قضا و قدر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(ابرابزار)
خط ۲: خط ۲:
{{ویرایش}}
{{ویرایش}}
{{سوال}}
{{سوال}}
در رابطه با معناي جبر و اختيار ؛ قضا وقدر توضيح دهيد؟
در رابطه با معنای جبر و اختیار؛ قضا وقدر توضیح دهید؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
كلمه قضاء به حسب اصل لغت همانطور كه راغب در مفردات قرآن آورده عبارت است از: فيصله دادن، خواه فعلي باشد و خواه قولي، خواه به خداوند نسبت داده شود يا به غير خدا.<ref>المفردات، راغب اصفهاني، ص۴۰۶.</ref>
کلمه قضاء به حسب اصل لغت همان‌طور که راغب در مفردات قرآن آورده عبارت است از: فیصله دادن، خواه فعلی باشد و خواه قولی، خواه به خداوند نسبت داده شود یا به غیر خدا.<ref>المفردات، راغب اصفهانی، ص۴۰۶.</ref>


قاضي را از اين جهت قاضي مي‎گويند، كه ميان متخاصمين حكم مي‎كند و به كار آنها فيصله مي‎دهد. پس معلوم شد كه قضا، به معناي يكسره كردن و به انجام رساندن و داوري كردن استعمال مي‎شود.<ref>ر.ك: مصباح يزدي، محمد تقي، آموزش عقايد، ج۱، ص۱۸۰ و آموزش فلسفه، ج۲، ص۴۰۸.</ref>  
قاضی را از این جهت قاضی می‌گویند، که میان متخاصمین حکم می‌کند و به کار آنها فیصله می‌دهد. پس معلوم شد که قضا، به معنای یکسره کردن و به انجام رساندن و داوری کردن استعمال می‌شود.<ref>ر. ک. مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ج۱، ص۱۸۰ و آموزش فلسفه، ج۲، ص۴۰۸.</ref>


قضاء در اصطلاح قرآني به سه معنا به كار رفته است:<ref>حلي، كشف المراد، مؤسسه نشر اسلامي، ص۳۱۵.</ref> ۱. قضاء به معناي خلق و آفرينش و پايان كار است. خداوند متعال مي‎فرمايد: {{قرآن|وَ قَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ فِي يَوْمَيْنِ<ref>فصلت/ ۱۲.</ref> آسمانهاي هفت گانه را در دو روز خلق و به پايان رساند.
قضاء در اصطلاح قرآنی به سه معنا به کار رفته است:<ref>حلی، کشف المراد، مؤسسه نشر اسلامی، ص۳۱۵.</ref> ۱. قضاء به معنای خلق و آفرینش و پایان کار است. خداوند متعال می‌فرماید: {{قرآن|وَ قَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ فِی یَوْمَیْنِ<ref>فصلت/ ۱۲.</ref> آسمانهای هفت‌گانه را در دو روز خلق و به پایان رساند.


۲. به معناي حكم الزامي كردن و واجب كردن. قرآن مي‎فرمايد: {{قرآن|وَ قَضى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ}}<ref>اسراء/ ۲۳.</ref> پروردگارت حكم كرده (امر كرده) كه جز او را نپرستيد.
۲. به معنای حکم الزامی کردن و واجب کردن. قرآن می‌فرماید: {{قرآن|وَ قَضی رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ}}<ref>اسراء/ ۲۳.</ref> پروردگارت حکم کرده (امر کرده) که جز او را نپرستید.


۳. به معناي اعلام و خبر دادن است. {{قرآن|وَ قَضَيْنا إِلى بَنِي إِسْرائِيلَ فِي الْكِتابِ}}<ref>اسراء/ ۴.</ref> ما به بني اسرائيل در كتاب (تورات) خبر داديم.
۳. به معنای اعلام و خبر دادن است. {{قرآن|وَ قَضَیْنا إِلی بَنِی إِسْرائِیلَ فِی الْکِتابِ}}<ref>اسراء/ ۴.</ref> ما به بنی اسرائیل در کتاب (تورات) خبر دادیم.


