معنای مولی در حدیث غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
از ویکی پاسخ
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: ویرایش مبدأ ۲۰۱۷
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: ویرایش مبدأ ۲۰۱۷
خط ۶: خط ۶:
پيش از پرداختن به اصل پاسخ، نخست لازم است با توجه به شواهد و قرائن معناي كلمه مولي روشن شود.
پيش از پرداختن به اصل پاسخ، نخست لازم است با توجه به شواهد و قرائن معناي كلمه مولي روشن شود.


در حديث حذيفه بن اسيد، به سند صحيح نقل شده است كه پيامبر فرمود: آيا شهادت نمي دهيد كه جز خدا الهي نيست و محمد رسول اوست؟... گفتند: بلي، شهادت مي دهيم. در اين هنگام پيامبر عرض كرد: خدايا شاهد باش سپس فرمود: اي مردم، خدا، مولاي من، و من مولاي مومنانم.
در حديث حذيفه بن اسيد، به سند صحيح نقل شده است كه پيامبر فرمود: آيا شهادت نمي دهيد كه جز خدا الهي نيست و محمد رسول اوست؟... گفتند: بلي، شهادت مي دهيم. در اين هنگام پيامبر عرض كرد: خدايا شاهد باش سپس فرمود: اي مردم، خدا، مولاي من، و من مولاي مومنانم.
و من اولي به مومنين از خود آنهايم. پس هر كه من مولاي اويم علي مولاي اوست.<ref>طبراني، سليمان بن احمد، المعجم الكبير، بيروت، داراحياءالتراث العربي، 1404ق، ج3، ص180.</ref> قرار گرفتن ولايت در سياق شهادت به توحيد و رسالت و در رديف مولويت خدا و رسول، دليل بر آن است كه ولايت در حديث، به معناي (امامت) و (اولي به تصرف) است، زيرا هيچ دليلي وجود ندارد كه بگويد معناي مولا در مورد رسول خدا غير از معناي آن در مورد علي ـ عليه السلام ـ است.
و من اولي به مومنين از خود آنهايم. پس هر كه من مولاي اويم علي مولاي اوست.<ref>طبراني، سليمان بن احمد، المعجم الكبير، بيروت، داراحياءالتراث العربي، 1404ق، ج3، ص180.</ref> قرار گرفتن ولايت در سياق شهادت به توحيد و رسالت و در رديف مولويت خدا و رسول، دليل بر آن است كه ولايت در حديث، به معناي (امامت) و (اولي به تصرف) است، زيرا هيچ دليلي وجود ندارد كه بگويد معناي مولا در مورد رسول خدا غير از معناي آن در مورد علي ـ عليه السلام ـ است.



نسخهٔ ‏۲۲ سپتامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۱۴

سؤال
اگر كلمه «مولي» به معناي امام و رهبر باشد، لازم مي‌آيد كه در يك زمان [در حيات آن‌حضرت صلي‌الله‌عليه‌وسلم] دو امام (پيامبر و حضرت علي) وجود داشته باشد و اين محال است.


پيش از پرداختن به اصل پاسخ، نخست لازم است با توجه به شواهد و قرائن معناي كلمه مولي روشن شود.

در حديث حذيفه بن اسيد، به سند صحيح نقل شده است كه پيامبر فرمود: آيا شهادت نمي دهيد كه جز خدا الهي نيست و محمد رسول اوست؟... گفتند: بلي، شهادت مي دهيم. در اين هنگام پيامبر عرض كرد: خدايا شاهد باش سپس فرمود: اي مردم، خدا، مولاي من، و من مولاي مومنانم. و من اولي به مومنين از خود آنهايم. پس هر كه من مولاي اويم علي مولاي اوست.[۱] قرار گرفتن ولايت در سياق شهادت به توحيد و رسالت و در رديف مولويت خدا و رسول، دليل بر آن است كه ولايت در حديث، به معناي (امامت) و (اولي به تصرف) است، زيرا هيچ دليلي وجود ندارد كه بگويد معناي مولا در مورد رسول خدا غير از معناي آن در مورد علي ـ عليه السلام ـ است.

