دیدگاه اشاعره و معتزله در لزوم بعثت

از ویکی پاسخ
سؤال

دیدگاه معتزله و اشاعره در لزوم بعثت چیست؟

معتزله معتقدند حُسن بعثت پیامبران با عقل فهمیده می‌شود. آن‌ها معتقدند ضرورت بعثت انبیاء تنها با قاعده لطف قابل توضیح دادن است. در مقابل اشاعره معتقدند تنها حُسن بعثت پیامبران قابل ادراک است و ضرورت آن با عقل ادراک نمی شود.

اختلاف در حسن و قبح

یکی از مسائل اساسی مورد اختلاف معتزله و اشاعره مسئله حسن و قبح افعال است. معتزله معتقدند حسن و قبح عقلی است؛ یعنی عقل تشخیص می دهد که چه کاری حسن و چه کاری قبیح است. هم چنین بر این عقیده هستند که هر فعل و یا صفتی که عقل انسان حَسَن تشخیص دهد، می توان آن را برای خداوند واجب دانست. اما اشاعره معتقدند عقل نمی‌تواند حسن و قبح حقیقی اشیاء را تشخیص بدهد. هر کاری را خدا انجام دهد و یا به آن امر کند حَسَن است و هر کاری که انجام ندهد و یا آن را نهی کند، قبیح می باشد.[۱]

اختلاف در ضرورت بعثت انبیا

مسئله حسن و قبح عقلی در بعثت پیامبران دخیل است. معتزله معتقدند بعثت پیامبران از جمله افعالی است که عقل آدمی آن را حسن می‌شمارد و هر کاری حسن باشد، عقل می‌تواند وجوب آن را به خداوند نسبت بدهد. پس بعثت پیامبران بر خداوند واجب است.

اما اشاعره معتقدند عقل نمی‌تواند ضرورت بعثت پیامبران را تشخیص دهد و آن را به خداوند نسبت دهد. زیرا چنین کاری مستلزم آن است که خداوند در آن فعل مجبور باشد در حالی که خداوند فعال ما یشاء است. متکلمان اشعری در این بحث فقط به حسن بعثت پیامبران اکتفا می‌کنند و اعتقاد دارند برانگیخته شدن پیامبران منافع و برکات غیرقابل انکاری برای مردم دارد.[۲]

قاعده لطف

متکلمان معتزله، امامیه و ماتریدیه که به حسن و قبح عقلی اعتقاد داشتند ضرورت بعثت انبیاء را با عقل اثبات می‌کنند. ایشان با «قاعده لطف» آن را تبیین می‌کنند و از این طریق اثبات می‌کنند که بر خداوند واجب است جهت هدایت انسان‌ها انبیاء را بفرستد.

معنای قاعده لطف این است که به مقتضای حکمت الهی انجام هر فعلی که در فراهم ساختن زمینه‌های هدایت و صلاح بشر مؤثر باشد و با اصل آزادی بشر و فلسفه تکلیف منافات نداشته باشد، بر خداوند واجب است و هرگز آن را ترک نخواهد کرد. نبوت از روشن‌ترین و برجسته‌ترین مصادیق لطف الهی به شمار می‌رود. زیرا از یک سو عقل را در آنچه به صورت مستقل درک می‌کند، تأیید می‌کند و انسان را به پایبندی به قوانین عقلی برمی‌انگیزاند و از سوی دیگر اموری که برای هدایت لازم است و از درک عقل پنهان است را بیان می کند.[۳] [۴]


مطالعه بیشتر

  • علم کلام، احمد صفائی، انتشارات دانشگاه تهران.
  • الهیات و معارف اسلامی، جعفر سبحانی، انتشارات دانشگاه تهران.

منابع

  1. مظفر، اصول الفقه، ج2، ص271
  2. سعیدی مهر، آموزش کلام اسلامی، ج2، ص۲۲–۱۲.
  3. ربانی گلپایگانی، کلام تطبیقی، ص۳۸–۳۴.
  4. عبد الرزاق فیاض لاهیجی، گوهر مراد، ص۹–۳۵۸.