امّا قضاء الهي، در اصطلاح متكلمين و علماي علم كلام به خصوص، در مباحث جبر و اختيار، عبارت است از به مرحله نهايي و حتمي رسيدن پديده‎اي كه تمام مقدمات و اسباب و شرايطش فراهم شده است.
امّا قضاء الهی، در اصطلاح متکلمین و علمای علم کلام به خصوص، در مباحث جبر و اختیار، عبارت است از به مرحله نهایی و حتمی رسیدن پدیده‌ای که تمام مقدمات و اسباب و شرایطش فراهم شده است.


==امّا اصطلاح قدر و تقدير==
== امّا اصطلاح قدر و تقدیر ==
تقدیر که قَدْر و قَدَر در موردش به کار رفته است به معنای اندازه گرفتن یا ایجاد اندازه کردن است.


تقدير كه قَدْر و قَدَر در موردش به كار رفته است به معناي اندازه گرفتن يا ايجاد اندازه كردن است.
قَدْر و قَدَر به معنای اندازه است و تقدیر، به معنای ایجاد اندازه و کمیت و مقدار شیء است.<ref>ابن فارس، المقاییس اللغه، ج۵، ص۶۳، همچنین المفردات، راغب، ص۳۹۵.</ref>


قَدْر و قَدَر به معناي اندازه است و تقدير، به معناي ايجاد اندازه و كميت و مقدار شيء است.<ref>ابن فارس، المقاييس اللغه، ج۵، ص۶۳، همچنين المفردات، راغب، ص۳۹۵.</ref>
گاهی قضاء و قدر به صورت مترادف، به معنای «سرنوشت» بکار می‌رود؛ ولی با توجه به مفهوم این دو، می‌توانیم بگوئیم مرحله قَدَر مقدم بر قضاء است. مرحله قدر مرحله اندازه‌گیری و فراهم کردن اسباب و زمینه کار است و مرحله قضاء، مرحله پایان کار و یکسره شدن کار است. مانند خیاط که ابتدا لباسی را که می‌خواهد بدوزد بر روی پارچه‌ای که در دست دارد، اندازه‌گیری می‌کند و آنگاه آن را بر طبق همان اندازه و حدود و مشخصات می‌دوزد.<ref>طباطبائی، سید محمد حسین، نهایه الحکمه، ترجمه علی شیروانی، ج۳، ص۲۸۲.</ref> با توجه این معنا، منظور از تقدیر الهی این است که خدای متعال برای هر پدیده‌ای، اندازه و حدود کمی و کیفی و زمانی و مکانی خاصّی قرار داده است که تحت تأثیر علل و عوامل تدریجی، تحقق می‌یابد؛ و منظور از قضاء الهی این است که پس از فراهم شدن مقدمات و اسباب و شرایط یک پدیده آنرا به مرحله نهایی و حتمی می‌رساند.<ref>ر. ک. مصباح یزدی، آموزش عقاید، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۰، ج۱، ص۱۸۰.</ref>