2. آيه تبليغ شاهد و قرينه گوياي ديگر است بر اين كه مراد از مولا در حديث غدير، امامت و ولايت است، خداوند در اين آيه مي فرمايد: اي رسول، ابلاغ كن، آنچه را كه پروردگار بر تو نازل نموده است و چنانچه ابلاغ نكني رسالتت را ابلاغ ننموده اي و خداوند تو را از مردم محافظت مي نمايد.[۲] در اين آيه خداوند به پيامبرش ابلاغ امر بسيار مهم و در عين حال خطيري را دستور مي دهد اهميت آن تا جايي است كه عدم ابلاغ آن را مساوي با عدم ابلاغ رسالت مي داند و خطر آن جدي است كه خداوند به او اطمينان مي دهد كه تو را از مردم حفظ خواهد كرد، جز عدم ابلاغ امامت و خلافت، عدم ابلاغ هيچ چيز ديگر مساوي با عدم ابلاغ رسالت نمي تواند باشد، چون با عدم ابلاغ امامت است كه رسالت ناقص و ناتمام مي ماند. از آنجا كه دين اسلام به عنوان كامل ترين دين الهي تا روز قيامت ادامه دارد، پس خط رسالت هم بايد با نصب امامت تا روز قيامت ادامه داشته باشد تا بتواند از اين راه پاسخ گويي نيازمندي هاي بشريت باشد. رسول خدا از اعلام رسمي همين مسأله حياتي و مهم از اصحاب خود هراس و وحشت داشت كه عملكردهاي اصحاب بعدا اين مطلب را اثبات نمود. بنابراين طبق روايات اهل سنت اين آيه در شأن علي ـ عليه السلام ـ نازل شده است. ابن عساكر به سند صحيح از ابي سعيد خدري نقل مي كند كه آيه شريفه در روز غدير خم، بر رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در شأن علي ـ عليه السلام ـ نازل شده است.[۳]

حبري به سند صحيح از ابن عباس نقل مي كند كه اين آيه در شأن علي ـ عليه السلام ـ نازل شده است. رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ به تبليغ ولايت امر شد، سپس دست علي را گرفت و فرمود: هر كه من مولاي اويم اين علي مولاي اوست.[4] بنابراين بسيار شگفت انگيز خواهد بود كه كسي بگويد: خداوند در مورد محبت و دوستي علي به رسولش فرمود: اگر دوستي علي ـ عليه السلام ـ را ابلاغ نكني رسالتت را ابلاغ نكرده اي، و رسول خدا هم از ابلاغ دوستي وي اين همه هراس و وحشت داشته باشد كه خداوند او را دلداري بدهد. و رسول خدا براي ابلاغ اين دوستي كاروان حجاج را در هواي گرم و سوزان متوقف نموده و مراسمي برپا دارد و طي آن اعلام كند، هر كه من مولا و سرپرست او هستم علي دوست اوست، جز كنار گذاشتن قرآن و عترت و به بازي گرفتن آيات الهي و اهانت به رسول اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ معناي ديگري نمي تواند داشته باشد. روي اين حساب هيچ معنا و محملي صحيح و متناسب با شأن قرآن و مطابق با عقل و نقل وجود ندارد جز اين كه بگوييم مولا به معناي امامت و اولي به تصرف است.

3. حاكم حسكاني، به سند صحيح از ابي هريره نقل مي كند: هر كس روز هجده ذي الحجه را روزه بدارد، خداوند براي او ثواب شصت ماه روزه را مي نويسد و آن، روز غدير است، آن زماني كه پيامبر دست علي را گرفت و فرمود: آيا من ولي مؤمنان نيستم، گفتند آري فرمود: هر كه من مولاي اويم، علي مولاي اوست، در اين هنگام عمر بن خطاب گفت: مبارك باد مبارك باد، اي پسر ابي طالب، مولاي من و مولاي هر مسلماني گرديدي. آنگاه آيه: امروز دينتان را براي شما كامل نمودم و نعمتم را بر شما تمام كرده و راضي شدم بر شما كه اسلام دين شما باشد.[۴] نازل شدن آيه اكمال، بعد از خطبه غدير، شاهد گويا و صادقي است بر اين كه مولا به معناي امامت است، زيرا هيچ معنايي غير از امامت و خلافت، سزاوار نيست كه از آن به اكمال دين تعبير شود.[۵]

