کاربر:Hosseiney4030/صفحه تمرین4

سؤال

حسن‌علی نخودکی اصفهانی کیست؟

درگاه‌ها
حوزه-و-روحانیت.png


ولادت

عارف كامل، سالک زاهد و صاحب كرامت، حاج شيخ حسن‌علی فرزند علی‌اكبر فرزند رجب‌علی مقدادی اصفهانی(ره) در سال ۱۲۷۹ در نيمه ماه ذی‌القعده، در خانواده‌ای متدين، چشم به جهان گشود. اين ولادت ميمون و خجسته، مرحوم ملا‌

علی‌اكبر را كه از دوستان مرحوم محمدصادق درويش تخت پولادی و از عارفان صاحب نفس بود، بی اندازه خوشحال كرد؛ زيرا آن مرد خدا مدت‌ها آرزوی داشتن پسری را داشت و با خود عهد كرده بود كه به زيارت معصومين(ع) مشرف و در آن جا متوسل شود تا خداوند به او پسری عنايت كند. اين سفر انجام شد و ملا علی‌اكبر به آرزوی خود رسيد. پدر نام فرزند را به توصيه و سفارش مرادش، حاجی صادق حسن‌علی برگزيد.

پدر، الگوي زهد و پارسايي

حسن‌علی در خانواده‌ای متقی و زاهد پرورش يافت. پدر وی، مرحوم ملا علی‌اكبر، مردی پرهيزگار دوستدار اهل علم و ملازم مردان حق و عارفان بزرگی چون حاج محمدصادق تخت پولادی بود. او بر اثر مشاهده كراماتی از حاج محمدصادق در مورد همسرش و افزايش شير در سينه او، تا آخر عمرش از ارادتمندان ويژه مرحوم حاج محمدصادق گرديد و مدت ۲۲ سال در خدمت او بود و شب‌های دوشنبه و جمعه نزد او می‌رفت و در تخت پولاد با او به عبادت و رياضت‌ می‌پرداخت. اين پدر بزرگوار، نيمی از آنچه، از راه كسب و كار به دست می‌آورد، در اختيار حاج محمدصادق می‌گذاشت و همراه او به نیازمندان كمک می‌رساند. از ديگر افتخارات ملا علی‌اكبرـ پدر مرحوم شيخ حسن‌علی ـ كه بعدها آن فرزند خلف و صالح با عشق و علاقه آن را دنبال كرد، خدمت به سادات و فرزندان حضرت زهرا(س) بود. مرحوم ملا علی‌اكبر، در تربيت و پرورش فرزندش، نهايت دقت و تلاش را به عمل آورد. وی فرزندش را از همان كودكی در هر سحرگاه كه خود برای عبادت و شب زنده داری بر می‌خاست، بيدار می‌كرد تا او لذت مناجات، نماز، دعا و راز و نياز را از همان سال‌های كودكی بچشد و ذكر و ياد خدا، شيره جانش شود. اين پدر شايسته، فرزندش را از هفت سالگی نزد حاج محمدصادق تخت پولادی برد و تربيت و تهذيب وی را به او واگذار كرد. مرحوم حاج شيخ حسن‌علی تا يازده سالگی كه استادش وفات يافت، در خدمت او بود. فرزند مرحوم شيخ حسن‌علی در اين باره می‌نويسد: «پدرم از همان كودكی زير نظر حاجی به نماز و روزه و انجام مستحبات و نوافل شب و عبادت پرداخت و تا يازده سالگی كه فوت آن مرد بزرگ اتفاق افتاد، پيوسته مورد لطف و مرحمت خاص مرشد و استاد خود بود...[۱]».