گاهي قضاء و قدر به صورت مترادف، به معناي «سرنوشت» بكار مي‎رود. ولي با توجه به مفهوم اين دو، مي‎توانيم بگوئيم مرحله قَدَر مقدم بر قضاء است. مرحله قدر مرحله اندازه گيري و فراهم كردن اسباب و زمينه كار است و مرحله قضاء، مرحله پايان كار و يكسره شدن كار است. مانند خياط كه ابتدا لباسي را كه مي‎خواهد بدوزد بر روي پارچه‎اي كه در دست دارد، اندازه گيري مي‎كند و آنگاه آن را بر طبق همان اندازه و حدود و مشخصات مي‎دوزد.<ref>طباطبائي، سيد محمد حسين، نهايه الحكمه، ترجمه علي شيرواني، ج۳، ص۲۸۲.</ref> با توجه اين معنا، منظور از تقدير الهي اين است كه خداي متعال براي هر پديده‎اي، اندازه و حدود كمي و كيفي و زماني و مكاني خاصّي قرار داده است كه تحت تأثير علل و عوامل تدريجي، تحقق مي‎يابد. و منظور از قضاء الهي اين است كه پس از فراهم شدن مقدمات و اسباب و شرايط يك پديده آنرا به مرحله نهايي و حتمي مي‎رساند.<ref>ر.ك: مصباح يزدي، آموزش عقايد، سازمان تبليغات اسلامي، چاپ اول، ۱۳۷۰، ج۱، ص۱۸۰.</ref>
اقسام تقدیر: ۱. تقدیر علمی: منظور از این تقدیر این است که، خدا می‌داند که هر چیزی، در چه زمان و مکانی و به چه صورت تحقق می‌یابد. به عبارتی، علم داشتن خدا به فراهم شدن مقدمات و اسباب و شرایط پیدایش پدیده‌ها و نیز علم به وقوع حتمی آنها را قضاء و قدر علمی می‌گویند. لازم است ذکر شود، این معنا از قضا و قدر منافاتی با اختیار انسان ندارد. زیرا وقتی که خدا می‌داند که مثلاً انسان فلان گناه را انجام می‌دهد، می‌کند یا فلان ثواب را معنایش جبر نیست؛ بلکه از جمله قَدَرها و مقدرها همین است که انسان از مجاری اختیار و انتخابِ خود، افعالش را انجام دهد و اگر خلاف این باشد، خلاف تقدیر الهی است. خلاصه چون خدا می‌داند که هر انسانی با اراده و اختیارِ خود چه می‌کند؛ لذا با همین صورت و ویژگی‌ها، در علم الهی آمده است.


اقسام تقدير: ۱. تقدير علمي: منظور از اين تقدير اين است كه، خدا مي‎داند كه هر چيزي، در چه زمان و مكاني و به چه صورت تحقق مي‎يابد. به عبارتي، علم داشتن خدا به فراهم شدن مقدمات و اسباب و شرايط پيدايش پديده‎ها و نيز علم به وقوع حتمي آنها را قضاء و قدر علمي مي‎گويند. لازم به ذكر است، اين معنا از قضا و قدر منافاتي با اختيار انسان ندارد. زيرا وقتي كه خدا مي‎داند كه مثلاً انسان فلان گناه را انجام مي دهد، مي‎كند يا فلان ثواب را معنايش جبر نيست؛ بلكه از جمله قَدَرها و مقدرها همين است كه انسان از مجاري اختيار و انتخابِ خود، افعالش را انجام دهد و اگر خلاف اين باشد، خلاف تقدير الهي است. خلاصه چون خدا مي‎داند كه هر انساني با اراده و اختيارِ خود چه مي‎كند. لذا با همين صورت و ويژگي‎ها، در علم الهي آمده است.
۲. تقدیر عینی: به این معنا که برای شیء در خارج اندازه‌ای ایجاد می‌شود و حدود آن معین می‌شود؛ و اینکه شیء در چه شرائطی و با چه خصوصیاتی و از چه مجرائی باید تحقق یابد. چنان‌که همه موجودات این عالم دارای حدود و قیود و مشخصات خاصی می‌باشند و هیچ موجودی نامحدود نیست؛ حتی افعال اختیاری انسان دارای حدود و شرائطی است. مثلاً با دست یا چشم نمی‌شود حرف زد؛ و دهان هم دارای شرائطی است و اسباب و جهاز مخصوص خودش را طلب می‌کند که عبارتند از شش‌ها و حنجره‌ها و زبان و دندان و لب و… همگی باید سالم باشند تا انسان بتواند حرف بزند؛ و همین‌طور، سایر اعمال و افعال انسانی و دیگر موجود است که همگی دارای حدود و قیودی هستند. خداوند متعال فرموده که انسان در کره زمین باشد نه کره‌ای دیگر. یا خواسته که به این شکل و قیافه باشد. یا برخی‌ها را مرد و برخی‌ها را زن، یا بعضی‌ها سفید و برخی‌ها سیاه و… و صدها تقدیر دیگر الهی که همگی معین و منظم و حساب شده‌اند. حتی همین اعمال و رفتار کرداری که از ما صادر می‌شود، علاوه بر اینکه جبراً اعضا و جوارحی که در این رابطه لازم است به ما داده است تا فلان کار را انجام دهیم، همین‌طور مقدر فرموده که این افعال و رفتار انسانها با قید اختیار و آزادی و انتخاب خودشان صورت گیرد. به عبارتی ما جبراً دارای خصوصیت انتخاب و قدرت و تصمیم‌گیری و اختیار هستیم. پس در اینجا هم جای توهم جبر در اعمال اختیاری انسان نیست.
 
