سایه داشتن پیامبر و اهل‌بیت: تفاوت میان نسخه‌ها

(صفحه‌ای تازه حاوی «{{شروع متن}} {{شاخه | شاخه اصلی = کلام |شاخه فرعی۱ = نبوت |شاخه فرعی۲ = ویژگی‎های...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶: خط ۶:
  |شاخه فرعی۳ =  
  |شاخه فرعی۳ =  
}}
}}
{{سوال}}
{{سوال}}دلیل اینکه گفته می‎شود پیامبر و اهل‎بیت سایه نداشتند چیست؟
دلیل این که گفته می شود پیامبر صو امام ع سایه ندارد، چیست؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
در پاسخ دو نکته شايسته ذکر است: نکته اول معناي دو واژه ظل و نور است. ظل به معناي ستر و پوشش آمده. و به معناي سايه نيز به کار رفته است. علت اين که ظل به معناي سايه به کار مي رود اين است که سايه انسان را از اشعه خورشيد مي پوشاند. و ظل جاي است که در آنجا خورشيد مي تابيده.}}<ref>طبرسي، ابوعلي الفضل بن الحسن، ترجمه مجمع البيان، تهران، انتشارات فراهاني، چاپ اول، ۱۳۶۰ش، ج۵، ص۱۹۴.</ref>
در آیات و روایات چیزی یافت نمی‎شود که دلالت بر سایه نداشتن ایشان شود.


و ديگر واژه: نور است که معناي معروفي دارد: ظاهر لذاته و مظهرا لغيره يعني چيزي که اجسام کثيف و تيره را براي ديدن ما روشن مي کند و هر چيز ديگري به وسيله آن ظاهر مي شود ولي نور براي ما به نفس ذاتش مکشوف و هويدا است چيز ديگري آن را ظاهر نمي کند.<ref>طباطبايي، سيد محمد حسين، ترجمه الميزان، قم، انتشارات اسلامي، جامعه مدرسين، ۱۳۶۶ش، ج۱۵، ص۱۶۶.</ref>
'''نور بودن پیامبر و اهل بیت'''


نکته دوم: در قرآن کريم و روايات اسلامي از وجود مبارک رسول اکرم و امامان معصوم به عنوان نوري الهي تعبير و توصيف شده اند که موارد ذيل نشانگر اين حقيقت است:  
در قرآن کريم و روايات اسلامي رسول اکرم و امامان معصوم به عنوان نوري الهي تعبير و توصيف شده‎اند که موارد ذيل نشانگر اين حقيقت است:  


۱. داعيا الي الله باذنه و سراجا منيرا.<ref>احزاب / ۴۶.</ref> و تو را دعوت کننده به سوي الله به فرمان او قرار داديم. مراد از سراج منير و چراغ روشن وجود مبارک پيامبر است.<ref>مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، ناشر دارالكتاب الاسلاميه، ۱۳۶۶ش، ج۱۷، ص۳۶۱.</ref>
۱. داعيا الي الله باذنه و سراجا منيرا.<ref>احزاب / ۴۶.</ref> و تو را دعوت کننده به سوي الله به فرمان او قرار داديم. مراد از سراج منير و چراغ روشن وجود مبارک پيامبر است.<ref>مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، ناشر دارالكتاب الاسلاميه، ۱۳۶۶ش، ج۱۷، ص۳۶۱.</ref>
خط ۲۰: خط ۱۹:
۲. در زيارت جامعه کبيره آمده: خلقکم الله انوارا. خداوند شما اهل بيت را به صورت نور آفريد است. و انتجبکم لنوره. خداوند شمارا براي نور خود برگزيد. و نوره و برهانه عندکم.<ref>قمي، شيخ عباس، مفاتيح الجنان، قم، انتشارات اسوه، بي تا، ص۵۴۷.</ref> نور و برهان حق نزد شما است. از اين گونه تعبيرات در مورد پيامبر و امامان معصوم فراوان است که در منابع ديني و روايي موجود است.
۲. در زيارت جامعه کبيره آمده: خلقکم الله انوارا. خداوند شما اهل بيت را به صورت نور آفريد است. و انتجبکم لنوره. خداوند شمارا براي نور خود برگزيد. و نوره و برهانه عندکم.<ref>قمي، شيخ عباس، مفاتيح الجنان، قم، انتشارات اسوه، بي تا، ص۵۴۷.</ref> نور و برهان حق نزد شما است. از اين گونه تعبيرات در مورد پيامبر و امامان معصوم فراوان است که در منابع ديني و روايي موجود است.


