فهرست اسامی و اوصاف قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

(بارگزاری اولیه)
 
(تکمیل و بارگزاری)
خط ۴: خط ۴:
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
مفسّران و دانشمندان علوم قرآن در باب تعداد عنوان هايي كه در قرآن آمده و اين كتاب را توصيف مي‌كنند و بيشتر با تعبير اسامي قرآن از اين عنوان ها ياد مي‌كنند، آراي مختلفي دارند. برخي شمار آن‌ها را بيش از نود عنوان دانسته‌اند.}}<ref>زركشي، بدرالدين محمد، البرهان في علوم القرآن، بيروت، دارالفكر، چاپ اول، ۱۴۰۸ ق، ج۱، ص۳۴۳.</ref> و جمعي ديگر عنوان هاي زيادي را يادآور شده‌اند.<ref>ابوجعفر محمد طوسي، التبيان الجامع لعلوم القرآن، قم، مكتب الاعلام اسلامي، چاپ اول، ۱۰۴۹، ج۱، ص۱۷.</ref>  
دانشمندان علوم قرآنی در باب تعداد عنوان هايي كه در قرآن آمده و اين كتاب را توصيف مي‌كند آراي مختلفي دارند. برخي شمار آن‌ها را بيش از نود عنوان دانسته‌اند.<ref>زركشي، بدرالدين محمد، البرهان في علوم القرآن، بيروت، دارالفكر، چاپ اول، ۱۴۰۸ ق، ج۱، ص۳۴۳.</ref>


در قرآن مجيد بيش از چهل عنوان مستقل به اين كتاب گرانمايه اطلاق شده ، مقصود از عناوين مستقل واژه‌هايي هستند كه به خودي خود و بدون آن‌كه صفت واژه‌ي ديگري قرار گيرند، بر قرآن اطلاق شده است:
در قرآن بيش از چهل عنوان مستقل به اين كتاب گرانمايه اطلاق شده، مقصود از عناوين مستقل واژه‌هايي هستند كه به خودي خود و بدون آن‌كه صفت واژه‌ي ديگري قرار گيرند، بر قرآن اطلاق شده است.


۱ ـ كتاب<ref>حجر/۱.</ref>
*قرآن: {{قرآن|أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا|ترجمه=آیا آنها در قرآن تدبّر نمی‌کنند، یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است؟!|سوره=محمد|آیه=24}} «قرآن» در لغت به معناي «خواندني» است. اين واژه در آغاز به صورت وصف در مورد اين كتاب آسماني به كار رفته، ولي تدريجاً جنبه‌ي عَلَميت پيدا كرده است.


كتاب در كاربرد رايج آن به معناي نوشتن و نيز نوشته به كار مي‌رود و منظور خداوند از واژه‌ي كتاب در مورد قرآن، معناي اخير (نوشته) است. دليل اطلاق آن بر قرآن را بعضي به اعتبار اينكه شأن قرآن به گونه‌اي است كه نوشتني است، و يا اينكه در «لوح محفوظ» نوشته شده است، دانسته‌اند. و برخي به اعتبار معناي اصلي كتاب كه به معناي گردآوردن است، دانسته اندو در قرآن نيز چون انواع داستان‌ها و نشانه‌ها و احكام به طرق ويژه‌اي گرد‌ آمده است، به اين اعتبار دانسته‌اند.  
* كتاب: {{قرآن|ذَلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ|ترجمه=آن كتابى است كه هيچ شكى در آن نيست|سوره=بقره|آیه=2}} دليل اطلاق «کتاب» بر قرآن را بعضي به اعتبار اينكه قرآن نوشتني است و يا اينكه در «لوح محفوظ» نوشته شده است، دانسته‌اند. و برخي به اعتبار معناي اصلي كتاب كه به معناي گردآوردن است، دانسته اند.


۲ ـ صحف<ref>بينه / ۲</ref>
* صحف: {{قرآن|رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ يَتْلُو صُحُفًا مُطَهَّرَةً|ترجمه=پيامبرى از جانب خدا كه صحيفه‌هاى پاك را مى‌خواند|سوره=بینه|آیه=2}} صحف جمع صحيفه است، منظور از صحيفه، الواحي نوراني و غير مادي است كه مفاد وحي بر آن ثبت است، که از اوصاف قرآن كريم مي‌باشد.


صحف جمع صحيفه است، منظور از صحيفه، الواحي نوراني و غير مادي است كه مفاد وحي بر آن ثبت است، و قرآن كريم چنين مي‌باشد.
* حديث و احسن الحديث: {{قرآن|فَلَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ عَلَىٰ آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهَٰذَا الْحَدِيثِ أَسَفًا|ترجمه=گویی می‌خواهی بخاطر اعمال آنان، خود را از غم و اندوه هلاک کنی اگر به این گفتار ایمان نیاورند!|سوره=کهف|آیه=6}}. «حديث» در هنگامي كه در مورد قرآن به كار مي‌رود، به معني «سخن» و کلام می باشد.