۲. تقدير عيني: به اين معنا كه براي شيء در خارج اندازه‎اي ايجاد مي‎شود و حدود آن معين مي‎شود؛ و اينكه شيء در چه شرائطي و با چه خصوصياتي و از چه مجرائي بايد تحقق يابد. چنانكه همه موجودات اين عالم داراي حدود و قيود و مشخصات خاصي مي‎باشند و هيچ موجودي نامحدود نيست؛ حتي افعال اختياري انسان داراي حدود و شرائطي است. مثلاً با دست يا چشم نمي‎شود حرف زد. و دهان هم داراي شرائطي است و اسباب و جهاز مخصوص خودش را طلب مي‎كند كه عبارتند از شش‎ها و حنجره‎ها و زبان و دندان و لب و... همگي بايد سالم باشند تا انسان بتواند حرف بزند. و همين طور، ساير اعمال و افعال انساني و ديگر موجود است كه همگي داراي حدود و قيودي هستند. خداوند متعال فرموده كه انسان در كره زمين باشد نه كره‎اي ديگر. و يا خواسته كه به اين شكل و قيافه باشد. و يا برخي‎ها را مرد و برخي‎ها را زن، يا بعضي‎ها سفيد و برخي‎ها سياه و... و صدها تقدير ديگر الهي كه همگي معين و منظم و حساب شده‎اند. حتي همين اعمال و رفتار كرداري كه از ما صادر مي‎شود، علاوه بر اينكه جبراً اعضا و جوارحي كه در اين رابطه لازم است به ما داده است تا فلان كار را انجام دهيم، همين طور مقدر فرموده كه اين افعال و رفتار انسانها با قيد اختيار و آزادي و انتخاب خودشان صورت گيرد. به عبارتي ما جبراً داراي خصوصيت انتخاب و قدرت و تصميم گيري و اختيار هستيم. پس در اينجا هم جاي توهم جبر در اعمال اختياري انسان نيست.
{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}
{{مطالعه بیشتر}}
{{مطالعه بیشتر}}
==مطالعه بيشتر==
 
* مصباح يزدي، محمد تقي، آموزش فلسفه، ج۲، سازمان تبليغات اسلامي، ۱۳۶۵.  
== مطالعه بیشتر ==
* رباني گلپايگاني، علي، جبر و اختيار، مؤسسه تحقيقاتي سيد الشهداء، ۱۳۶۸.
* مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش فلسفه، ج۲، سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۶۵.
* ربانی گلپایگانی، علی، جبر و اختیار، مؤسسه تحقیقاتی سید الشهداء، ۱۳۶۸.
{{پایان مطالعه بیشتر}}
{{پایان مطالعه بیشتر}}


