پیش نویس:حمله کنندگان به خانه حضرت فاطمه
در منابع تاریخی و روایی، حمله به خانه حضرت زهرا(س) یکی از وقایع پس از رحلت پیامبر اسلام(ص) است که در پی اختلافات مربوط به خلافت رخ داد. برخی منابع اشاره دارند که عمر بن خطاب، به دستور ابوبکر بههمراه گروهی از صحابه همچون اسید بن حضیر، سلمه بن سلامه، ثابت بن قیس، خالد بن ولید و…، برای وادار کردن علی بن ابیطالب(ع) به بیعت با ابوبکر، به خانه حضرت زهرا(س) مراجعه کردند. بر اساس گزارشهایی که در منابع شیعی و سنی در کتابهایی مانند الامامة والسیاسة اثر ابن قتیبه دینوری و الارشاد اثر شیخ مفید و انساب الاشراف اثر بلاذری و دیگر کتب، تهدید به آتش زدن خانه توسط عمر انجام شد. در برخی منابع شیعی آمده است که این تهدید عملی شد و حضرت زهرا(س) در جریان این واقعه آسیب دید.
واقعه در منابع اسلامی
منابع شیعی
منابع شیعی بر وقوع هجوم به خانه حضرت فاطمه(س) اتفاق نظر دارند. براساس این منابع، عمر بن خطاب با گروهی به خانه حضرت علی(ع) رفت تا وی را برای بیعت با ابوبکر مجبور کند.
- شیخ مفید در کتاب الارشاد مینویسد: «عمر بن خطاب و همراهانش به خانه علی(ع) رفتند و درب خانه را کوبیدند. سپس تهدید کردند که اگر علی(ع) برای بیعت خارج نشود، خانه را با اهلش آتش خواهند زد.»[۱]
- طبری شیعی در المسترشد نقل میکند: «عمر دستور داد که هیزم جمعآوری کنند و گفت: قسم به خدا، اگر علی(ع) و بنیهاشم خارج نشوند، خانه را به آتش میکشم.»[۲]
- علامه مجلسی در بحارالأنوار بیان میکند: «وقتی عمر در خانه را کوبید و حضرت فاطمه(س) پشت درآمد، از شدت فشار در، پهلوی ایشان شکست و جنینشان، محسن، سقط شد.»[۳]
منابع اهلسنت
در منابع اهل سنت نیز اشارههایی به این ماجرا شده، اما با تفاوتهایی در جزئیات:
- بلاذری در کتاب انساب الاشراف آورده است: «عمر به همراه گروهی به خانه علی(ع) رفت و گفت: به خدا سوگند، اگر برای بیعت بیرون نیایید، خانه را آتش خواهم زد.»[۴]
- ابن قتیبه دینوری در الامامة والسیاسة میگوید: «عمر و گروهی به در خانه فاطمه رفتند. فاطمه گفت: آیا به خانه من هجوم میآورید؟ گفتند: بله، حتی اگر این کار موجب ناراحتی تو شود.»[۵]
رهبران حادثه
براساس گزارشهای تاریخی، عمر بن خطاب یکی از اصلیترین افرادی بود که به دستور ابوبکر به خانه حضرت حمله کرد. وی به همراه گروهی از صحابه به خانه علی(ع) رفت و تهدید کرد که اگر افراد حاضر در خانه برای بیعت خارج نشوند، خانه را به آتش خواهد کشید. ابن قتیبه دینوری در الامامة والسیاسة مینویسد: «عمر به درب خانه علی(ع) آمد و گفت: اگر برای بیعت خارج نشوید، خانه را به آتش خواهم کشید.»[۶] قنفذ، غلام ابوبکر، نیز از دیگر افرادی بودند که در این حمله نقش داشتند. براساس برخی منابع، آنها با خشونت وارد خانه شدند و به حضرت زهرا(س) آسیب رساند. شیخ صدوق در الخصال نقل میکند: «قنفذ به دستور عمر وارد خانه شد و حضرت زهرا(س) را مورد تعرض قرار داد.»[۷]