آغاز تحصيلات

شيخ حسن‌علی، تحصيل علم و دانش را همراه با سير و سلوک معنوی و تهذيب اخلاق، از همان اوایل كودكی، تحت نظارت پدر و مرحوم حاج محمدصادق تخت پولادی شروع كرد. وی در زادگاهش، اصفهان، مقدمات و ادبيات عرب را فرا گرفت. فقه، اصول، منطق و فلسفه را در همان شهر نزد استادان بزرگ آن عصر آموخت و در سال ۱۳۰۴ ق. پس از زيارت مرقد امام رضا(ع) برای ادامه تحصيلات، راهی نجف اشرف شد. تحصيلات عالی فقه، اصول و عرفان را در آن شهر نزد سرآمدترين استادان گذراند و در سال ۱۳۱۱ ق. دوباره از نجف اشرف راهی ايران شد و در مشهد مقدس، در مدرسه «حاج حسين» و «فاضل خان» اقامت کرد او در حجره‌ای در صحن عتيق، به رياضت و عبادت مشغول شد و بيش از يک‌سال، هر شب ختمی از قرآن مجيد در حرم رضوی داشت و روزها به كسب علم و تدريس و تربيت شاگردان مشغول بود. اقامت وی در شهر مشهد، چهار سال به طول انجاميد و در سال ۱۳۱۵ ق. دوباره به اصفهان بازگشت و از آن جا راهی نجف اشرف شد و تا سال ۱۳۱۸ ق. در آن جا ماند. در سال ۱۳۱۹ ق. به اصفهان و سپس به شيراز سفر كرد و در آن جا عصرها به فراگيری كتاب قانون ابن‌سینا نزد طبيب مشهور عصر، حاج ميرزاجعفر طبيب پرداخت و صبح ها نيز در مطب آن طبيب بزرگ به مداوای مريضان و نسخه نويسی مشغول بود.[۲]

جامعيت علمي

شيخ حسن‌علی اصفهانی بر اين باور بود كه بعد از علم توحيد و ولايت و احكام شريعت كه تحصيل آن واجب است، بايد به تحصيل دانش های ديگر پرداخت؛ چون جهل، در هر دانشی ناپسند است و مراد از حرمت برخی از علوم و فنون، به كار گرفتن آن‌هاست و نه آموزش آن‌ها. وی فقه، تفسير، هيئت و رياضيات را به طلبه‌ها می‌آموخت؛ ولی فلسفه و علوم الهی را به اين شرط درس مي داد كه ابتدا طلبه با اخبار معصومين(ع) آشنا باشد و در تزكيه نفس بكوشد؛ چون به نظر وی، برخی از مشكلات حكمت و فلسفه، با مكاشفه ميسر است و اگر برخی شرايط مكاشفه در طالب علم نباشد، تحصيل آن بر وی نارواست و ممكن است او، را از جاده شريعت منحرف كند. وی درباره فراگيری علم اصول گفت: «قسمتی از اين علم واجب و بسياری از آن اتلاف عمر است».[۳]

استادان

1. مرحوم حاج محمدصادق تخت پولادی خاتون آبادی.

2. آخوند ملا محمد كاشی.

3. جهانگير خان قشقایی.

4. حاج سيد سينا.

5. حاج سيد مرتضی كشميری.

6. حاج سيد محمد طباطبایی فشارکی.

7. ملا اسماعيل قره‌باغی.

8. حاج محمد‌علی‌ فاضل.

9. آقا مير سيد علی حائری يزدی.

10. حاج آقا حسين قمی.

11. آقا سيد عبدالرحمن مدرس.

12. آقا سيد جعفر حسينی قزوينی.

13. مرحوم حاج ميرزاجعفر طبيب.

تدريس

با اين كه شيخ حسن‌علی اصفهانی را از عالمان بزرگ زمان خود دانسته اند، بسياری از علوم را نزد فقها و عرفای بزرگ تحصيل كرد. و اما به دليل توجه زياد مردم و بيماران به او، مي توان گفت او خود را وقف خدمت به مردم و درمان بيمارانشان كرده است. يكي از شاگردان او آيت‌الله مرواريد ـ مي گويد: «هر روز در جلوی منزل او و حتی در محل تدريس او، بيماران صف می‌كشيدند و از او دعا می‌خواستند و آن بزرگوار، هميشه با روی خوش با آن‌ها برخورد میكرد و گاه برای پيدا كردن نوعی از گياهان دارویی، به كوه‌ها و نواحی اطراف مشهد مقدس می‌رفت و كمتر در شهر بود و همين عامل و عوامل ديگر، سبب می‌شد كه نتواند به نحو دلخواه به تدريس علوم بپردازد؛ ولی با اين حال، تا آنجا كه فرصت داشته، به تدريس و پرورش شاگردانی‌ پرداخته است؛ اما به دليل شهرت او در استجابت دعا و مداواي بيماران، از شاگردان و كرسي تدريس او اطلاعات كمي در اختيار مي باشد.[۴]

آثار

1. ترجمه و تصحيح كتاب صلاه فيض كاشاني. 2. تعليقاتي بر تذكره المتقين شيخ محمد بهاري همداني. 3. رسائلي در توحيد، خداشناسي، امامت، معرفت نفس، عقل، عشق و ... .

