روحانیت و توسعه و تکنولوژی

نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۵۱ توسط Golpoor (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{شروع متن}} {{سوال}} تاريخ مي گويد شما(روحانیت) هميشه دشمن تكنولوژي و توسعه بوده ايد، مگر شما نبوديد با شناسنامه و... مخالفت كرديد؟ {{پایان سوال}} {{پاسخ}} اگر امروز غرب مدعی تمدن و پیشرفت است، مسلمانان در پرتو تعالیم اسلام، سالیان طولانی برخوردار ا...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
سؤال

تاريخ مي گويد شما(روحانیت) هميشه دشمن تكنولوژي و توسعه بوده ايد، مگر شما نبوديد با شناسنامه و... مخالفت كرديد؟


اگر امروز غرب مدعی تمدن و پیشرفت است، مسلمانان در پرتو تعالیم اسلام، سالیان طولانی برخوردار از پیشرفت و تمدن بوده اند و غرب پیشرفت خود را وامدار اسلام است.

پیشینه و کارنامه درخشان تمدن اسلامی سندی روشن بر توانمندی و ظرفیت علمی و کارنامه عملی اسلام در ترسیم پیشرفت و توسعه است.

نمونه هایی از اعترافات اندیشمندان غربی به تمدن اسلامی و وامداری غرب از آن

ویل دورانت در تاریخ تمدن چنین می نویسد: « اسلام طى پنج قرن، از سال ۸۱ تا ۵۹۷ ه. ق (۷۰۰ تا ۱۲۰۰ م) از لحاظ نیرو، نظم، بسط قلمرو حکومت، تصفیه اخلاق و رفتار، سطح زندگانى، وضع قوانین منصفانه انسانى و تساهل دینى، ادبیات، دانشورى، علم، طب و فلسفه پیشاهنگ جهان بود...اسلام در جهان مسیحى نفوذ گوناگون و بسیارداشت. اروپاى مسیحى غذاها، شربت ها، دارو، درمان، اسلحه، استفاده از نشان هاى مخصوص خانوادگى، سلیقه و انگیزه هنرى، ابزارها و فنون صنعت و تجارت و قوانین و راه هاى دریایى را از اسلام فرا گرفت و غالباً لغات آن را نیز از مسلمانان اقتباس کرد ... علماى اسلامی ، ریاضیات، طبیعیات، شیمى، ستاره شناسی و پزشکی یونان را حفظ کردند و به کمال رسانیدند و این میراث یونانی را که بسیار غنى تر شده بود، به اروپا انتقال دادند. پزشکان اسلامی پانصد سال تمام علمدار طب در جهان بودند.. ابن سینا و ابن رشد از نظر فلاسفه مدرسی اروپا که این دو را در مرجعیت بعد از یونانیان قرار می دادند ، انوار شرق بودند ... این نفوذ اسلامى [از راه] بازرگانى و جنگ هاى صلیبى، ترجمه هزاران کتاب از عربى به لاتینى و مسافرت هاى دانشورانى از قبیل ژربر، مایکل اسکات ... به اسپانیاى مسلمان [انجام گرفت]»[۱]

مونتگمری وات می گوید : «ما اروپاییها مدیون بودن فرهنگمان را به اسلام نادیده می گیریم ، ما اغلب اوقات گستره و اهمیت تأثیر اسلام را بر میراث فرهنگی مان دست کم می گیریم و بعضی اوقات حتی از آن به کلی چشم پوشی می کنیم ... امروزه بر ما اروپاییان غربی است که برداشت غلط خودمان را اصلاح کنیم و بر دینمان نسبت به جهان اسلام و عرب اعتراف نماییم.»[۲]

زیگرید هونکه می نویسد: «تمدن اسلامی که به وسیله مسلمانان آغاز شد ، نه تنها میراث یونان را از انهدام و فراموشی نجات داد و آن را اسلوب و نظم بخشید و به اروپا داد ، بلکه آنان پایه گذار شیمی آزمایشی ، فیزیک ، جبر ، علم حساب به مفهوم امروزی و مثلثات فضایی ، زمین شناسی و جامعه شناسی هستند . تمدن اسلامی تعداد زیادی کشفیات گرانبها و اختراعاتی در همه بخش های علوم تجربی که اکثر آنها بعدها نویسندگان اروپایی دزدانه به حساب خودشان گذاشتند، به مغرب زمین هدیه کرده است ، ولی شاید گرانبهاترین آنها را اسلوب تحقیقات علم طبیعی باشد که این پیش قدمی مسلمانان بود که جای پا را برای اروپا باز کرد و منجر به شناخت قوانین طبیعت و تفوق و کنترل آن گردیدند.»[۳]