۳ - حديث و احسن الحديث<ref>. رک : کهف / ۶ ؛ زمر / ۲۳ .</ref>
*احسن الحديث: {{قرآن|اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ|ترجمه=خداوند بهترین سخن را نازل کرد|سوره=زمر|آیه=23}}


«حديث» در هنگامي كه در مورد قرآن به كار مي‌رود، به معني «سخن» و «احسن الحديث» به معني «بهترين سخن» است.
*قول: {{قرآن|أَفَلَمْ يَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ|ترجمه=آیا آنها در این گفتار نیندیشیدند|سوره=مؤمنون|آیه=68}}


۴ ـ قول<ref>. مومنون / ۶۸ .</ref>
*كلام الله: {{قرآن|وَقَدْ كَانَ فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ|ترجمه=با اینکه عده‌ای از آنان، سخنان خدا را می‌شنیدند و پس از فهمیدن، آن را تحریف می‌کردند|سوره=بقره|آیه=75}}


«قول» به معني روشن است.
*تنزيل: {{قرآن|وَإِنَّهُ لَتَنْزِيلُ رَبِّ الْعَالَمِينَ|ترجمه=و این قرآن به حقیقت از جانب خدای عالمیان نازل شده است|سوره=شعراء|آیه=192}} «تنزيل» به معني «نازل شده» است؛ و اين وصف به دليل اين است كه قرآن از طرف خداوند متعال بر قلب پيامبر اكرم(ص) نازل شده، و در واقع از مقام علم الهي به مرحله‌ي الفاظ و مفاهيم بشري تنزّل يافته است.


۵ ـ كلام الله و كلمات الله<ref>. بقره / ۷۵ ؛ کهف / ۲۷ .</ref>
* آيات: {{قرآن|ذَٰلِكَ نَتْلُوهُ عَلَيْكَ مِنَ الْآيَاتِ وَالذِّكْرِ الْحَكِيمِ|ترجمه=این سخنان که بر تو می‌خوانیم از آیات الهی و ذکر حکمت آموز است|سوره=آل عمران|آیه=58}} آيات جمع آيه، به معناي نشانه و علامت روشن و گويا است؛ و آيات الهي اموري هستند كه به وجود آفريدگار، قدرت، حكمت، عظمت و ساير صفات علياي او گواهي مي‌دهند؛ و از اين رو در مورد همه‌ي آفريدگان، قابل استعمال است. و قرآن كريم نيز يكي از نشانه‌هاي عظيم الهي است و به لحاظ قطعات و جملاتش، «آيات» به صورت جمع بر آن اطلاق شده است.


معناي اين دو صفت يا اسم نيز، روشن است.
*حق اليقين: {{قرآن|وَ إِنَّهُ لَحَقُّ الْیقِین|ترجمه=و آن یقین خالص است|سوره=حاقه|آیه=51}} يكي از مواردي كه حق به كار برده مي‌شود، در معناي كلام يا اعتقاد و يا ادعاي مطابق با واقع و به كار مي‌رود. استعمال حق در مورد قرآن، يا به لحاظ حقايقي است كه از آن‌ها حكايت مي‌كند؛ و يا به لحاظ درست بودن ادّعايش كه از طرف خدا نازل شده است.


۶ ـ قرآن<ref>. بقره / ۱۸۵ .</ref>
*برهان: {{قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمْ بُرْهَانٌ مِنْ رَبِّكُمْ|ترجمه=ای مردم، برای هدایت شما از جانب خدا برهانی (محکم) آمد|سوره=نساء|آیه=173.}} «برهان» يعني دليل روشني كه جاي شك و شبهه‌اي باقي نگذارد.


«قرآن» در لغت به معناي «خواندني» است. اين واژه در آغاز به صورت وصف در مورد اين كتاب آسماني به كار رفته، ولي تدريجاً جنبه‌ي عَلَميت پيدا كرده است. ظاهراً در اطلاق كلمه‌ي «قرآن» بر اين كتاب، عنايتي جز اينكه الفاظي است خواندني، منظور نيست.
*بيان: {{قرآن|هذا بَيانٌ لِلنَّاسِ|ترجمه=این بیانی برای مردم است|سوره=آل عمران|آیه=138}} تبيان، بيّنه و بيّنات<ref>. رک : آل عمران/ ۱۳۸ ؛ نمل/۸۹ ؛ انعام/ ۱۵۷؛ بقره/۱۸۵.</ref> «بيان» به معناي واضح و روشن شدن است و به معناي روشن كردن و روشن كننده نيز استعمال مي‌شود.


