۶٬۸۵۳
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
==شبهات عصمت== | ==شبهات عصمت== | ||
===شبهه اول=== | |||
به کار بردن واژههایی مانند عصیان، ذنب، توبه، غفران، القاءپذیری از طریق شیطان و... در مورد پیامبران در قرآن، نشانگر معصومیت نسبی و نافی معصومیت مطلق است! | به کار بردن واژههایی مانند عصیان، ذنب، توبه، غفران، القاءپذیری از طریق شیطان و... در مورد پیامبران در قرآن، نشانگر معصومیت نسبی و نافی معصومیت مطلق است! | ||
خط ۶۸: | خط ۶۶: | ||
۸. گاهی عدم توجه به آیات دیگر قرآن و تفسیر آیهای جدا از دیگر آیات، سبب اشتباه در تفسیر شده است؛ مثلاً درباره القای شیطان بدون توجه به آیاتی که عدم دسترسی شیطان به مخلَصین است، تفسیر شده است.<ref>طبرسی، ترجمه مجمع البیان، ج۷، ص۱۴۵؛ طباطبایی، المیزان، ج۱۴، ص۳۹۱.</ref> | ۸. گاهی عدم توجه به آیات دیگر قرآن و تفسیر آیهای جدا از دیگر آیات، سبب اشتباه در تفسیر شده است؛ مثلاً درباره القای شیطان بدون توجه به آیاتی که عدم دسترسی شیطان به مخلَصین است، تفسیر شده است.<ref>طبرسی، ترجمه مجمع البیان، ج۷، ص۱۴۵؛ طباطبایی، المیزان، ج۱۴، ص۳۹۱.</ref> | ||
===شبهه دوم=== | |||
نسبت دادن سهو و خطا در برخی روایات و گزارشهای تاریخی | |||
از موارد چالشی در فقه و کلام مسئله سهو در سیره پیامبر اکرم است.<ref>مفید، عدم سهوالنبی، نشر الموتمر العالمی للشیخ المفید، قم، ۱۴۱۳ ق، ص۱۷–۱۹.</ref> در متون روایی و تاریخی نقل شده است که پیامبر حفظ برخی از سورهها و آیات را فراموش میکرد و با خواندن آیه توسط فرد دیگری به یاد میآورد،<ref>رک: بخاری، ج۶، ص۱۱۰، باب من لم یر باساً؛ مسلم، صحیح مسلم، ص۳۰۹</ref> یا نماز صبح حضرت قضا شده است،<ref>مجلسی، بحار الانوار، ج۱۸، ص۱۰۳–۱۰۴.</ref> یا حضرت نماز چهار رکعتی را دو رکعت تمام مینمود و با تذکار شخصی به نام ذو الیدین از مأمومین به اشتباه خود پیمیبرد.<ref>مجلسی، بحارالانوار، ص۱۰۰ به بعد.</ref> | از موارد چالشی در فقه و کلام مسئله سهو در سیره پیامبر اکرم است.<ref>مفید، عدم سهوالنبی، نشر الموتمر العالمی للشیخ المفید، قم، ۱۴۱۳ ق، ص۱۷–۱۹.</ref> در متون روایی و تاریخی نقل شده است که پیامبر حفظ برخی از سورهها و آیات را فراموش میکرد و با خواندن آیه توسط فرد دیگری به یاد میآورد،<ref>رک: بخاری، ج۶، ص۱۱۰، باب من لم یر باساً؛ مسلم، صحیح مسلم، ص۳۰۹</ref> یا نماز صبح حضرت قضا شده است،<ref>مجلسی، بحار الانوار، ج۱۸، ص۱۰۳–۱۰۴.</ref> یا حضرت نماز چهار رکعتی را دو رکعت تمام مینمود و با تذکار شخصی به نام ذو الیدین از مأمومین به اشتباه خود پیمیبرد.<ref>مجلسی، بحارالانوار، ص۱۰۰ به بعد.</ref> | ||
خط ۹۰: | خط ۸۹: | ||
