کشتار کودکان بی‌گناه با ولادت حضرت موسی

سؤال

به خاطر حضرت موسی ـ علیه السلام ـ که متولد می‌شود، این همه بچه کشته می‌شود. گناه این کودکان چه بود؟

بدون شک کودکان هیچ گناهی را مرتکب نشده بودند و تردیدی وجود ندارد که آنها بی گناه کشته شدند؛ بنابراین اگر محتوای پرسش شما، گناه کودکان باشد مثل این است که بپرسید چرا امروز در عصر ما این همه انسان بی گناه کشته می‌شوند؟!

اما ظاهر سؤال چنین نشان می‌دهد که به عمل و کار یکی از دو شخص متعرض هستید:

خداوند: در این فرض پرسش به این صورت طرح خواهد شد که، با وجود عدل و حکمت خداوند، چرا به خاطر اینکه پیامبری را به پیامبری مبعوث نماید. جان این همه انسان بی گناه را در معرض خطر قرار می‌دهد؟

پاسخ شبهه نیز، به این صورت است که تا آن مقدار که ما از افعال خداوند آگاهی داریم، او میان دو امر مخیّر بود: یا باید اقدامی در جهت فرستادن پیامبر نمی‌کرد و مردم را در گمراهی رها می‌نمود، یا با ارسال پیامبر که قطعاً با مرگ و کشته شدن انسانهایی بی گناه همراه بود، عده ای را هدایت می‌نمود. امّا منطق قرآن به ما می‌گوید که راه دوم را باید اختیار می‌کرد. چون اولاً: امر هدایت انسانها که برای ایشان زندگی سعادت مند جاویدان را به ارمغان می‌آورد، بسیار ارزشمند تر از به خطر افتادن جان و حیات چند روزه دنیا می‌باشد. خداوند برای اینکه بر معاندین، حجتش را تمام نماید تا در روز قیامت با برهان و حجت به عذاب ایشان بپردازد و راه هدایت را برای کسانی که آمادگی هدایت را دارند، هموار سازد، باید پیامبر می‌فرستاد.

ثانیاً: بچه‌ها و کودکانی که در مسیر این هدایت الهی جان خود را از دست دادند نیز، همانند شهیدانی که آگاهانه جان شان را در راه دوست قربانی می‌کنند، مطابق روایات از اجر و ثواب بهره‌مند می‌شوند.[۱] و بنابراین، باختن جان دنیایی برای آنها زیان و ضرر به حساب نمی‌آید. البته برای درک این مطلب لازم است که با منطق قرآن آشنا شد و زندگی را فقط در همین دنیا و سرمایه را به همین حیات چند روزه منحصر ندانست.


ممکن است اصل اعتراض این باشد که چرا خداوند پیامبرش را به گونه ای مبعوث نکرد که جان آن همه بچه بی گناه به خطر نیافتد؟

پاسخ آنست که خداوند براساس علم و حکمتش، در کارهایش سنّت و شیوه خاصی را تعقیب می‌کند؛ و در این سنّت خداوند تغییری رخ نمی‌دهد: «فلن تجد لسنه الله تبدیلاً و لن تجد لسنه الله تحویلاً. فاطر/ ۴۳. خداوند باید پیامبری را در همان جامعه و آشنا با فرهنگ همان جامعه، از راه طبیعی بوجود می‌آورد. از طرفی با توجه به علم کهانت که در گذشته رایج بود و بعضی از حوادث آینده را پیش گویی می‌کرد، ستمگران از وجود این پیامبران در آینده نزدیک، آگاه شدند، و برای اینکه جلو اراده خدا را بگیرند اقدام به کشتن بچه‌های بی گناه کردند. خداوند برای اینکه از طرفی اراده خودش را محقق سازد، و از طرفی نشان دهد که اراده مستکبران در مقابل اراده خداوند تا چه اندازه بی بنیاد و ضعیف است، این پیامبران را به گونه ای به دنیا آورد که خود یک معجزه بود و نه تنها بطور معجزه آسا به دنیا آورد بلکه به‌طور معجزه آسا و حتی در خانه دشمنش به تربیت ایشان پرداخت و حتی زمینه را بگونه ای مهیّا ساخت که دشمن خدا خود مربّی پیامبر خدا شد.

۲


ممکن است پرسش متوجه فرعون و نمرود باشد؛ که در این صورت پرسش کاملاً برحقی است و از همه مستکبرانی که دست به جنایت می‌زنند و به خاطر حفظ قدرت شان جان انسانها را به بازی می‌گیرند، باید این پرسش را کرد و خداوند هم در این پرسش شریک خواهد بود و از قبل در قرآن فرمود که در قیامت از اطفال زنده بگور شده پرسیده خواهد شد که به کدامین جرم کشته شده‌اند؟[۲]

پایان سخن اینکه مردمانی که حضرت موسی ـ علیه السلام ـ و حضرت ابراهیم ـ علیه السلام ـ به آنها تعلّق داشتند، قبل از تولد این پیامبران تحت انواع ظلم و ستم قرار داشتند و بنابراین مبعوث شدن ایشان عطیه و هدیّه الهی بود که آنها را از ظلم رهایی بخشند و کشته شدن بچه‌ها نه ربطی به خدا دارد و نه حضرت موسی(ع) بلکه این فعل مجرمانه مربوط به سوء اختیار فرعون است و خدا نخواسته که جلوی اختیار انسان را بگیرد.

منابع

  1. صدوق، من لایحضره الفقیه، قم، انتشارات جامعه مدرسین، ۱۴۱۳ هـ ق، ج۳، ص۴۹۰. و کلینی، محمد بن یعقوب، اصول الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ هـ ش، ج۵، ص۳۳۴.
  2. بایّ ذنب قتلت.