اسلام و علما با اصل توسعه و پیشرفت و دستاوردهای بشری مخالف نیستند. آموزه های اسلام، تأکید و تشویق ویژه نسبت به علم و دانش، اهمیت تفکر و اندیشه ورزی، سفارش به کار و تلاش و اتقان کارها و... زمینه ساز رشد و پیشرفت مسلمانان و پایه گذاری تمدنی درخشان گردید. آنچه اسلام و علما با آن مخالف هستند، مبانی و تکفر حاکم بر تمدن غربی است که با نگاه تک بعدی و مادی خود به انسان، ارزش های اخلاقی و معنوی انسان را به فراموشی سپرده اند و انسان را در گرداب بحران های متعددی گرفتار است که حوزه های مختلف زندگی بشر امروز را متأثر ساخته است.گستره این بحران ها از ساحت معرفت و اندیشه گرفته تا نگاه به انسان و ابعاد اخلاقی، سیاسی و اجتماعی او سایه افکنده است و زرق و برق پیشرفت مادی و تکنولوژیکی نیز نتوانسته، سایه سنگین افول ارزش های معنوی، اخلاقی، اجتماعی و سیاسی را پنهان دارد و در پس این پیشرفت مادی، پس رفت در معنویت، ارزش ها و انسانیت را به ارمغان آورده است.

رنه گنون در مورد پیامدها و بن بست‌های تمدن جدید چنین می‌نویسد:«كسانی كه تنعّم و رفاه را آرمان خود ساخته بودند و از بهبودهایی كه بر اثر پیشرفت و ترقّی حاصل گشته، برخوردارند، آیا خوشبخت تر از ابنای بشر در روزگاران پیشین هستند؟ امروزه وسایل ارتباطی سریع تر و امكانات بیشتری وجود دارند، ولی عدم تعادل و نابسامانی و احساس نیاز بیشتر، او را در معرض خطر فقدان قرار داده و امنیت او هر چه بیشتر در معرض تهدید قرار گرفته است؛ زیرا هدف تمدن جدید، چیزی جز افزایش نیازمندی‌های تصنّعی، بهره گیری جنون آمیز از امكانات، مواهب طبیعی و لذت طلبی و ارضای هر چه بیشتر و غوطه ور ساختن انسان در زندگی ماشینی چیز دیگری نیست.»[۴]

مخالفت برخی از علما با بعضی از مظاهر تمدن به اصل آنها مربوط نبوده، بلکه به فرهنگی باز می گردد که به همراه خود داشته و تأثیرات مخربی است که بر فرهنگ مردم دارند. مخالفت علما با سینما، تئاتر، رادیو و تلویزیون و... در در این راستا صورت می گرفت. از این جهت مسأله تنها استفاده از تکنولوژی نیست، بلکه فرهنگی است که با این تکنولوژی منتقل می شود. زیرا تکنولوژی از ارزش های خود جدا نیست و با ورود تکنولوژی فرهنگ آن نیز وارد زندگی می شود و این موجب فاصله گرفتن از فرهنگ اسلامی خواهد شد.

اصل این واکنش ها صرف نظر از برخی از واکنش های نا مناسب، نشان دهنده هوشیاری علماست که نمی خواهند چشم و گوش بسته و بدون بررسی ابعاد مختلف یک موضوع، صرفاً به دلیل تقلید از دیگران، آن را بپذیرند، بلکه نسبت به ابعاد مختلف آن تأمل و توجه می کنند. روش علما در برخورد با مظاهر تمدن نه تعصب کورکورانه و پذیرش در بست آن بوده و نه تعصب جاهلانه در رد مطلق آن، بلکه نگاه واقع بینانه به آن و پذیرش جنبه های مثبت است.

در میان روحانیت، برخی افراد در برخورد با بعضی از مظاهر تمدن، واکنش های جمود گرایانه داشته اند که جریان های مخالف روحانیت تلاش می کنند با استناد به آن و تعمیم این نگاه به همه روحانیت، جامعه روحانیت را مخالف تمدن و پیشرفت معرفی نمایند، اما چنین نگاهی، نگاه موردی بوده نه نگاه غالب جامعه روحانیت از این رو نباید آن را به عنوان نگاه جامعه علما و روحانیت تلقی گردد.

پیشرفت و توسعه یک نسخه واحد نداشته و دستیابی به پیشرفت منحصر به پذیرفتن همه الزامات تمدن غرب نیست و اسلام بر پایه آموزه ها و مبانی مترقی خود پایه گذار پیشرفت بوده و احیای تمدن اسلامی در عصر حاضر می تواند الگوی مناسب و جایگزین الگوی پیشرفت غربی باشد.

منابع

  1. ویل، دورانت، تاریخ تمدن، ترجمه ابوطالب صارمی و دیگران، (عصر ایمان، بخش اول)، تهران: انتشارات علمى و فرهنگى،۱۳۷۳، ج۴، ص۴۳۴-۴۳۲
  2. وات، مونتگمری، ت، تأثیر اسلام در اروپا، ترجمه یقوب آژند، تهران: مولی، ۱۳۶۱، ص۱۰ ، ۱۴۸
  3. صرفی، محمد تقی، تمدن اسلامی از زبان بیگانگان، تهران:دفترنشربرگزیده،۱۳۷۴، ص۱۰۶
  4. گنون، رنه ، بحران دنیای متجدد، ترجمه ضیاء الدین دهشیری، تهران : امیر كبیر، ۱۳۷۲، ص۱۴۴