۷ ـ تنزيل و منزّل<ref>. شعراء / ۱۱۴ ؛ ۱۹۲ .</ref>
*تبیان: {{قرآن|وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ|ترجمه=و ما بر تو این کتاب را فرستادیم تا حقیقت هر چیز را روشن کند|سوره=نحل|آیه=89}} اطلاق بيان و تبيان بر قرآن بدين لحاظ است كه اين كتاب همه‌ي حقايقي را كه لازم است، بشر از آن‌ها آگاه باشد؛ و بدون آگاهي از آن‌ها نمي‌تواند راه سعادت را بپيمايد، روشن کرده است.  


«تنزيل» و «منزّل» به معني «نازل شده» است؛ و اين وصف به دليل اين است كه قرآن از طرف خداوند متعال بر قلب پيامبر اكرم(ص) نازل شده، و در واقع از مقام علم الهي به مرحله‌ي الفاظ و مفاهيم بشري تنزّل يافته است.
*بلاغ: {{قرآن|هذا بَلاغٌ لِلنّاسِ وَ لِيُنْذَرُوا بِهِ|ترجمه=اين [قرآن] ابلاغى براى مردم است [تا به وسيله آن هدايت ‏شوند] و بدان بيم يابند|سوره=ابراهیم|آیه=52}} كلمه‌ي «بلاغ» به معناي «ابلاغ» يعني رساندن پيام به طور كامل و رسا و يا به معناي «كفايت» استعمال مي‌شود.


۸ ـ آيات<ref>آل عمران / ۵۸ .</ref>
* حكم: {{قرآن|وَكَذَٰلِكَ أَنْزَلْنَاهُ حُكْمًا عَرَبِيًّا|ترجمه=و اینچنین قرآن را فرمانی [گویا و] روشن نازل نمودیم|سوره=رعد|آیه=37}} براي حكم در آيه مورد نظر دو معناي متفاوت ذكر شده است: نخست آنكه حكم به معناي دستورالعمل قطعي و قضاوت مخصوص امور مورد اختلاف باشد، و به لحاظ آنكه قرآن مجيد مشتمل بر احكام الزامي است و بين مردم به ويژه در امور مورد اختلاف قضاوت مي‌كند، حكم ناميده شده است. دوم آنكه حكم به معناي حكمت باشد و بر قرآن به خاطر اشتمال بر معارف الهي و روشن كننده «حكم» اطلاق شده است.


آيات جمع آيه، به معناي نشانه و علامت روشن و گويا است؛ و آيات الهي اموري هستندكه به وجود آفريدگار، قدرت، حكمت، عظمت و ساير صفات علياي او گواهي مي‌دهند؛ و از اين رو در مورد همه‌ي آفريدگان، قابل استعمال است. و قرآن كريم نيز يكي از نشانه‌هاي عظيم الهي است و به لحاظ قطعات و جملاتش، «آيات الله» به صورت جمع بر آن اطلاق شده است.
*فرقان: {{قرآن|تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَىٰ عَبْدِهِ|ترجمه=بزرگوار است پاک خداوندی که فرقان را بر بنده خاص خود نازل فرمود|سوره=فرقان|آیه=1}} «فرقان» مصدر يا اسم مصدر است و به معنای جداکننده و تفصیل دهنده است.


۹ ـ حق و حقّ اليقين و صدق <ref>. بقره / ۲۶ ؛ حاقه / ۵۱ ؛ زمر / ۳۲</ref> يكي از مواردي كه حق به كار برده مي‌شود، در معناي كلام يا اعتقاد و يا ادعاي مطابق با واقع و (تقريباً مترادف با صدق) به كار مي‌رود.
*نور: {{قرآن|أَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ نُورًا مُبِينًا|ترجمه=و نوری تابان به شما فرستادیم.|سوره=نساء|آیه=174}} ظاهراً اطلاق «نور» بر قرآن به اين لحاظ است كه راه سعادت انسان را روشن مي‌كند، و او را از حقايق هستي آگاه مي سازد. و ممكن است به لحاظ حقيقت متعاليه‌ي‌ آن باشد كه از سرچشمه‌ي بي‌نهايت نور يعني خداي متعال صادر شده است.


استعمال حق در مورد قرآن، يا به لحاظ حقايقي است كه از آن‌ها حكايت مي‌كند؛ و يا به لحاظ درست بودن ادّعايش كه از طرف خدا نازل شده است.
*بصائر: {{قرآن|قَدْ جَاءَكُمْ بَصَائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ|ترجمه=آیات الهی و کتب آسمانی که سبب بصیرت شماست از طرف پروردگارتان آمد|سوره=انعام|آیه=4}} «بصائر» جمع بصيرت به معناي بينش است؛ و بر چيزهايي كه موجب بينش عقل و دل مي‌شود، مانند دليل و پند اطلاق مي‌گردد. آيات قرآن به انسان امكان مي‌دهد كه راه راست را ببيند، و چشم دل را بينا مي سازد.  


