پیش نویس:حمله کنندگان به خانه حضرت فاطمه
ماجرای حمله به خانه حضرت فاطمه(س) یکی از موضوعات پراختلاف در تاریخ اسلام است. منابع شیعی با جزئیات بیشتری به این واقعه پرداختهاند و از تهدید به آتشزدن و حتی برخوردهای فیزیکی سخن گفتهاند. در مقابل، منابع اهل سنت گاه به ذکر تهدید بسنده کرده و وقوع کامل حادثه را کمتر تأیید کردهاند. این واقعه بهطور خاص مربوط به دوره پس از رحلت پیامبر اسلام(ص) و وقایع مربوط به تعیین خلافت و بیعت با ابوبکر است. اختلاف نظرها در مورد صحت وقوع این حادثه و جزئیات آن، موجب بحثهای گستردهای در میان مورخان و عالمان اسلامی شده است.
روایتهای تاریخی
منابع شیعی
منابع شیعی بر وقوع هجوم به خانه حضرت فاطمه(س) اتفاق نظر دارند. براساس این منابع، عمر بن خطاب با گروهی به خانه حضرت علی(ع) رفت تا وی را برای بیعت با ابوبکر مجبور کند.
- شیخ مفید در کتاب الارشاد مینویسد: «عمر بن خطاب و همراهانش به خانه علی(ع) رفتند و درب خانه را کوبیدند. سپس تهدید کردند که اگر علی(ع) برای بیعت خارج نشود، خانه را با اهلش آتش خواهند زد.»[۱]
- طبری شیعی در المسترشد نقل میکند: «عمر دستور داد که هیزم جمعآوری کنند و گفت: قسم به خدا، اگر علی(ع) و بنیهاشم خارج نشوند، خانه را به آتش میکشم.»[۲]
- علامه مجلسی در بحارالأنوار بیان میکند: «وقتی عمر در خانه را کوبید و حضرت فاطمه(س) پشت درآمد، از شدت فشار در، پهلوی ایشان شکست و جنینشان، محسن، سقط شد.» (بحارالأنوار، ج ۳۰، ص ۲۹۰، بیروت: دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق)[۳]
منابع اهل سنت
در منابع اهل سنت نیز اشارههایی به این ماجرا شده، اما با تفاوتهایی در جزئیات:
- بلاذری در کتاب انساب الاشراف آورده است: «عمر به همراه گروهی به خانه علی(ع) رفت و گفت: به خدا سوگند، اگر برای بیعت بیرون نیایید، خانه را آتش خواهم زد.»[۴]
- ابن قتیبه دینوری در الامامة والسیاسة میگوید: «عمر و گروهی به در خانه فاطمه رفتند. فاطمه گفت: آیا به خانه من هجوم میآورید؟ گفتند: بله، حتی اگر این کار موجب ناراحتی تو شود.»[۵]
بررسی و تحلیل روایات
صحت وقوع حادثه
ماجرای حمله به خانه حضرت فاطمه(س) از جمله وقایعی است که در منابع شیعه به تفصیل آمده و مورد تأکید قرار گرفته است. در مقابل، منابع اهل سنت کمتر به این موضوع پرداخته و بیشتر به تهدید به آتشزدن اشاره کردهاند. برای تحلیل این حادثه، باید به چند نکته توجه کرد:
۱. نقل حادثه در منابع معتبر تاریخی
- شیخ مفید در کتاب الارشاد این حادثه را بهعنوان بخشی از مظلومیت اهل بیت(ع) مطرح کرده است: «عمر بن خطاب با همراهی گروهی به خانه علی(ع) رفتند و برای بیعتگیری، تهدید به آتشزدن خانه کردند.»[۶]