سير و سلوك عرفاني

شيخ حسنعلي اصفهاني، سير انفسي و تهذيب روح و روان را از همان كودكي و به همت پدر خويش آغاز كرد، پدرش، ملا علي اكبر، حسنعلي را از همان كودكي در هر سحرگاه بيدار و او را به نماز، دعا، راز و نياز و ياد خدا آشنا مي كرد. وي تا يازده سالگي در خدمت حاجي محمد صادق تخت پولادي بود و از او دستور مي گرفت. آن مرد خدا، او را به نماز، روزه و انجام مستحبات و نوافل شب آشنا نمود. حسنعلي به پيروي از استادش در تخت پولاد و كوههاي اطراف اصفهان به رياضت پرداخت. او بيشتر شبها تا صبح بيدار مي ماند و از پانزده سالگي تا پايان عمر پربركتش، هر ساله ماه رجب و شعبان و رمضان و ايام البيض هر ماه را روزه دار بود. وي در شهرضا با عارفي دلسوخته، به نام «سيد جعفر حسيني قزويني» ملاقات كرد و با ديدن كرامات معنوي آن مرد خدا، شيفته او گرديد. در اين ملاقات، آن عارف بزرگ از باطن او خبر داد و گفت: نه روز است كه چيزي نخورده‌اي؛ جز با آب روزه نگشوده‌اي؛ ولي در رياضت هنوز ناقصي؛ زيرا كه اثر گرسنگي در رخسارت هويدا و ظاهر گشته و آن را شكسته و فرسوده كرده است؛ در حالي كه مرد كامل از چهل روز گرسنگي نيز چهره‌اش شكسته نمي شود. سومين شخصي كه در تكوين شخصيت عرفاني شيخ حسنعلي تاثير داشته است، مرحوم حاجي سيد مرتضي كشميري[۵] بوده است كه حسنعلي در شهر نجف اشرف در مدرسه بخارائيها با او آشنا شد و بعد از آن تحت تعليمات و دستورات او قرار گرفت. سالها بعد كه حسنعلي، در مشهد و در كنار آستان قدس رضوي سكونت گزيد و به حل مشكلات مردم و شفاي بيماران مشغول شد، نيز استادش سيد مرتضي كشميري را فراموش نكرد و بسياري از طالبان، نيازمندان و گرفتاران را به سوي آن مرحوم و فرزندانش راهنمايي مي كرد.

