علت ذکر نشدن جزئیات در داستان‌های قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

جزبدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۴: خط ۴:
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
بیان گزارش‌های تاریخی در قرآن به هدف عبرت‌گیری است از این رو به جزئیاتی که پیام هدایتی و راهبردی ندارد، نمی‌پردازد.
[[قرآن]] کتاب تاریخ نیست و نقل داستان‌ها در آن همانند کتب تاریخ نمی‌باشد. داستان بسیاری از امت‌ها و [[پیامبران]] در قرآن ذکر شده است که به جزئیات آن حوادث نپرداخته بلکه از هر گروه، به برخی از مسائل و حوادث مهم آن اشاره شده است. قرآن هیچ ماجرایی را با تمام جزئیات آن نقل نمی‌کند و از هر داستان، نکاتی را انتخاب و بیان می کند.


== دلیل بیان داستان‌های تاریخی در قرآن ==
بیان گزارش‌های تاریخی در قرآن به هدف عبرت‌گیری است؛ از این رو به جزئیاتی که پیام هدایتی و راهبردی ندارد، نمی‌پردازد. موضوع عبرت گرفتن از تاریخ پیشینیان مسئله‌ای است که قرآن و احادیث زیادی روی آن تکیه کرده است.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیه، ۱۳۷۴، ش چاپ اول‏، ج‏۱۳، ص۳۳۶.</ref>
قرآن به‌طور کلی از هر داستان، آن قسمت‌های برجسته‌اش را که آموزنده حکمت، موعظه‌ یا سنتی از سنت‌های الهی است و برای هدایت، کاربرد دارد نقل می‌کند.


قرآن کتاب تاریخ نیست و نقل داستان‌ها در آن همانند کتب تاریخ به منظور قصه‌سرایی نیست، بلکه کلامی است الهی به منظور هدایت انسان به سوی خدا. به همین جهت قرآن هیچ قصه‌ای را با تمام جزئیات آن نقل نمی‌کند و از هر داستان، نکاتی را که مایه عبرت است یا آموزنده حکمت و موعظه‌ای است، بیان کرده است:
== تشریح داستان‌های قرآن در روایات معصومان ==
بخشی از نکات و جزئیات داستان که در قرآن نیامده است بوسیله معصومان(ع) بیان شده است:
به طور مثال آیه: {{قرآن|أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْيَاهُمْ|ترجمه=آیا به کسانی که از ترس مرگ از خانه‌های خود در حالی که هزاران نفر بودند، بیرون آمدند [با دیده عبرت] ننگریستی؟ پس خدا به آنان فرمود: بمیرید [و آنان بدون فاصله مردند،] سپس آنان را زنده کرد [تا بدانند رهایی از چنگ مرگ ممکن نیست]|سوره=بقره|آیه=۲۴۳}}


