مفاهیم حقوق بشر و استنباط آن از کتاب و سنت

نسخهٔ تاریخ ‏۲۷ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۹:۴۸ توسط Shamloo (بحث | مشارکت‌ها)
سؤال

از آنجا که مفاهیم حقوق بشر اختصاص به عصر حاضر دارد آیا این مفاهیم قابل استنباط از کتاب و سنت می‌باشد.

درگاه‌ها
حکومت دینی.png


با مراجعه به نصوص اسلامی و تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی جوامع اسلامی در طول پانزده قرن می‌توان به وجود رویکرد مشخص اسلامی در زمینهٔ مسائل حقوق بشر را دریافت. مباحث حقوق بشری، چه در تئوری و چه در عمل، همواره در دین اسلام مطرح و مورد توجه بوده است.

اصولی چون کرامت انسان، آزادی، مساوات، تعلیم و تربیت، حقوق زنان و کودکان و نظایر آن در کتاب و سنت تبیین و شده است. حق حیات از مهم‌ترین ارکان فقه اسلام است که تأثیر خود را بر دیگر احکام اسلامی گذاشته است. آزادی از اصول مهم اسلام است و فتوای فقهای اسلامی همواره بر این بوده که به کسی نمی‌توان عقیده‌ای را تحمیل کرد. در اسلام همهٔ افراد از حقوق یکسان بهره‌مند هستند و کسی امتیاز قومی، نژادی و طبقاتی ندارد.

سابقهٔ حقوق بشر

بحث حقوق بشر اختصاص به زمان حاضر ندارد و از زمان‌های کهن در میان زمامداران و اندیشمندان مطرح و مورد بحث و ارزیابی قرار گرفته است. برای مثال، در قرن پنجم قبل از میلاد در عصری که قدرت‌های فاتح شفقتی نسبت به ملل مغلوب نداشتند و بیشتر آنان را قتل‌عام می‌کردند، کورش کبیر پس از فتح بابل فرمان داد که به مردم شهر آسیبی نرسد. او دستور داد که همهٔ مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و بی‌دینان تحت فشار قرار نگیرند؛ خانه‌هایی که خراب شده بود از نو ساخت شود و معابد بسته‌شده باز شود و خدایان معابد را به جای خود بازگردانده شود.[۱]

سقراط معتقد بود که دولت‌شهر، باید جایی باشد که افکار و استعدادهای افراد بتواند رشد کند و حیثیت و مقام فرد، محفوظ و محترم باشد. به‌طوری که هر فرد در حدود لیاقت و استعداد خود قادر به ترقی و پیشرفت باشد. نظر ارسطو این بود که دولت بایستی تأمین‌کننده نیازمندی‌های عمومی و پرورش‌دهندهٔ استعدادهای مردم باشد وگرنه خبیث است. منشور کبیر انگلستان که در سال ۱۲۱۵م صادر شده شامل یک سلسله حقوق انسانی و آزادی‌های عمومی است؛ از قبیل احالهٔ رسیدگی دعاوی به دادگاه‌ها، منع توقیف غیرقانونی، تناسب میان جرم و کیفر، لغو کار اجباری و بیگاری، جواز رفت و آمد به کشور انگلستان. به دنبال انقلاب کبیر فرانسه، که در سال ۱۷۸۹م صورت گرفت، مجلس مؤسسان فرانسه موادی از اصول حقوق بشر را تنظیم و به نام «اعلامیه حقوق بشر» اعلان کرد. این اعلامیه در یک مقدمه و ۱۷ ماده تنظیم شده که اغلب مواد آن با اعلامیهٔ جهانی حقوق بشر توافق دارد.[۲]

حقوق بشر در اسلام

رئوس مباحث حقوق بشر اسلامی را می‌توان در موارد ذیل صورت‌بندی و ارائه کرد:

حق حیات

اسلام اهمیت خاصی برای حق حیات انسان قائل شده و آن را در رأس همهٔ حقوق قرار داده است. در اسلام، کشتار انسان‌ها به شدت مذمت شده است؛ به‌طوری که کشتن یک انسان برابر با کشتن همه انسان‌ها شمرده شده و پاداش کسی که فردی را از خطر مرگ نجات دهد همانند حفظ جان همهٔ انسان‌ها دانسته شده است: ﴿مَن قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا؛ هر كس كسى را- جز به قصاص قتل، يا [به كيفر] فسادى در زمين- بكشد، چنان است كه گويى همه مردم را كشته باشد. و هر كس كسى را زنده بدارد، چنان است كه گويى تمام مردم را زنده داشته است‏.(مائده:۳۲) نیز حرمت خودکشی و سقط جنین و تشریع حکم قصاص در اسلام به منظور حفظ حق حیات بشر است.[۳]