۹. کسانی که قایل به قضا شدن نماز پیامبر شدهاند<ref>طباطبایی، محمد حسین، سنن النبی، بوستان کتاب قم، قم، ۱۳۸۲ ش، ص۱۱۳.</ref> چنین توضیح دادهاند که به واسطه غلبه خواب است و این از باب مخالفت امر مولا نیست که مخالف عصمت باشد.<ref>نادم، علم امام، ص۳۴۶.</ref> | ۹. کسانی که قایل به قضا شدن نماز پیامبر شدهاند<ref>طباطبایی، محمد حسین، سنن النبی، بوستان کتاب قم، قم، ۱۳۸۲ ش، ص۱۱۳.</ref> چنین توضیح دادهاند که به واسطه غلبه خواب است و این از باب مخالفت امر مولا نیست که مخالف عصمت باشد.<ref>نادم، علم امام، ص۳۴۶.</ref> | ||
===شبهه سوم=== | |||
منافات ملکه عصمت با خصوصیت اختیار | |||
عصمت به هیچ وجه منافاتی با اختیار پیامبر ندارد؛ همانند پزشکی که هیچگاه غذای فرد مبتلا به آنفولانزای خوکی را نمیخورد؛ با اینکه اختیار دارد و این نشان از شدت علم ایشان به گناه است؛ لذا معصومان با اختیار خود به سراغ گناه نمیروند.<ref>سبحانی، عصمه الانبیاء، ص۳۷.</ref> | عصمت به هیچ وجه منافاتی با اختیار پیامبر ندارد؛ همانند پزشکی که هیچگاه غذای فرد مبتلا به آنفولانزای خوکی را نمیخورد؛ با اینکه اختیار دارد و این نشان از شدت علم ایشان به گناه است؛ لذا معصومان با اختیار خود به سراغ گناه نمیروند.<ref>سبحانی، عصمه الانبیاء، ص۳۷.</ref> | ||
===شبهه چهارم=== منافات داشتن عصمت مطلق با بشر بودن | |||
اگر بخواهیم با تأکید بر صفات بشری، عصمت پیامبر را نفی کنیم، میتوان گفت که بستگی به تعریف ما از انسان دارد. اگر صرفاً به جنبه مادی انسان توجه شود، نمیتوان هیچ جنبه عالی و معنوی برای او در نظر گرفت؛ اما اگر به بعد معنوی و خلیفه اللهی او نگریسته شود، میتواند به جایی رسد که پای ملک هم بدانجا نرسید.<ref>"فکان قاب قوسین أو أدنی"(نجم:۹)؛ رک: حسنزاده، حسن، ولایت تکوینی، قیام، قم، ۱۳۸۷ ش، ص۵۲ به بعد.</ref> عدم توجه به موهبتی بودن برخی از کمالات و صرفاً نگریستن به تواناییهای تحصیلی و اکتسابی انسانی، موجب دور دانستن کمالات معنوی برای انسان شده است. اصلاً خود وحی و نبوت امری موهبتی است و هیچ انسانی با سعی و کوشش بدان درجه نمیرسد. پس چگونه است که این موهبت عظیم را میپذیریم ولی لوازم آن را که آنها هم موهبتی است از جانب خداوند حکیم و بر اساس حکمت به کسانی میبخشد، انکار میکنیم. | اگر بخواهیم با تأکید بر صفات بشری، عصمت پیامبر را نفی کنیم، میتوان گفت که بستگی به تعریف ما از انسان دارد. اگر صرفاً به جنبه مادی انسان توجه شود، نمیتوان هیچ جنبه عالی و معنوی برای او در نظر گرفت؛ اما اگر به بعد معنوی و خلیفه اللهی او نگریسته شود، میتواند به جایی رسد که پای ملک هم بدانجا نرسید.<ref>"فکان قاب قوسین أو أدنی"(نجم:۹)؛ رک: حسنزاده، حسن، ولایت تکوینی، قیام، قم، ۱۳۸۷ ش، ص۵۲ به بعد.</ref> عدم توجه به موهبتی بودن برخی از کمالات و صرفاً نگریستن به تواناییهای تحصیلی و اکتسابی انسانی، موجب دور دانستن کمالات معنوی برای انسان شده است. اصلاً خود وحی و نبوت امری موهبتی است و هیچ انسانی با سعی و کوشش بدان درجه نمیرسد. پس چگونه است که این موهبت عظیم را میپذیریم ولی لوازم آن را که آنها هم موهبتی است از جانب خداوند حکیم و بر اساس حکمت به کسانی میبخشد، انکار میکنیم. |
ویرایش