مهاجمان به خانه حضرت
در منابع، نام افرادی که به صورت مستقیم یا با واسطه در هجوم به خانه حضرت زهرا نقش داشتهاند، چنین گزارش شدهاست:
۱- خلیفه اول، وی موقع مرگ خود از این تهاجم اظهار تأسف میکرد، که گواهی در مشارکتش در این اقدام است.[۸]
۳- اسید بن حضیر[۱۱]نام وی را برخی اسید بن حصین گفتهاند.[۱۲]
۴- سلمة بن سلامة[۱۳]
۵- ثابت بن قیس خزرجی[۱۴]
۶- خالد بن ولید[۱۵]
۷- محمد بن مسلمة[۱۶]
۱۰- ابوعبیدة بن جراح[۲۱]
۱۱- سالم مولی ابی حذیفه[۲۲]
۱۲- معاذ بن جبل[۲۳]
۱۳- قنفذ[۲۴]
۱۴- عثمان[۲۵]
۱۵- عبدالرحمن بن عوف[۲۶]
۱۶- زیاد بن لبید[۲۷]
۱۷- معاویه بن ابیسفیان[۲۸]
۱۸- عمروبن عاص[۲۹]
۱۹- زید بن اسلم[۳۰]
جایگاه افراد در ادامه حکومت
- ابوبکر: پس از حادثه، بهعنوان نخستین خلیفه، به حکومت خود ادامه داد. او چندین بار تلاش کرد تا با حضرت زهرا(س) آشتی کند، اما بر اساس روایات شیعه، ایشان تا زمان شهادت از او ناراضی بودند.[۳۱]
- عمر بن خطاب: پس از ابوبکر، بهعنوان دومین خلیفه مسلمانان انتخاب شد و نقشی محوری در گسترش خلافت اسلامی داشت.[۳۲]
حمله شوندگان حادثه
- حضرت علی(ع)
- حضرت فاطمه زهرا(س)
- امام حسن(ع)
- امام حسین(ع)
- زبیر[۳۳]
- طلحه[۳۴]
- ثابت بن قیس[۳۵]
- سعد بن ابیوقاص[۳۶]
- مقداد[۳۷]
- سلمان[۳۸]
- ابوذر[۳۹]
- عباس بن عبدالمطلب[۴۰]
- اکثر بنی هاشم (ابن ابی الحدید یک مرتبه گفته جمهور هاشمیین و سادات داخل خانه بودند[۴۱] و یک مرتبه گفته مردمی از بنیهاشم داخل خانه بودند)[۴۲]
منابع
- ↑ شیخ مفید (۱۴۱۳). الارشاد. ج۱. قم: موسسه آل البیت. ص۱۸۴.
- ↑ طبری، محمد بن جریر (۱۴۰۶). المسترشد. قم: منشورات الرضی. ص۳۵۸.
- ↑ مجلسی (۱۴۰۳). بحارالأنوار. ج۳۰. بیروت: دار احیاء التراث العربی،. ص۲۹۰.
- ↑ بلاذری (۱۴۱۷). انساب الاشراف. ج۱. بیروت: دار الفکر. ص۵۸۶.
- ↑ دینوری، ابن قتیبه (۱۴۱۰). الامامة والسیاسة. ج۱. قاهره: منشورات الشروق. ص۱۲.
- ↑ دینوری، ابن قتیبه (۱۴۱۰). الامامة والسیاسة. ج۱. قاهره: منشورات الشروق. ص۱۵.
- ↑ شیخ صدوق (۱۴۰۳). الخصال. ج۲. قم: جامعه مدرسین حوزه علمیه قم. ص۴۶۱.
- ↑ ابن ابی الحدید (۱۴۰۴). شرح نهج البلاغه. ج۶. بیروت: دارالکتب العلمیه. ص۵۱.
- ↑ محمد بن جریر (۱۳۶۲). تاریخ طبری. ج۲. تهران: اساطیر. ص۴۳۳.
- ↑ متقی هندی (۱۴۰۹). کنز العمال. ج۵. بیروت: مؤسسه الرساله. ص۶۵۱.
- ↑ ابن قتیبه دینوری (۱۴۱۰). الامامة و السیاسة. ج۱. بیروت: دارالأضواء. ص۱۱.
- ↑ قاضی نورالله شوشتری (۱۲۷۳). احقاق الحق. ج۲. مصر: مکتبه الاسلامیه. ص۳۷۰.
- ↑ ابن ابی الحدید (۱۴۰۴). شرح نهج البلاغه. ج۶. بیروت: دارالکتب العلمیه. ص۴۷.
- ↑ ابن ابی الحدید (۱۴۰۴). شرح نهج البلاغه. ج۶. بیروت: دارالکتب العلمیه. ص۴۷.