۱۰ ـ علم<ref>. بقره / ۱۲۰ .</ref>
*هدي: {{قرآن|هَٰذَا هُدًى ۖ وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ لَهُمْ عَذَابٌ مِنْ رِجْزٍ أَلِيمٌ|ترجمه=این قرآن هدایت خلق است و آنان که به آیات خدای خود کافر شدند جزای آنها عذاب دردناک دوزخ است.|سوره=جاثیه|آیه=11}} اين وصف خصوصيّت راهنما بودن قرآن در سير انسان به هدف نهايي‌اش يعني قرب به خدا را مي رساند.  


قرآن مصداقي از علم و يا سبب حصول علم مي‌باشد.
*ذكر: {{قرآن|إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ|ترجمه=ما ذکر [قرآن] را بر تو نازل کردیم و ما هم آن را محفوظ خواهیم داشت.|سوره=حجر|آیه=9}} ذكر به معناي ياد كردن و به ياد داشتن است؛ و همچنين بر چيزي كه موجب يادآوري و عبرت و پند گرفتن شود، نيز اطلاق مي‌گردد.


۱۱ ـ برهان<ref>نساء / ۱۷۳ .</ref>
*تذكره: {{قرآن|إِنَّ هَٰذِهِ تَذْكِرَةٌ ۖ فَمَنْ شَاءَ اتَّخَذَ إِلَىٰ رَبِّهِ سَبِيلًا|ترجمه=این آیات (قرآن) برای تذکر و یادآوری فرستاده شد تا هر که بخواهد راهی به سوی خدای خود پیش گیرد|سوره=مزمل|آیه=19}} تذکره از ماده ذکر، به معناي يادبود و يادآوري است. اطلاق ذكر بر قرآن يا به اين مناسبت است كه مردم را به ياد خدا، يا همه‌ي آن‌چه را كه بايد به ياد داشت، مي اندازد. و يا به لحاظ يادآوري و نقل داستان پيشينيان و مواعظ و اندرزهاي آنان است.  


«برهان» يعني دليل روشني كه جاي شك و شبهه‌اي باقي نگذارد.
*موعظه: {{قرآن|وَ هُدًى وَمَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِينَ|ترجمه=و راهنما و پندی برای پرهیزکاران|سوره=آل عمران|آیه=138}} موعظه در حقيقت عبارت است از چيزي كه موجب رقّت و نرمي دل مي‌شود، آن را به سوي خدا و پذيرفتن حق مايل ساخته، از سركشي و عصيان بازمي‌دارد.


۱۲ ـ بيان، تبيان، بيّنه و بيّنات<ref>. رک : آل عمران/ ۱۳۸ ؛ نمل/۸۹ ؛ انعام/ ۱۵۷؛ بقره/۱۸۵.</ref>
* بشير و نذير: {{قرآن|بَشِيرًا وَنَذِيرًا فَأَعْرَضَ أَكْثَرُهُمْ فَهُمْ لَا يَسْمَعُونَ|ترجمه=قرآنی است که (نیکان را به وعده رحمت حق) بشارت می‌دهد و (بدان را از عذاب قهر) می‌ترساند اما اکثر مردم اعراض کرده و (اندرز و نصایحش) نمی‌شنوند.|سوره=فصلت|آیه=4}} اطلاق «بشير» و «نذير» بر قرآن به اين لحاظ است كه مشتمل بر خبرهاي شادكننده، و خبرهاي ترس‌آور است.


«بيان» به معناي واضح و روشن شدن است و به معناي روشن كردن و روشن كننده نيز استعمال مي‌شود.
* شفاء: {{قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَشِفَاءٌ لِمَا فِي الصُّدُورِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ|ترجمه=ای مردم! اندرزی از سوی پروردگارتان برای شما آمده است؛ و درمانی برای آنچه در سینه‌هاست؛ (درمانی برای دلهای شما؛) و هدایت و رحمتی است برای مؤمنان!|سوره=یونس|آیه=57}} اطلاق «شفاء» بر قرآن مجيد به لحاظ درمان كردن بيماري‌هاي معنوي انسان مي‌باشد.
 
«تبيان» يعني روشن كردن.
 
«بيّنه» يعني روشن كننده.
 
اطلاق بيان و تبيان بر قرآن بدين لحاظ است كه اين كتاب همه‌ي حقايقي را كه لازم است، بشر از آن‌ها آگاه باشد؛ و بدون آگاهي از آن‌ها نمي‌تواند راه سعادت را بپيمايد، روشن کرده است.
 
