اعتبار روایت از نظر شیعه


سؤال

چرا شیعیان فقط احادیث دوازده امام را معتبر می‌دانند و روایات صحابه را قبول ندارند؟

شیعیان در پذیرش روایات، دو امرِ قابل اعتماد بودن راوی و سند روایت و همچنین استناد روایت به معصوم را شرط می‌دانند. شیعه احادیث اهل بیت(ع) را به دلیل اعتقاد به عصمت اهل بیت(ع) می‌پذیرد.

شیعیان صحابه را معصوم نمی‌دانند در نتیجه از نظر شیعه روایت صحابه به خودی خود معتبر نیست. اما اگر روایت صحابی از قول و فعل معصوم باشد و شخص آن صحابی نیز مورد اعتماد باشد و سلسله راویان مورد تایید باشد، می‌توان روایت را قبول کرد.

قابل اعتماد بودن راوی

از نظر مشهور علمای شیعه، روایت ثقه (فرد قابل اعتماد) حجت است. در این میان صحابه رسول الله اگر دارای این ویژگی باشند، روایت‌شان مورد قبول و دارای حجیت شرعی است.[۱] فرد موثق کسی است که مسلمان و توسط افراد خبره و معتبر مورد اعتماد، وثاقت وی تأیید شده باشد.[۲] مراد از وثاقت اجتناب از دروغ و جعل حدیث است حتی اگر از نظر اندیشه، مخالف با عقیده شیعه باشد.[۳] بنابراین آن دسته از صحابه پیامبر اسلام که عادل یا موثق باشند، اگر خبرشان مستند به قول یا عمل پیامبر(ص) یا یکی از اهل بیت(ع) باشد، مورد قبول است و نمونه آن در کتاب‌های روایی شیعه زیاد است از جمله عمار یاسر، جابر بن عبدالله انصاری، ابوذر غفاری و سلمان فارسی و ... .

استناد خبر به معصوم

شرط دیگر در پذیرش روایت، استناد آن به قول یا عمل معصوم است. پیامبر اسلام به استناد آیات زیادی از قرآن، گفتار و رفتارش برای همه مسلمانان حجت است. هیچ سخنی از او صادر نمی‌شود، مگر این که بیانگر حکم الهی باشد.[۴] و نیز رفتار آن حضرت در تمام امور اجتماعی، فردی، عبادی و … مطابق حکم خداوند و مورد رضایت الهی است.[۵] زیرا پیامبر(ص) علاوه بر این که از گناه و معصیت مصون است از خطا و اشتباه نیز مصون و معصوم است. به همین دلیل اگر روایتی از حیث سند صحیح باشد و به پیامبر(ص) منتهی شود، حجت است.

اهل بیت(ع) نیز به شهادت قرآن از تمام آلودگی‌های رفتاری و فکری پاک و پاکیزه هستند.[۶] و به استناد سخنان پیامبر اسلام، همگی از عصمت برخوردارند.[۷] در نتیجه اگر روایتی منتهی به اهل بیت(ع) شود، چون به اعتقاد شیعه آنها دارای عصمت هستند و علوم آنها از منبع وحی سرچشمه می‌گیرد، گفتار و رفتار آنان نیز حجت شرعی است.



مطالعه بیشتر

۱. آیت الله خویی، سید ابوالقاسم، معجم الرجال الحدیث، ج۱، ص۲۰، نشر مرکز آثار الشیعه، چ چهارم، سال ۱۳۶۹ ش.

۲. سبحانی، شیخ جعفر، کلیات فی علم الرجال، جاوّل، ص۲۲ به بعد، نشر مؤسسه نشر اسلامی، چ دوّم، قم، سال ۱۴۱۵.

۳. واعظ الحسینی البهسودی، سید محمد سرور، مصباح الاصول، ج۲، از ص۱۹۹ به بعد، نشر مکتبه الداوری قم، چ دوّم، سال ۱۴۱۲ ق.

منابع

  1. العاملی، الشهید الثانی، زین الدین بن علی، ص۹۱۱–۹۶۵، الرعایه فی علم الدرایه، ص۸۴، چاپ اوّل، سال ۱۴۰۸ق، نشر کتابخانه آیت الله مرعشی.
  2. الطوسی، الشیخ ابوجعفر محمد بن الحسن، ص۳۸۵–۴۶۰، عده الاصول، ج۱، ص۳۵۰، نشر مؤسسه آل البیت، چ اوّل، سال ۱۴۰۳ق
  3. الطوسی، الشیخ ابوجعفر محمد بن الحسن، ص۳۸۵–۴۶۰، عده الاصول، ج۱، ص۳۵۰.
  4. سوره نجم، آیه ۲–۴.
  5. سوره احزاب، آیه ۲۱.
  6. سوره احزاب، آیه ۳۳.
  7. حدیث ثقلین، صحیح مسلم، ج۴ ص۱۴۹۲، بیروت، دار ابن حزم، ۱۴۱۹ق