پرسش در قبر از بدن مادی یا مثالی: تفاوت میان نسخه‌ها

Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
از ویکی پاسخ
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: ویرایش مبدأ ۲۰۱۷
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: ویرایش مبدأ ۲۰۱۷
خط ۱: خط ۱:
{{ویرایش}}
{{ویرایش}}


'''<nowiki>{{شروع متن}}</nowiki>'''{{سوال}}'''ماهيت پرسش و پاسخ در قبر چگونه است؟ آيا از همين بدن مادى است و يا بدن مثالى؟ اگر از بدن مادى است، آيا ميت دوباره در قبر زنده مى شود؟'''
'''{{شروع متن}}'''{{سوال}}'''ماهيت پرسش و پاسخ در قبر چگونه است؟ آيا از همين بدن مادى است و يا بدن مثالى؟ اگر از بدن مادى است، آيا ميت دوباره در قبر زنده مى شود؟'''


{{پایان سوال}} {{پاسخ}}
{{پایان سوال}} {{پاسخ}}
خط ۲۹: خط ۲۹:




... فاذا وضع فى قبره ردّ اليه الروح الى و ركيه ثم يسأل عمّا يعلم.<nowiki><ref>الفروع من الكافى، </nowiki>'''ج۳، ص۱۳۰، ح ۲; و سيوطى،''' شرح الصدور، '''ص۱۷۳، از ابى دنيا از پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم): «فاذا دخل قبره ردّت الروح الى جسده...».'''<nowiki></ref></nowiki>  
... فاذا وضع فى قبره ردّ اليه الروح الى و ركيه ثم يسأل عمّا يعلم.<ref>الفروع من الكافى، '''ج۳، ص۱۳۰، ح ۲; و سيوطى،''' شرح الصدور، '''ص۱۷۳، از ابى دنيا از پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم): «فاذا دخل قبره ردّت الروح الى جسده...».'''</ref>  




خط ۳۸: خط ۳۸:




... فيقعدانه و يلقيان فيه الروح الى حقويه...<nowiki><ref></nowiki>'''همان، ص۲۳۹، ح ۱۲.'''<nowiki></ref></nowiki>; ... پس آن دو ملك، ميت را مى نشانند و روح را تا كمر (نيمه ى بدن) او مى رسانند... .  
... فيقعدانه و يلقيان فيه الروح الى حقويه...<ref>'''همان، ص۲۳۹، ح ۱۲.'''</ref>; ... پس آن دو ملك، ميت را مى نشانند و روح را تا كمر (نيمه ى بدن) او مى رسانند... .  




خط ۴۴: خط ۴۴:




اتاه منكر و نكير، فيقعدانه و يقولان له.<nowiki><ref>بحار الانوار، </nowiki>'''ج۶، ۲۲۲، ح ۲۲; و سيوطى،''' شرح الصدور، ص'''۱۷۰ و ۱۷۱، از بخارى و مسلم.'''<nowiki></ref></nowiki>
اتاه منكر و نكير، فيقعدانه و يقولان له.<ref>بحار الانوار، '''ج۶، ۲۲۲، ح ۲۲; و سيوطى،''' شرح الصدور، ص'''۱۷۰ و ۱۷۱، از بخارى و مسلم.'''</ref>




خط ۵۰: خط ۵۰:




و اذا كان كافراً... و يسلّط عليه الحيات و العقارب، و يظلم عليه قبره، ثمّ يضغطه، ضغطه يختلف أضلاعه عليه ثمّ قال بأصابعه فشرجها<nowiki><ref>بحارالانوار</nowiki>'''، ج۶، ص۲۲۴، ح ۲۵; و''' شرح الصدور، '''ص۱۷۱، از انس.'''<nowiki></ref></nowiki>; و اگر ميت كافر باشد... بر او مارها و عقرب ها را مسلط مى كند. قبرش را تاريك مى كند و چنان فشارش مى دهد كه استخوان هايش مى شكنند... .
و اذا كان كافراً... و يسلّط عليه الحيات و العقارب، و يظلم عليه قبره، ثمّ يضغطه، ضغطه يختلف أضلاعه عليه ثمّ قال بأصابعه فشرجها<ref>بحارالانوار'''، ج۶، ص۲۲۴، ح ۲۵; و''' شرح الصدور، '''ص۱۷۱، از انس.'''</ref>; و اگر ميت كافر باشد... بر او مارها و عقرب ها را مسلط مى كند. قبرش را تاريك مى كند و چنان فشارش مى دهد كه استخوان هايش مى شكنند... .




