«ولا الضالین» یا «غیر الضالین» در سوره حمد

سؤال

اعتقاد مسلمانان این است که قرآن تحریف نشده است پس چرا در روایتی به جای «ولاالضالین» در سوره فاتحه، «و غیر الضالین» آمده است؟ آیا این به معنای تحریف قرآن نیست؟

امام صادق(ع) در روایتی به جای «ولاالضالین» در سوره حمد، «غیرالضالین» آورده است. روایت سند معتبری ندارد. شیعه و اهل سنت اتفاق نظر دارند که آخر سوره حمد «ولا الضالین» است. «غیرالضالین» با اتفاق مسلمانان بر خواندن «ولا الضالین» در نمازهای خود تعارض دارد. روایات معتبر، قرائت متواتر و مشهور را «ولا الضالین» می‌داند. با روایت ضعیف نمی‌توان بر تحریف شدن قرآن استناد کرد.

ولا الضالین قرائت متواتر شیعه و سنی

قرآن به باور همه مسلمانان متواتر است.[۱] مسلمانان از اول بعثت هر روز در نماز خود «و لا الضالین» می‌خواندند. روایات فراوانی این قرائت را تأیید کرده است.[۲] قرائت «غیر الضالین» مخالف تواتر قرآن است.[۳]همه اینها گویاترین دلیل است بر اینکه علاوه بر ضعیف بودن روایتی که «غیر الضالین» آمده است، قرائت «ولا الضالین» قرائتی متواتر و مشهور میان امت اسلامی اعم از شیعه و سنی است.

کتاب‌های تفسیری شیعه و اهل سنت نیز آیه آخر سوره فاتحه را «ولاالضالین» آورده‌اند و این می‌رساند که شیعه و سنی روایات ضعیف «غیر الضالین» را قبول نداشته‌اند.[۴]

متن روایت غیر الضالین

روایت اول: در تفسیر منسوب به علی بن ابراهیم قمی آمده است امام صادق(ع) در تفسیر آیه آخر سوره حمد فرمود: «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ» ناصبی‌ها هستند و «غَیْرِ الضَّالِّینَ‏» تردیدکنندگان و کسانی هستند که امام را نمی‌شناسند.[۵]ا

روایت دوم: تفسیر عیاشی از محمد بن مسلم از امام صادق نقل کرده است که فرمود: «و غیر الضالین‏» مسیحیان هستند.[۶]

روایت سوم: در تفسیر عیاشی با سند سند مرفوع آمده است که گفت: آیه اینگونه نازل شده است: «غیر المغضوب علیهم و غیر الضالین‏»[۷]

سند روایات

سند روایت اول: ایراد اساسی این روایت در قابل استناد نبودن خود کتاب تفسیر قمی است. آقابزرگ تهرانی (۱۲۹۳–۱۳۸۹ق) معتقد است شاگرد قمی، ابوالفضل عباس بن محمد بن قاسم بن حمزة بن موسی بن جعفر(ع)، روایاتی را از تفسیر قمی در این کتاب وارد کرده است. این روایات بیشتر از ابوالجارود، از اصحاب زیدی برخی از ائمه شیعه(ع) و راوی روایاتی تفسیری از امام باقر(ع)، است.[۸] برخی محققان به این نتیجه رسیده‌اند که تفسیر منسوب به علی بن ابراهیم قمی کتابی است از مؤلفی دیگر که بیش از همه از تفسیر علی بن ابراهیم بهره گرفته است و مؤلف اصلی تفسیر قمی علی بن حاتم است.[۹]

راوی اصلی تفسیر منسوب به علی بن ابراهیم قمی نیز مجهول الحال است و نمی‌توان به روایات او اعتماد کرد.[۱۰]

سند روایت دوم: روایت مرسل است. عیاشی متوفای قرن چهار قمری است[۱۱] نمی‌تواند از محمد بن مسلم متوفای قرن دوم قمری و از اصحاب امام باقر و امام صادق[۱۲] مستقیم روایت کند.

سند روایت سوم: اول روایت «عن رجل» دارد و مشخص نیست این مرد چه کسی بود. آخر روایت «رفعه» دارد که دلالت بر حذف راوی از سند حدیث دارد و روایت مرفوع است و معتبر نمی‌باشد. نام معصوم هم نیامده است و معلوم نیست گوینده این سخن امام بود یا فردی غیر معصوم. از این‌رو سند روایت در نهایت ضعف می‌باشد.


منابع

  1. معرفت، محمدهادی، علوم قرآنی، قم، مؤسسه فرهنگی انتشاراتی التمهید، ۱۳۸۱ش، ص۴۴۹. احمدی، حبیب‌الله، پژوهشی در علوم قرآن، قم، فاطیما، ۱۳۸۱ش، ص۱۲۵.
  2. شیخ صدوق در کتاب الخصال، ج۱، ص۷۵. عیون أخبار الرضا، ج‏۲، ص۱۰۷. معانی الأخبار، ص۳۶. علل الشرائع، ج‏۱، ص۲۶۰. شیخ طوسی در کتاب تهذیب الأحکام، ج‏۲، ص۷۵. الإستبصار فیما اختلف من الأخبار، ج‏۱، ص۳۱۹. و ….
  3. صادقی تهرانی، محمد، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن و السنه، قم، فرهنگ اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۰۶ق، ج۱، ص۱۲۸.
  4. نگاه کنید به: طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار المعرفة، چاپ اول، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۵۸. طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ اول، ج۱، ص۴۲. و ….
  5. قمی، علی، تفسیر القمی، قم، مؤسسه دارالکتاب، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۲۹.
  6. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیّاشی، تهران، مطبعه العلمیه، چاپ اول، ۱۳۸۰ق، ج۱، ص۲۲، حدیث۱۷.
  7. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیّاشی، تهران، مطبعه العلمیه، چاپ اول، ۱۳۸۰ق، ج۱، ص۲۴، حدیث۲۴.
  8. طهرانی، آقابزرک، الذریعة الی تصانیف الشیعه، بیروت، دارالأضواء، ۱۴۰۳ق، ج۴، ص۲۵۱. سبحانی، جعفر، کلیات فی علم الرجال، ص۳۱۳.
  9. شبیری، «تفسیر علی بن ابراهیم قمی»، دانشنامه جهان اسلام، ج۷، ص۷۰۱. موسوی، «پژوهشی پیرامون تفسیر قمی»، کیهان اندیشه، ص۸۶.
  10. عسکری، مرتضی، القرآن الکریم و روایات المدرستین، المجمع العلمي الاسلامي، ۱۴۱۶ق، ج۳، ص۲۴۰.
  11. آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعه الی التصانیف الشیعه، قم، اسماعیلیان، ۱۴۰۸ق، ج۲، ص۳۵. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، بیروت، دارالعلم، ۱۹۸۹م، ج۷، ص۹۵.
  12. نجاشي، احمد بن على، رجال النجاشي، قم، موسسه النشر الاسلامی، چاپ ششم، ۱۳۶۵ش، ص۳۲۳.