* قصه طالوت و جالوت:
در روایتی [[امام صادق(ع)]] در مورد ایشان فرمودند: {{عربی|إِنَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ مَدِینَه مِنْ مَدَائِنِ الشَّامِ وَ کَانُوا سَبْعِینَ أَلْفَ بَیْتٍ وَ کَانَ الطَّاعُونُ یَقَعُ فِیهِمْ فِی کُلِّ أَوَانٍ }} آنها اهل شهری از شهرهای شام<ref>لازم به توضیح است که شام در گذشته در برگیرنده سرزمین‌هایی است که امروزه کشورهای سوریه، اردن، لبنان، فلسطین، قبرس، بخش‌هایی از جنوب ترکیه و شرق مصر در آن جای دارند. گاهی بخش‌هایی از غرب عراق را نیز جزو سرزمین شام به شمار می‌آوردند.</ref>و هفتاد هزار خانواده بودند. هر از چند گاهی دچار طاعون می‌شدند و برای ترس از مرگ و این که از طاعون دوری گزینند، از کشور خود بیرون شدند و تا آنجا که خدا می‌خواست کوچ نمودند؛ در ادامه، حضرت با اشاره به مردن تمامی آنها، فرمودند: آنگاه پیامبری از پیامبران بنی اسرائیل به نام حِزقیل از کنار آنها عبور کرد و با دیدن استخوان‌های پوسیده آنها، گریست و در مقام مناجات گفت: پروردگارا اگر تو بخواهی در همین لحظه می‌توانی آنها را زنده سازی، در همان دم خداوند آنها را زنده کرد‏».<ref>کلینی، محمد، الکافی، تهران، دار الکتب الإسلامیه، ۱۴۰۷ق، چاپ چهارم، ج‏۸، ص۱۹۹، حدیث ۲۳۷.</ref>
۱. در آغاز این داستان می‌فرماید: {{قرآن|أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَىٰ إِذْ قَالُوا لِنَبِيٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِكًا نُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ..|ترجمه=آیا [با دیده عبرت] آن گروه از سران و اشراف بنی اسرائیل را پس از موسی ندیدی که به پیامبرشان گفتند: برای ما زمامدار و فرمانروایی برانگیز تا در راه خدا جنگ کنیم؟|سوره=|آیه=۲۴۶}}
۲. آنگاه بقیه جزئیات را رها کرده و می‌فرماید: {{قرآن|وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا ۚ |ترجمه=پیغمبرشان به آنها گفت: خداوند طالوت را به پادشاهی شما برانگیخت. گفتند که از کجا او را بر ما بزرگی و شاهی رواست در صورتی که ما به پادشاهی شایسته‌تر از اوییم و او را مال فراوان نیست. رسول گفت: خداوند او را برگزیده و در دانش و توانایی و قوت جسم فزونی بخشیده، و خدا ملک خود را به هر که خواهد بخشد|سوره=بقره|آیه=۲۴۷}}
۳. باز بقیه مطالب را مسکوت گذاشته می‌فرماید: {{قرآن|وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَبَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسَىٰ وَآلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلَائِكَةُ ۚ|ترجمه=پیغمبرشان به آنها گفت که نشانه پادشاهی او این است که تابوتی که در آن سکینه خدا و الواح بازمانده از خانواده موسی و هارون است و فرشتگانش به دوش برند برای شما می‌آید|سوره=بقره|آیه=۲۴۸}}
۴. بعد جزئیات مربوط را رها نموده است.  


بنابراین اگر می‌خواست این جمله‌ها را به یکدیگر متصل کند، داستانی طولانی می‌شد و این نکته در تمامی داستان‌هایی که در قرآن آمده، مشهود است.در قرآن به‌طور کلی از هر داستان آن قسمت‌های برجسته‌اش را که آموزنده حکمتی یا موعظه‌ای یا سنتی از سنت‌های الهی است و برای هدایت، کاربرد دارد را نقل می‌کند. در داستان حضرت یوسف «ع» تذکر داده و می‌فرماید: (لَقَدْ کانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَه لِأُولِی الْأَلْبابِ؛ در سرگذشت آنان عبرتی برای خردمندان است‏)<ref>یوسف/ ۱۱۱.</ref> و نیز می‌فرماید: (یُرِیدُ اللَّهُ لِیُبَیِّنَ لَکُمْ وَ یَهْدِیَکُمْ سُنَنَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ؛ خدا می‌خواهد شما را به سنت‌هایی که در امت‌های قبل از شما جریان داشته، هدایت کند)<ref>نساء/ ۲۶.</ref> و نیز فرمود: (قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِکُمْ سُنَنٌ فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُروا کَیْفَ کانَ عاقِبَه الْمُکَذِّبِینَ، هذا بَیانٌ لِلنَّاسِ وَ هُدیً وَ مَوْعِظَه لِلْمُتَّقِینَ، قبل از شما سنت‌هایی جریان یافته، پس در زمین بگردید و ببینید عاقبت تکذیب کنندگان چگونه بوده، این قرآن بیانی است برای مردم و هدایت و موعظه‌ای برای مردم با تقوا)<ref>آل عمران/ ۱۳۸.</ref> و آیاتی دیگر از این قبیل.<ref>طباطبائی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: محمد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ‏ ۱۳۷۴ش، ‏چاپ پنجم، ‏ج‏۲، ص۴۶۶.</ref>
'''بیان جزئیات سرگذشت امت‌ها در سایر کتاب‌های تاریخ'''


