌تواند مشکل جبر محض را حل کند چرا که اگر مرادتان این باشد که این عناوین اموری وجودی اند می گوئیم که طبق تفسیر شما (اشاعره) از توحید در خالقیت، تمام افعال مخلوق خداونداند و انسان نمی‌تواند چیزی را به وجود بیاورد پس قدرت انسان تأثیری در تحقق این عناوین ندارد که این همان جبر می‌شود که شما به خاطر رهایی از آن نظریه کسب را مطرح کرده‌اید و اگر مرادتان این باشد که این عناوین، اموری ذهنی و اعتباری هستند در این صورت می گوئیم که لازمه اش آن است که نظریه کسب امری وهمی و غیر واقعی باشد<ref>آموزش کلام اسلامی، ج۱، ص۳۴۲.</ref> که باز هم مشکل جبر به حال خود باقی می‌ماند چرا که نمی‌توان مشکل امر وجودی (جبر) را با امری اعتباری (کسب) حل کرد.<span></span>


== منابع ==
== منابع ==
۱۱٬۹۱۳

ویرایش