نبستن آب به روی مشرکان در جنگ بدر: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
(جایگزینی متن - ' (ص) ' به '(ص) ')
برچسب: ویرایش مبدأ ۲۰۱۷
 
(۱۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۵: خط ۵:
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
چنین چیزی در بررسی‎های تاریخی ثابت نمی‎شود که پیامبر بر چاه‎های بدر مسلط شده باشند و کفار را از استفاده از آن منع کرده باشند.
بررسی‎های تاریخی ثابت نمی‌کند که پیامبر بر چاه‎های بدر مسلط شده باشند و کفار را از استفاده از آن منع کرده باشند. روایتی که چنین ادعایی در آن شده، روایت معارض دارد و با ادله دیگر رد می‌شود. بعضی محققین اصل ماجرا را نمی‌پذیرند و با استناد بر قرآن و شواهد تاریخی می‌گویند چاه‌های بدر در اختیار مسلمین نبوده است.


'''بررسی تاریخی'''
==بررسی تاریخی==
در بعضی از کتاب‌های تاریخی، روایتی نقل شده که مضمونش این است: یکی از اصحاب پیامبر(ص) به نام «حباب بن منذر» به وی پیشنهاد کرد که لشکر اسلام را در کنار یکی از چاه‌های بدر فرود آورد و بقیه چاه‌ها را پر کرد تا لشکر کفار قریش آبی برای مصرف نداشته باشند. پیامبر(ص) رأی او را پذیرفت و عملی کرد.<ref>نگاه کنید به واقدی، محمد بن عمر، المغازی، بیروت، مؤسسه للاعلمی للمطبوعات، سوم، ۱۴۰۹، ج۱، ص۵۳–۵۴؛ و نگاه کنید به سیره ابن هشام، دارالکتاب العربی، ۱۴۱۸، ج۲، ص۲۶۳.</ref> در همین کتاب در جای دیگر پیرامون جنگ بدر می‌گوید: کفار قریش خواستند از چاه‌های بدر آب بردارند که مسلمین مانع شدند، در این هنگام [[پیامبر(ص)]] به مسلمین خطاب کرد و فرمود: مانع آب خوردن کفار نشوید و آنها را رها کنید.<ref>نگاه کنید به واقدی، المغازی، ج۱، ص۶۱.</ref>


ابتدا باید بررسی شود که آیا پیامبر(ص) در جنگ بدر چاه‌های آب را تصاحب کردند یا نه؟! و در صورت دستیابی به آن چاه‌ها، آیا آنها را پُر کردند و با این کار مانع آب خوردن دشمنان خود شدند یا نه؟!
این دو نقل تاریخی با هم سازگاری ندارد؛ زیرا اگر پیامبر(ص) راضی به پُر کردن چاه‌های بدر بود، معنی نداشت که از مسلمین بخواهد، مانع آب خوردن کفّار قریش نشوند. در رد روایتی که می‌گوید پیامبر بر چاه‌های بدر مسلط شدند و مانع از آب خوردن کفار شدند، باید گفته شود:


در بعضی از کتاب‌های تاریخی، روایتی نقل شده که مضمونش این است: یکی از اصحاب پیامبر(ص) به نام «حباب بن منذر» به وی پیشنهاد کرد که لشکر اسلام را در کنار یکی از چاه‌های بدر فرود آورد و بقیه چاه‌ها را پر کرد تا لشکر کفار قریش آبی برای مصرف نداشته باشند. پیامبر(ص) رأی او را پذیرفت و عملی کرد.<ref>نگاه کنید به واقدی، محمد بن عمر، المغازی، بیروت، مؤسسه للاعلمی للمطبوعات، سوم، ۱۴۰۹، ج۱، ص۵۳–۵۴؛ و نگاه کنید به سیره ابن هشام، دارالکتاب العربی، ۱۴۱۸، ج۲، ص۲۶۳.</ref>
'''یکم''': به لحاظ نقل تاریخی دو روایت مختلف در مسئله وجود دارد.


