کسانی که خداوند دوست می‌دارد

سؤال

بر اساس قرآن کریم خداوند چه کسانی را دوست دارد؟

در قرآن کسانی که خداوند آنان را دوست دارد به چند بخش تقسیم می‌شوند که با جمله إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ آغاز می‌شود؛ از جمله صابرین، نیکوکاران، بخشندگان، توابین، متقین، توکل‌کنندگان، دادگران و...

مضمون إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ

۱. الْمُحْسِنِینَ = نیکوکاران (بقره / ۱۹۵؛ آل عمران / ۱۳۴ و ۱۴۸؛ مائده / ۱۳ و ۹۳)

خدا در این آیات دستور به نیکوکاری داده است. اما در این که مراد از «احسان» چیست؟ چند احتمال در کلمات مفسران دیده می‌شود: نخست این‌که حسن ظن به خدا داشته باشید (و گمان نکنید انفاق‌های شما موجب اختلال امر معیشت شما خواهد شد) و دیگر این که منظور، اقتصاد و میانه‌روی در مسئله انفاق است، استنباط دیگر این که، انفاق باید آمیخته با حسن رفتار، گشاده‌رویی و مهربانی نسبت به نیازمندان باشد و از هر گونه منت و رنجش و ناراحتی شخص انفاق شونده، اجتناب شود.

مانعی ندارد که همه این معانی سه‌گانه در مفهوم و محتوای آیه جمع باشد.[۱]

۲. التَّوَّابِینَ = توبه‌کاران (بقره / ۲۲۲)

کلمه (توابین) صیغه مبالغه و به معنای کسی است که بسیار توبه می‌کند، (کثرت هم از جهت نوع توبه و هم از جهت عدد) پس خداوند هر نوع توبه‌ای را دوست می‌دارد، چه این که با استغفار باشد و چه این که با امتثال همه اوامر و نواهی او باشد.[۲]

۳. اتَّبِعُونی = از من (پیامبر) پیروی کنید (آل عمران / ۳۱)

یعنی محبت به خدا تنها یک علاقه قلبی ضعیف و خالی از آثار نیست، بلکه باید آثار آن در عمل انسان منعکس شود. در واقع نخستین نشانهٔ مدعی عشق و علاقه به پروردگار، تبعیت و اطاعت از پیامبر و فرستاده خداست.

۴. المُتَّقینَ = پارسایان (خود نگهدار) در حالی که وفای به عهد می‌کند (آل عمران / ۷۶)

در آیه ۷۶ با رد سخن و رفتار متجاوزین بر حقوق دیگران می‌فرماید:

﴿آری، هر که به پیمان خود وفا کند، و پرهیزکاری نماید، بی‌تردید خداوند، پرهیزگاران را دوست دارد.

۵. الصَّابِرینَ = شکیبایان (آل عمران / ۱۴۶)

به دنبال حوادث جنگ احد، در این آیه با یادآوری شجاعت و ایمان و استقامت مجاهدان و یاران پیامبران، مسلمانان را به شجاعت و فداکاری و پایداری تشویق می‌کند. قرآن به نیکی از ایشان یاد کرده و می‌فرماید که خدا آن شکیبایان را دوست می‌دارد.

۶. المُتَوَکِّلینَ = توکل‌کنندگان (آل عمران / ۱۵۹)

معنای توکل این نیست که انسان به بهانه اعتماد به خدای تعالی اسباب ظاهری را هیچ‌کاره و لغو بشمارد، بلکه معنایش این است که اعتماد قطعی به اسباب نداشته باشد، و بداند آنچه از اسباب ظاهری، به‌عنوان علت برای انسان آشکار می‌گردد، نمونه‌ای بیش نیست و چه بسا اسباب دیگری وجود دارد که انسان از آن آگاهی ندارد، بلکه علت اصلی خداست و به اراده خداوند، مجموعه این سبب‌ها فراهم شده است.[۳]

۷. المُقسِطینَ = دادگران (مائده / ۴۲؛ حجرات / ۹؛ ممتحنه / ۸)

از آن جا که تمایلات گروهی، گاهی افراد را به هنگام قضاوت و داوری به سوی یکی از «دو طایفه متخاصم» متمایل می‌سازد و بی‌طرفی داوران را نقض می‌کند، قرآن در بیان دستوری این چنین به مسلمانان هشدار داده است:

﴿و عدالت پیشه کنید، خداوند عدالت پیشه‌گان را دوست می‌دارد

۸. المُطَّهِّرینَ = پاکیزگان (توبه / ۱۰۸)

پاکیزگی و طهارت معنی وسیعی دارد که هر گونه پاکسازی روحانی از آثار شرک و گناه، و پاکسازی جسمانی از آثار آلودگی به کثافات را شامل می‌شود.

موارد دیگر

الف) گروهی که به احکام شرعی و عبادی که در قرآن آمده است عمل می‌کنند: مثل نمازگزاران،[۴] روزه‌داران و عاملین به سایر احکام.

ب) گروهی که سفارشات به امور اجتماعی را رعایت می‌کنند: مثل نیکوکاران در حق مردم، صابران و… که معمولاً این دسته از آیات با جمله ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ یا ﴿یَا أَیُّهَا النّاس شروع می‌شود.[۵]

ج) گروهی که صفتی از صفات خدا را، که در قرآن جزو صفات حق‌تعالی مطرح شده، در زندگی خود الگو قرار داده و همواره مراقب هستند تا خود را به این صفات الهی آراسته کنند. مثل بخشش و محبت و علم[۶] و….


مطالعه بیشتر

۱ـ حب چیست؟ و چه آثاری دارد؟، رجوع شود به ترجمه المیزان، ج۳، ص۲۴۷.

۲ـ صفات متقین به تفسیر نمونه و المیزان ذیل آیات ۳–۴ سوره بقره.

۳ـ نهج البلاغه، خطبه ۱۹۳ معروف به خطبه متقین یا خطبه همام مراجعه شود.


منابع

  1. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲، ص۳۷.
  2. طباطبایی، سید محمد حسین، ترجمه المیزان، ج۲، ص۳۱۸.
  3. ترجمه المیزان، ج۹، ص۱۵۵.
  4. ۹۰ مرتبه کلمه نماز و آنچه مربوط به نماز است در قرآن آمده است.
  5. مثل: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَه إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ» (بقره / ۱۵۳)؛ «یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّکمُ الَّذِی خَلَقَکم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَه (نساء / ۱).
  6. ﴿إِنَّ رَبَّکمْ لَرؤُوفٌ رَّحِیمٌ (نحل ۷ و ۴۷).