- ابن قتیبه دینوری در الامامة والسیاسة به وضوح اشاره میکند: «عمر به خانه علی(ع) رفت و گفت: خانه را آتش میزنم، حتی اگر این کار موجب ناراحتی فاطمه(س) شود.»[۷]
۲. روایات از اهل سنت درباره تهدید و فشار
منابعی چون بلاذری (انساب الاشراف) و طبری (تاریخ طبری) نیز تهدید به آتشزدن را نقل کردهاند. هرچند برخی از این منابع عملی شدن تهدید را بهطور صریح ذکر نکردهاند، اما وجود تهدید نشاندهنده وجود تنشهای جدی در آن دوره است.[۸][۹]
دلایل وقوع حادثه
۱. اختلاف بر سر خلافت
اختلاف میان گروهی که به خلافت ابوبکر باور داشتند و گروهی که خلافت را حق علی(ع) میدانستند، زمینهساز چنین رخدادهایی شد. اهل بیت(ع) بر پایه نصوصی از پیامبر اسلام(ص)، خود را وارثان حقیقی رهبری جامعه اسلامی میدانستند.[۱۰]
۲. حفظ مشروعیت خلافت ابوبکر
برای تثبیت موقعیت خلیفه اول، فشار برای بیعتگیری از افراد برجستهای چون علی(ع) و بنیهاشم اجتنابناپذیر بود. تهدید به خشونت، بهویژه در مورد اهل بیت(ع)، میتواند بخشی از تلاش برای نمایش وحدت و قدرت حاکمیت باشد.[۱۱]
۳. واکنشهای مختلف به این حادثه
- نگاه شیعیان: شیعیان این حادثه را از مظلومیتهای بزرگ اهل بیت(ع) میدانند که نشاندهنده برخورد سخت با خاندان پیامبر(ص) است. بهویژه، شهادت حضرت محسن و آسیب به حضرت فاطمه(س) بهعنوان وقایع تلخ این حادثه یاد شده است.[۱۲]
- نگاه اهل سنت: اهل سنت غالباً این ماجرا را نقل نکردهاند یا آن را در حد تهدید باقی دانستهاند. برخی منابع اهل سنت سعی کردهاند از شدت ماجرا بکاهند و بر وحدت صحابه تأکید کنند.[۱۳]
منابع
- ↑ شیخ مفید (۱۴۱۳). الارشاد. ج. ۱. قم: موسسه آل البیت. ص. ۱۸۴.
- ↑ طبری، محمد بن جریر (۱۴۰۶). المسترشد. قم: منشورات الرضی. ص. ۳۵۸.
- ↑ مجلسی (۱۴۰۳). بحارالأنوار. ج. ۳۰. بیروت: دار احیاء التراث العربی،. ص. ۲۹۰.
- ↑ بلاذری (۱۴۱۷). انساب الاشراف. ج. ۱. بیروت: دار الفکر. ص. ۵۸۶.
- ↑ ابن قتیبه دینوری (۱۴۱۰). الامامة والسیاسة. ج. ۱. قاهره: منشورات الشروق. ص. ۱۲.
- ↑ شیخ مفید (۱۴۱۳). الارشاد. ج. ۱. قم: موسسه آل البیت. ص. ۱۸۴.
- ↑ دینوری، ابن قتیبه (۱۴۱۰). الامامة والسیاسة. ج. ۱. قاهره: منشورات الشروق. ص. ۱۲.
- ↑ بلاذری (۱۴۱۷). انساب الاشراف. ج. ۱. بیروت: دار الفکر. ص. ۵۹۰.
- ↑ طبری، محمد بن جریر (۳۰۳). تاریخ طبری. ج. ۲. بیروت: مکتبه عباس احمد الباز. ص. ۳۸۳.
- ↑ امیرمعزی، محمدعلی (۱۳۹۴). راهنمایی به اسلام اولیه، تاریخ و عقاید شیعیان اولیه. به کوشش ترجمه محمدتقی امامی. تهران: نشر نی. ص. ۸۷.
- ↑ ابن ابیالحدید. شرح نهجالبلاغه. ج. ۲. قم: منشورات مکتبة آیةالله العظمی المرعشی. ص. ۵۰.
- ↑ ابن ابیالحدید. شرح نهجالبلاغه. ج. ۲. قم: منشورات مکتبة آیةالله العظمی المرعشی. ص. ۶۳.
- ↑ ابن ابیالحدید. شرح نهجالبلاغه. ج. ۲. قم: منشورات مکتبة آیةالله العظمی المرعشی. ص. ۵۶.