در همین کتاب در جای دیگر پیرامون جنگ بدر می‌گوید: کفار قریش خواستند از چاه‌های بدر آب بردارند که مسلمین مانع شدند، در این هنگام پیامبر(ص) به مسلمین خطاب کرد و فرمود: مانع آب خوردن کفار نشوید و آنها را رها کنید.<ref>نگاه کنید به واقدی، المغازی، ج۱، ص۶۱.</ref>
'''دوم''': تعدادی از مورخین معاصر اصل قضیه را نپذیرفته‌اند، علامه سید جعفر مرتضی عاملی<ref>نهج‌البلاغه، ترجمه محمد دشتی، قم، المهدی، چاپ سوم، ۱۳۷۹، ص۷۰۸، حکمت ۳۳۰.</ref> دلیل بر ردّ اصل ماجرا اقامه می‌کند و در آخر نتیجه‌گیری می‌کند که اساساً چاه‌های بدر در اختیار مسلمین نبوده است.<ref>نگاه کنید به مرتضی عاملی، سید جعفر، الصحیح من سیره النبی الاعظم، دارالهادی، دارالسیره، چاپ چهارم، ۱۴۱۵، ج۵، ص۲۹–۳۰.</ref> یکی دیگر از محققان معاصر نیز همین مطلب را تأیید می‌کند و می‌گوید: «این قضیه با آیات قرآن منافات دارد چرا که آیات الهی خبر می‌دهند از اینکه آبی در دسترس مسلمین نبوده است لذا از خداوند طلب آب کردند و خداوند به عنوان امداد غیبی برای آنها بارانی فرستاد که از چند جهت نافع به حال مسلمین بود»<ref>نگاه کنید به جعفریان، رسول، تاریخ سیاسی اسلام، سیره رسول خدا، انتشارات دلیل، چاپ اول، ۱۳۸۰، ج۱، ص۴۹۳–۴۹۴.</ref>


این دو نقل تاریخی با هم سازگاری ندارد؛ زیرا اگر پیامبر(ص) راضی به پُر کردن چاه‌های بدر بود، معنی نداشت که از مسلمین بخواهد، مانع آب خوردن کفّار قریش نشوند. بنابر این اولا: به لحاظ نقل تاریخی دو روایت مختلف در مسئله وجود دارد.
مفسران قرآن کریم نیز همین امر را با استفاده از آیات قرآن کریم تأیید کرده‌اند، به عنوان نمونه طبرسی و علامه طباطبایی معتقدند که چاه‌های بدر در اختیار مشرکان قریش بوده است. این دو ذیل آیه ۱۱ سوره انفال می‌گویند: مشرکان قبل از مسلمانان بر آب تسلط پیدا کردند، و مسلمانان گرفتار تشنگی شدند و شیطان وسوسه‌شان کرد که شما خود را از اولیای خدا می‌دانید، در حالی که مشرکان بر آب مسلط‌اند؛ پس از آن باران به حد کافی آمد.<ref>نگاه کنید به طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، دارالاحیاء التراث العربی، مؤسسه التاریخ العربی، ۱۴۱۲، ج۴، ص۲۵۰؛ و نگاه کنید به طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، مؤسسه اسماعیلیان، ج۹، ص۲۲.</ref>


ثانیا: تعدادی از مورخین معاصر اصل قضیه را نپذیرفته‌اند، علامه سید جعفر مرتضی عاملی<ref>نهج‌البلاغه، ترجمه محمد دشتی، قم، المهدی، چاپ سوم، ۱۳۷۹، ص۷۰۸، حکمت ۳۳۰.</ref> دلیل بر ردّ اصل ماجرا اقامه می‌کند و در آخر نتیجه‌گیری می‌کند که اساساً چاه‌های بدر در اختیار مسلمین نبوده است.<ref>نگاه کنید به مرتضی عاملی، سید جعفر، الصحیح من سیره النبی الاعظم، دارالهادی، دارالسیره، چاپ چهارم، ۱۴۱۵، ج۵، ص۲۹–۳۰.</ref>
'''سوم''': سیره امام علی در جنگ صفین مبنی بر عدم منع لشکریان معاویه از استفاده از آب، شاهد بر آن است که پیامبر بر فرض در اختیار داشتن چاه بدر کفار را از برداشتن آب منع نکرده است، زیرا امام علی در سیره خود به شدت رعایت سیره پیامبر را رعایت می‌کرد.


یکی دیگر از محققان معاصر نیز همین مطلب را تأیید می‌کند و می‌گوید:
*بر فرض پذیرش هر دو نقل از مجموع این دو نقل استفاده می‌شود که هدف پیامبر این بوده که فقط چاه‌ها در اختیار آنها باشد نه این که مانع آب خوردن کفار هم شوند، و اگر کفار آبی خواستند، با اجازه مسلمین از آن بهره‎مند شوند.


