امام باقر(ع) در کتب اهل سنت

سؤال

امام باقر نزد علمای اهل سنت چه جایگاهی داشت؟ علت اینکه اهل تسنن از امام محمد باقر(ع) کمتر روایت نقل می‌کنند، چیست؟

امام باقر(ع) نزد دانشمندان اهل سنت، بزرگ فقهای اهل حجاز بود که مردم از او و فرزندش جعفر فقه را آموختند. رسول خدا (صلی الله علیه و سلم) او را به باقر ملقب کرده است. لقب باقر برگرفته از شکافتن زمین و بیرون آوردن گنج‌های پنهان آن است، بدین‌جهت که او از گنج‌های پنهان معارف و حقایق احکام آن‌قدر آشکار ساخت که جز بر افراد بی‌بصیرت و دل‌های ناپاک پوشیده نیست و از این جاست که وی را شکافنده، جامع دانش، نشردهنده و بر افرازنده علم خویش نامیده‌اند.

اهل سنت چون در مبانی خود با اهل بیت(ع) اختلاف نظر داشتند، روایاتی را که با فتواهای آن‌ها در تعارض بود از ائمه نقل نمی‌کردند و همین امر باعث شد روایات ائمه اطهار(ع) نسبت به بقیه افراد در کتاب‌های اهل سنت خیلی کم باشد. با این حال، در مجامع حدیثی اهل سنت در حد قابل توجهی از امام باقر(ع) بدون واسطه یا با واسطه حدیث نقل شده است. از جمله:

مالک بن انس رئیس مذهب مالکی اهل سنت در کتاب موطأ، احمد بن حنبل رئیس مذهب حنبلی اهل سنت در کتاب مسند احمد بن حنبل، عبدالله بن عبدالرحمن دارمی در کتاب مسند دارمی، مسلم در کتاب صحیح مسلم، ابن ماجه در کتاب سنن ابن ماجه، ترمذی در کتاب الجامع الصحیح و دیگر کتاب‌های اهل سنت.

اوصاف امام باقر(ع)

امام محمد بن علی معروف به امام باقر(ع) در اول ماه رجب سال پنجاه و هفت هجری در شهر مدینه به دنیا آمد. آن حضرت در هفتم ذی الحجه ۱۱۴ هجری قمری به شهادت رسید و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.[۱]

اهل سنت در کتاب‌های خود از ابو جعفر محمد بن علی در فضیلت و برتری بر دیگران، به بزرگی یاد کرده‌اند که به چند نمونه اشاره می‌شود:

  1. ابن‌ابی‌الحدید معتزلی (متوفای۶۵۵ق) از علمای اهل تسنن پیرامون آن حضرت می‌نویسد: او بزرگ فقهای اهل حجاز بود و مردم از او و فرزندش جعفر فقه را آموختند و به باقر ملقب گردید و او باقر علم بود و رسول خدا (صلی الله علیه و سلم) او را به باقر ملقب کرده و بعد از او کسی خلق نشد و به او بشارت داده بود و به جابر بن عبدالله وعده داد که او را می‌بیند و فرمودند: او را در کودکی می‌بینی. هنگامی که او را دیدی سلام مرا به او ابلاغ کن و جابر زنده بود تا او را دید و آنچه به او وصیت شده بود را به ایشان عرضه داشت.[۲]
  2. ابن‌کثیر دمشقی سلفی (متوفای ۷۷۴ق) از برجسته‌ترین شاگردان ابن‌تیمیه حرانی باقر العلوم را چنین می‌ستاید: او محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی‌طالب القرشی از قبیله بنی‌هاشم بود. ابوجعفر باقر و مادرش، ام عبدالله دختر حسین بن علی بوده است. او (امام باقر) از تابعین بسیار جلیل القدر و یکی از بزرگان این امت از حیث علم و عمل و سیادت و شرف بود.[۳]
  3. ابن‌حجر عسقلانی (متوفای ۸۵۲ق) امام باقر را فردی فاضل و مورد اعتماد می‌داند: محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی‌طالب ابوجعفر باقر فردی مورد اعتماد و صاحب فضل است.[۴] او در تهذیب التهذیب، اقوال علمای اهل سنت پیرامون آن حضرت را چنین نقل می‌کند: محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی‌طالب، از قبیله بنی‌هاشم ابوجعفر باقر بود… ابن‌سعد در مورد او گفته: فردی مورد اعتماد و بسیار حدیث از او نقل شده است… عجلی پیرامون ایشان گفته است: از تابعین اهالی مدینه و مورد اعتماد بود و ابن‌برقی گفته است: او فردی فقیه و صاحب فضل بود و نسائی ایشان را جزو تابعینی که فقیه مدینه بوده، برشمرده است.[۵]
  4. بدرالدین عینی در کتاب مغانی الاخیار چنین می‌نویسد: امام محمد بن علی کنیه‌اش ابو جعفر باقر و فردی مورد اعتماد و دارای فضل بود.[۶]
  5. ابن‌حجر هیثمی (متوفای ۹۷۳ق) پیرامون امام باقر(ع) چنین می‌نویسد: لقب باقر برای ابوجعفر محمد باقر برگرفته از شکافتن زمین و بیرون آوردن گنج‌های پنهان آن است، بدین‌جهت که او از گنج‌های پنهان معارف و حقایق احکام آن‌قدر آشکار ساخت که جز بر افراد بی‌بصیرت و دل‌های ناپاک پوشیده نیست و از این جاست که وی را شکافنده و جامع دانش و نشردهنده و بر افرازنده علم خویش نامیده‌اند. در شرافت وی همین بس که ابن‌مدینی از جابر به آن حضرت در حالی که از نظر سن کوچک بود، عرضه داشت: رسول خدا(ص) به تو سلام رساند. حضرت فرمود: چگونه؟ جابر پاسخ داد: روزی محضر رسول خدا(ص) بودم که حسین در دامان ایشان بود و پیامبر با ایشان شوخی می‌کرد و به من فرمود: ای جابر؛ از حسین فرزندی متولد می‌شود که نام او محمد بوده واگر او را درک کردی سلام مرا به او برسان.[۷]
  6. ذهبی در کتاب سیر اعلام النبلاء، ضمن نام بردن تک تک ائمه شیعه، پیرامون نام امام باقر چنین می‌نویسد: «وکذلک ابنه ابو جعفر الباقر سید امام فقیه یصلح للخلافه؛ و فرزند او ابو جعفر باقر آقا، پیشوایی فقیه که صلاحیت خلافت را داشت.»[۸] ذهبی در تاریخ الاسلام نیز می‌نویسد: «محمد بن علی بن الحسین عابن علی بن ابی طالب الهاشمی العلوی، ابو جعفر الباقر سید بنی هاشم فی زمانه؛ محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی‌طالب از بنی‌هاشم، علوی (کنیه او) ابوجعفر باقر و بزرگ بنی‌هاشم در زمان خود بود.»[۹]

علم و فضل امام باقر(ع)

اهل سنت، در کتاب‌های خود از برتری دانش محمد بن علی معروف به باقر العلم بر دیگر دانشمندان سخن گفته‌اند که به چند نمونه اشاره می‌شود:

  1. عبدالله بن عطاء از معاصرین امام باقر(ع) چنین می‌گوید: «ما رایت العلماء عند احد اصغر علما منهم عند ابی جعفر لقد رایت الحکم عنده کانه متعلم؛ دانشمندان را پیش هیچ‌کسی کوچک‌تر از آنچه نزد ابوجعفر بودند، ندیدم. دیدم که حکم (بن عتیبه) مانند یک شاگرد در نزد او بود.»[۱۰][۱۱][۱۲][۱۳]
  2. ابن خلکان از علمای اهل سنت می‌نویسد: أبو جعفر محمد بن زین العابدین علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب (رضی الله عنهم أجمعین) که به باقر ملقب است، در اعتقاد امامیه یکی از دوازده امام معصوم است. او پدر جعفر صادق، عالم و آقای بزرگی است. به او باقر گفته می‌شود چون شکافنده علم است و آن را توسعه می‌دهد.[۱۴]
  3. ذهبی (متوفای ۷۴۸ق) از استوانه‌های علمی اهل سنت نیز امام باقر را چنین معرفی می‌کند: آقا و امام، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین بن علی علوی و فاطمی و از اهالی مدینه و فرزند زین العابدین بود. تنها کسی بود که بین علم و عمل، سیادت و شرافت، اعتماد و وقار را جمع کرده بود. ابوجعفر به باقر مشهور گردید چرا که در علم وسعتی ایجاد کرده بود و او اصل علم و علوم مخفی را می‌شناخت و ابوجعفر امامی مجتهد و تالی کتاب خداوند بزرگ بود.[۱۵] ذهبی در کتاب تذکره الحفاظ نیز چنین می‌نویسد: ابوجعفر باقر محمد بن علی بن الحسین؛ پیشوایی پایدار، و از بنی‌هاشم، علوی و از اهالی مدینه و یکی از بزرگان بود… او بزرگ بنی‌هاشم در زمان خویش بوده و به باقر مشهور شد و از کلام علماء که می‌گویند: بقر العلم یعنی علم را شکافت اصل علم و علوم مخفی را می‌شناخت و گفته شده که او در روز و شب یکصد و پنجاه رکعت نماز می‌خوانده است.[۱۶]
  4. صفدی شافعی (متوفای ۷۶۴ق) در کتاب الوافی بالوفیات چنین می‌نویسد: باقر رضی الله عنه، محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی‌طالب که رضوان خدا بر آنان باد می‌باشد. (کنیه ایشان) ابوجعفر باقر می‌باشد و بزرگ بنی‌هاشم در زمان خودش بود… و تنها کسی بود که علم و دین و اعتماد و سیادت را در خود جمع کرده و یکی از ائمه دوزاده‌گانه‌ای است که شیعه به عصمت آنان معتقدند و به باقر نامیده شد چرا که علم را شکافت و او اصل علم و علوم مخفی را می‌شناخت.[۱۷]
  5. یافعی شافعی(۷۶۸ق) در حوادث سال یک صد و چهارده می‌نویسد: در این سال، ابوجعفر باقر محمد بن زین‌العابدین علی بن الحسین بن علی بن ابی‌طالب که رضوان خدا بر آنان باد وفات یافت. او یکی از ائمه دوزاده‌گانه در اعتقاد شیعه هست و او پدر جعفر صادق است و به باقر ملقب گردید چرا که او علم را شکافت و در علم وسعتی ایجاد کرد.[۱۸]
  6. محی‌الدین نووی (متوفای ۶۷۶ق) از بزرگان شافعی مذهب اهل سنت می‌باشد، پیرامون آن حضرت چنین می‌نگارد: محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی‌طالب که رضوان خدا بر آنان باد از قبیله بنی‌هاشم و از قریش، از اهالی مدینه می‌باشد. (کنیه ایشان) ابوجعفر معروف به باقر و به این اسم نامیده شد چرا که علم را شکافت و او اصل علم و علوم مخفی را می‌شناخت… او از تابعین و فردی با عظمت و امامی ماهر و بر جلالتش اجماع وجود دارد جزو فقها و امامان مدینه شمرده می‌شد.[۱۹][۲۰]
  7. رازی (متوفای ۷۲۱ق) از علمای ادیب اهل سنت در ذیل ماده (ب ق ر) چنین می‌نویسد: «و التبقر التوسع فی العلم ومنه محمد الباقر لتبقره فی العلم» تبقر یعنی ایجاد وسعت در علم و از همین باب است که به محمد، باقر گفته می‌شود چرا که او در علم وسعت ایجاد کرد.[۲۱]
  8. ابن‌تیمیه حرانی (متوفای ۷۲۸ق) پیرامون امام باقر چنین اعتراف می‌کند: «ابو جعفرمحمد بن علی من خیار اهل العلم والدین وقیل: انما سمی الباقر لانه بقر العلم؛ ابوجعفر محمد بن علی از بهترین‌های اهل علم و دین بود. گفته شده او را باقر نامیدند زیرا علم را شکافت.[۲۲]
  9. بدرالدین عینی (متوفای ۸۵۵ ق) امام باقر را چنین معرفی می‌کند: محمد بن علی: او محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی‌طالب که رضوان خدا بر آنان باد می‌باشد. از قبیله بنی‌هاشم و از اهالی مدینه بود. کنیه ایشان ابو جعفر معروف به باقر و به این اسم نامیده شد چرا که علم را شکافت چرا که حقایق علم را می‌شناخت و او یکی از بزرگان تابعین بود.[۲۳]
  10. شعرانی (متوفای۹۷۳ ق) در ضمن کسانی که در روش قرآن و سنت بوده‌اند امام باقر را ذکر و چنین می‌نویسد: و از آن جمله، ابوجعفر محمد باقر بن علی زین‌العابدین بن الحسین بن علی بن ابی‌طالب که رضوان خدا بر آنان باد می‌باشد. ثوری می‌گفت: به باقر نام‌گذاری شد چرا که علم را شکافت و او اصل علم و علوم مخفی را می‌شناخت.[۲۴]
  11. ابن‌عماد حنبلی (متوفای۱۰۸۹ق) در حوادث سال یکصد و چهارده می‌نویسد: در این سال آقا، ابوجعفر محمد باقر بن علی بن الحسین بن علی بن ابی‌طالب وفات یافت. او از فقهاء مدینه بود و به او باقر گفته می‌شد چرا که علم را شکافته و اصل علم و علوم مخفی را می‌شناخت و وسعتی در علم ایجاد کرده بود.[۲۵]

