نقش علامه حلی در گسترش تشیع

نسخهٔ تاریخ ‏۲۶ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۲۰ توسط Shamloo (بحث | مشارکت‌ها)
سؤال

علامه حلی در گسترش تشیّع چه نقشی علمی و فرهنگی داشته‌اند؟

درگاه‌ها
حوزه-و-روحانیت.png


علامهٔ حلی در گسترش فقه شیعه نقشی مهم داشت و نیز مبانی کلامی و اعتقادی شیعه را با تکیه با مبانی عقلی تبیین کرد. کتاب‌های باب حادی عشر و کشف المراد او که شرح تجرید الاعتقاد خواجه طوسی است جزء منابع اصلی مطالعه اعتقادات شیعیان به شمار می‌رود.

زندگی‌نامه

ابومنصور حسن بن یوسف بن علی بن مطهر حلی فقیه، اصولی، متکلم، محدث، رجالی، ادیب، ریاضی‌دان، حکیم و مفسر شیعی امامی بود.[۱] علامهٔ حلی در ۲۹ رمضان سال ۶۴۸ق در شهر حله، شهری میان نجف و کربلا، در خانواده‌ای علمی متولد شد. او در ۱۱ یا ۲۱ محرم سال ۷۲۶ق در ۷۸ سالگی رحلت کرد.[۲]

علامهٔ حلی از کودکی به هوش مشهور بود. او با راهنمایی پدر و برخی اقوام فاضلش به فراگیری علوم مختلف مشغول شد. او حکمت و علوم معقول را نزد خواجه نصیرالدین طوسی (۵۹۷-۶۷۲ق) و علی بن عمر کاتبی قزوینی (درگذشتهٔ حدود ۶۷۵ق) فرا گرفت. علامهٔ حلی کلام، فقه، اصول فقه، ریاضی، ادبیات عرب و دیگر علوم متداول عصر خود را نزد پدر و دایی خود و همچنین نزد سید بن طاووس (۵۸۹-۶۶۴ق) و عده‌ای دیگر از علمای عصر خود آموخت.[۳]

دوره‌ای که علامهٔ حلی در آن می‌زیست دوره‌ای بود که از شدت فشار خلفای عباسی و سایر حکومت‌های سنی‌مذهب بر شیعیان کاسته شده بود. چون با حملهٔ مغولان و سقوط بغداد (۶۵۶ق) و روی کار آمدن ایلخانان از نفوذ اهل‌سنت کاسته شد. مغولان هم نسبت به امور مذهب سختگیری نمی‌کردند. با این وجود، مذاهب اهل‌سنت در جهان اسلام هنوز هم از نظر فرهنگی نفوذ فراوان داشتند.[۴]

علامه حلی با فراگیری علوم مختلف و با استفاده از فرصت پیش آمده تمام سعی خود را بر این نقطه متمرکز نمود که تشیع را از محدودیت خارج کند و در حوزه‌های دیگر اشاعه و توسعه دهد؛ او برای رسیدن به هدف خود از ابتدا دست به فعالیت‌هایی زد که می‌توان به عمده‌ترین آنها چون تألیفات مختلف، ایجاد مدارس، تربیت شاگردان، مناظرات علمی با مخالفان تشیع، تلاش برای اثبات عقاید شیعهٔ امامیه با اقامهٔ دلیل و برهان و مسافرت به مناطق مختلف و اشاعهٔ مذهب تشیع اشاره کرد.[۵]

تألیف کتاب جهت حفظ و اشاعهٔ فرهنگ مذهبی شیعه

یکی از زمینه‌هایی که نقش علامه را در گسترش فرهنگ تشیع برجسته می‌کند اهتمام او به تألیف کتاب‌ها و رسالات مختلف است.[۶] او از همان ابتدای جوانی به تألیفات علمی مشغول شد و در تمام تألیفاتش به مذهب شیعه امامی و اشاعه آن توجه خاصی داشت.[۷] از علامه حلی تألیفات زیادی به‌جا مانده که در تعداد آن اختلاف وجود دارد؛ برخی کتاب‌ها و رسالات علامه حلی را از ۱۰۰ تا ۱۲۰ عنوان کتاب و رساله برشمرده‌اند.[۸]

علاوه بر کتاب‌های فقهی علامه حلی که همگی بر اساس فقه جعفری و در جهت تنقیح و ترویج آن نوشته شده‌اند، او تعداد قابل توجهی کتاب و رساله در دانش کلام دارد که برخی از آنها از مهم‌ترین کتاب‌های کلامی شیعه به‌شمار می‌روند. از جملهٔ این آثار می‌توان به مورد زیر اشاره کرد:

  • کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد: اولین و مهم‌ترین شرح بر مهم‌ترین کتاب کلامی شیعه امامیه (تجرید الاعتقاد خواجه نصیر الدین طوسی) است. برخی معتقدند که اگر علامهٔ حلی کتاب استادش را شرح نمی‌کرد، شاید مقصود دقیق خواجه از مباحث کتابش هیچگاه روشن نمی‌شد.[۹]
  • الباب الحادی عشر: این کتاب باب یازدهم کتاب منهاج الصالح فی مختصر المصباح [یادداشت ۱] است. از آنجا که علامه حلی، استجابت دعا را فرع بر معرفت به خدا می‌دانسته، پس از اتمام تلخیص ده بابی خود، در باب یازدهم، چکیده‌ای کارآمد و موجز از اصول اعتقادی شیعه را آورده است. این کتاب از کتاب‌های مهم آموزش کلام شیعه است و بیش از بیست شرح بر آن نگاشته شده است.[۱۰]
  • نهایة المرام فی علم الکلام: مفصل‌ترین کتاب کلامی شیعه به‌شمار می‌رود. علامهٔ حلی در این کتاب مباحث گوناگون کلامی و فلسفی را بنا بر آراء فرق کلامی مختلف نقل و نقد کرده و رأی کلامی شیعه را تثبیت و وجوه برتری آن را تبیین کرده است. علامهٔ حلی در این کتاب تلاش کرده نظریات فلاسفه و متکلمان را به هم نزدیک کند.[۱۱]
  • نهج الحق و کشف الصدق: علامهٔ حلی در این کتاب عقاید کلامی شیعه را با روشی استدلالی ارائه کرده است. این کتاب به درخواست سلطان محمد خدابنده اولجایتو (حکومت ۷۰۳-۷۱۶ق) از علامهٔ حلی برای تألیف کتابی در اثبات حقانیت شیعه نگاشته و به سلطان تقدیم شده است.[۱۲] ردیه‌ای بر این کتاب توسط فضل بن روزبهان خنجی (درگذشتهٔ ۹۲۷ق)، متکلم اشعری سنی‌مذهب، نگاشته شده است. این ردیهٔ نشان از تأثیر قابل توجه آثار کلامی علامه دارد.[۱۳]
  • منهاج الکرامة فی معرفة الامامة: کتابی کلامی دربارهٔ امامت است که علامهٔ حلی آن را برای سلطان محمد خدابنده اولجایتو (حکومت ۷۰۳-۷۱۶ق) نوشته است. علامهٔ حلی در این کتاب به اثبات حقانیت مذهب شیعه و اقامهٔ دلیل بر امامت امام علی(ع) و ائمهٔ شیعه(ع) می‌پردازد.[۱۴]
  • مناهج الیقین فی اصول الدین: کتابی که با محوریت اصول عقاید شیعه نگاشته شده و علامهٔ حلی طی آن به مباحثی چون اثبات واجب الوجود و بیان صفات آن، نبوت، امامت، معاد، وعد و وعید الهی و امر به معروف و نهی از منکر.[۱۵]

تربیت شاگرد و تدریس

از حوزهٔ درسی علامهٔ حلی شاگردان بسیاری استفاده کردند؛ به طوری که گفته شده که در مجلس درس او پانصد مجتهد تربیت شدند.[۱۶] یکی از برجسته‌ترین شاگرد علامهٔ حلی فرزندش فخرالمحققین بوده است.[۱۷] برخی از مشاهیر شاگردان علامهٔ حلی عبارت‌اند از:

  • قطب الدین رازی
  • سید عمیدالدین عبدالمطلب (خواهرزاده‌ علامهٔ حلی)؛
  • سید ضیاء‌الدین عبدالله حسینی اعرجی حلی (خواهرزادهٔ علامهٔ حلی)؛
  • تقی‌الدین ابراهیم بن حسین آملی؛
  • ابوالفتوح احمد بن بلکو بن علی آوی؛
  • تاج‌الدین حسن بن حسین بن حسن سرابشنوی کاشانی؛
  • حسین بن ابراهیم بن یحیی استرآبادی؛
  • سید محمد بن قاسم حسنی مشهور به ابن‌معیه؛
  • رضی‌الدین ابوالحسن علی بن احمد حلی؛
  • عزالدین محمد آملی؛
  • علی بن محمد بن رشید آوی؛
  • صدرالدین ابوابراهیم محمد بن اسحاق دشتکی؛
  • بدرالدین محمود بن محمد طبری؛
  • حسن بن محمد بن علی طوسی؛
  • سید نجم‌الدین مهنا بن سنان مدنی؛
  • تاج‌الدین محمود بن مولا؛
  • جمال‌الدین بن حسام عاملی؛
  • محمد بن علی جرجانی.[۱۸]