۱۳ ـ بلاغ و بالغه<ref>. ابراهيم / ۵۲ ؛ قمر / ۵ .</ref>
 
كلمه‌ي «بلاغ» به معناي «ابلاغ» يعني رساندن پيام به طور كامل و رسا و يا به معناي «كفايت» استعمال مي‌شود. و مقصود از بالغه در آيه {{قرآن|حِكْمَه بَالِغَه فَمَا تُغْنِ النُّذُرُ<ref>. قمر / ۵ .</ref> اين آيات‏، حكمت بالغه الهى است‏؛ امّا انذارها [براى افراد لجوج‏] فايده نمى‏دهد!. كه صفت حكمت قرار گرفته، يا به لحاظ بيان رساي قرآن است كه در اداي مطالب به گوياترين بيان، معارف خود را بيان مي‌كند، و يا به لحاظ محتواي آن است كه در نهايت صواب و درستي مي‌باشد.
 
۱۴ ـ حكمت، حكم<ref>.بقره / ۱۲۹ ؛ رعد / ۳۷ .</ref>
 
براي حكم در آيه مورد نظر دو معناي متفاوت ذكر شده است:
 
نخست آنكه حكم به معناي دستورالعمل قطعي و قضاوت مخصوص امور مورد اختلاف باشد، و به لحاظ آنكه قرآن مجيد مشتمل بر احكام الزامي است و بين مردم به ويژه در امور مورد اختلاف قضاوت مي‌كند، حكم ناميده شده است.
 
دوم آنكه حكم به معناي حكمت باشد و بر قرآن به خاطر اشتمال بر معارف الهي و روشن كننده «حكم» اطلاق شده است.
 
۱۵ ـ فرقان، تفصيل، مفصّل<ref>. فرقان / ۱ ؛ انعام / ۱۱۴ ؛ يونس / ۳۷ .</ref>
 
ماده (فرق و فصل) به معناي جدا كردن و تميز دادن است، و «فرقان» مصدر يا اسم مصدر است و در دلالت بر اين معني رساتر است.
 
۱۶ـ نور <ref>. نساء / ۱۷۴ .</ref>
 
ظاهراً اطلاق «نور» بر قرآن به اين لحاظ است كه راه سعادت انسان را روشن مي‌كند، و او را از حقايق هستي آگاه مي سازد. و ممكن است به لحاظ حقيقت متعاليه‌ي‌ آن باشد كه از سرچشمه‌ي بي‌نهايت نور يعني خداي متعال صادر شده است.
 
۱۷ ـ بصائر <ref>انعام / ۱۰۴ .</ref>
 
«بصائر» جمع بصيرت به معناي بينش است؛ و بر چيزهايي كه موجب بينش عقل و دل مي‌شود، مانند دليل و پند اطلاق مي‌گردد. آيات قرآن به انسان امكان مي‌دهد كه راه راست را ببيند، و چشم دل را بينا مي سازد.
 
۱۸ـ هدي<ref>جاثيه / ۱۱ .</ref>
 
اين وصف خصوصيّت راهنما بودن قرآن در سير انسان به هدف نهايي‌اش يعني قرب به خدا را مي رساند.
 
۱۹ ـ ذكر، ذكري، تذكره<ref>. حجر / ۹ ؛ انعام /۹۰ ؛ طه / ۳ .</ref>
 
ذكر به معناي ياد كردن و به ياد داشتن است؛ و همچنين بر چيزي كه موجب يادآوري و عبرت و پند گرفتن شود، نيز اطلاق مي‌گردد. (ذكري و تذكره) نيز از همين ماده و به معناي يادبود و يادآوري است. اطلاق ذكر بر قرآن يا به اين مناسبت است كه مردم را به ياد خدا، يا همه‌ي آن‌چه را كه بايد به ياد داشت، مي اندازد. و يا به لحاظ يادآوري و نقل داستان پيشينيان و مواعظ و اندرزهاي آنان است.
 
۲۰ ـ موعظه<ref>آل عمران / ۱۳۸ .</ref>
 
موعظه در حقيقت عبارت است از چيزي كه موجب رقّت و نرمي دل مي‌شود، آن را به سوي خدا و پذيرفتن حق مايل ساخته، از سركشي و عصيان بازمي‌دارد.
 
۲۱ ـ بشير، بشري، نذير، عذر و نذر<ref>. فصلت / ۴ ؛ احقاف / ۱۲ ؛ مرسلات / ۶ .</ref>
 
«بشري» به معناي مژده و خبر شادي‌بخش است، و آورنده‌ي آن را «بشير» گويند. و «انذار» خبر دادن از چيز ترس‌آوري است كه بتوان از آن تحفّظ و خودنگه داري كرد. «نذير» به معناي «انذار» و نيز به معناي «منذر» (بيم دهنده) استعمال مي‌شود. و «نُذر» نيز مصدر و به معناي «انذار » است. اطلاق «بشير» و «نذير» بر قرآن به اين لحاظ است كه مشتمل بر خبرهاي شادكننده، و خبرهاي ترس‌آور است. «عذر» مصدر است و به معني «عذر آوردن» و «معذور داشتن» آمده است. مقصود از اطلاق «عذر» بر قرآن آن است كه خداوند با فرو فرستادن قرآن اتمام حجّت مي‌كند. يا براي بندگان با ايمان خويش عذري قرار داده كه با عمل به آن در پيشگاه خداوند معذور خواهند بود.
 