چرایی روایات اندک امام باقر در منابع اهل سنت

اهل سنت چون در مباني خود با اهل بيت(ع) اختلاف نظر داشتند، رواياتي را که با فتواهاي آن‌ها در تعارض بود، از ائمه نقل نمی‌کردند و همين امر باعث شد روايات ائمه اطهار(ع) نسبت به بقيه افراد در کتاب‌هاي اهل سنت خيلي کم باشد. با این حال، در مجامع حديثي اهل سنت در حد قابل توجهي از امام باقر(ع) بدون واسطه یا با واسطه حديث نقل شده است. از جمله: مالک بن انس رئیس مذهب مالکی اهل سنت در موطأ،[۲۶] احمد بن حنبل رئیس مذهب حنبلی اهل سنت در کتاب مسند احمد بن حنبل،[۲۷] دارمی در کتاب مسند دارمی،[۲۸] مسلم در صحیح مسلم،[۲۹] ابن ماجه در کتاب سنن ابن ماجه،[۳۰] ترمذی در کتاب الجامع الصحیح[۳۱] و دیگر کتاب‌های اهل سنت.[۳۲][۳۳][۳۴]

سخنان امام باقر(ع) در کتاب‌های اهل سنت

  1. محمد بن علی بن الحسین فرمود: «وَزَنَتْ فَاطِمَة بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ شَعَرَ حَسَنٍ وَ حُسَيْنٍ، فَصَدَّقَتْ بِزِنَتِهِ فِضَّة»[۳۵]ترجمه= فاطمه دختر رسول خدا موی سر حسن و حسین را وزن کرد و به اندازه آن نقره صدقه داد.»
  2. ابی جعفر (محمد بن علی الباقر) فرمود: «الْأَضْحَى سُنَّه؛ عید قربان سنت است.»[۳۶]
  3. ابی جعفر از ام سلمه نقل کرده است که رسول خدا(ص) فرمود: «الْحَجُّ جِهَادُ كُلِّ ضَعِيفٍ؛ حج رفتن جهاد هر ضعیفی است.»[۳۷]
  4. محمد بن علی بن الحسین از علی بن ابی طالب نقل می‌کند که فرمود: «عَقَّ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ عَنْ الْحَسَنِ بِشَاه وَ قَالَ: يَا فَاطِمَة، احْلِقِي رَأْسَهُ وَ تَصَدَّقِي بِزِنَة شَعْرِهِ فِضَّة قَالَ: فَوَزَنَتْهُ، فَكَانَ وَزْنُهُ دِرْهَمًا أَوْ بَعْضَ دِرْهَمٍ؛ رسول خدا صلی الله علیه و سلم برای حسن گوسفندی را عقیق کرد و فرمود: ای فاطمه، سرش را بتراش و وزن موی او را نقره صدقه بده. (علی بن ابی طالب گوید) پس آن را وزن کردم و وزنش یک درهم یا مقداری درهم بود.»[۳۸]
  5. ابی جعفر محمد بن علی فرمود: «لَا تُجَالِسُوا أَصْحَابَ الْخُصُومَاتِ، فَإِنَّهُمُ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آيَاتِ اللَّهِ؛ با کسانى که نزاع مى کنند، ننشین، زیرا آنان در آیات خدا فرو مى روند.»[۳۹]
  6. ابا جعفر محمد بن علی از سمره بن جندب نقل می کند: مردی دارای درخت خرمایی در محوطه خانه مردی از انصار بود که با خانواده‌اش در آنجا زندگی می‌کرد. (مرد بدون اجازه) به آنجا وارد می‌شد و مرد انصاری اذیت می‌شد. از او خواست که آن را بفروشد، او نپذیرفت. از او خواست که آن را با او مبادله کند، اما او باز هم نپذیرفته است. نزد پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم رفت و این موضوع را به او گفت. پیامبر از او خواست که آن را بفروشد، او نپذیرفت. از او خواست که آن را با او مبادله کند، اما او باز هم نپذیرفت. پیامبر فرمود: آن را به او ببخش و تو هم فلان و فلان چیز را بگیر، اما او نپذیرفت. پیامبر فرمود: تو به او ضرر می‌زنی. سپس رسول الله به آن انصاری فرمود: «اذْهَبْ فَاقْلَعْ نَخْلَهُ؛ برو و درخت او را بکن.»[۴۰]