همچنین آیه ۱۲۸ سوره طه به یکی از بهترین و مؤثرترین طرق بیداری که مطالعه تاریخ پیشینیان است، اشاره کرده و چنین می‌گوید: (أَ فَلَمْ یَهْدِ لَهُمْ کَمْ أَهْلَکْنا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ یَمْشُونَ فی مَساکِنِهِمْ إِنَّ فی ذلِکَ لَآیاتٍ لِأُولِی النُّهی)؛ ‏ (آیا آنان -کفّار و مشرکین- را راهنمایی ننمود که قرن‌ها پیش از ایشان، مردم بسیاری -مانند قوم عاد و ثمود- را که در منازل‌شان راه می‌رفتند، هلاک و تباه ساختیم، محقّقا در آن هلاک و تباه شدن اینان هر آینه آیات و نشانه‌هایی است برای عقلاء و خردمندان).
در برخی از کتاب‌های سایر ادیان، کتاب‌های تاریخ و جغرافی، مورخان سرگذشت این اقوام را بیان کرده‌اند. در برخی از آثار مسلمانان هم به تفصیل به شرح زندگی و تاریخ آنها پرداخته شده است. به طور مثال در کتاب «آثار البلاد و اخبار العباد» به توصیف سرزمین‌های هفت‌گانه زمین پرداخته و ضمن سخن از هر منطقه از همه مسائل مهم آن گفتگو می‌کند.<ref>قزوینی، زکریا، آثار البلاد و اخبار العباد، بیروت، ۱۹۹۸ م‏، چاپ اول، ‏ ص۳۶۶؛ ورک: حموی، یاقوت، معجم البلدان‏، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵ م، چاپ دوم، ج۲، ص۴۳۵.</ref>
 
از این رو موضوع عبرت گرفتن از تاریخ پیشینیان از مسائلی است که قرآن و احادیث اسلامی زیاد روی آن تکیه کرده است و حقّاً این تاریخ معلم بیدارکننده‌ای است، چه بسیارند افرادی که از هیچ موعظه‌ای پند نمی‌گیرند، اما دیدن صحنه‌هایی از آثار عبرت‌انگیز گذشتگان آنها را تکان می‌دهد و بسیار می‌شود که مسیر زندگی آنها را دگرگون می‌سازد.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیه، ۱۳۷۴، ش چاپ اول‏، ج‏۱۳، ص۳۳۶.</ref>
 
اما با توجه به شوق انسان به دانستن زمان و مکان وقوع حوادثی که برای اقوام گذشته پیش آمده و نیز دانستن زمان و مکان قصصی که در قرآن آمده، در متون روایی، به این جنبه‌ها اشاراتی شده است؛ مثلاً در خصوص آیه ۲۴۳ سوره بقره که می‌فرماید: (أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْیاهُمْ؛ آیا به کسانی که از ترس مرگ از خانه‌های خود در حالی که هزاران نفر بودند، بیرون آمدند ننگریستی؟ پس خدا به آنان فرمود: بمیرید، سپس آنان را زنده کرد)؛ در روایاتی برخی از اطلاعات تاریخی و جغرافیایی این واقعه بیان شده است؛ از جمله امام صادق «ع» در روایتی فرمودند: «إِنَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ مَدِینَه مِنْ مَدَائِنِ الشَّامِ وَ کَانُوا سَبْعِینَ أَلْفَ بَیْتٍ وَ کَانَ الطَّاعُونُ یَقَعُ فِیهِمْ فِی کُلِّ أَوَانٍ …؛ آنها اهل شهری از شهرهای شام<ref>لازم به توضیح است که شام در گذشته در برگیرنده سرزمین‌هایی است که امروزه کشورهای سوریه، اردن، لبنان، فلسطین، قبرس، بخش‌هایی از جنوب ترکیه و شرق مصر در آن جای دارند. گاهی بخش‌هایی از غرب عراق را نیز جزو سرزمین شام به شمار می‌آوردند. (سایت ویکی‌پدیا)</ref> بودند و هفتاد هزار خانواده بودند و هر از چند گاهی دچار طاعون می‌شدند و برای ترس از مرگ و این که از طاعون دوری گزینند، از کشور خود بیرون شدند و تا آنجا که خدا می‌خواست کوچ نمودند؛ در ادامه، حضرت با اشاره به مردن تمامی آنها، فرمودند: آنگاه پیامبری از پیامبران بنی اسرائیل به نام حِزقیل از کنار آنها عبور کرد و با دیدن استخوان‌های پوسیده آنها، گریست و در مقام مناجات گفت: پروردگارا اگر تو بخواهی در همین لحظه می‌توانی آنها را زنده سازی، در همان دم خداوند آنها را زنده کرد‏».<ref>کلینی، محمد، الکافی، تهران، دار الکتب الإسلامیه، ۱۴۰۷ق، چاپ چهارم، ج‏۸، ص۱۹۹، حدیث ۲۳۷.</ref>
 