۲۲ ـ شفاء<ref>. يونس / ۵۷ .</ref>
 
اطلاق «شفاء» بر قرآن مجيد به لحاظ درمان كردن بيماري‌هاي معنوي انسان مي‌باشد.<ref>بيشتر اين مطالب از كتاب قرآن‌شناسي تأليف استاد محمد تقي مصباح يزدي استفاده شده است.</ref>
{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}
{{مطالعه بیشتر}}
{{مطالعه بیشتر}}
==مطالعه بيشتر==
==مطالعه بيشتر==
 
* جلال‌الدين السيوطي، الاتقان في علوم القرآن.  
۱ـ جلال‌الدين السيوطي، الاتقان في علوم القرآن.  
* بدرالدين، البرهان في علوم القرآن.  
 
* محمّد تقي مصباح يزدي، قرآن شناسي.  
۲ـ بدرالدين، البرهان في علوم القرآن.  
* محمّد بن عبدالرحيم النهاوندي نفحات الرحمان في تفسير القرآن، تبيين الفرقان، تهران: مطبعه علمي.
 
۳ـ محمّد تقي مصباح يزدي، قرآن شناسي.  
 
۴ـ محمّد بن عبدالرحيم النهاوندي نفحات الرحمان في تفسير القرآن، تبيين الفرقان، تهران: مطبعه علمي.
{{پایان مطالعه بیشتر}}
{{پایان مطالعه بیشتر}}


خط ۱۲۷: خط ۷۳:
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =  
  | شناسه = -
  | تیترها =  
  | تیترها = -
  | ویرایش =  
  | ویرایش = شد
  | لینک‌دهی =  
  | لینک‌دهی = شد
  | ناوبری =  
  | ناوبری =  
  | نمایه =  
  | نمایه =  
  | تغییر مسیر =  
  | تغییر مسیر = شد
  | ارجاعات =  
  | ارجاعات =  
  | بازبینی =  
  | بازبینی =  
  | تکمیل =  
  | تکمیل =  
  | اولویت =  
  | اولویت = ب
  | کیفیت =  
  | کیفیت = ب
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ ‏۶ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۴:۳۹

سؤال

قرآن چه اوصافي را براي خود برشمرده است؟

دانشمندان علوم قرآنی در باب تعداد عنوان هايي كه در قرآن آمده و اين كتاب را توصيف مي‌كند آراي مختلفي دارند. برخي شمار آن‌ها را بيش از نود عنوان دانسته‌اند.[۱]

در قرآن بيش از چهل عنوان مستقل به اين كتاب گرانمايه اطلاق شده، مقصود از عناوين مستقل واژه‌هايي هستند كه به خودي خود و بدون آن‌كه صفت واژه‌ي ديگري قرار گيرند، بر قرآن اطلاق شده است.