اما در خصوص پرسش فوق مي توان گفت که اين مسأله از جمله مسايلي است که از دايره عقل بيرون است، لذا نمي توان به وسيله عقل درباره آن حکم صادر نمود و گفت که پيامبر و امام سايه داشت يا نه، بنابراين از اين طريق اين مسأله براي ما روشن و واضح نمي گردد و نمي توان به علت آن اشاره کرد.
'''بررسی آیات'''


در قرآن کريم هم هيچ مطلبي در اين باره حتي به صورت اشاره هم نيامده است.
<nowiki>در قرآن کريم هم هيچ مطلبي در اين باره حتي به صورت اشاره هم نيامده است.بلکه بر اساس اين آيه مبارکه {{قرآن|قل انما انا بشر مثلکم يوحي الي</nowiki><ref>كهف / ۱۱۰.</ref>. بگو من فقط بشري هستم مثل شما، به من وحي مي شود. مي توان گفت که وجود و جسم پيامبر و امامان سايه دارد زيرا که آنها از جسم مادي برخوردار بوده اند، و همان آثاري را که جسم مادي انسان ها دارند جسم پيامبر نيز بايد داشته باشد. که به اين ترتيب بايد جسم پيامبر هم مانند جسم ساير انسان ها سايه داشته باشد. چون يک جسم مادي که فاقد نور هست طبعاً سايه دارد. و اين آيه شاهد و قرينه خوبي است که بگوييم جسم پيامبر سايه دارد. مگر اينکه دليل محکم و قاطعي برخلاف آن پيدا شود که با توجه به نقل هاي موجود نمي توان به خلاف اين اصل، اطمينان پيدا کرد.


لاجرم تنها تکيه گاه و تنها چيزي که مي توان به آن اعتماد کرد رواياتي است که از معصومين(ع) نقل شده است. طبق تحقيقي که صورت گرفت فقط دو روايت ذيل از امام رضا در اين زمينه نقل شده که صريحاً مي گويد: امام سايه ندارد و اين مطلب در روايت به عنوان يکي از صفات و ويژگي هاي خاص امام ـ شمرده شده است: محمد بن ابرهيم، از احمد بن محمد، و علي بن الحسين، از امام رضا نقل مي کند که امام رضا ضمن بيان اوصاف خاص امام مي فرمايد: «... ولايکون له ظل...»<ref>ابوجعفر محمد بن علي، شيخ صدوق، عيون اخبار الرضا، ج۱، ص۲۱۳، باب ۱۹.</ref> علي بن الحسين و احمد بن محمد که در سند حديث قرار دارد طبق بيان اهل فن و رجال حديثي هر دو ثقه هستند و مورد اعتماد بزرگان رجال است. و فقط محمد بن ابراهيم را گفته اند که ثقه بودن آن ثابت نشده است.<ref>خويي، سيد ابوالقاسم، معجم رجال، ج۱۱، ص۳۶۵ و ج۲، ص۲۷۴ و ج۱۴، ص۲۲۰.</ref> اين روايت در منابع ذيل نيز آمده است: احتجاج طبرسي، ج۲، ص۴۳۷، و بحارالانوار، ج۲۵، ص۱۱۴، و الخرايج و الجرايح، ج۲، ص۵۷۰، و کشف الغمه، ج۲ ص۲۹۰، و مسند امام رضا(ع)، ج۱، ص۱۰۱، و معاني الاخبار، ص۱۰۲.
'''بررسی روایات'''
 