«این قضیه با آیات قرآن منافات دارد چرا که آیات الهی خبر می‌دهند از اینکه آبی در دسترس مسلمین نبوده است لذا از خداوند طلب آب کردند و خداوند به عنوان امداد غیبی برای آنها بارانی فرستاد که از چند جهت نافع به حال مسلمین بود»<ref>نگاه کنید به جعفریان، رسول، تاریخ سیاسی اسلام، سیره رسول خدا، انتشارات دلیل، چاپ اول، ۱۳۸۰، ج۱، ص۴۹۳–۴۹۴.</ref>
==منابع==
 
{{پانویس}}
مفسران قرآن کریم نیز همین امر را با استفاده از آیات قرآن کریم تأیید کرده‌اند، به عنوان نمونه طبرسی و علامه طباطبایی معتقدند که چاه‌های بدر در اختیار مشرکان قریش بوده است. در آیه ۱۱/ انفال می‌خوانیم:
{{جهاد}}
 
«یاد آرید هنگامی را که خواب سبکی که مایه آرامش از سوی خدا بود، شما را فرا گرفت؛ و آبی از آسمان برای‌تان فرستاد، تا شما را رحمت خود با آن پاک کند؛ و پلیدی شیطان را از شما دور سازد؛ و دلهای شما را محکم و گام‌ها را با آن استوار دارد.»
 
این دو در ذیل همین آیه شریفه می‌گویند:
 
مشرکان قبل از مسلمانان بر آب تسلط پیدا کردند، و مسلمانان گرفتار تشنگی شدند و شیطان وسوسه‌شان کرد که شما خود را از اولیای خدا می‌دانید، در حالی که مشرکان بر آب مسلط‌اند؛ پس از آن باران به حد کافی آمد.<ref>نگاه کنید به طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، دارالاحیاء التراث العربی، مؤسسه التاریخ العربی، ۱۴۱۲، ج۴، ص۲۵۰؛ و نگاه کنید به طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، مؤسسه اسماعیلیان، ج۹، ص۲۲.</ref>
 
ثالثا: سیره امام علی در جنگ صفین مبنی بر عدم منع لشکریان معاویه از استفاده از آب، شاهد بر آن است که پیامبر بر فرض در اختیار داشتن چاه بدر کفار را از برداشتن آب منع نکرده است، زیرا امام علی در سیره خود به شدت رعایت سیره پیامبر را رعایت می‌کرد.
 
* بر فرض پذیرش هر دو نقل از مجموع این دو نقل استفاده می‌شود که هدف پیامبر این بوده که فقط چاه‌ها در اختیار آنها باشد نه این که مانع آب خوردن کفار هم شوند، و اگر کفار آبی خواستند، با اجازه مسلمین از آن بهره‎مند شوند.
 
== منابع ==
{{پانویس}}
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی = کلام
  | شاخه اصلی = کلام
  |شاخه فرعی۱ = نبوت
  | شاخه فرعی۱ = نبوت
  |شاخه فرعی۲ = سایر مباحث
  | شاخه فرعی۲ =  
  |شاخه فرعی۳ =
  | شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
خط ۵۰: خط ۳۸:
  | ناوبری =
  | ناوبری =
  | نمایه =
  | نمایه =
  | تغییر مسیر =
  | تغییر مسیر =شد
  | ارجاعات =  
  | ارجاعات =
| بازبینی نویسنده = 
  | بازبینی =
  | بازبینی =
  | تکمیل =
  | تکمیل =
خط ۵۸: خط ۴۷:
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}
<references />

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۷ آوریل ۲۰۲۲، ساعت ۰۸:۱۵


سؤال

چرا پیامبر اسلام(ص) در جنگ بدر وقتی بر چاه‌های آب مسلط شد آن‌ها را پر کرد و مانع از آب خوردن کفار شدند؛ در حالی که حضرت علی(ع) و امام حسین(ع) به دشمنان خود آب دادند؟

بررسی‎های تاریخی ثابت نمی‌کند که پیامبر بر چاه‎های بدر مسلط شده باشند و کفار را از استفاده از آن منع کرده باشند. روایتی که چنین ادعایی در آن شده، روایت معارض دارد و با ادله دیگر رد می‌شود. بعضی محققین اصل ماجرا را نمی‌پذیرند و با استناد بر قرآن و شواهد تاریخی می‌گویند چاه‌های بدر در اختیار مسلمین نبوده است.