==منابع==
== منابع ==
<references />
{{پانویس|۲}}
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی = کلام  
  | شاخه اصلی = کلام
|شاخه فرعی۱ = عدل الهی
|شاخه فرعی۱ = عدل الهی
|شاخه فرعی۲ = جبر و اختیار
|شاخه فرعی۲ = جبر و اختیار
|شاخه فرعی۳ =  
|شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =  
  | شناسه =
  | تیترها =  
  | تیترها =
  | ویرایش =  
  | ویرایش =
  | لینک‌دهی =  
  | لینک‌دهی =
  | ناوبری =  
  | ناوبری =
  | نمایه =  
  | نمایه =
  | تغییر مسیر =  
  | تغییر مسیر =
  | ارجاعات =  
  | ارجاعات =
  | بازبینی =  
  | بازبینی =
  | تکمیل =  
  | تکمیل =
  | اولویت =  
  | اولویت =
  | کیفیت =  
  | کیفیت =
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ ‏۷ فوریهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۳۷

سؤال

در رابطه با معنای جبر و اختیار؛ قضا وقدر توضیح دهید؟

کلمه قضاء به حسب اصل لغت همان‌طور که راغب در مفردات قرآن آورده عبارت است از: فیصله دادن، خواه فعلی باشد و خواه قولی، خواه به خداوند نسبت داده شود یا به غیر خدا.[۱]

قاضی را از این جهت قاضی می‌گویند، که میان متخاصمین حکم می‌کند و به کار آنها فیصله می‌دهد. پس معلوم شد که قضا، به معنای یکسره کردن و به انجام رساندن و داوری کردن استعمال می‌شود.[۲]

قضاء در اصطلاح قرآنی به سه معنا به کار رفته است:[۳] ۱. قضاء به معنای خلق و آفرینش و پایان کار است. خداوند متعال می‌فرماید: {{قرآن|وَ قَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ فِی یَوْمَیْنِ[۴] آسمانهای هفت‌گانه را در دو روز خلق و به پایان رساند.

۲. به معنای حکم الزامی کردن و واجب کردن. قرآن می‌فرماید: ﴿وَ قَضی رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ[۵] پروردگارت حکم کرده (امر کرده) که جز او را نپرستید.

۳. به معنای اعلام و خبر دادن است. ﴿وَ قَضَیْنا إِلی بَنِی إِسْرائِیلَ فِی الْکِتابِ[۶] ما به بنی اسرائیل در کتاب (تورات) خبر دادیم.

امّا قضاء الهی، در اصطلاح متکلمین و علمای علم کلام به خصوص، در مباحث جبر و اختیار، عبارت است از به مرحله نهایی و حتمی رسیدن پدیده‌ای که تمام مقدمات و اسباب و شرایطش فراهم شده است.

امّا اصطلاح قدر و تقدیر

تقدیر که قَدْر و قَدَر در موردش به کار رفته است به معنای اندازه گرفتن یا ایجاد اندازه کردن است.

قَدْر و قَدَر به معنای اندازه است و تقدیر، به معنای ایجاد اندازه و کمیت و مقدار شیء است.[۷]

گاهی قضاء و قدر به صورت مترادف، به معنای «سرنوشت» بکار می‌رود؛ ولی با توجه به مفهوم این دو، می‌توانیم بگوئیم مرحله قَدَر مقدم بر قضاء است. مرحله قدر مرحله اندازه‌گیری و فراهم کردن اسباب و زمینه کار است و مرحله قضاء، مرحله پایان کار و یکسره شدن کار است. مانند خیاط که ابتدا لباسی را که می‌خواهد بدوزد بر روی پارچه‌ای که در دست دارد، اندازه‌گیری می‌کند و آنگاه آن را بر طبق همان اندازه و حدود و مشخصات می‌دوزد.[۸] با توجه این معنا، منظور از تقدیر الهی این است که خدای متعال برای هر پدیده‌ای، اندازه و حدود کمی و کیفی و زمانی و مکانی خاصّی قرار داده است که تحت تأثیر علل و عوامل تدریجی، تحقق می‌یابد؛ و منظور از قضاء الهی این است که پس از فراهم شدن مقدمات و اسباب و شرایط یک پدیده آنرا به مرحله نهایی و حتمی می‌رساند.[۹]