در کتب جغرافیایی و تاریخی که عالمان مسلمان گرد آورده‌اند، محل این واقعه را گزارش نموده‌اند؛ مثلاً قزوینی (متوفای ۶۸۲ ق) در کتاب «آثار البلاد و اخبار العباد» که به توصیف اقالیم سبعه زمین پرداخته و ضمن سخن از هر منطقه از همه مسائل مهم آن گفتگو می‌کند، محل این واقعه را «داوردان» معرفی می‌کند که شهری است در ناحیه غربی واسط در کشور عراق.<ref>قزوینی، زکریا، آثار البلاد و اخبار العباد، بیروت، ۱۹۹۸ م‏، چاپ اول، ‏ ص۳۶۶؛ ورک: حموی، یاقوت، معجم البلدان‏، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵ م، چاپ دوم، ج۲، ص۴۳۵.</ref>
 
بنابراین، اگر گزارشی از اقوام گذشته در قرآن آمده و آثاری از آنان تا کنون کشف نشده یا اصلاً آثار آن اقوام به‌طور کلی نابود شده است، دلیل بر نامعتبر بودن گزارش قرآن نیست بلکه این یک امر طبیعی است که بر اثر عوامل متعددی در طول زمان، برخی آثار کلاً محو می‌شوند و برخی آثار همچنان پا بر جا می‌مانند همانند بقایای آثار برخی از اقوام عذاب شده مانند قوم ثمود که اوصاف آنها در قرآن (آیات ۸۰ تا ۸۴ سوره حجر) آمده و بقایای این اقوام برای عبرت جهانیان هنوز هم باقی است و بر اساس بررسی‌های انجام شده سازه‌های سنگی در مداین صالح یا حجر در شمال عربستان است، طبق گفته مورخان و شواهد و قرائنی که در آیات و روایات وجود دارد این مکان همان محل زندگی قوم ثمود بوده است.
 
در این‌جا ممکن است این پرسش مطرح شود که چرا برخی آثار نابود شده‌اند یا تا کنون کشف نشده‌اند؟
 
در پاسخ می‌توان گفت: عوامل متعددی وجود دارد از جمله: مدفون شدن زیر خاک‌ها در اثر عوامل طبیعی؛ نابودی آثار به مرور زمان به خاطر بارش باران‌ها و رانش‌های زمین و از این دست موارد…؛ اما آنچه که مایه عبرت است این که قرآن وحی الهی است و خبر آن صدق است و آن را گزارش نموده است، همین اِخبار قرآن برای عبرت‌گیری کافی می‌باشد، هر چند بقایای اقوام گذشته به به مرور زمان از بین رفته باشند.
{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}
== منابع ==
== منابع ==
{{پانویس|۲}}
{{پانویس|۲}}
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی =
  | شاخه اصلی =علوم و معارف قرآن
|شاخه فرعی۱ =
| شاخه فرعی۱ =انسان‌شناسی در قرآن
|شاخه فرعی۲ =
| شاخه فرعی۲ =
|شاخه فرعی۳ =
| شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =
  | شناسه =شد
  | تیترها =
  | تیترها =شد
  | ویرایش =
  | ویرایش =شد
  | لینک‌دهی =
  | لینک‌دهی =شد
  | ناوبری =
  | ناوبری =
  | نمایه =
  | نمایه =شد
  | تغییر مسیر =
  | تغییر مسیر =شد
  | ارجاعات =
  | ارجاعات =
| بازبینی نویسنده =
  | بازبینی =
  | بازبینی =
  | تکمیل =
  | تکمیل =
  | اولویت =
  | اولویت =ج
  | کیفیت =
  | کیفیت =ج
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}
[[رده:قصص قرآن]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۹ اوت ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۳۸

سؤال

چرا قرآن در نقل داستان‌های پیامبران و امت‌های پیشین، جزئیات را به صورت کامل بیان نمی‌کند؟

قرآن کتاب تاریخ نیست و نقل داستان‌ها در آن همانند کتب تاریخ نمی‌باشد. داستان بسیاری از امت‌ها و پیامبران در قرآن ذکر شده است که به جزئیات آن حوادث نپرداخته بلکه از هر گروه، به برخی از مسائل و حوادث مهم آن اشاره شده است. قرآن هیچ ماجرایی را با تمام جزئیات آن نقل نمی‌کند و از هر داستان، نکاتی را انتخاب و بیان می کند.