مشرب عرفاني

شيخ حسنعلي اصفهاني از عارفاني است كه شيوه او همان روش امامان، معصوم ـ عليهم السلام ـ بوده است. وجود او سرشار از عشق به ولايت بود و هيچ گاه از مسير آنها جدا نشد. او بيشتر عمر خويش را در نجف اشرف و بعد، از آن در كنار حرم شريف رضوي گذراند و تا آخرين لحظات عمر خود، ذكر علي بر لب داشت؛ چنانكه در هنگام مرگ، زبانش به نام مقدس مولي گويا بود. وي شرط ورود به مباحث عرفاني و مكاشفات را آشنايي با اخبار ائمه ـ عليهم‌السلام ـ مي دانست و سير در اين مسير را بدون اين مقدمه ضروري، غير ممكن مي دانست. زندگي شيخ صاحب ترجمه ما شناخته مي شود به زهد و كناره گيري از دنيا و مواظبت و مراقبه تام بر تهذيب نفس و رياضتهاي مشروع و انواع عبادات و طاعتهايي كه در احاديث اهل بيت ـ عليهم السلام ـ وارد شده است. او شبهاي جمعه از هفت سالگي تا هنگام وفاتش به انجام نوافل و نماز، احيا برپا مي كرد. شيخ حسنعلي درباره راه و روش عرفاني خود در جواب نامه يكي از سادات دزفول مي نويسد: «عرض مي شود به تمام احباء اظهار فرماييد كه طريقه فلاني غير از طريقي است كه شنيده‌ايد، همه بدانيد كه طريقه حقير، طريقي است كه تمام مطالب شرع را نهايت اهتمام است؛ خلاف باقي طرق كه به مطالب شرعيه خيلي بي اعتنا هستند. در طريقه حقير، خصوصا نماز خيلي مورد توجه است كه هر چه زحمت و توجه است، به نماز معطوف داريد. بدانيد كه مدار و معيار امر و طريقه ما بر سه چيز است؛ شب زنده داري، لقمه حلال و توجه به نماز، به ويژه نماز اول وقت و حضور قلب در آن.[۶]» او در جاي ديگري مي فرمايد: «روح طريقه حقير، توجه به نماز و معاني و نكات آن درجه به درجه است؛ يعني اشخاصي كه مايل به طريقه حقير هستند، اول بايد معاني صوري نماز را بفهمند؛ بعد تاويلاتي كه (در مباحث قبل) عرض شد و بعد نكاتي ديگر، به همان نحو كه مولانا‌الصادق ـ عليه السلام ـ در كلمه اياك نعبد كرّرها حتي غشي عليه؛ يعني آن قدر تكرار فرمودند كه حال بيهوشي به آن حضرت دست داد؛ نه اين كه بي اعتنايي به احكام شرع باشد و تمام توجه به اذكار معطوف گردد. حقيقت را بايد از شريعت تحصيل نمود. حقير طالب اين مقام و سالك اين راه بوده و بستگان اين حقير را نيز اعلام كنيد كه حقيقت را كه ما در طلب آنيم، بايد از شريعت تحصيل كنيم؛ به همان نحو كه ائمه ـ عليهم السلام ـ رفتار نمودند.[۷]»

كرامات

يكي از دلايل عمده مشهور شدن حاج شيخ حسنعلي اصفهاني، كرامات بي شمار وي بوده است كه خاص و عام به طور مستقيم شاهد آن بوده اند. آيه الله مرعشي نجفي در كتاب «المسلسلات في الاجازات» در اين باره مي نويسد: «او در بين مردم به مستجاب الدعوه بودن شناخته شده بود و بسياري از حاجت مندان و بيماران به او پناه مي بردند؛ پس او براي آنها دعا مي كرد يا براي آنها دعاها و حرزهايي مي نوشت و به اين وسيله، گرفتاري آنها برطرف مي شد و بيماران آنها شفا مي يافتند و با اين وجود، در كمال تواضع و فروتني بود و هيچ ادعايي نداشت و نمونه بارز زاهداني بود كه تنها به خدا توجه دارند و از امور دنيوي دور هستند[۸]» ميرزا عبدالرحمن مدرس، از اساتيد مرحوم شيخ حسنعلي، درباره او چنين مي نويسد: «حاج شيخ حسنعلي بن علي اكبر، از اعلام بزرگوار و پاكان روزگار، نفس گرم جذابش هر مريضي را شفا و هر درد را دوا بود. در شهرهاي خراسان، بلكه ساير از شهرهاي ايران شهرتي بسزا داشت و گرفتاران و دردمندان از وضيع و شريف به آستانه او متوجه و فيضي مي بردند و هنوز هم در محافل و مجالس وصف دستورات و انجيرهاي دعا خوانده او كه شافي دردها بود و خانواده ما هم از آن نعمت مرزوق بودند، زبانزد خاص و عام است. مردم از همه طرف براي اخذ حوائج بدان مقام پناهنده مي شدند و بسي از دردها كه دكتران حاذق از بهبود آن عاجز بودند، با نفس گرم خود شفا مي داد[۹]» كرامات آن عارف بزرگ، هم از حيث كميت و هم از حيث كيفيت، قابل توجه است و اين عنايات، شامل بزرگان، علما، استادان و شاگردان حاكمان، و صاحب منصبان و عموم مردم، به ويژه سادات بوده است.