  • قرآن: ﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا؛ آیا آنها در قرآن تدبّر نمی‌کنند، یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است؟!(محمد:24) «قرآن» در لغت به معناي «خواندني» است. اين واژه در آغاز به صورت وصف در مورد اين كتاب آسماني به كار رفته، ولي تدريجاً جنبه‌ي عَلَميت پيدا كرده است.
  • كتاب: ﴿ذَلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ؛ آن كتابى است كه هيچ شكى در آن نيست(بقره:2) دليل اطلاق «کتاب» بر قرآن را بعضي به اعتبار اينكه قرآن نوشتني است و يا اينكه در «لوح محفوظ» نوشته شده است، دانسته‌اند. و برخي به اعتبار معناي اصلي كتاب كه به معناي گردآوردن است، دانسته اند.
  • صحف: ﴿رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ يَتْلُو صُحُفًا مُطَهَّرَةً؛ پيامبرى از جانب خدا كه صحيفه‌هاى پاك را مى‌خواند(بینه:2) صحف جمع صحيفه است، منظور از صحيفه، الواحي نوراني و غير مادي است كه مفاد وحي بر آن ثبت است، که از اوصاف قرآن كريم مي‌باشد.
  • حديث و احسن الحديث: ﴿فَلَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ عَلَىٰ آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهَٰذَا الْحَدِيثِ أَسَفًا؛ گویی می‌خواهی بخاطر اعمال آنان، خود را از غم و اندوه هلاک کنی اگر به این گفتار ایمان نیاورند!(کهف:6). «حديث» در هنگامي كه در مورد قرآن به كار مي‌رود، به معني «سخن» و کلام می باشد.
  • احسن الحديث: ﴿اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ؛ خداوند بهترین سخن را نازل کرد(زمر:23)
  • قول: ﴿أَفَلَمْ يَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ؛ آیا آنها در این گفتار نیندیشیدند(مؤمنون:68)
  • كلام الله: ﴿وَقَدْ كَانَ فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ؛ با اینکه عده‌ای از آنان، سخنان خدا را می‌شنیدند و پس از فهمیدن، آن را تحریف می‌کردند(بقره:75)
  • تنزيل: ﴿وَإِنَّهُ لَتَنْزِيلُ رَبِّ الْعَالَمِينَ؛ و این قرآن به حقیقت از جانب خدای عالمیان نازل شده است(شعراء:192) «تنزيل» به معني «نازل شده» است؛ و اين وصف به دليل اين است كه قرآن از طرف خداوند متعال بر قلب پيامبر اكرم(ص) نازل شده، و در واقع از مقام علم الهي به مرحله‌ي الفاظ و مفاهيم بشري تنزّل يافته است.
  • آيات: ﴿ذَٰلِكَ نَتْلُوهُ عَلَيْكَ مِنَ الْآيَاتِ وَالذِّكْرِ الْحَكِيمِ؛ این سخنان که بر تو می‌خوانیم از آیات الهی و ذکر حکمت آموز است(آل عمران:58) آيات جمع آيه، به معناي نشانه و علامت روشن و گويا است؛ و آيات الهي اموري هستند كه به وجود آفريدگار، قدرت، حكمت، عظمت و ساير صفات علياي او گواهي مي‌دهند؛ و از اين رو در مورد همه‌ي آفريدگان، قابل استعمال است. و قرآن كريم نيز يكي از نشانه‌هاي عظيم الهي است و به لحاظ قطعات و جملاتش، «آيات» به صورت جمع بر آن اطلاق شده است.
  • حق اليقين: ﴿وَ إِنَّهُ لَحَقُّ الْیقِین؛ و آن یقین خالص است(حاقه:51) يكي از مواردي كه حق به كار برده مي‌شود، در معناي كلام يا اعتقاد و يا ادعاي مطابق با واقع و به كار مي‌رود. استعمال حق در مورد قرآن، يا به لحاظ حقايقي است كه از آن‌ها حكايت مي‌كند؛ و يا به لحاظ درست بودن ادّعايش كه از طرف خدا نازل شده است.
  • برهان: ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمْ بُرْهَانٌ مِنْ رَبِّكُمْ؛ ای مردم، برای هدایت شما از جانب خدا برهانی (محکم) آمد(نساء:173.) «برهان» يعني دليل روشني كه جاي شك و شبهه‌اي باقي نگذارد.
  • بيان: ﴿هذا بَيانٌ لِلنَّاسِ؛ این بیانی برای مردم است(آل عمران:138) تبيان، بيّنه و بيّنات[۲] «بيان» به معناي واضح و روشن شدن است و به معناي روشن كردن و روشن كننده نيز استعمال مي‌شود.
  • تبیان: ﴿وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ؛ و ما بر تو این کتاب را فرستادیم تا حقیقت هر چیز را روشن کند(نحل:89) اطلاق بيان و تبيان بر قرآن بدين لحاظ است كه اين كتاب همه‌ي حقايقي را كه لازم است، بشر از آن‌ها آگاه باشد؛ و بدون آگاهي از آن‌ها نمي‌تواند راه سعادت را بپيمايد، روشن کرده است.
  • بلاغ: ﴿هذا بَلاغٌ لِلنّاسِ وَ لِيُنْذَرُوا بِهِ؛ اين [قرآن] ابلاغى براى مردم است [تا به وسيله آن هدايت ‏شوند] و بدان بيم يابند(ابراهیم:52) كلمه‌ي «بلاغ» به معناي «ابلاغ» يعني رساندن پيام به طور كامل و رسا و يا به معناي «كفايت» استعمال مي‌شود.
