بحث:فهرست اسامی و اوصاف قرآن

از ویکی پاسخ

پیشنهاد و انتقاد

با سلام و تشکر.

  • عبارات «اطلاق می‌شود»، «مفاد وحی»، «به لحاظ»، «حقیقت متعالیهٔ» برای مخاطب عام نامفهوم است.
  • اعداد بالاتر از یکان، با رقم بیاید. در اینجا «نود»
  • قوانین نیم‌فاصله در ترجمه آیات نیز رعایت شود؛ مانند «دلهایشان» که باید «دل‌هایشان» نوشته شود.
  • در اینگونه موارد که مقاله شناسه ندارد، خوب است واژه نخست هر مورد پررنگ شود تا آسان‌تر و با یک نگاه دیده شود.
  • تنوین در زبان فارسی وجود ندارد؛ به جای «تدریجاً» از «به‌تدریج» استفاده شود.
  • در عبارت «دلیل اطلاق «کتاب» بر قرآن را بعضی به اعتبار اینکه قرآن نوشتنی است»، خوب است ابتدا توضیح داده شود که واژه کتاب از ک ت ب به معنای نگاشتن آمده، سپس این توضیح بیاید؛ زیرا فرض این است که مخاطب معنای «کتاب» (نوشته شده) را نمی‌داند.
  • پیش از واژه «هنگامی»، «در» به کار نمی‌رود؛ زیرا «هنگامی» خود ظرف است و ظرف پس از ظرف نمی‌آید. واژه «هنگامی» به تنهایی کافی است و نیازی به «در» نیست.
  • می‌باشد، حتی اگر غلط هم نباشد تنها در ضرورت کاربرد دارد.
  • در عبارت کوتاه «این وصف به دلیل این است که قرآن» دو بار «این» به کار رفته است.
  • در عبارت ««برهان» یعنی دلیل روشنی که جای شک و شبهه‌ای باقی نگذارد» استعاره وجود دارد. «برهان» به موجودی زنده تشبیه شده که شک و شبهه‌ها را از میان می‌برد. بهتر است گفته شود: «برهان دلیل روشنی است که با وجود آن، شک و شبه‌ای باقی نمی‌ماند.»
  • به جای «استعمال می‌شود» بگوییم «به‌کار می‌رود»
  • این پاراگراف سخت‌فهم است: «برای حکم در آیه مورد نظر دو معنای متفاوت ذکر شده است: نخست آنکه حکم به معنای دستورالعمل قطعی و قضاوت مخصوص امور مورد اختلاف باشد، و به لحاظ آنکه قرآن مجید مشتمل بر احکام الزامی است و بین مردم به ویژه در امور مورد اختلاف قضاوت می‌کند، حکم نامیده شده است. دوم آنکه حکم به معنای حکمت باشد و بر قرآن به خاطر اشتمال بر معارف الهی و روشن کننده «حکم» اطلاق شده است.»
  • در ادبیات غیر علمی و شعاری، از واژگان مترادف زیاد استفاده می‌شود؛ مانند «او را به عصیان و سرکشی وا می‌دارد». در ادبیات علمی یکی از واژگان مترادف که برای مخاطب مفهوم باشد کافی است.-عباس احمدی (بحث) ‏۸ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۰۵:۵۴ (UTC)