خط ۵۹: خط ۵۹:




در كتاب شريف كافى، از هيجده روايتى كه درباره ى سؤال در قبر نقل شده است، تنها يك روايت به برگشت روح به بدن اشاره دارد.<nowiki><ref></nowiki>'''الفروع من الكافى،''' ج۳، ص۲۳۱ ـ ۲۴۵; بدن و قالب مثالى برزخى،ر.ك: همان، ج۳، ص۲۴۴ ـ ۲۴۶.<nowiki></ref></nowiki>
در كتاب شريف كافى، از هيجده روايتى كه درباره ى سؤال در قبر نقل شده است، تنها يك روايت به برگشت روح به بدن اشاره دارد.<ref>'''الفروع من الكافى،''' ج۳، ص۲۳۱ ـ ۲۴۵; بدن و قالب مثالى برزخى،ر.ك: همان، ج۳، ص۲۴۴ ـ ۲۴۶.</ref>




خط ۶۵: خط ۶۵:




از شخص در قبرش سؤال مى شود و اگر موفق بود، قبرش تا هفت زراع بزرگ تر و درى به سوى بهشت برايش باز مى شود.<nowiki><ref></nowiki>'''همان، ص۲۳۸، ح ۱۰.'''<nowiki></ref></nowiki>
از شخص در قبرش سؤال مى شود و اگر موفق بود، قبرش تا هفت زراع بزرگ تر و درى به سوى بهشت برايش باز مى شود.<ref>'''همان، ص۲۳۸، ح ۱۰.'''</ref>




خط ۷۱: خط ۷۱:




قلت: «و ما البرزخ؟» قال: «القبر منذ حين موته الى يوم القيامه».<nowiki><ref></nowiki>'''همان، ص۲۴۲.'''<nowiki></ref></nowiki>  
قلت: «و ما البرزخ؟» قال: «القبر منذ حين موته الى يوم القيامه».<ref>'''همان، ص۲۴۲.'''</ref>  




خط ۸۰: خط ۸۰:




او را مى بينم كه دو بال دارد و همراه ملائكه در بهشت پرواز مى كند.<nowiki><ref>بحار الانوار، </nowiki>'''ج۶، ص۲۰۹.'''<nowiki></ref></nowiki>
او را مى بينم كه دو بال دارد و همراه ملائكه در بهشت پرواز مى كند.<ref>بحار الانوار، '''ج۶، ص۲۰۹.'''</ref>




خط ۸۶: خط ۸۶:




قبر، باغى از باغ هاى بهشت يا حفره اى از حفره هاى آتش است.<nowiki><ref></nowiki>'''همان، ص۲۱۴، ح ۲.'''<nowiki></ref></nowiki> قبر مؤمن تا آنجا كه چشمش كار مى كند گشوده مى شود.<nowiki><ref></nowiki>'''همان، ص۲۱۹، ح ۱۳.'''<nowiki></ref></nowiki> خداوند بر كافر، نود و نُه اژدها، در قبرش مسلّط مى كند.<nowiki><ref></nowiki>'''همان.'''<nowiki></ref></nowiki>
قبر، باغى از باغ هاى بهشت يا حفره اى از حفره هاى آتش است.<ref>'''همان، ص۲۱۴، ح ۲.'''</ref> قبر مؤمن تا آنجا كه چشمش كار مى كند گشوده مى شود.<ref>'''همان، ص۲۱۹، ح ۱۳.'''</ref> خداوند بر كافر، نود و نُه اژدها، در قبرش مسلّط مى كند.<ref>'''همان.'''</ref>




خط ۹۵: خط ۹۵:




زمانى كه خداوند روح مؤمن را گرفت، اين روح به قالبى مانند قالب دنيايى خود منتقل مى شود و مى خورد و مى آشامد و هر گاه كسى او را ببيند مى شناسد، به همان صورتى كه در دنيا بود.<nowiki><ref></nowiki>'''همان، ص۲۶۹، ح ۱۲۴.'''<nowiki></ref></nowiki>  
زمانى كه خداوند روح مؤمن را گرفت، اين روح به قالبى مانند قالب دنيايى خود منتقل مى شود و مى خورد و مى آشامد و هر گاه كسى او را ببيند مى شناسد، به همان صورتى كه در دنيا بود.<ref>'''همان، ص۲۶۹، ح ۱۲۴.'''</ref>  




خط ۱۰۱: خط ۱۰۱:




مؤمن با همان جسد دنيايى در باغى از بهشت است و ارواح مشركان در آتش، عذاب مى شوند.<nowiki><ref></nowiki>'''همان، ح ۱۲۵ و ۱۲۶.'''<nowiki></ref></nowiki>
مؤمن با همان جسد دنيايى در باغى از بهشت است و ارواح مشركان در آتش، عذاب مى شوند.<ref>'''همان، ح ۱۲۵ و ۱۲۶.'''</ref>




خط ۱۱۳: خط ۱۱۳:




... وقتى مؤمن داخل قبر شد، قبر مى گويد: «خوش آمدى...» و تا چشم كار مى كند، قبرش فراخ مى شود و درى به سوى بهشت گشوده مى شود كه وى جايگاه خود را آنجا مى بيند و مردى از آنجا بيرون مى آيد كه چشمان ميت تاكنون به زيبايى او نديده است. مى گويد: «كيستى كه خوش تر از تو تا كنون نديده ام؟!» پاسخ مى دهد: «من انديشه و باور نيك تو و عمل صالح تو بودم...»<nowiki><ref>الفروع من الكافى، </nowiki>'''ج۳، ص۲۴۱، ح ۱.'''<nowiki></ref></nowiki>. وقتى كافر وارد قبر مى شود، مردى خارج مى شود كه تا اكنون به زشتى او نديده است. مى پرسد: «كيستى؟» آن پاسخ مى دهد: «من همان كارهاى زشتى هستم كه انجام مى دادى و همان آرا و عقايد خبيثى هستم كه بر آن بودى...».<nowiki><ref></nowiki>'''همان، ص۲۴۲.'''<nowiki></ref></nowiki>
... وقتى مؤمن داخل قبر شد، قبر مى گويد: «خوش آمدى...» و تا چشم كار مى كند، قبرش فراخ مى شود و درى به سوى بهشت گشوده مى شود كه وى جايگاه خود را آنجا مى بيند و مردى از آنجا بيرون مى آيد كه چشمان ميت تاكنون به زيبايى او نديده است. مى گويد: «كيستى كه خوش تر از تو تا كنون نديده ام؟!» پاسخ مى دهد: «من انديشه و باور نيك تو و عمل صالح تو بودم...»<ref>الفروع من الكافى، '''ج۳، ص۲۴۱، ح ۱.'''</ref>. وقتى كافر وارد قبر مى شود، مردى خارج مى شود كه تا اكنون به زشتى او نديده است. مى پرسد: «كيستى؟» آن پاسخ مى دهد: «من همان كارهاى زشتى هستم كه انجام مى دادى و همان آرا و عقايد خبيثى هستم كه بر آن بودى...».<ref>'''همان، ص۲۴۲.'''</ref>




خط ۱۱۹: خط ۱۱۹:




بيشتر متكلمان به ويژه پيشينيان، باور دارند كه ميت براى پاسخ گويى در قبر زنده مى شود. شيخ صدوق(رحمهم الله) پس از نقل حديثى در باره ى اينكه پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)مادر حضرت على(عليه السلام) را دفن و تلقين كرد، مى فرمايد كه ]فاطمه بنت اسد [پس از آن ]پاسخ گويى[، دو باره مرد و بر اين امر به اين آيه استدلال مى كند:<nowiki><ref>محسن صدر رضوانى، </nowiki>'''گفتار صدوق يا ترجمه ى اعتقادات ابن بابويه،''' ص۴۹ و ۵۰.<nowiki></ref></nowiki>  
بيشتر متكلمان به ويژه پيشينيان، باور دارند كه ميت براى پاسخ گويى در قبر زنده مى شود. شيخ صدوق(رحمهم الله) پس از نقل حديثى در باره ى اينكه پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)مادر حضرت على(عليه السلام) را دفن و تلقين كرد، مى فرمايد كه ]فاطمه بنت اسد [پس از آن ]پاسخ گويى[، دو باره مرد و بر اين امر به اين آيه استدلال مى كند:<ref>محسن صدر رضوانى، '''گفتار صدوق يا ترجمه ى اعتقادات ابن بابويه،''' ص۴۹ و ۵۰.</ref>  




گفتند: «پروردگارا، ما را دو بار ميراندى و دو بار زنده كردى. پس به گناهان خود اعتراف كرديم، آيا راهى براى رهايى ما وجود دارد»؟<nowiki><ref>مؤمن</nowiki>''': ۱۱.'''<nowiki></ref></nowiki>
گفتند: «پروردگارا، ما را دو بار ميراندى و دو بار زنده كردى. پس به گناهان خود اعتراف كرديم، آيا راهى براى رهايى ما وجود دارد»؟<ref>مؤمن''': ۱۱.'''</ref>




خط ۱۲۸: خط ۱۲۸:




پرسش نكير و منكر، از اهل قبور موجّه نيست. مگر پس از زنده شدن آنها بعد از مرگ.<nowiki><ref></nowiki>'''شيخ مفيد،''' اوائل المقالات، '''ص۸۸.'''<nowiki></ref></nowiki> آن دو ملك مگر بر زنده فرود نمى آيند و سؤال نمى كنند مگر از كسى كه مسئله را بفهمد و معناى آن را بداند و اين دلالت مى كند كه خداوند بنده اش را، پس از مرگ براى سؤال زنده مى كند...».<nowiki><ref>شرح عقائد الصدوق يا تصحيح الاعتقاد، </nowiki>'''ص۲۲۰ و ۲۲۱.'''<nowiki></ref></nowiki>
پرسش نكير و منكر، از اهل قبور موجّه نيست. مگر پس از زنده شدن آنها بعد از مرگ.<ref>'''شيخ مفيد،''' اوائل المقالات، '''ص۸۸.'''</ref> آن دو ملك مگر بر زنده فرود نمى آيند و سؤال نمى كنند مگر از كسى كه مسئله را بفهمد و معناى آن را بداند و اين دلالت مى كند كه خداوند بنده اش را، پس از مرگ براى سؤال زنده مى كند...».<ref>شرح عقائد الصدوق يا تصحيح الاعتقاد، '''ص۲۲۰ و ۲۲۱.'''</ref>




مرحوم مجلسى مى فرمايد: «چون ميت را در قبر گذارند، دو ملك براى سؤال مى آيند و حق تعالى، روح را به او بر مى گرداند; از سر تا كمر، و او را مى نشانند... .<nowiki><ref></nowiki>'''حق اليقين،''' ص۴۷۳ و ۴۷۷.<nowiki></ref></nowiki> بدان كه اجماع مسلمانان بر سؤال قبر است و روح را براى سؤال به بدن بر مى گردانند.<nowiki><ref>همان.</ref></nowiki>
مرحوم مجلسى مى فرمايد: «چون ميت را در قبر گذارند، دو ملك براى سؤال مى آيند و حق تعالى، روح را به او بر مى گرداند; از سر تا كمر، و او را مى نشانند... .<ref>'''حق اليقين،''' ص۴۷۳ و ۴۷۷.</ref> بدان كه اجماع مسلمانان بر سؤال قبر است و روح را براى سؤال به بدن بر مى گردانند.<ref>همان.</ref>





نسخهٔ ‏۲۸ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۸:۴۹

'