اقسام تقدیر: ۱. تقدیر علمی: منظور از این تقدیر این است که، خدا می‌داند که هر چیزی، در چه زمان و مکانی و به چه صورت تحقق می‌یابد. به عبارتی، علم داشتن خدا به فراهم شدن مقدمات و اسباب و شرایط پیدایش پدیده‌ها و نیز علم به وقوع حتمی آنها را قضاء و قدر علمی می‌گویند. لازم است ذکر شود، این معنا از قضا و قدر منافاتی با اختیار انسان ندارد. زیرا وقتی که خدا می‌داند که مثلاً انسان فلان گناه را انجام می‌دهد، می‌کند یا فلان ثواب را معنایش جبر نیست؛ بلکه از جمله قَدَرها و مقدرها همین است که انسان از مجاری اختیار و انتخابِ خود، افعالش را انجام دهد و اگر خلاف این باشد، خلاف تقدیر الهی است. خلاصه چون خدا می‌داند که هر انسانی با اراده و اختیارِ خود چه می‌کند؛ لذا با همین صورت و ویژگی‌ها، در علم الهی آمده است.

۲. تقدیر عینی: به این معنا که برای شیء در خارج اندازه‌ای ایجاد می‌شود و حدود آن معین می‌شود؛ و اینکه شیء در چه شرائطی و با چه خصوصیاتی و از چه مجرائی باید تحقق یابد. چنان‌که همه موجودات این عالم دارای حدود و قیود و مشخصات خاصی می‌باشند و هیچ موجودی نامحدود نیست؛ حتی افعال اختیاری انسان دارای حدود و شرائطی است. مثلاً با دست یا چشم نمی‌شود حرف زد؛ و دهان هم دارای شرائطی است و اسباب و جهاز مخصوص خودش را طلب می‌کند که عبارتند از شش‌ها و حنجره‌ها و زبان و دندان و لب و… همگی باید سالم باشند تا انسان بتواند حرف بزند؛ و همین‌طور، سایر اعمال و افعال انسانی و دیگر موجود است که همگی دارای حدود و قیودی هستند. خداوند متعال فرموده که انسان در کره زمین باشد نه کره‌ای دیگر. یا خواسته که به این شکل و قیافه باشد. یا برخی‌ها را مرد و برخی‌ها را زن، یا بعضی‌ها سفید و برخی‌ها سیاه و… و صدها تقدیر دیگر الهی که همگی معین و منظم و حساب شده‌اند. حتی همین اعمال و رفتار کرداری که از ما صادر می‌شود، علاوه بر اینکه جبراً اعضا و جوارحی که در این رابطه لازم است به ما داده است تا فلان کار را انجام دهیم، همین‌طور مقدر فرموده که این افعال و رفتار انسانها با قید اختیار و آزادی و انتخاب خودشان صورت گیرد. به عبارتی ما جبراً دارای خصوصیت انتخاب و قدرت و تصمیم‌گیری و اختیار هستیم. پس در اینجا هم جای توهم جبر در اعمال اختیاری انسان نیست.


مطالعه بیشتر

  • مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش فلسفه، ج۲، سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۶۵.
  • ربانی گلپایگانی، علی، جبر و اختیار، مؤسسه تحقیقاتی سید الشهداء، ۱۳۶۸.


منابع

  1. المفردات، راغب اصفهانی، ص۴۰۶.
  2. ر. ک. مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ج۱، ص۱۸۰ و آموزش فلسفه، ج۲، ص۴۰۸.
  3. حلی، کشف المراد، مؤسسه نشر اسلامی، ص۳۱۵.
  4. فصلت/ ۱۲.
  5. اسراء/ ۲۳.
  6. اسراء/ ۴.
  7. ابن فارس، المقاییس اللغه، ج۵، ص۶۳، همچنین المفردات، راغب، ص۳۹۵.
  8. طباطبائی، سید محمد حسین، نهایه الحکمه، ترجمه علی شیروانی، ج۳، ص۲۸۲.
  9. ر. ک. مصباح یزدی، آموزش عقاید، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۰، ج۱، ص۱۸۰.