طبق تحقيقي که صورت گرفته فقط دو روايت ذيل از امام رضا در اين زمينه نقل شده که صريحاً مي گويد: امام سايه ندارد و اين مطلب در روايت به عنوان يکي از صفات و ويژگي هاي خاص امام ـ شمرده شده است: محمد بن ابراهيم، از احمد بن محمد، و علي بن الحسين، از امام رضا نقل مي کند که امام رضا ضمن بيان اوصاف خاص امام مي فرمايد: «... ولايکون له ظل...»<ref>ابوجعفر محمد بن علي، شيخ صدوق، عيون اخبار الرضا، ج۱، ص۲۱۳، باب ۱۹.</ref> علي بن الحسين و احمد بن محمد که در سند حديث قرار دارد طبق بيان اهل فن و رجال حديثي هر دو ثقه هستند و مورد اعتماد بزرگان رجال است. و فقط محمد بن ابراهيم را گفته اند که ثقه بودن آن ثابت نشده است.<ref>خويي، سيد ابوالقاسم، معجم رجال، ج۱۱، ص۳۶۵ و ج۲، ص۲۷۴ و ج۱۴، ص۲۲۰.</ref> اين روايت در منابع ذيل نيز آمده است: احتجاج طبرسي، ج۲، ص۴۳۷، و بحارالانوار، ج۲۵، ص۱۱۴، و الخرايج و الجرايح، ج۲، ص۵۷۰، و کشف الغمه، ج۲ ص۲۹۰، و مسند امام رضا(ع)، ج۱، ص۱۰۱، و معاني الاخبار، ص۱۰۲.


در حديث ديگري که درباره امام زمان است، امام رضا بعد از آن که صفات مومن را بيان مي کند و بعد اوصافي از امام زمان را ذکر مي کند مي فرمايد: «... ولا يکون له ظل...»<ref>مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، انتشارات اسلاميه، ج۵۲، ص۳۲۲؛ کمال الدين، ج۲، ص۳۷۱.</ref> سايه براي امام نيست. اين حديث مشکل سندي دارد که در سند آن اکمال الدين الهمداني است و طبق تحقيقي که شد اين شخص در منابع رجالي بدست نيامد و مجهول است.
در حديث ديگري که درباره امام زمان است، امام رضا بعد از آن که صفات مومن را بيان مي کند و بعد اوصافي از امام زمان را ذکر مي کند مي فرمايد: «... ولا يکون له ظل...»<ref>مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، انتشارات اسلاميه، ج۵۲، ص۳۲۲؛ کمال الدين، ج۲، ص۳۷۱.</ref> سايه براي امام نيست. اين حديث مشکل سندي دارد که در سند آن اکمال الدين الهمداني است و طبق تحقيقي که شد اين شخص در منابع رجالي بدست نيامد و مجهول است.


حديث سومي نيز از امام باقر نقل شده است که داراي سند نيست، لذا اعتباري ندارد. در اين باره مي توان گفت: که شايد: منظور از سايه نداشتن، سايه ظاهري و معمولي نباشد بلکه مي تواند يک معناي کنايي باشد از فقدان صفات و رذايل اخلاقي در وجود پيامبر و امامان، و شايد کنايه از اين باشد که هيج نقطه تاريک در وجود مبارک پيامبر نيست و شايد کنايه از اين باشد که همتا و مانند ندارد. بلکه بر اساس اين آيه مبارکه {{قرآن|قل انما انا بشر مثلکم يوحي الي<ref>كهف / ۱۱۰.</ref>. بگو من فقط بشري هستم مثل شما، به من وحي مي شود. مي توان گفت که وجود و جسم پيامبر و امامان سايه دارد زيرا که آنها از جسم مادي برخوردار بوده اند، و همان آثاري را که جسم مادي انسان ها دارند جسم پيامبر نيز بايد داشته باشد. که به اين ترتيب بايد جسم پيامبر هم مانند جسم ساير انسان ها سايه داشته باشد. چون يک جسم مادي که فاقد نور هست طبعاً سايه دارد. و اين آيه شاهد و قرينه خوبي است که بگوييم جسم پيامبر سايه دارد. مگر اينکه دليل محکم و قاطعي برخلاف آن پيدا شود که با توجه به نقل هاي موجود نمي توان به خلاف اين اصل، اطمينان پيدا کرد.
حديث سومي نيز از امام باقر نقل شده است که داراي سند نيست، لذا اعتباري ندارد.  