آزادی

از دیدگاه اسلام، آزادی یک حق و ناشی از استعدادها و تمایلات عالی انسانی است. آزادی در اسلام نخست از درون انسان آغاز می‌شود. تا انسان از قید اسارت‌های درونی آزاد نشود از اسارت طاغوت‌ها و عوامل بیرونی رها نمی‌شود.[۴] اسلام در عین اینکه با بیان اصل ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ؛ در دين هيچ اجبارى نيست‏.(بقره:۲۵۶) احترام به آزادی عقیده را بیان می‌کند، عقایدی را که از راه تقلید کورکورانه و غیر عقلانی بر انسان‌ها تحمیل می‌شود را تأیید نمی‌کند. در اثر همین آزادی بود که علمای مذاهب اسلامی و دانشمندان مادی می‌توانستند آزادانه و بدون ترس با پیشوایان دینی و عالمان سایر مذاهب به مناظره بپردازند.[نیازمند منبع]

اسلام تفتیش عقاید را منع می‌کند. اگر فردی زبانی اقرار به اسلام نماید پذیرفته است و سوءظن و تفتیش در این زمینه مجاز نیست: ﴿و لاتَقُولُوا لِمَنْ أَلْقی إِلَیْکُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً؛ به كسى كه نزد شما [اظهارِ] اسلام می‌كند؛ مگوييد: «تو مؤمن نيستى‏.»(نساء:۹۴) اسلام غیرمسلمانان ساکن در سرزمین اسلامی را تحت حمایت خویش می‌گیرد و آنها را به ترک عقایدشان وادار نمی‌کند. علت این که اسلام آزادی عقیده و بیان را برای همگان محترم می‌شمارد این است که از غنا و فراگیری خاصی برخوردار است. در اسلام، هر کسی می‌تواند آزادانه حرف بزند و ابراز عقیده نماید و در جریانات سیاسی و اجتماعی نقش فعال داشته باشد؛ تا زمانی که از آزادی خود سوء استفاده نکند.[۵]

مساوات

اصل مساوات نخستین پایهٔ نظام اجتماعی اسلام است. هیچ‌یک از ادیان و مکتب‌های فلسفی دیگر در این حدّ برای برابری انسان ارزش قائل نشده‌اند و این نوع تفاوت، از اختلاف بینش در شناخت شخصیت و ارزش‌های والای انسان ناشی می‌شود. از دیدگاه اسلام، هیچ‌گونه تفاوتی جز تقوا نمی‌تواند معیار تبعیض تلّقی شود و تمایز بر اساس تقوا نیز معیاری در تقسیم وظایف و وسیله‌ای برای نیل به اهداف عالیه انسانی است: «یا اَیُّهَا النّاسُ اِنَّ رَبَّکُم واحِدٌ وَ اِنَّ اَباکُم واحَدٌ کُلُّکُم لِادَمَ وَ ادَمُ مِن تُرابٍ؛ ای مردم بدانید و آگاه باشید پروردگار همهٔ شما یکی است و همگان از یک پدر و مادر به دنیا آمده‌اید و فرزندان آدمید و آدم نیز از خاک آفریده شده است.»[۶] اسلام امتیاز طلبی‌های مبتنی بر ثروت و قدرت را محکوم می‌کند و برای خصوصیات نژادی نقشی در تقسیم عادلانهٔ حقوق مردم قائل نمی‌شود و همه را در برابر قانون یکسان می‌شمارد.[نیازمند منبع]

مطالعه بیشتر

۱. علی گلزاده غفوری، اسلام و اعلامیه جهانی حقوق بشر: الفتح، ۱۳۵۶.

۲. زین‌العابدین قربانی، اسلام و حقوق بشر، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۲.

منابع

  1. منصوری لاریجانی، اسماعیل، سیر تحول حقوق بشر و بررسی تطبیقی آن با اصول تفسیری حقوق بشر در اسلام، تهران، تابان، ۱۳۷۴، ص ۶۰–۱؛ قربانی، زین‌العابدین، اسلام و حقوق بشر، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۲، ص ۱۰۴–۷۰.
  2. منصوری لاریجانی، سیر تحول حقوق بشر و بررسی تطبیقی آن با اصول تفسیری حقوق بشر در اسلام، ص ۶۰–۱؛ نیز: قربانی، اسلام و حقوق بشر، ص ۱۰۴–۷۰.
  3. جعفری، محمدتقی، کتاب حقوق جهانی بشر (مقایسه و تطبیق دو نظام اسلام و غرب)، تهران، مؤسسهٔ تدوین و نشر آثار علامه جعفری، ص ۲۶۴–۲۳۹ ؛ نیز: منصوری لاریجانی، ص ۳۱۰–۳۰۸.
  4. مطهری، مرتضی، آزادی معنوی، تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۸۷، ص ۱۷-۱۸.
  5. منصوری لاریجانی، اسماعیل، همان، صص ۳۵۷–۳۱۵.
  6. نهج الفصاحه