سؤال
ماهيت پرسش و پاسخ در قبر چگونه است؟ آيا از همين بدن مادى است و يا بدن مثالى؟ اگر از بدن مادى است، آيا ميت دوباره در قبر زنده مى شود؟

اگر روزنه اى براى شناخت كيفيت و جزئيات اين امر مهم باز شود، سبب توسعه ى دانستنى هاى دينى مى شود وگرنه به اصل عقيده، ضررى نمى زند; زيرا مباحث معاد به ويژه جزئيات و مشروح آن از عالم غيب است كه تنها معصوم(عليه السلام) حق اظهار نظر دارد و اگر تحليلى عقلى در مسئله باشد، به قول معصوم(عليه السلام) مستند خواهد بود. مطالعه ى عميق نشان مى دهد كه ميان دانشمندان فن، سه نظر وجود دارد:


۱. پاسخ گفتن، با همين بدن مادى است و ميت در قبر يكبار ديگر زنده مى شود.


۲. پاسخ گفتن با بدن است اما بدن مثالى كه مناسب برزخ است نه دنيا.


۳. اصل منكر و نكير، تجسم عقايد و اعمال انسان است. در حقيقت، آنها عقل عملى و نظرى اند كه به صورت دو ملك بر انسان ظاهر مى شوند.


هر يك از اين نظرات را گروهى از روايات تأييد مى كند. پس در حقيقت منشأ اقوال گوناگون، روايات گوناگون در باره ى سؤال و عذاب در قبر است.


براى روشن شدن مطلب و داورى درست، به برخى از روايات اشاره مى شود.


الف) برخى روايات به گونه اى مى رساند كه روح در قبر، به بدن مادى بر مى گردد:


امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد:


... فاذا وضع فى قبره ردّ اليه الروح الى و ركيه ثم يسأل عمّا يعلم.[۱]


هنگامى كه ميت در قبر گذاشته شد، روح تا قسمت كمر (نيمه ى بدن)، بر مى گردد، آن گاه از آنچه مى داند سؤال مى شود.


امام صادق(عليه السلام):


... فيقعدانه و يلقيان فيه الروح الى حقويه...[۲]; ... پس آن دو ملك، ميت را مى نشانند و روح را تا كمر (نيمه ى بدن) او مى رسانند... .


امام صادق(عليه السلام):


اتاه منكر و نكير، فيقعدانه و يقولان له.[۳]


امام صادق(عليه السلام):


و اذا كان كافراً... و يسلّط عليه الحيات و العقارب، و يظلم عليه قبره، ثمّ يضغطه، ضغطه يختلف أضلاعه عليه ثمّ قال بأصابعه فشرجها[۴]; و اگر ميت كافر باشد... بر او مارها و عقرب ها را مسلط مى كند. قبرش را تاريك مى كند و چنان فشارش مى دهد كه استخوان هايش مى شكنند... .


ب) رواياتى كه تنها مسئله ى قبر را بيان مى كنند و درباره ى كيفيت پاسخ گفتن چيزى نمى گويند و در مواردى از بدن و قالب مثالى سخن گفته اند.


اين دسته روايات بسيار زيادند كه ذكر همه ممكن نيست. تنها چند نمونه بيان مى شود:


در كتاب شريف كافى، از هيجده روايتى كه درباره ى سؤال در قبر نقل شده است، تنها يك روايت به برگشت روح به بدن اشاره دارد.[۵]


امام صادق(عليه السلام) فرمود:


از شخص در قبرش سؤال مى شود و اگر موفق بود، قبرش تا هفت زراع بزرگ تر و درى به سوى بهشت برايش باز مى شود.[۶]


در برخى روايات، قبر را جزء برزخ معرفى كرده اند:


قلت: «و ما البرزخ؟» قال: «القبر منذ حين موته الى يوم القيامه».[۷]


يعنى از نخستين لحظه ى مرگ تا رستاخيز، دنياى برزخ است.


