نامگذاری فرزند عبدالله بن جعفر بن ابیطالب توسط معاویه
آیا به توصیه معاویه عبدالله بن جعفر بن ابیطالب نام فرزندش را معاویه گذاشت و در عوض آن از او پول گرفت؟
گفته شده است که عبدالله بن جعفر با درخواست معاویه بن ابیسفیان مبنی بر نامگذاری فرزند خود به نام معاویه و دریافت پول در ازای آن موافقت کرد. طبق منابع تاریخی عبدالله نام یکی از فرزندان خود را معاویه گذاشت؛ اما او از فرزندان حضرت زینب(س) نبود و از همسر دیگر عبدالله متولد شد. برخی علت قبول درخواست معاویه از جانب عبدالله را علیرغم اعتقاد به حقانیت اهلبیت(ع) انتخاب روش مسالمتآمیز برای بازپسگیری حق عنوان کردهاند.
وجود تاریخی معاویه بن عبدالله
عبدالله بن جعفر بن ابیطالب پسر عمو و همسر حضرت زینب(س) است. نام مادرش اسماء بنت عمیس است. او از شخصیتهای بزرگ و بلند مرتبه بود و ارادت خاصی به اهلبیت(ع) داشت. کرامت و بخشندگی او زبانزد خاص و عام بود.
طبق منابع تاریخی عبدالله بن جعفر فرزندی به نام معاویه داشت و این مطلب در کتابهای بسیاری ذکر شده است؛ از جمله ابن قتیبه در المعارف،[۱] ابن حجر عسقلانی در الاصابه[۲] و همچنین شیخ جعفر نقدی در کتاب حیاه السیده زینب(س)[۳] نام یکی از فرزندان عبدالله را معاویه ذکر کردهاند. همچنین قیام عبدالله بن معاویه بن جعفر ابیطالب علیه امویان درمنابع بازتاب داشته است.
از فرزندان همسر دیگر
معاویه بن عبدالله بن جعفر از فرزندان حضرت زینب(س) نبود و از همسر دیگر عبدالله متولّد شده است. در کتاب نور الابصار در ذکر نام فرزندان عبدالله بن جعفر آمده است که معاویه، اسحاق، اسماعیل، قثم، عباس و امعون از مادرهای دیگر متولد شدند.[۴]
به گفته برخی از منابع عبدالله بن جعفر از حضرت زینب(س) دارای چهار پسر به نامهای علی، عون الاکبر، محمّد و عباس و یک دختر به نام امّکلثوم بود.[۵] اعلام الوری فرزندان عبدالله از زینب کبری را علی، جعفر، عون الاکبر و امّ کلثوم برمیشمارد. در کتاب نور الابصار نیز به این ازدواج و تولد علی، جعفر، عون الاکبر، عباس، محمّد و امّکلثوم اشاره کرده است.[۶]
توصیه معاویه
در برخی از کتابها به نامگذاری فرزند عبدالله بن جعفر توسط معاویه اشاره شده است. ابوالفرج اصفهانی در کتاب الاغانی مینویسد: «کنیه عبدالله بن جعفر، ابومعاویه بود؛ چون زمانی که معاویه بن عبدالله متولد گردید، عبدالله نزد معاویه بود. معاویه گفت: نام پسرت را معاویه بگذار و در ازایش صد هزار درهم بگیر. عبدالله قبول کرد و سکهها را دریافت نمود.[۷] جرجی زیدان نیز در تاریخ تمدن اسلام آورده است: عبدالله بن جعفر صاحب پسری شد. معاویه صد هزار درهم برای او فرستاد و خواهش کرد نام آن را معاویه بگذارد. عبدالله آن شرط را پذیرفت.[۸]
شیخ عباس قمی مینویسد: عبدالله بن جعفر بیست پسر و به قولی بیست و چهار پسر داشت؛ از جمله معاویه که وصی پدرش بود. عبدالله بن جعفر به خواهش معاویه نام پسرش را معاویه گذاشت.[۹]
علت قبول توصیه معاویه
گفته شده است که عبدالله به حقانیت اهلبیت(ع) و غصب خلافت توسط معاویه ایمان داشت و معتقد بود که باید با روشی مسالمتآمیز این حق را از او گرفت. همین امر سبب شد تا چنین رویکردی را در قبال معاویه اتخاذ کند. در این رابطه عبدالله بن جعفر به معاویه گفت: «سوگند به خدا اگر نه آن بودی که خدای حق ما را به دست تو افکنده است، هرگز به دیدار تو رهسپار نمیشدیم.»[۱۰]
در منابع تاریخی آمده است که عبدالله نزد معاویه و حتی یزید میرفت و از آنها پول میگرفت و در مدینه به نیازمندان میداد. در همین رابطه در ناسخ التواریخ آمده است: «چون معاویه مرد و یزید بر مسند امارت نشست، عبدالله بن جعفر نزد وی رفت و گفت: پدرت هر سال هزار بار هزار درهم به من عطا میکرد… یزید مبلغ هنگفتی را به او بخشید. یکی از حاضران به یزید گفت: آیا برای یک نفر چنین مبلغی زیاد نیست؟ یزید گفت: وای بر تو، من این مال را به مردم مدینه عطا کردم، این مبلغ در دست عبدالله به صورت عاریه خواهد ماند و او همه را به مردم خواهد بخشید.»[۱۱]
منابع
- ↑ ابن قتیبه، المعارف، چاپ اول، قم، منشورات الشریف الرضی، ۱۳۷۳ش، ص۲۰۷.
- ↑ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۲ق، ج۴، ص۴۰.
- ↑ شیخ جعفر نقدی، حیاه السیده زینب، چاپ اول، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۱۹ق، ص۱۰۸.
- ↑ عباسقلی خان سپهر، ناسخ التواریخ، حضرت زینب(س)، جلد ۲، تهران، کتابفروشی اسلامیه، ۱۳۴۶ش، ص۶۵۰.
- ↑ عباسقلی خان سپهر، ناسخ التواریخ، حضرت زینب(س)، جلد ۲، تهران، کتابفروشی اسلامیه، ۱۳۴۶ش، ص۵۸۰.
- ↑ عباسقلی خان سپهر، ناسخ التواریخ، حضرت زینب(س)، جلد ۲، تهران، کتابفروشی اسلامیه، ۱۳۴۶ش، ص۵۸۰.
- ↑ عباسقلی خان سپهر، ناسخ التواریخ، حضرت زینب(س)، جلد ۲، تهران، کتابفروشی اسلامیه، ۱۳۴۶ش، ص۶۵۰ به نقل از الاغانی.
- ↑ جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلامی، ترجمه جواهر کلام، تهران، امیرکبیر، ۱۳۳۶ش، جلد ۵، ص۱۶۴.
- ↑ شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، تهران، کتابفروشی اسلامیه، ۱۳۳۸ش، ج۱، ص۲۰۵.
- ↑ شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، تهران، کتابفروشی اسلامیه، ۱۳۳۸ش، ج۲، ص۶۲۴.
- ↑ شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، تهران، کتابفروشی اسلامیه، ۱۳۳۸ش، ج۲، ص۶۲۴.