- ↑ ابن ابی الحدید (۱۴۰۴). شرح نهج البلاغه. ج۶. بیروت: دارالکتب العلمیه. ص۴۷.
- ↑ ابن ابی الحدید (۱۴۰۴). شرح نهج البلاغه. ج۶. بیروت: دارالکتب العلمیه. صص۴۸.
- ↑ طبرسی (۱۳۸۶). الاحتجاج. ج۱. دار النعمان. ص۴۱۴.
- ↑ مفید (۱۴۱۳). الاختصاص. المؤتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید. ص۱۸۵.
- ↑ طبرسی (۱۳۸۶). الاحتجاج. ج۱. دار النعمان. ص۴۱۴.
- ↑ مفید (۱۴۱۳). الاختصاص. المؤتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید. ص۱۸۵.
- ↑ مفید (۱۴۱۳). الاختصاص. المؤتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید. ص۱۸۵.
- ↑ مفید (۱۴۱۳). الاختصاص. المؤتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید. ص۱۸۵.
- ↑ شیخ صدوق (۱۴۰۳). الخصال. ج۲. قم: جامعه مدرسین حوزه علمیه قم. ص۴۶۱.
- ↑ شیخ صدوق (۱۴۰۳). الخصال. ج۲. قم: جامعه مدرسین حوزه علمیه قم. ص۴۶۱.
- ↑ مفید (۱۴۱۳). الاختصاص. المؤتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید. ص۱۸۴ و ۱۸۷.
- ↑ طبری، محمد بن جریر (۳۰۳). تاریخ طبری. ج۲. بیروت: مکتبه عباس احمد الباز. ص۳۷۴.
- ↑ طبری، محمد بن جریر (۳۰۳). تاریخ طبری. ج۲. بیروت: مکتبه عباس احمد الباز. ص۳۷۴.
- ↑ طبری، محمد بن جریر (۳۰۳). تاریخ طبری. ج۲. بیروت: مکتبه عباس احمد الباز. ص۳۷۴.
- ↑ طبرسی (۱۳۸۶). الاحتجاج. ج۱. دار النعمان. ص۴۱۴.
- ↑ طبرسی (۱۳۸۶). الاحتجاج. ج۱. دار النعمان. ص۴۱۴.
- ↑ شیخ مفید (۱۴۱۳). الارشاد. ج۱. قم: موسسه آل البیت. ص۱۸۰.
- ↑ شیخ مفید (۱۴۱۳). الارشاد. ج۱. قم: موسسه آل البیت. ص۱۸۱.
- ↑ طبری، محمد بن جریر (۳۰۳). تاریخ طبری. ج۲. بیروت: مکتبه عباس احمد الباز. ص۴۴۳.
- ↑ طبری، محمد بن جریر (۳۰۳). تاریخ طبری. ج۲. بیروت: مکتبه عباس احمد الباز. ص۴۴۳.
- ↑ ابن ابیالحدید. شرح نهجالبلاغه. ج۲. قم: منشورات مکتبة آیةالله العظمی المرعشی. ص۵۰.
- ↑ ابن ابیالحدید. شرح نهجالبلاغه. ج۲. قم: منشورات مکتبة آیةالله العظمی المرعشی. ص۵۰.
- ↑ ابن ابیالحدید. شرح نهجالبلاغه. ج۲. قم: منشورات مکتبة آیةالله العظمی المرعشی. ص۵۰.
- ↑ طبری، محمد بن جریر (۳۰۳). تاریخ طبری. ج۲. بیروت: مکتبه عباس احمد الباز. ص۲۱۱.
- ↑ طبری، محمد بن جریر (۳۰۳). تاریخ طبری. ج۲. بیروت: مکتبه عباس احمد الباز. ص۲۱۱.
- ↑ طبری، محمد بن جریر (۳۰۳). تاریخ طبری. ج۲. بیروت: مکتبه عباس احمد الباز. ص۲۱۲.
- ↑ ابن ابیالحدید. شرح نهجالبلاغه. ج۲. قم: منشورات مکتبة آیةالله العظمی المرعشی. ص۴۸.
- ↑ ابن ابیالحدید. شرح نهجالبلاغه. ج۲. قم: منشورات مکتبة آیةالله العظمی المرعشی. ص۵۶.