ويژگيهاي اخلاقي

خدمت به مردم

در نظر مردان الهي و عالمان رباني و به ويژه شيخ حسنعلي اصفهاني، خدمت به مردم و برآوردن حاجات آنان و تواضع و فروتني در برابر آنان، از عالي ترين مصاديق عبادت خدا به شمار مي رود. هيچ گاه در خانه شيخ حسنعلي به روي بيماران، گرفتاران و مستمندان بسته نمي ماند و از اين كه مردم وقت و بي وقت براي حل مشكلات خود به منزل شيخ مراجعه مي كردند، چهره درهم نمي كشيد و حتي غير مسلمانان از الطاف او برخوردار بودند و براي برآورده شدن حوايج خود به او متوسل مي شدند. فرزند وي در اين باره مي نويسد: «مرحوم پدرم حاج شيخ حسنعلي اصفهاني ـ اعلي الله مقامه ـ در كليه ساعات روز و شب، براي رفع حوايج حاجتمندان و درماندگان، آماده بودند. روزي عرضه داشتم: خوب است براي مراجعه مردم، وقتي مقرر بشود. فرمود: پسرم! ليس عند ربنا صباح و لامساء؛ آن كس كه براي رضاي خدا، به خلق خدمت مي كند، نبايد كه وقتي معين كند. پدرم در ابتداي شبها پس از انجام فريضه، به نگارش پاسخ نامه‌ها و انجام خواسته هاي مراجعان مشغول و سپس مدتي به مطالعه مي پرداختند. از نيمه هاي شب تا طلوع آفتاب به نماز و ذكر و نوافل و تعقيبات سرگرم بودند. پس از طلوع خورشيد، اندكي استراحت مي فرمودند و بعد از آن تا ظهر به ملاقات و گفتگو با مراجعان و تهيه و ساخت دارو براي بيماران مي نشستند و بالاخره عصرها براي تدريس به مدرسه مي رفتند و پس از آن نيز به پاسخ گويي و رفع نيازمندي محتاجان و گرفتاران مشغول بودند[۱۰]» او هميشه به دوستان و نزديكان توصيه مي كرد كه خدمتگزار مردم باشند و براي حل گرفتاري به فقرا صدقه بدهند يا چيزي نذر كنند؛ از جمله در جواب نامه آنان كه از او توصيه اي مي خواهند، با بيان حكايتهايي از زندگي عيسي ـ عليه السلام ـ و روايتي از وصاياي مولي علي ـ عليه السلام ـ به فرزندش امام حسن ـ عليه السلام ـ آنها، را به خدمت مردم سفارش مي نمايد.[۱۱]

خدمت به سادات

شيخ حسنعلي و پدر گرامي‌اش، خود را وقف خدمت به اهل بيت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و فرزندان آنان كرده بودند، به طوري كه از حكايات زندگي آن عالم رباني فهميده مي شود، او نسبت به خدمت به سادات، اهتمام ويژه‌اي داشته است؛ به طوري كه در آخرين روز عمر خويش، در وصيت خود چنين فرمود: «بدان كه انجام امور مكروه، موجب تنزل مقام بنده خدا مي شود و به عكس اتيان، مستحبات، مرتبه او را ترقي مي بخشد. بدان كه در راه حق و سلوك اين طريق، اگر به جايي رسيده ام، به بركت بيداري شبها و مراقبت در امور مستحب و ترك مكروهات بوده است؛ ولي اصل و روح اين اعمال، خدمت به ذراري ارجمند رسول اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم‌ ـ است». سپس فرزندش را به اداي نمازهاي يوميه در اول وقت و تلاش در انجام حوايج مردم سفارش كرده، مي گويد: «سوم آن كه سادات را بسيار گرامي و محترم شماري و هر چه داري، در راه ايشان صرف و خرج كني و از فقر و درويشي در اين كار پروا منمايي».[۱۲]