4. ابو اسحاق ثعلبي، مي گويد: از سفيان بن عيينه سئوال شد: آيه (سأل سائل...) در حق چه كسي نازل شده است او در جواب گفت: از من سئوالي كردي كه هيچ كس قبل از تو نپرسيده بود پدرم حديثي از جعفر بن محمد از پدرانش براي من نقل كرد: هنگامي كه رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ به غديرخم رسيد مردم را ندا داد و پس از اجتماع مردم، دست علي ـ عليه السلام ـ را گرفت و بلند نمود، و فرمود: هر كس من مولاي اويم پس علي مولاي اوست. اين خبر در تمام بلاد، پخش شد وقتي اين خبر به حارث بن نعمان رسيد، نزد رسول خدا آمد از شتر خود پياده شد، و به رسول خدا گفت: اي محمد! ما را به شهادت دادن به توحيد و رسالت امر نمودي، قبول كرديم. ما را به نماز پنج گانه، زكات، روزه و حج امر نمودي، همه را پذيرفتيم و قبول كرديم، به اين امور اكتفا نكردي و دست پسر عموي خود را بلند كردي و او را بر ما تفضيل دادي و گفتي: هر كه من مولاي اويم اين علي مولاي اوست. آيا اين عمل از جانب توست يا از جانب خدا؟ پيامبر فرمود: قسم به كسي كه به جز او خدايي نيست، اين عمل از جانب خداوند بوده است! در اين هنگام حارث بن نعمان برگشت در حالي كه اين گونه زمزمه مي كرد: خدايا اگر آنچه محمد مي گويد حق است، از آسمان بر ما سنگي ببار و يا ما را به عذابي دردناك مبتلا گردان. هنوز به شتر خود نرسيده بود كه سنگي از آسمان بر زمين فرود آمد و بر فرق او رسيد و از پايين او بيرون آمد، و او را به جهنم واصل كرد.[۶] حارث بن نعمان از حديث غدير، ولايت و سرپرستي را فهميده، و لذا به جهت عنادي كه داشته تقاضاي مرگ كرده است.

5. روشن ترين دليل بر اين كه مولا به معناي امامت است فهم خود عمر است، زيرا اگر او از حديث غدير امامت و خلافت علي را نفهميده بود از كجا فهميد كه وقتي رسول خدا قلم و كاغذ خواست تا براي نجات امت از ضلالت چيزي بنويسد، عمر به ابن عباس گفت: من فهميدم كه رسول خدا مي خواهند خلافت را به علي واگذار كند ولي من نگذاشتم.[۷] با توجه به شواهد زنده و گويايي كه ارائه شد، پاسخ پرسش فوق كاملا روشن وآشكار است، بنابراين در پاسخ بايد گفت: اين شواهد و قرائن است كه مي گويند: تفسيري كه شيعه از حديث غدير ارائه مي دهند حق و درست است، و صحابه هم همان معناي شيعه را از حديث فهميده بودند، زيرا اگر آنها از مولا امامت را نمي فهميدند، عمر چگونه و از كجا فهميد كه رسول خدا مي خواست خلافت را به علي واگذار كند؟ اما اين كه گفته شده اگر مولي به معناي امامت باشد لازم مي‌آيد در يك زمان دو امام باشند. بدون شك هارون نيز در عصر موسى (عليه السلام) مقام رهبرى بنى اسرائيل را داشت، ولى نه يك رهبر مستقل، بلكه رهبرى كه زير نظر موسى (عليه السلام) انجام وظيفه مى‏كرد، على (عليه السلام) نيز در زمان پيامبر (صلي الله عليه و آله) معاون او در مسأله رهبرى امت اسلام بود و بنا بر اين بعد از وفات او رهبر مستقل محسوب خواهد گشت.[۸]

منابع

  1. طبراني، سليمان بن احمد، المعجم الكبير، بيروت، داراحياءالتراث العربي، 1404ق، ج3، ص180.
  2. مائده / 67
  3. رضواني، علي اصغر، شيعه شناسي و پاسخ به شبهات، نشر مشعر، 1384، ج1، ص647، به نقل از تفسير حبري، ص262.
  4. مائده / 3.
  5. حاكم حسكاني، عبيدالله بن احمد، شواهد التنزيل، موسسه الطبع و النشر التابعه لوزارة الثقافه و الارشاد الاسلامي، 1411ق، ج1، ص203.
  6. رضواني، علي اصغر، شيعه شناسي و پاسخ به شبهات، ج1، ص651؛ همان، به نقل از الكشف و البيان، ص234.
  7. ابن ابي الحديد، قم، موسسه اسماعيليان للطباعة و النشر و التوزيع، ج12 ص78.
  8. مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، ج ‏6، ص 353، دار الكتب الإسلامية، چاپ دهم، ايران- تهران‏، 1371 ه. ش‏.