جستارهای وابسته


منابع

  1. مفید، محمد بن محمد، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۵۸.
  2. ابن ابی‌الحدید معتزلی، عز الدین بن هبه الله، شرح نهج البلاغه، ج۱۵، ص۲۷۷.
  3. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایه والنهایه، بیروت، مکتبه المعارف، ج۹، ص۳۰۹.
  4. عسقلانی شافعی، احمد بن علی، تقریب التهذیب، تحقیق:محمد عوامه، سوریه، دار الرشید، چاپ اول، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶م، ج۱، ص۴۹۷.
  5. عسقلانی شافعی، احمد بن علی، تهذیب التهذیب، ج۹، ص۳۵۰.
  6. عینی غیتابی حنفی، محمود بن احمد، مغانی الاخیار، ج۳، ص۵۴۸.
  7. هیثمی، ابوالعباس احمد بن محمد، الصواعق المحرقه علی اهل الرفض والضلال والزندقه، تحقیق:عبد الرحمن بن عبدالله الترکی- کامل محمد الخراط، لبنان، مؤسسه الرساله، چاپ اول، ۱۴۱۷ق/ ۱۹۹۷م، ج۲، ص۵۸۶.
  8. ذهبی شافعی، محمد بن احمد بن عثمان، سیر اعلام النبلاء، تحقیق:شعیب الارنؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، بیروت، مؤسسه الرساله، چاپ نهم، ۱۴۱۳ق، ج۱۳، ص۱۲۰.
  9. ذهبی شافعی، محمد بن احمد بن عثمان، تاریخ الاسلام ووفیات المشاهیر والاعلام، ج۳، ص۳۰۸.
  10. اصبهانی، احمد بن عبدالله، حلیه الاولیاء وطبقات الاصفیاء، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ چهارم، ۱۴۰۵ق، ج۳، ص۱۸۵.
  11. ابن عساکر دمشقی شافعی، علی بن الحسن، تاریخ مدینه دمشق وذکر فضلها وتسمیه من حلها من الاماثل، تحقیق:محب الدین ابی سعید عمر بن غرامه العمری، بیروت، دار الفکر، ۱۹۹۵م، ج۵۴، ص۲۷۸.
  12. ابن جوزی حنبلی، عبد الرحمن بن علی، صفه الصفوه، ج۱، ص۳۶۳.
  13. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایه والنهایه، بیروت، مکتبه المعارف، ج۹، ص۳۱۱.
  14. ابن خلکان، أحمد بن محمد، وفیات الأعیان و أنباء أبناء الزمان، لبنان، دارالثقافه، ج۴، ص۷۴.
  15. ذهبی شافعی، محمد بن احمد بن عثمان، سیر اعلام النبلاء، تحقیق:شعیب الارنؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، بیروت، مؤسسه الرساله، چاپ نهم، ۱۴۱۳ق، ج۴، ص۴۰۱.
  16. ذهبی شافعی، محمد بن احمد بن عثمان، تذکره الحفاظ، ج۱، ص۹۳.
  17. صفدی، صلاح الدین خلیل بن ایبک، الوافی بالوفیات، تحقیق: احمد الارناؤوط وترکی مصطفی، بیروت، دار احیاء التراث، ۱۴۲۰ق/۲۰۰۰م، ج۴، ص۷۷.
  18. یافعی، عبدالله بن اسعد، مرآه الجنان وعبره الیقظان، ج۱، ص۱۹۴.
  19. نووی شافعی، یحیی بن شرف، تهذیب الاسماء واللغات، ج۱، ص۸۷.
  20. نووی شافعی، یحیی بن شرف، شرح النووی علی صحیح مسلم، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۳۹۲ق، ج۱، ص۱۰۲.
  21. رازی، محمد بن ابی بکر، مختار الصحاح، ج۱، ص۳۷.
  22. ابن تیمیه حرانی حنبلی، احمد عبد الحلیم، منهاج السنه النبویه، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، مؤسسه قرطبه، چاپ اول، ۱۴۰۶ق، ج۴، ص۵۰.