رسول خدا(صلى الله عليه وآله) درباره ى فرزند ابوطالب، جعفر طيار، كه در جنگ موته شهيد شد، فرمود:


او را مى بينم كه دو بال دارد و همراه ملائكه در بهشت پرواز مى كند.[۸]


امام سجاد(عليه السلام) فرمود:


قبر، باغى از باغ هاى بهشت يا حفره اى از حفره هاى آتش است.[۹] قبر مؤمن تا آنجا كه چشمش كار مى كند گشوده مى شود.[۱۰] خداوند بر كافر، نود و نُه اژدها، در قبرش مسلّط مى كند.[۱۱]


گشوده شدن قبر تا چشم كار مى كند، تبديل قبر به باغى از بهشت، پرواز با بال ها، حضور ده ها اژدها و... با قبر و بدن مادى سازگارى ندارد، حتماً جهان قبر همان گونه كه روايت فرمود، جهان برزخ است.


امام صادق(عليه السلام) درباره ى سرنوشت ارواح مؤمنان، پس از جان دادن فرمود:


زمانى كه خداوند روح مؤمن را گرفت، اين روح به قالبى مانند قالب دنيايى خود منتقل مى شود و مى خورد و مى آشامد و هر گاه كسى او را ببيند مى شناسد، به همان صورتى كه در دنيا بود.[۱۲]


در روايت ديگر فرمود:


مؤمن با همان جسد دنيايى در باغى از بهشت است و ارواح مشركان در آتش، عذاب مى شوند.[۱۳]


اين گونه روايات، عذاب يا ثواب جسمانى را در قبر تأييد مى كنند; ولى با بدن و جسم مثالى برزخى كه ماده ندارد و با چشم مادى قابل مشاهده نيست اما آثار اَشكال و أعراض مادى را دارد.


ج) رواياتى كه بر تجسم مثالى عقايد و اعمال تكيه دارند و به نوعى منازل قبر را تجسم ملكوتى اعمال معرفى مى كنند.


كافى روايت مى كند:


... وقتى مؤمن داخل قبر شد، قبر مى گويد: «خوش آمدى...» و تا چشم كار مى كند، قبرش فراخ مى شود و درى به سوى بهشت گشوده مى شود كه وى جايگاه خود را آنجا مى بيند و مردى از آنجا بيرون مى آيد كه چشمان ميت تاكنون به زيبايى او نديده است. مى گويد: «كيستى كه خوش تر از تو تا كنون نديده ام؟!» پاسخ مى دهد: «من انديشه و باور نيك تو و عمل صالح تو بودم...»[۱۴]. وقتى كافر وارد قبر مى شود، مردى خارج مى شود كه تا اكنون به زشتى او نديده است. مى پرسد: «كيستى؟» آن پاسخ مى دهد: «من همان كارهاى زشتى هستم كه انجام مى دادى و همان آرا و عقايد خبيثى هستم كه بر آن بودى...».[۱۵]


طرفداران نظريه ى نخست (پاسخ گفتن ميت در قبر با بدن دنيايى)


بيشتر متكلمان به ويژه پيشينيان، باور دارند كه ميت براى پاسخ گويى در قبر زنده مى شود. شيخ صدوق(رحمهم الله) پس از نقل حديثى در باره ى اينكه پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)مادر حضرت على(عليه السلام) را دفن و تلقين كرد، مى فرمايد كه ]فاطمه بنت اسد [پس از آن ]پاسخ گويى[، دو باره مرد و بر اين امر به اين آيه استدلال مى كند:[۱۶]


گفتند: «پروردگارا، ما را دو بار ميراندى و دو بار زنده كردى. پس به گناهان خود اعتراف كرديم، آيا راهى براى رهايى ما وجود دارد»؟[۱۷]


شيخ مفيد(رحمهم الله) در دوجا به صراحت مى فرمايد:


پرسش نكير و منكر، از اهل قبور موجّه نيست. مگر پس از زنده شدن آنها بعد از مرگ.[۱۸] آن دو ملك مگر بر زنده فرود نمى آيند و سؤال نمى كنند مگر از كسى كه مسئله را بفهمد و معناى آن را بداند و اين دلالت مى كند كه خداوند بنده اش را، پس از مرگ براى سؤال زنده مى كند...».[۱۹]


مرحوم مجلسى مى فرمايد: «چون ميت را در قبر گذارند، دو ملك براى سؤال مى آيند و حق تعالى، روح را به او بر مى گرداند; از سر تا كمر، و او را مى نشانند... .[۲۰] بدان كه اجماع مسلمانان بر سؤال قبر است و روح را براى سؤال به بدن بر مى گردانند.[۲۱]


مخالفان این نظریه، اشکالات مختلفی بر آن وارد کرده‌اند. خسروپناه، برزخ، ص۶۵-۶۶.