  • حكم: ﴿وَكَذَٰلِكَ أَنْزَلْنَاهُ حُكْمًا عَرَبِيًّا؛ و اینچنین قرآن را فرمانی [گویا و] روشن نازل نمودیم(رعد:37) براي حكم در آيه مورد نظر دو معناي متفاوت ذكر شده است: نخست آنكه حكم به معناي دستورالعمل قطعي و قضاوت مخصوص امور مورد اختلاف باشد، و به لحاظ آنكه قرآن مجيد مشتمل بر احكام الزامي است و بين مردم به ويژه در امور مورد اختلاف قضاوت مي‌كند، حكم ناميده شده است. دوم آنكه حكم به معناي حكمت باشد و بر قرآن به خاطر اشتمال بر معارف الهي و روشن كننده «حكم» اطلاق شده است.
  • فرقان: ﴿تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَىٰ عَبْدِهِ؛ بزرگوار است پاک خداوندی که فرقان را بر بنده خاص خود نازل فرمود(فرقان:1) «فرقان» مصدر يا اسم مصدر است و به معنای جداکننده و تفصیل دهنده است.
  • نور: ﴿أَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ نُورًا مُبِينًا؛ و نوری تابان به شما فرستادیم.(نساء:174) ظاهراً اطلاق «نور» بر قرآن به اين لحاظ است كه راه سعادت انسان را روشن مي‌كند، و او را از حقايق هستي آگاه مي سازد. و ممكن است به لحاظ حقيقت متعاليه‌ي‌ آن باشد كه از سرچشمه‌ي بي‌نهايت نور يعني خداي متعال صادر شده است.
  • بصائر: ﴿قَدْ جَاءَكُمْ بَصَائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ؛ آیات الهی و کتب آسمانی که سبب بصیرت شماست از طرف پروردگارتان آمد(انعام:4) «بصائر» جمع بصيرت به معناي بينش است؛ و بر چيزهايي كه موجب بينش عقل و دل مي‌شود، مانند دليل و پند اطلاق مي‌گردد. آيات قرآن به انسان امكان مي‌دهد كه راه راست را ببيند، و چشم دل را بينا مي سازد.
  • هدي: ﴿هَٰذَا هُدًى ۖ وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ لَهُمْ عَذَابٌ مِنْ رِجْزٍ أَلِيمٌ؛ این قرآن هدایت خلق است و آنان که به آیات خدای خود کافر شدند جزای آنها عذاب دردناک دوزخ است.(جاثیه:11) اين وصف خصوصيّت راهنما بودن قرآن در سير انسان به هدف نهايي‌اش يعني قرب به خدا را مي رساند.
  • ذكر: ﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ؛ ما ذکر [قرآن] را بر تو نازل کردیم و ما هم آن را محفوظ خواهیم داشت.(حجر:9) ذكر به معناي ياد كردن و به ياد داشتن است؛ و همچنين بر چيزي كه موجب يادآوري و عبرت و پند گرفتن شود، نيز اطلاق مي‌گردد.
  • تذكره: ﴿إِنَّ هَٰذِهِ تَذْكِرَةٌ ۖ فَمَنْ شَاءَ اتَّخَذَ إِلَىٰ رَبِّهِ سَبِيلًا؛ این آیات (قرآن) برای تذکر و یادآوری فرستاده شد تا هر که بخواهد راهی به سوی خدای خود پیش گیرد(مزمل:19) تذکره از ماده ذکر، به معناي يادبود و يادآوري است. اطلاق ذكر بر قرآن يا به اين مناسبت است كه مردم را به ياد خدا، يا همه‌ي آن‌چه را كه بايد به ياد داشت، مي اندازد. و يا به لحاظ يادآوري و نقل داستان پيشينيان و مواعظ و اندرزهاي آنان است.
  • موعظه: ﴿وَ هُدًى وَمَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِينَ؛ و راهنما و پندی برای پرهیزکاران(آل عمران:138) موعظه در حقيقت عبارت است از چيزي كه موجب رقّت و نرمي دل مي‌شود، آن را به سوي خدا و پذيرفتن حق مايل ساخته، از سركشي و عصيان بازمي‌دارد.
  • بشير و نذير: ﴿بَشِيرًا وَنَذِيرًا فَأَعْرَضَ أَكْثَرُهُمْ فَهُمْ لَا يَسْمَعُونَ؛ قرآنی است که (نیکان را به وعده رحمت حق) بشارت می‌دهد و (بدان را از عذاب قهر) می‌ترساند اما اکثر مردم اعراض کرده و (اندرز و نصایحش) نمی‌شنوند.(فصلت:4) اطلاق «بشير» و «نذير» بر قرآن به اين لحاظ است كه مشتمل بر خبرهاي شادكننده، و خبرهاي ترس‌آور است.
  • شفاء: ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَشِفَاءٌ لِمَا فِي الصُّدُورِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ؛ ای مردم! اندرزی از سوی پروردگارتان برای شما آمده است؛ و درمانی برای آنچه در سینه‌هاست؛ (درمانی برای دلهای شما؛) و هدایت و رحمتی است برای مؤمنان!(یونس:57) اطلاق «شفاء» بر قرآن مجيد به لحاظ درمان كردن بيماري‌هاي معنوي انسان مي‌باشد.


مطالعه بيشتر

  • جلال‌الدين السيوطي، الاتقان في علوم القرآن.
  • بدرالدين، البرهان في علوم القرآن.
  • محمّد تقي مصباح يزدي، قرآن شناسي.
  • محمّد بن عبدالرحيم النهاوندي نفحات الرحمان في تفسير القرآن، تبيين الفرقان، تهران: مطبعه علمي.


منابع

  1. زركشي، بدرالدين محمد، البرهان في علوم القرآن، بيروت، دارالفكر، چاپ اول، ۱۴۰۸ ق، ج۱، ص۳۴۳.
  2. . رک : آل عمران/ ۱۳۸ ؛ نمل/۸۹ ؛ انعام/ ۱۵۷؛ بقره/۱۸۵.