معاد در قرآن

از ویکی پاسخ

الگو:تکمیل

سؤال

در قرآن چه مطالبی در مورد معاد بیان شده است؟

قرآن به معاد به عنوان یکی از مهم‌ترین مسائل اشاره کرده و اهمیت آن را برجسته، و از مسایل و جنبه‌های مختلف آن بحث کرده است. همچنین معاد را با صفات و مختصات بسیار عجیب و محیر العقول وصف کرده است.


جایگاه معاد در قرآن

هرکسی که قرآن را ورق زده باشد یقین خواهد کرد که معاد یکی از مهم‌ترین مسائلی است که قرآن به آن اشاره کرده است. آیت الله سبحانی می‌نویسند: «گاهی گفته می‌شود که یک سوم قرآن مربوط به قیامت و عالم پس از مرگ است. مرحوم علامه طباطبایی می‌فرمود: مجموع آیات مربوط به جهان پس از مرگ، در حدود دو هزار آیه است، در حالی که برخی با شمارش دقیق تر، آن را یک هزار و چهارصد آیه می‌دانند. ولی اگر بنا شد اشارات آیات را راجع به معاد، به حساب آوریم، آمار آیات از تعداد اخیر بالا می‌رود.»[۱] و آیت الله مصباح یزدی می‌گویند: «تلاش آنها (انبیاء) برای اثبات این اصل (معاد)، بیش از تلاشی بوده که برای اثبات توحید کرده‌اند؛ زیرا اکثر مردم، سرسختی بیشتری برای پذیرفتن این اصل، نشان می‌داده‌اند.»[۲]

دسته‌بندی آیات معاد

آیت الله مصباح یزدی در یک گزارش اجمالی، دسته‌های مختلف آیات معاد را بیان می‌کنند:

  • لزوم ایمان به آخرت: سوره بقره: آیه ۴، سوره نمل: آیه ۳ و…
  • پی آمدهای انکار آخرت: سوره اسراء: آیه ۱۰، سوره فرقان: آیه ۱۱، سوره صبا: آیه ۸، سوره مؤمنون: آیه ۷۴ و…
  • بیان نعمتهای ابدی: سوره الرحمن: آیه ۴۶ تا آخر، سوره الواقعه: آیه ۱۵–۳۸، سوره الدهر: آیه ۱۱–۲۱ و…
  • بیان عذاب‌های جاودانی: سوره الحاقه: آیه ۲۰–۲۷، سوره الملک: آیه ۶–۱۱، سوره الواقعه: آیه ۴۲، ۵۶ و…
  • رابطه بین اعمال نیک و بد با نتایج اخرویِ آنها ذکر گردیده است.
  • پاسخ شبهات منکران :شیوه‌های گوناگونی امکان و ضرورت رستاخیز مورد تأکید و تبیین قرار گرفته است.
  • منشأ تبهکاری‌ها وکجروی‌ها: فراموش کردن یا انکار قیامت و روز حساب؛ سوره ص: آیه ۲۶، سوره سجده: آیه 140.[۳]

اوصاف معاد

برای معاد اوصافی بسیاری است لکن در اینجا، تنها چند صفت آن را بیان می‌کنیم:

حیات حقیقی

خدای متعال می‌فرماید: ﴿وَمَا هٰذِهِ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ ۚ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ ۚ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ؛ این زندگی دنیا چیزی جز سرگرمی و بازی نیست؛ و زندگی واقعی سرای آخرت است، اگر می‌دانستند!(عنکبوت:۶۴) این آیه شریفه، زندگی دنیا را منحصر در لهو و لعب کرده و با کلمه «هذه: این زندگی دنیا»، آن را تحقیر نمود، و زندگی آخرت را منحصر در حیوان یعنی زندگی واقعی کرده و این انحصار را با ادوات تأکیدی چون حرف «ان» و «حرف لام» و «ضمیر فصل هی»، و آوردن مطلب را با «جمله اسمیه»، تأکید نموده است.[۴]

جاوید و ابدی

با توجه به آیه:﴿یا قَوْمِ إِنَّما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا مَتاعٌ وَ إِنَّ الْآخِرَةَ هِیَ دارُ الْقَرارِ؛ ای قوم من! به این دنیا دل نبندید که این زندگی دنیا متاع زودگذری است و آخرت سرای همیشگی و ابدی شما است(غافر:۳۹) آدمی بعد از زندگی ناپایدار دنیا زندگی ابدی و جاودانی دارد که عبارت است از زندگی آخرت، و این زندگی دنیا در آخرت متاعی است، و در حقیقت مقدمه‌ای است برای آن.[۵]

حقیقتی موجود

آخرت، همین الان موجود بوده و اینگونه نیست که بعداً خلق بشود. آیات بسیاری به این مطلب، دلالت دارد، مانند؛ ﴿لَقَدْ کُنْتَ فِی غَفْلَةٍ مِنْ هَذَا فَکَشَفْنَا عَنْکَ غِطَاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ؛ تو از این زندگی غافل بودی، ما پرده‌ات را کنار زدیم، اینک دیدگانت خیره شده است(ق:۲۲) لغت غفلت در موردی استعمال می‌شود که آدمی از چیزی که پیش روی او و حاضر نزد او است بی‌خبر بماند، نه در مورد چیزی که اصلاً وجود ندارد، و بعدها موجود می‌شود، پس معلوم می‌شود زندگی آخرت در دنیا نیز هست، لکن پرده‌ای میانهٔ ما و آن حائل شده.[۶]

وسعت زیاد

با عنایت به آیات قرآن این مطلب مسلم است که وسعت آخرت بسیار بسیار وسیع می‌باشد به حدی که در توصیف بهشت که قسمتی از جهان آخرت را تشکیل می‌دهد اینجور آمده است:﴿وَسَارِعُوا إِلَی مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ؛ برای رفتن به سوی مغفرت پروردگار و بهشتی که وسعت آن آسمانها و زمین است بر یکدیگر پیشی گیرید(آل عمران:۱۳۳) در نتیجه وسعت بهشت به اندازه وسعت هفت آسمان و زمین می‌باشد.

جستارهای وابسته

منابع

  1. سبحانی تبریزی، جعفر (۱۳۸۸). منشور جاوید. ج. ۱۱. قم: موسسه امام صادق(ع). ص. ۱۰.
  2. مصباح یزدی، محمدتقی (۱۳۸۴). آموزش عقاید. تهران: شرکت چاپ و نشر بین‌الملل سازمان تبلیغات اسلامی. ص. ۳۴۲.
  3. مصباح یزدی، محمدتقی (۱۳۸۴). آموزش عقاید. تهران: شرکت چاپ و نشر بین‌الملل سازمان تبلیغات اسلامی. ص. ۳۴۱.
  4. طباطبایی، محمدحسین (۱۴۰۲). ترجمه تفسیر المیزان. ج. ۱۶. قم: جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، دفتر انتشارات اسلامی. ص. ۲۲۵.
  5. طباطبایی، محمدحسین (۱۴۰۲). ترجمه تفسیر المیزان. ج. ۱۷. قم: جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، دفتر انتشارات اسلامی. ص. ۵۰۴.
  6. طباطبایی، محمدحسین (۱۴۰۲). ترجمه تفسیر المیزان. ج. ۱. قم: جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، دفتر انتشارات اسلامی. ص. ۱۴۳.