در پايان مي توان گفت اگر جسم پيامبر و ائمه معصومين سايه نمي داشت اين مسأله مورد توجه تمام کساني قرار مي گرفت که اين معجزه را از پيامبر مشاهده کرده بودند و بزرگ و کوچک نقل مي کردند و از طريق آنها به ما هم مي رسيد، زيرا اين يک مسأله ساده و معمولي نبوده و حتماً راويان احاديث نيز آن را به صورت فراوان نقل مي کردند. و حال اين که چندان توجه به آن نشده است. حال که اصل مساله ثابت نيست، بنابراين سؤال از چرايي سايه نداشتن، ديگر جايي ندارد.
در پايان مي توان گفت اگر جسم پيامبر و ائمه معصومين سايه نمي داشت اين مسأله مورد توجه تمام کساني قرار مي گرفت که اين معجزه را از پيامبر مشاهده کرده بودند و بزرگ و کوچک نقل مي کردند و از طريق آنها به ما هم مي رسيد، زيرا اين يک مسأله ساده و معمولي نبوده و حتماً راويان احاديث نيز آن را به صورت فراوان نقل مي کردند. و حال اين که چندان توجه به آن نشده است. حال که اصل مساله ثابت نيست، بنابراين سؤال از چرايي سايه نداشتن، ديگر جايي ندارد.
{{پایان پاسخ}}
 
{{مطالعه بیشتر}}
{{مطالعه بیشتر}}
==معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:==
==معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:==
خط ۳۸: خط ۳۹:


۲ـ مجمع البيان، طبرسي، ترجمه، ج۱۷، ذيل آيه مذکور.
۲ـ مجمع البيان، طبرسي، ترجمه، ج۱۷، ذيل آيه مذکور.
{{پایان مطالعه بیشتر}}


==منابع==
==منابع==

نسخهٔ ‏۸ نوامبر ۲۰۲۰، ساعت ۰۸:۵۱

سؤال
دلیل اینکه گفته می‎شود پیامبر و اهل‎بیت سایه نداشتند چیست؟

در آیات و روایات چیزی یافت نمی‎شود که دلالت بر سایه نداشتن ایشان شود.

نور بودن پیامبر و اهل بیت

در قرآن کريم و روايات اسلامي رسول اکرم و امامان معصوم به عنوان نوري الهي تعبير و توصيف شده‎اند که موارد ذيل نشانگر اين حقيقت است:

۱. داعيا الي الله باذنه و سراجا منيرا.[۱] و تو را دعوت کننده به سوي الله به فرمان او قرار داديم. مراد از سراج منير و چراغ روشن وجود مبارک پيامبر است.[۲]

۲. در زيارت جامعه کبيره آمده: خلقکم الله انوارا. خداوند شما اهل بيت را به صورت نور آفريد است. و انتجبکم لنوره. خداوند شمارا براي نور خود برگزيد. و نوره و برهانه عندکم.[۳] نور و برهان حق نزد شما است. از اين گونه تعبيرات در مورد پيامبر و امامان معصوم فراوان است که در منابع ديني و روايي موجود است.

بررسی آیات

در قرآن کريم هم هيچ مطلبي در اين باره حتي به صورت اشاره هم نيامده است.بلکه بر اساس اين آيه مبارکه {{قرآن|قل انما انا بشر مثلکم يوحي الي[۴]. بگو من فقط بشري هستم مثل شما، به من وحي مي شود. مي توان گفت که وجود و جسم پيامبر و امامان سايه دارد زيرا که آنها از جسم مادي برخوردار بوده اند، و همان آثاري را که جسم مادي انسان ها دارند جسم پيامبر نيز بايد داشته باشد. که به اين ترتيب بايد جسم پيامبر هم مانند جسم ساير انسان ها سايه داشته باشد. چون يک جسم مادي که فاقد نور هست طبعاً سايه دارد. و اين آيه شاهد و قرينه خوبي است که بگوييم جسم پيامبر سايه دارد. مگر اينکه دليل محکم و قاطعي برخلاف آن پيدا شود که با توجه به نقل هاي موجود نمي توان به خلاف اين اصل، اطمينان پيدا کرد.