طرفداران نظريه ى دوم (پاسخ گفتن ميت در قبر با مثالى برزخى)


بيشتر متكلمانِ متأخر و معاصر و حكيمان مى گويند كه سؤال در قبر حق و حتمى است و پاسخ با جسم و روح است، منتها نه جسم مادى بلكه بدن مثالى برزخى.


طرفداران نظريه ى سوم (پرسش و پاسخ قبر، همان تجسم اعمال و عقايد است)


كسانى كه پرسش در قبر و حضور نكير و منكر را تجسم عقايد و اعمال ميت مى دانند. سرانجام به نظريه ى دوم مى رسند، يعنى حقيقت اين دو ملك و روند پاسخ گويى را تأييد مى كنند; ولى كيفيت آن را به صورت تجسم مى دانند، يا اينكه اعمال و عقايد را در بروز و هيئت اين دو ملك مؤثر مى دانند.


بيشتر متكلمانِ متأخر و معاصر و حكيمان مى گويند كه سؤال در قبر حق و حتمى است و پاسخ با جسم و روح است، منتها نه جسم مادى بلكه بدن مثالى برزخى. خسروپناه، برزخ، ص۶۲ از سوى ديگر با برداشت دقيق از معناى قبر، كسانى كه مراد از قبر و حالت هاى وارد در روايات را به همين قبر مادى ظاهرى مربوط مى دانند، ناچار به نظريه ى اول، گرايش دارند; ولى بنابراين كه قبر باطنى دارد و جزء عالم برزخ به حساب مى آيد، مى توان به دو نظريه ى آخر باور داشت.[۲۲]

منابع

  1. الفروع من الكافى، ج۳، ص۱۳۰، ح ۲; و سيوطى، شرح الصدور، ص۱۷۳، از ابى دنيا از پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم): «فاذا دخل قبره ردّت الروح الى جسده...».
  2. همان، ص۲۳۹، ح ۱۲.
  3. بحار الانوار، ج۶، ۲۲۲، ح ۲۲; و سيوطى، شرح الصدور، ص۱۷۰ و ۱۷۱، از بخارى و مسلم.
  4. بحارالانوار، ج۶، ص۲۲۴، ح ۲۵; و شرح الصدور، ص۱۷۱، از انس.
  5. الفروع من الكافى، ج۳، ص۲۳۱ ـ ۲۴۵; بدن و قالب مثالى برزخى،ر.ك: همان، ج۳، ص۲۴۴ ـ ۲۴۶.
  6. همان، ص۲۳۸، ح ۱۰.
  7. همان، ص۲۴۲.
  8. بحار الانوار، ج۶، ص۲۰۹.
  9. همان، ص۲۱۴، ح ۲.
  10. همان، ص۲۱۹، ح ۱۳.
  11. همان.
  12. همان، ص۲۶۹، ح ۱۲۴.
  13. همان، ح ۱۲۵ و ۱۲۶.
  14. الفروع من الكافى، ج۳، ص۲۴۱، ح ۱.
  15. همان، ص۲۴۲.
  16. محسن صدر رضوانى، گفتار صدوق يا ترجمه ى اعتقادات ابن بابويه، ص۴۹ و ۵۰.
  17. مؤمن: ۱۱.
  18. شيخ مفيد، اوائل المقالات، ص۸۸.
  19. شرح عقائد الصدوق يا تصحيح الاعتقاد، ص۲۲۰ و ۲۲۱.
  20. حق اليقين، ص۴۷۳ و ۴۷۷.
  21. همان.
  22. محمد باقر شريعتى سبزوارى، معاد در نگاه عقل و دين، ص 284.