توریه
این مقاله نیازمند گسترش است. لطفاً اگر تخصص و توانایی گسترش این مقاله را دارید، آن را بهبود بخشید. |
توریه و احکام آن چیست؟
توریه پنهان کردن اراده واقعی از کلام و ظاهر کردن معنایی غیر از آن است، بهگونهای که مخاطب دچار اشتباه شود. به فتوای برخی فقیهان شیعه، توریه غیر از دروغ است و اگر بدون مفسده باشد، جایز است.
به فتوای برخی فقیهان شیعه، در مواردی که دروغ گفتن جایز است، در صورت امکان، توریه کردن واجب است.
مفهومشناسی
توریه در اصطلاح متون دینی، آن است که متکلم از سخن خود معنایی را جز آنچه مخاطب میفهمد (یعنی معنای خلاف ظاهر) اراده کند.[۱] برای نمونه، کسی درِ خانه را میزند و سراغ فردی را میگیرد، شخصی که پشت در است میگوید: «او اینجا نیست» و مرادش از «اینجا» همان جایی است که ایستاده است؛ اما مخاطب تصور میکند مرادش این است که در خانه نیست.[۲]
احکام
حکم توریه، به ماهیت آن بستگی دارد. اگر ماهیت توریه همان ماهیت دروغ باشد، دلایل حرام بودنِ دروغ شامل توریه نیز خواهد شد، و اگر ماهیت توریه با دروغ تفاوت داشته باشد، شامل دلایل حرام بودنِ دروغ نخواهد شد.
توریه جایز
برخی فقیهان، ماهیت توریه را متفاوت از ماهیت دروغ دانستهاند و معتقدند دلايل حرمت دروغ شامل توریه نمیشود.[۳] بنابراین اگر در توریه مفسدهای وجود نداشته باشد و از آن، ضرری به کسی یا به خود انسان نرسد، توریه اشکال ندارد.
توریه حرام
اگر توریه مفسده خاصی را به همراه داشته باشد، ارتکاب آن جایز نیست. به گفته آیتالله مکارم شیرازی، مرجع تقلید شیعه، حتی در مواردی که توریه مصداق دروغ نیست، گاهی مفاسد دروغ را دربردارد و سببِ افکندن مردم در خطا میشود و از این نظر ممکن است به مرحله حرام برسد؛ بنابراین تنها دروغ نبودن برای توریه کردن کافی نیست؛ بلکه باید مفاسد دیگر نیز در آن نباشد.[۴]
توریه واجب
برخی از فقیهان شیعه، مانند شیخ مرتضی انصاری و آیتالله مکارم شیرازی، برخی موارد توریه را واجب دانستهاند. هنگامی که فردی مجبور به دروغگویی باشد یا به خاطر مصلحتی مثل آشتی دادنِ دو مسلمان میخواهد دروغ بگوید، واجب است در صورت امکان به جای دروغ گفتن، توریه کند.[۳]
منابع
- ↑ هاشمی، سید رضا، «توریه»، دانشنامه جهان اسلام، تهران، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، بیتا، ج۸، ص۴۷۷.
- ↑ رفیعپور، سید محمدمهدی، «توریه»، در مجله فقه اهل بیت، شماره ۶۳ و ۶۴، پاییز و زمستان ۱۳۸۹ش، ص۲۰۹.
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ انصاری، مرتضی، المکاسب، قم، نشر مجمع الفکر الاسلامی، ۱۳۷۸ ش، ج۲، ص۱۸؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، نشر دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۲ ش، ج۱۹، ص۹۶.
- ↑ تفسیر نمونه، تهران، نشر دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۲ ش، ج۱۹، ص۹۶.