بررسی روایات

طبق تحقيقي که صورت گرفته فقط دو روايت ذيل از امام رضا در اين زمينه نقل شده که صريحاً مي گويد: امام سايه ندارد و اين مطلب در روايت به عنوان يکي از صفات و ويژگي هاي خاص امام ـ شمرده شده است: محمد بن ابراهيم، از احمد بن محمد، و علي بن الحسين، از امام رضا نقل مي کند که امام رضا ضمن بيان اوصاف خاص امام مي فرمايد: «... ولايکون له ظل...»[۵] علي بن الحسين و احمد بن محمد که در سند حديث قرار دارد طبق بيان اهل فن و رجال حديثي هر دو ثقه هستند و مورد اعتماد بزرگان رجال است. و فقط محمد بن ابراهيم را گفته اند که ثقه بودن آن ثابت نشده است.[۶] اين روايت در منابع ذيل نيز آمده است: احتجاج طبرسي، ج۲، ص۴۳۷، و بحارالانوار، ج۲۵، ص۱۱۴، و الخرايج و الجرايح، ج۲، ص۵۷۰، و کشف الغمه، ج۲ ص۲۹۰، و مسند امام رضا(ع)، ج۱، ص۱۰۱، و معاني الاخبار، ص۱۰۲.

در حديث ديگري که درباره امام زمان است، امام رضا بعد از آن که صفات مومن را بيان مي کند و بعد اوصافي از امام زمان را ذکر مي کند مي فرمايد: «... ولا يکون له ظل...»[۷] سايه براي امام نيست. اين حديث مشکل سندي دارد که در سند آن اکمال الدين الهمداني است و طبق تحقيقي که شد اين شخص در منابع رجالي بدست نيامد و مجهول است.

حديث سومي نيز از امام باقر نقل شده است که داراي سند نيست، لذا اعتباري ندارد.

در پايان مي توان گفت اگر جسم پيامبر و ائمه معصومين سايه نمي داشت اين مسأله مورد توجه تمام کساني قرار مي گرفت که اين معجزه را از پيامبر مشاهده کرده بودند و بزرگ و کوچک نقل مي کردند و از طريق آنها به ما هم مي رسيد، زيرا اين يک مسأله ساده و معمولي نبوده و حتماً راويان احاديث نيز آن را به صورت فراوان نقل مي کردند. و حال اين که چندان توجه به آن نشده است. حال که اصل مساله ثابت نيست، بنابراين سؤال از چرايي سايه نداشتن، ديگر جايي ندارد.


معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

۱ـ تفسير نمونه، ناصر مکارم شيرازي و همکاران، ج۱۷، ذيل آيه ﴿الله نور المسوات والارض.

۲ـ مجمع البيان، طبرسي، ترجمه، ج۱۷، ذيل آيه مذکور.

منابع

  1. احزاب / ۴۶.
  2. مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، ناشر دارالكتاب الاسلاميه، ۱۳۶۶ش، ج۱۷، ص۳۶۱.
  3. قمي، شيخ عباس، مفاتيح الجنان، قم، انتشارات اسوه، بي تا، ص۵۴۷.
  4. كهف / ۱۱۰.
  5. ابوجعفر محمد بن علي، شيخ صدوق، عيون اخبار الرضا، ج۱، ص۲۱۳، باب ۱۹.
  6. خويي، سيد ابوالقاسم، معجم رجال، ج۱۱، ص۳۶۵ و ج۲، ص۲۷۴ و ج۱۴، ص۲۲۰.
  7. مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، انتشارات اسلاميه، ج۵۲، ص۳۲۲؛ کمال الدين، ج۲، ص۳۷۱.