زهد و ساده زيستي

يكي از جلوه هاي بارز شخصيت عالم فرزانه؛ شيخ حسنعلي، زهد و بي اعتنايي نسبت به دنيا و مظاهر دنيوي بوده است. وي از مناصب دنيوي دوري مي كرد و پيوسته به ياران و دوستان سفارش مي كرد كه از اين مناصب پرهيز كنند و از دست دادن آن را مهم ندانند. هجرت او به شهرهاي مختلف ـ به ويژه در دوران جواني ـ حكايت از آن دارد كه او از تعلقات دنيوي آزاد بوده است. او پيوسته از دنيا طلبان و شيفتگان دنيا و از آن دسته عالماني كه دين را وسيله كسب افتخارات دنيوي قرار مي دادند و از مردمي كه براي رسيدن به مقاصد خود در اطراف چنين كساني جمع مي شدند، گله و شكايت داشته، طريقه و مشرب خود را از آنها جدا مي دانست. او عامل عمده سعادت و خوشبختي انسان را تقوي مي دانست و مي فرمود: «بالتقوي بلغنا ما بلغنا». اگر در اين راه، تقوي نباشد، رياضتها و مجاهدتها جز خسران، ثمري ندارند و نتيجه‌اي جز دوري از درگاه حق تعالي نخواهند داشت. اگر آدمي يك اربعين به رياضت بپردازد، اما يك نماز صبح از او قضا شود، نتيجه آن اربعين هباء منثورا خواهد گرديد.[۱۳] وي در جواب يكي از دوستان و ارادتمندان مي نويسد: «... مادام كه چشم بر اين متاع بي قدر و اين دنياي پست، دوخته‌داري، بدان كه معامله تو با زيان همراه و اساس معنويت همعنان تباهي است، و روي تو در قيامت عبوس خواهد بود و گمان مبر كه زيركانه عمل مي كني؛ پس از اين خانه هلاكت، پهلو تهي كن و روي به سوي خانه آخرت نما تا روي تو خرم گردد و ديده ات به سوي پروردگار ناظر و روشن شود[۱۴]».

دستورالعمل‌هاي اخلاقي ـ عرفاني

شيخ حسنعلي اصفهاني، با اين كه در كمال تواضع و فروتني، پيوسته از دادن دستور العمل به صورت مستقيم پرهيز مي كرد، ولي به گفته خودش، گاهي از جهت وظيفه و نبود ديگران، آن هم براي نزديكاني چون فرزندش و يا سادات ـ به علت احترامي كه براي آنها قائل بود ـ خواسته آنان را اجابت مي كرد و توصيه اي مي فرمود كه به برخي از آنها اشاره مي كنيم: در جواب نامه هاي يكي از سادات دزفول مي نويسد: «مكرر به شما عرض شد كه اين عرايض بنده از من نيست؛ بلكه از شخص بزرگي است كه به نيت او مي گويم: 1. پيامبري در مناجات عرض كرد: رب اين الطريق اليك؛ يعني پروردگارا! ره به سوي تو كدام است؟ خطاب رسيد: دع نفسك و تعال؛ يعني نفس خويش را رها كن و بيا. 2. از اوايل تكليف كه مامور به صوم ايام البيض و قرائت آيه «قل انما» شدم و در اين سه روز سه هزار مرتبه بر اين قلب قاسي آيه «فمن كان يرجو لقاء ربه فليعمل عملا صالحا» قرائت مي شد، تاكنون هواي ملاقات از سر حقير بيرون نرفته، بايد ترك دنياداري نمود لعل الله يحدث بعد ذلك امرا. 3. تا آنجا كه مي توانيد در امر نماز اول وقت و حضور قلب در نماز و تلاوت چند آيه از قرآن با تدبر در معاني آن در سحرها مداومت نماييد. 4. عمده نظر در دو مطلب است؛ يكي غذاي حلال، دوم توجه به نماز و اصلاح آن، اگر اين دو درست باشد، باقي درست است. 5. عمده هم حقير، اصلاح قلب است و ذكر يا حي يا قيوم سحرگاه، براي همين است. 6. بين الطلوعين را به چهار قسمت تقسيم كنيد؛ يكي اذكار و تسبيح، ديگري ادعيه، سوم قرائت قرآن و بالاخره فكري در اعمال روز گذشته. اگر موفق به طاعتي بوده ايد، شكر كنيد و اگر خداي ناكرده ابتلا به معصيتي يافته‌ايد، استغفار كنيد. 7. ديگر آنكه هر روز صدقه دهيد ولو به وجه مختصر. 8. شبها قدري در بي اعتباري دنيا و انقلاب آن فكر كنيد و ملاحظه كنيد كه دنيا با اهل دنيا چگونه سلوك مي كند. 9. امر بفرماييد به تدبر و تفكر در آيات آخر سوره مباركه فرقان كه با اين آيه شروع مي شود؛ «و عباد الرحمن الذين يمشون علي الارض هونا و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما»؛ ببينيد كه خداوند اشخاص را كه به خود نسبت داده است، صفاتشان را چگونه بيان مي كند. 10. هر قدر بتوانيد، خود را به آداب مودب نماييد. 11. به هر نحوي كه باشد، وصيت خدا و پيامبر ـ صلي الله عليه و آله وسلم ـ و ائمه ـ عليهم السلام ـ و مشايخ كرام را كه تقوي باشد، از دست ندهيد. 12. همانطور كه مسايل طهارت و شكيات و سهويات و قرائت بايد پيش اهلش درست شود، عقايد نيز به طريق اولي چنين است».[۱۵]

