عالمان به تأویل متشابهات

سؤال

تأویل آیات متشابه قرآن را چه کسی می‌داند؟

آیه هفتم سوره آل عمران، عالم به تأویلِ آیات متشابه را فقط خدا معرفی می‌کند؛ اما اگر حرف (واو) در ﴿وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا حرف عطف در نظر گفته شود، علاوه بر خدا، راسخان در علم نیز عالم به تأویل خواهند بود. در روایات، پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) مصادیق راسخان در علم معرفی شده‌اند.

متن آیه

انحصار علم به تأویل در خدا

علامه طباطبائی می‌فرماید: از ظاهر تعبیر قرآن انحصار استفاده می‌شود و روشن می‌گردد که علم به تأویلات متشابهات، فقط مخصوص خداست.[۱] و تأویلات قرآن را فقط خدا می‌داند و به هرکسی بخواهد مانند پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) می‌آموزد.

منشأ اختلاف در معنای «واو» در عبارت ﴿وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ است. بعضی از مفسّرین که علم تأویل را مخصوص خدا گرفته‌اند، حرف «واو» را به معنای استیناف و به منزله شروع جمله می‌دانند و قائل هستند که هرچند راسخان در علم، پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) هستند و تأویل قرآن را می‌دانند، اما این مطلب از روایات و آیات دیگر قابل اثبات است نه از این آیه. [۱]

خدا و راسخان در علم، عالم به تأویل متشابهات

بیشتر مفسرین از ظاهر آیه این‌طور نتیجه گرفته‌اند که تأویل متشابهات را خدا و راسخان در علم می‌دانند. راسخان در علم؛ کسانی هستند که در دانش، ثابت قدم و صاحب نظراند. روایات متعددی وارد شده است که راسخان در علم را پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) تفسیر نموده‌اند. این افراد معنای «واو» در ﴿وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ را عاطفه می‌دانند و راسخان به علم را به خدا عطف می‌کنند. معنای آیه اینطور می‌شود که «در حالی که تأویل آن را جز خدا و راسخان در علم نمی‌دانند.»[۲]

امام صادق(ع) فرمودند: «پیامبرخدا بزرگ‌ترین راسخان در علم بود و تمام آنچه را که خداوند نازل فرمود از تأویل و تنزیل قرآن می‌دانست، خداوند هرگز چیزی به او نازل نکرد که تأویل آن را به او تعلیم نکند، او و اوصیای وی همه این‌ها را می‌دانسته‌اند.»[۳]

جستارهای وابسته

مطالعه بیشتر

  • تفسیر نمونه، حضرت آیه الله مکارم شیرازی، ج۲، ص۳۱۹.
  • علوم قرآنی، محمد هادی معرفت، ص۳۷۷.
  • المیزان، علامه طباطبائی، ج۳، ص۵۸.

منابع

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ طباطبايى، محمدحسين، الميزان في تفسير القرآن، بیروت، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، چاپ دوم، ۱۳۹۰ق، ج۳، ص۲۷.
  2. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش، ج۲، ص۴۳۹.
  3. صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات في فضائل آل محمّد صلّى الله عليهم، قم، کتابخانه مرعشی نجفی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۲۰۳، حدیث۴. كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۲۱۳، حدیث۲.