  23. عینی غیتابی حنفی، محمود بن احمد، عمده القاری شرح صحیح البخاری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج۳، ص۵۲.
  24. شعرانی، عبد الوهاب بن احمد، الطبقات الکبری المسماه بلواقح الانوار فی طبقات الاخیار، ج۱، ص۲۸.
  25. عکری حنبلی، عبد الحی بن احمد، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، دمشق، دار بن کثير، چاپ اول، ۱۴۰۶ق، ج۲، ص۷۲.
  26. مالك بن انس، موطأ الإمام مالك، امارات - ابوظبى، مؤسسه زايد بن سلطان آل نهيان للأعمال الخيريه و الإنسانيه، چاپ اول، ۱۴۲۵ق، ج۳، ص۷۱۶، حدیث۱۷۲۲.
  27. ابن حنبل، احمد بن محمد، مسند الإمام أحمد بن حنبل، بيروت، مؤسسه الرساله، چاپ اول، ۱۴۱۶ق، ج۳، ص۵۰۳، حدیث۲۰۸۱. ج۵، ص۲۴۸. ج۹، ص۳۸۲، حدیث۵۵۴۶. ، ج۳۶، ص۱۳۰، حدیث۲۱۷۹۷.
  28. دارمى، عبدالله بن عبدالرحمن، مسند الدارمي المعروف ب: (سنن الدارمي)، عربستان - رياض، دار المغني، چاپ اول، ۱۴۲۱ق، ج۱، ص۳۴۸، حدیث۳۲۷. ج۱، ص۶۰۷، حدیث۸۱۸. ج۴، ص۱۹۴۲، باب۲۵- بَابُ: فِي مِيرَاثِ الْخُنْثَى، حدیث۳۰۱۲‏.
  29. مسلم بن حجاج، صحيح مسلم، قاهره، دار الحديث، چاپ اول، ۱۴۱۲ ه‍. ق، ج۳، ص۱۲۴۰، بَابُ تَحْرِيمِ الرُّجُوعِ فِي الصَّدَقَه وَ الْهِبَه بَعْدَ الْقَبْضِ إِلَّا مَا وَهَبَهُ لِوَلَدِهِ وَ إِنْ سَفَلَ‏، حدیث۱۶۲۲.
  30. ابن ماجه، محمد بن يزيد، سنن ابن ماجه، بيروت، دار الجيل، چاپ اول، ۱۴۱۸ق، ج۱، ص۴۳. ج‏۴، ص۴۰۵.
  31. ترمذى، محمد بن عيسى، الجامع الصحيح و هو سنن الترمذي، قاهره، دار الحديث، چاپ اول، ۱۴۱۹ق، ج‏۳، ص۵۰۹، باب۲۰.
  32. عکری حنبلی، عبد الحی بن احمد، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، دمشق، دار بن کثير، چاپ اول، ۱۴۰۶ق، ج۱، ص۱۴۹.
  33. ذهبي، محمد بن احمد، تذکره الحفاظ، بيروت، دارالکتب العلميه، چاپ اول، ج۱، ص۱۲۴.
  34. ذهبي، محمد بن احمد، تذکره الحفاظ، بيروت، دارالکتب العلميه، چاپ اول، ج۱، ص۱۲۴.
  35. مالک بن انس، موطأ الإمام مالک، امارات - ابوظبی، مؤسسه زاید بن سلطان آل نهیان للأعمال الخیریه و الإنسانیه، چاپ اول، ۱۴۲۵ق، ج۳، ص۷۱۶، حدیث۱۷۲۲.
  36. ابن حنبل، احمد بن محمد، مسند الإمام أحمد بن حنبل، بیروت، مؤسسه الرساله، چاپ اول، ۱۴۱۶ق، ج۳، ص۵۰۳، حدیث۲۰۸۱.
  37. ابن ماجه، محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، بیروت، دار الجیل، چاپ اول، ۱۴۱۸ق، ج‏۴، ص۴۰۵.
  38. ترمذى، محمد بن عيسى، الجامع الصحيح و هو سنن الترمذي، قاهره، دار الحديث، چاپ اول، ۱۴۱۹ق، ج‏۳، ص۵۰۹، باب۲۰.
  39. دارمى، عبدالله بن عبدالرحمن، مسند الدارمي المعروف ب : (سنن الدارمي)، عربستان - رياض ، دار المغني، چاپ اول، ۱۴۲۱ق، ج۱، ص۳۹۰.
  40. ابوداود، سليمان بن اشعث، سنن أبي داود، مصر - قاهره، دار الحديث، چاپ اول، ۱۴۲۰ق، ج۳، ص۱۵۷۳.