وفات

شيخ حسنعلي اصفهاني نخودكي، پس از عمري خدمت به مردم و كسب مراحل عالي كمال، سرانجام در هفدهم شعبان سال ۱۳۶۱ ق. جهان فاني را وداع گفت و به ديار باقي شتافت. جمعيت زيادي از مردم ايران در شهرهاي مختلف و شهر مقدس مشهد، در مرگ او به سوگ نشستند. او از جمله مردان بزرگي بود كه مقام مرگ اختياري را كسب كرده بود و دو ماه قبل از رحلتش، اطرافيان و فرزندش را از روز مرگش آگاه كرد و حتي يك بار قبل از تاريخ فوت، روح بلندش از بدن خارج شد؛ اما با توسل به امام علي بن موسي الرضا ـ عليه السلام ـ، براي انجام برخي وصايا، دوباره حيات ظاهر يافت. او در روزهاي آخر عمر، جز سادات، كسي ديگري را بر بالين خود راه نمي داد. پيكر مطهرش روي دست هزاران نفر از ارادتمندان سوگوارش تا ده سمرقند تشييع شد و در آن جا بر حسب وصيتش در آب روان غسل داده شد و سپس همراه با برپايي و راه‌اندازي دسته هاي بزرگ سينه زن تا حرم شهر رضوي تشييع گرديد و در صحن عتيق، كنار ايوان عباسي به خاك سپرده شد.

منابع

  1. مقدادي اصفهاني، علی، نشان از بي نشانها, ج۱، ص۱۶؛ اين كتاب, مهمترين منبع نگارش مقاله است, بدين وسيله از تلاش نويسنده محترم سپاس‌گذاري مي شود.
  2. مقدادي اصفهاني، علی، نشان از بي نشانها, ج1، ص۲۳ الی ۳۰.
  3. مجله حوزه, سال اول, شماره ۱۱, نشان از بي نشانها, ج۱, ص۱۱.
  4. به نقل از حجه‌الاسلام و المسلمين محمد علي رحيميان فردوسي.
  5. مقدادی اصفهانی، علی، نشان از بي نشانها, ج ۱, ص۱۸.
  6. مقدادی اصفهانی، علی، نشان از بي نشانها, ج۱, ص۱۲۶.
  7. مقدادی اصفهانی، علی، نشان از بي نشانها, ج۱, ص۱۲۹.
  8. المسلسلات في الاجازات, ج۲, ص۳۰۷.
  9. تاريخ علماي خراسان, ميرزا عبدالرحمن مدرس, ص۲۵۲.
  10. مقدادی اصفهانی، علی، نشان از بي نشانها, ج۱, ص۲۳ـ۲۴.
  11. مقدادی اصفهانی، علی، نشان از بي نشانها, ج۱, ص۱۰۶.
  12. مقدادی اصفهانی، علی، نشان از بي نشانها, ج۱, ص۳۱.
  13. مقدادی اصفهانی، علی، نشان از بي نشانها, ج۱, ص۳۱.
  14. مقدادی اصفهانی، علی، نشان از بي نشانها, ج۱, ص۱۱۰.
  15. مقدادی اصفهانی، علی، نشان از بي نشانها, ج۱, ص۱۲۹ الی ۱۳۴.