دلیل بیان داستان‌های تاریخی در قرآن

بیان گزارش‌های تاریخی در قرآن به هدف عبرت‌گیری است؛ از این رو به جزئیاتی که پیام هدایتی و راهبردی ندارد، نمی‌پردازد. موضوع عبرت گرفتن از تاریخ پیشینیان مسئله‌ای است که قرآن و احادیث زیادی روی آن تکیه کرده است.[۱] قرآن به‌طور کلی از هر داستان، آن قسمت‌های برجسته‌اش را که آموزنده حکمت، موعظه‌ یا سنتی از سنت‌های الهی است و برای هدایت، کاربرد دارد نقل می‌کند.

تشریح داستان‌های قرآن در روایات معصومان

بخشی از نکات و جزئیات داستان که در قرآن نیامده است بوسیله معصومان(ع) بیان شده است: به طور مثال آیه: ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْيَاهُمْ؛ آیا به کسانی که از ترس مرگ از خانه‌های خود در حالی که هزاران نفر بودند، بیرون آمدند [با دیده عبرت] ننگریستی؟ پس خدا به آنان فرمود: بمیرید [و آنان بدون فاصله مردند،] سپس آنان را زنده کرد [تا بدانند رهایی از چنگ مرگ ممکن نیست](بقره:۲۴۳)

در روایتی امام صادق(ع) در مورد ایشان فرمودند: «إِنَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ مَدِینَه مِنْ مَدَائِنِ الشَّامِ وَ کَانُوا سَبْعِینَ أَلْفَ بَیْتٍ وَ کَانَ الطَّاعُونُ یَقَعُ فِیهِمْ فِی کُلِّ أَوَانٍ …» آنها اهل شهری از شهرهای شام[۲]و هفتاد هزار خانواده بودند. هر از چند گاهی دچار طاعون می‌شدند و برای ترس از مرگ و این که از طاعون دوری گزینند، از کشور خود بیرون شدند و تا آنجا که خدا می‌خواست کوچ نمودند؛ در ادامه، حضرت با اشاره به مردن تمامی آنها، فرمودند: آنگاه پیامبری از پیامبران بنی اسرائیل به نام حِزقیل از کنار آنها عبور کرد و با دیدن استخوان‌های پوسیده آنها، گریست و در مقام مناجات گفت: پروردگارا اگر تو بخواهی در همین لحظه می‌توانی آنها را زنده سازی، در همان دم خداوند آنها را زنده کرد‏».[۳]

بیان جزئیات سرگذشت امت‌ها در سایر کتاب‌های تاریخ

در برخی از کتاب‌های سایر ادیان، کتاب‌های تاریخ و جغرافی، مورخان سرگذشت این اقوام را بیان کرده‌اند. در برخی از آثار مسلمانان هم به تفصیل به شرح زندگی و تاریخ آنها پرداخته شده است. به طور مثال در کتاب «آثار البلاد و اخبار العباد» به توصیف سرزمین‌های هفت‌گانه زمین پرداخته و ضمن سخن از هر منطقه از همه مسائل مهم آن گفتگو می‌کند.[۴]

منابع

  1. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیه، ۱۳۷۴، ش چاپ اول‏، ج‏۱۳، ص۳۳۶.
  2. لازم به توضیح است که شام در گذشته در برگیرنده سرزمین‌هایی است که امروزه کشورهای سوریه، اردن، لبنان، فلسطین، قبرس، بخش‌هایی از جنوب ترکیه و شرق مصر در آن جای دارند. گاهی بخش‌هایی از غرب عراق را نیز جزو سرزمین شام به شمار می‌آوردند.
  3. کلینی، محمد، الکافی، تهران، دار الکتب الإسلامیه، ۱۴۰۷ق، چاپ چهارم، ج‏۸، ص۱۹۹، حدیث ۲۳۷.
  4. قزوینی، زکریا، آثار البلاد و اخبار العباد، بیروت، ۱۹۹۸ م‏، چاپ اول، ‏ ص۳۶۶؛ ورک: حموی، یاقوت، معجم البلدان‏، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵ م، چاپ دوم، ج۲، ص۴۳۵.