مناظرات علامه حلی با دانشمندان اهل‌سنت

سلطان محمد خدابنده الجایتو اولین سلطان ایلخانی است که به تشیع گرایش پیدا کرد.[۱۹] یکی از مهم‌ترین عوامل گرایش او به تشیع تلاش‌های علامهٔ حلی عنوان شده است.[۲۰] دغدغه‌های مذهبی الجایتو موجب شد که میان عالمان مذاهب مختلف مناظراتی برگزار کند. این موضوع موجب شد تا الجایتو از علامهٔ حلی برای شرکت در این مناظرات دعوت کند. دعوت از علامهٔ حلی موجب حضور او در ایران شد.[۲۱]

با بهره‌گیری از علم و نبوغ خود و همچنین با توجه به موقعیت‌شناسی، درباره اثبات حقانیت شیعه و خلافت بلافصل علی (ع) بعد از رحلت پیامبر (صلی الله علیه وآله) و فرزندانش جلسات و مناظراتی با علمای مخالف برگزار می‌کرد یکی از مشهورترین این مناظرات در ایران و به دعوت سلطان محمد خدابنده روی داد و در جریان آن علامه به تیزهوشی و بهره‌گیری از علم و استدلالی ظریف حقانیت شیعه را در مواجهه با دیگر مذاهب نمایان کرد.[۲۲]

مناظرات انجام شده توسط علامه و قاضی القضات نظام الدین مراغه ای در دربار بسیار شیوا و عالمانه انجام می‌شد[۲۳] و از لجاجت و جدلهای غیر علمی به دور بود.[۲۴] با پیروزی‌های پی در پی علامه سلطان محمد خدابنده به مذهب شیعه گرایش پیدا کرد و اقدامات بسیاری در جهت اعتلای شعائر شیعی انجام داد.[۲۵]

وی فرمان داد که نام مقدس ائمه را در مساجد و مشاهد ثبت نمایند.[۲۶] و فرمان علنی شدن و رسمیت یافتن مذهب تشیع را صادر کرد.[۲۷] شعار حی علی خیر العمل بار دیگر به فرمان وی در اذان گفته شد.

فعالیتهای علامه باعث ایجاد انگیزه در سایر علمای شیعی شد و به همین جهت کتابهای بسیاری در اثبات حقانیت تشیع و رد بر شبهات و مخالفین به رشته تحریر درآمد .[۲۸] این موفقیت علامه سبب شد که منطقه نفوذ تشیع توسعه یابد و به مناسبت همین پیشرفت‌ها علامه در تألیفات خود اصول مذهب شیعه را تقریر و از آن دفاع کرد و تشیع را بر پایه ای صحیح و منطقی استوار داشت.[۲۹]

تأسیس مراکز و مدارس دینی برای تربیت شاگرد

از جمله فعالیت‌هایی که علامه در طول مدت حیات خود داشت ایجاد مکان‌هایی بود که در آن علوم مختلف تدریس می‌شد. علامه، چه موقعی که در عراِق و حله بود و چه موقعی که در ایران اقامت داشت از این امر غافل نبود. بعد از رسمیت یافتن تشیع و حضور علامه در ایران به خواست وی و دستور سلطان مدرسه ای کنار گنبد سلطانیه (پایتخت سلطان) بنا گردید و همچنین مدرسه ای سیّار از نمد و چادر تهیه دیدند که در هنگام سفر در اردوگاه سلطان مشتاقان از محضر علامه استفاده کنند.[۳۰]

مدیریت هر دو مدرسه بر عهده علامه بود و لذا با درایتی که داشت فقهای شیعه و سنی به‌طور مسالمت آمیز در این مدارس مشغول تدریس و تعلیم بودند و یک نوع دموکراسی دینی در آن محیط حکمفرما بود و نمونه ای عملی از تقریب مذاهب به چشم می‌خورد.

علاوه بر موارد ذکر شده، بلحاظ اینکه در دوران غیبت کبری شیعیان از درک امام (علیه السلام) محروم هستند علامه حلی همانند علمای سلف در جهت تغذیه فکری و سیاسی، اجتماعی، فردی و اخلاقی و پاسخ به شبهات و انحرافات و گسترش ارزش‌های تشیع و دفاع از آن با توجه به نبوغ علمی و بهره‌وری از وجود اساتید و دانشمندان بزرگی چون خواجه نصیر طوسی و محقق حلی و جامعیت در علوم عقلی و نقلی و با تألیفات و آثار خود تحول و حرکت مهمی را در تنظیم، تثبیت و دفاع از اعتقادات شیعه و اشاعه آن ایجاد نمود که تأثیر نظرات و براهین او برای همیشه جاودان خواهد ماند.