بررسی تاریخی

در بعضی از کتاب‌های تاریخی، روایتی نقل شده که مضمونش این است: یکی از اصحاب پیامبر(ص) به نام «حباب بن منذر» به وی پیشنهاد کرد که لشکر اسلام را در کنار یکی از چاه‌های بدر فرود آورد و بقیه چاه‌ها را پر کرد تا لشکر کفار قریش آبی برای مصرف نداشته باشند. پیامبر(ص) رأی او را پذیرفت و عملی کرد.[۱] در همین کتاب در جای دیگر پیرامون جنگ بدر می‌گوید: کفار قریش خواستند از چاه‌های بدر آب بردارند که مسلمین مانع شدند، در این هنگام پیامبر(ص) به مسلمین خطاب کرد و فرمود: مانع آب خوردن کفار نشوید و آنها را رها کنید.[۲]

این دو نقل تاریخی با هم سازگاری ندارد؛ زیرا اگر پیامبر(ص) راضی به پُر کردن چاه‌های بدر بود، معنی نداشت که از مسلمین بخواهد، مانع آب خوردن کفّار قریش نشوند. در رد روایتی که می‌گوید پیامبر بر چاه‌های بدر مسلط شدند و مانع از آب خوردن کفار شدند، باید گفته شود:

یکم: به لحاظ نقل تاریخی دو روایت مختلف در مسئله وجود دارد.

دوم: تعدادی از مورخین معاصر اصل قضیه را نپذیرفته‌اند، علامه سید جعفر مرتضی عاملی[۳] دلیل بر ردّ اصل ماجرا اقامه می‌کند و در آخر نتیجه‌گیری می‌کند که اساساً چاه‌های بدر در اختیار مسلمین نبوده است.[۴] یکی دیگر از محققان معاصر نیز همین مطلب را تأیید می‌کند و می‌گوید: «این قضیه با آیات قرآن منافات دارد چرا که آیات الهی خبر می‌دهند از اینکه آبی در دسترس مسلمین نبوده است لذا از خداوند طلب آب کردند و خداوند به عنوان امداد غیبی برای آنها بارانی فرستاد که از چند جهت نافع به حال مسلمین بود»[۵]

مفسران قرآن کریم نیز همین امر را با استفاده از آیات قرآن کریم تأیید کرده‌اند، به عنوان نمونه طبرسی و علامه طباطبایی معتقدند که چاه‌های بدر در اختیار مشرکان قریش بوده است. این دو ذیل آیه ۱۱ سوره انفال می‌گویند: مشرکان قبل از مسلمانان بر آب تسلط پیدا کردند، و مسلمانان گرفتار تشنگی شدند و شیطان وسوسه‌شان کرد که شما خود را از اولیای خدا می‌دانید، در حالی که مشرکان بر آب مسلط‌اند؛ پس از آن باران به حد کافی آمد.[۶]

سوم: سیره امام علی در جنگ صفین مبنی بر عدم منع لشکریان معاویه از استفاده از آب، شاهد بر آن است که پیامبر بر فرض در اختیار داشتن چاه بدر کفار را از برداشتن آب منع نکرده است، زیرا امام علی در سیره خود به شدت رعایت سیره پیامبر را رعایت می‌کرد.

  • بر فرض پذیرش هر دو نقل از مجموع این دو نقل استفاده می‌شود که هدف پیامبر این بوده که فقط چاه‌ها در اختیار آنها باشد نه این که مانع آب خوردن کفار هم شوند، و اگر کفار آبی خواستند، با اجازه مسلمین از آن بهره‎مند شوند.

منابع

  1. نگاه کنید به واقدی، محمد بن عمر، المغازی، بیروت، مؤسسه للاعلمی للمطبوعات، سوم، ۱۴۰۹، ج۱، ص۵۳–۵۴؛ و نگاه کنید به سیره ابن هشام، دارالکتاب العربی، ۱۴۱۸، ج۲، ص۲۶۳.
  2. نگاه کنید به واقدی، المغازی، ج۱، ص۶۱.
  3. نهج‌البلاغه، ترجمه محمد دشتی، قم، المهدی، چاپ سوم، ۱۳۷۹، ص۷۰۸، حکمت ۳۳۰.
  4. نگاه کنید به مرتضی عاملی، سید جعفر، الصحیح من سیره النبی الاعظم، دارالهادی، دارالسیره، چاپ چهارم، ۱۴۱۵، ج۵، ص۲۹–۳۰.
  5. نگاه کنید به جعفریان، رسول، تاریخ سیاسی اسلام، سیره رسول خدا، انتشارات دلیل، چاپ اول، ۱۳۸۰، ج۱، ص۴۹۳–۴۹۴.
  6. نگاه کنید به طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، دارالاحیاء التراث العربی، مؤسسه التاریخ العربی، ۱۴۱۲، ج۴، ص۲۵۰؛ و نگاه کنید به طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، مؤسسه اسماعیلیان، ج۹، ص۲۲.