نتیجه این همه فعالیت، آزادی برای شیعیان در جهت تبلیغ آئین شیعه بود و همچنین توجه سلطان محمد خدابنده به تشیع و قبول آن بعنوان مذهب رسمی در ایران و گسترش نفوذ تشیع در مراکز و مناطق مختلف بود.

منابع

  1. افندی، میرزا عبدالله، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، قم، مطبعهٔ خیام، ۱۴۰۱ ق، ج۱، ص۳۵۹.
  2. الموسوی الخوانساری، محمدباقر، روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات، بیروت، دارالاسلامیة، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۲۶۷.
  3. دوانی، علی، مفاخر اسلام، تهران، چاپخانهٔ سپهر، ۱۳۶۴ش، ج۴، ص۲۵۰.
  4. محرمی، غلامحسین، درسنامهٔ تاریخ تشیع از آغاز تا عصر صفویه، قم، مرکز نشر هاجر، ۱۳۹۳ش، ۳۰۷-۳۰۸.
  5. برای اطلاع مفصل ن.ک: جعفریان، رسول، تاریخ تشیع در ایران، تهران، نشر علم، ۱۳۸۷ش، ۷۰۲-۷۰۵.
  6. جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ۷۰۲.
  7. اشمتیکر، زابینه، اندیشه‌های کلامی علامه حلی، مشهد، به‌نشر (وابسته به آستان قدس رضوی)، ۱۳۷۸ش، ص۴۴.
  8. مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانة الادب فی تراجم المعروفین بالکنیة او اللقب یا كنی و القاب، تهران، کتابفروشی خیام، چاپ سوم۷ ۱۳۶۹ش، ج۴، ص۱۷۸؛ نیز: الامین، السیدمحسن، اعیان الشیعه، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، ۱۴۰۶ق، ج۵، ص۴۰۲.
  9. الطهرانی، الذریعة، ج۳، ص۳۵۳.
  10. زادهوش، محمدرضا، «کتاب‌شناسی باب حادی عشر»، آینه پژوهش، ش ۸۷، مرداد و شهریور ۱۳۸۳ش، ص۱۱۴-۱۱۵.
  11. عرفان، فاضل، «نهایة المرام فی علم کلام»، روش‌شناسی علوم انسانی، تابستان ۱۳۷۴ش، ش۳، ص۶۵-۵۹؛ نیز: انصاری قمی، ناصرالدین، «نهایة المرام فی علم الکلام»، کتاب ماه دین، ش۱۹، اردیبهشت ۱۳۷۸ش، ص۸-۱۱.
  12. الامین، اعیان الشیعة، ج۱۰، ص۲۲۹.
  13. خنجی، محمدامین، «فضل‌الله بن روزبهان خنجی»، فرهنگ ایران‌زمین، ش۴، تابستان ۱۳۷۴ش، ص۱۷۷.
  14. الطهرانی، الذریعة، ج۲۳، ص۱۷۲.
  15. الطهرانی، الذریعة، ج۲۲، ص۳۵۲.
  16. الصدر، السید حسن، تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام، بی‌جا، منشورات اعلمی، بی‌تا، ص۲۷۰.
  17. شوشتری، نورالله حسینی، مجالس المؤمنین، تهران، کتابفروشی اسلامیه، ۱۳۷۷ش، ج۱، ص۵۷۶.
  18. الطهرانی، طبقات اعلام الشیعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۳۰ق، ج۵، ص۵۳؛ نیز: جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ص۷۲۳-۷۲۵.
  19. جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ص۶۹۴.
  20. جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ص۷۰۲.
  21. جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، ص۷۲۲.
  22. موسوی خوانساری، «پیشین»، ص۲۷۳.
  23. نعمه، شیخ عبدالله، تاریخ فلسفه، ترجمه غضبان، سید جعفر، تهران، انتشارات آموزش، چاپ اول، ۱۳۴۷، ص۳۸۳.
  24. دوانی، پیشین، ص۲۷۶.
  25. مدرس تبریزی، پیشین، ص۱۷۱.
  26. موسوی خوانساری، پیشین، ص۲۷۸.
  27. ابن بطوطه، سفرنامه، ترجمه موحد، محمدعلی، ج۱، تهران، بنگاه ترجمه و نشر، چاپ دوم، ۱۳۵۹، ص۲۱۹.
  28. دوانی، پیشین، ص۲۷۶.
  29. نعمه، عبدالله، پیشین، ص۳۸۳.
  30. علامه حلی، نهج الحق و کشف الصدِ، ترجمه علیرضا کهنسال، مشهد، مؤسسه پژوهش و مطالعات عاشورا، چاپ اول، ۱۳۷۹، ص۴۳.
  1. کتابی از علامهٔ حلی دربارهٔ دعا که تلخیص کتاب مصباح المتهجد شیخ طوسی در ده باب است.