دلیل عصمت امامان شیعه: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
جزبدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ر. ک. ' به 'نگاه کنید به ')
خط ۸: خط ۸:


== جدایی ناپذیری مقام امامت از عصمت ==
== جدایی ناپذیری مقام امامت از عصمت ==
مقام امامت، آنگونه که از کتاب و سنّت بر می‌آید، در رهبری سیاسی جامعه اسلامی خلاصه نمی‌شود؛ بلکه دنباله نبوّت و کامل کننده رسالت است. چنین تصویری از مسئله، پیامبر و امام را کنار هم می‌نشاند و دلایل عقلی عصمت را به قلمرو [[امامت]] نیز می‌کشاند. با این تفاوت که در اینجا، به جای ابلاغ [[وحی]]، از تبیین معارف وحیانی سخن می‌رود.<ref>ر. ک. انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، ص۲۰۴; قواعد المرام، ص۱۷۷; کشف المراد، ص۳۶۴; نهج الحق، ص۱۵۷; ارشاد الطالبیین، ص۳۳۳; تنزیه الانبیاء، ص۸; عقائد الامامیه، ص۶۷; معانی الاخبار، ص۱۳۳; تلخیص الشافی، ج۱، ص۱۹۴; و امام‌شناسی، ج۱، ص۹.</ref>
مقام امامت، آنگونه که از کتاب و سنّت بر می‌آید، در رهبری سیاسی جامعه اسلامی خلاصه نمی‌شود؛ بلکه دنباله نبوّت و کامل کننده رسالت است. چنین تصویری از مسئله، پیامبر و امام را کنار هم می‌نشاند و دلایل عقلی عصمت را به قلمرو [[امامت]] نیز می‌کشاند. با این تفاوت که در اینجا، به جای ابلاغ [[وحی]]، از تبیین معارف وحیانی سخن می‌رود.<ref>نگاه کنید به انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، ص۲۰۴; قواعد المرام، ص۱۷۷; کشف المراد، ص۳۶۴; نهج الحق، ص۱۵۷; ارشاد الطالبیین، ص۳۳۳; تنزیه الانبیاء، ص۸; عقائد الامامیه، ص۶۷; معانی الاخبار، ص۱۳۳; تلخیص الشافی، ج۱، ص۱۹۴; و امام‌شناسی، ج۱، ص۹.</ref>





نسخهٔ ‏۱۹ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۲۹

سؤال

شیعیان بر اساس چه دلایلی امامان خود را معصوم می‌دانند؟


اندیشمندان شیعه، عصمت امامان را با دلایل متعدد قرآنی و روایی اثبات کرده‌اند. آیه امامت، اولی‌الامر و آیه تطهیر در قرآن، حدیث ثقلین و حدیث سفینه از جمله احادیثی هستند که برای عصمت ائمه شیعه مورد استناد قرار گرفته‌اند.

جدایی ناپذیری مقام امامت از عصمت

مقام امامت، آنگونه که از کتاب و سنّت بر می‌آید، در رهبری سیاسی جامعه اسلامی خلاصه نمی‌شود؛ بلکه دنباله نبوّت و کامل کننده رسالت است. چنین تصویری از مسئله، پیامبر و امام را کنار هم می‌نشاند و دلایل عقلی عصمت را به قلمرو امامت نیز می‌کشاند. با این تفاوت که در اینجا، به جای ابلاغ وحی، از تبیین معارف وحیانی سخن می‌رود.[۱]


عصمت امام در آیات قرآن

آیات متعددی از قرآن در مورد عصمت ائمه شیعه بحث می‌کند. آنرا شایسته هر شخصی نمی‌داند و تنها دارندگان این عنوان را شایسته رهبری و هدایت جامعه معرفی می‌کنند:

  • آیه امامت: ﴿وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قالَ لایَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ؛ هنگامی که خداوند، ابراهیم(ع) را با وسایل گوناگونی آزمود [و او به خوبی از عهده آزمون برآمد]؛ خداوند به او فرمود: من تو را امام مردم قرار دادم. ابراهیم(ع) گفت: از فرزندان من] نیز [امامانی قرار بده]. خداوند فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد.(بقره:۱۲۴)

قرآن کریم ظالمان را شایسته مقام امامت نمی‌داند و با توجه به آن که در فرهنگ قرآن، هر گناهکاری ظالم خوانده می‌شود،[۲] چاره‌ای جز پذیرش عصمت امام باقی نمی‌ماند. این آیه هر چند گفتگوهای فراوانی برانگیخته، اما روشنی آن به اندازه‌ای است که برخی از مفسران اهل سنّت را نیز به اعترافی چنین واداشته است: فیه دَلیلٌ عَلی عِصمة الانبیاء مِنَ الکَبائِر قَبل البِعثة وَ انّ الفاسِق لا یَصلح لَلامامَة؛[۳] این آیه دلیل بر آن است که پیامبران (حتّی) پیش از بعثت نیز از گناهان کبیره معصوم اند و فاسقان شایستگی امامت ندارند. این مفسّر نامدار اگر پیش فرض‌های ذهنی خود را کنار می‌نهاد، میان امامت و نبوّت فرقی نمی‌گذاشت و در بیان شرایط امام، بر عدالتِ تنها بسنده نمی‌کرد؛ زیرا در آیه مورد بحث، سخن بر سر آن است که ظالمان شایستگی دریافت عهد الهی را ندارند. ما نیز می‌پذیریم که عهد الهی، عنوانی است فراگیر که نبوت و امامت، هر دو، را در بر می‌گیرد، اما چگونه این جمله در یکی از مصادیق عهد، لزوم عصمت را نتیجه می‌دهد و در مصداق دیگر آن، از حدّ اشتراط عدالت فراتر نمی‌رود؟!

  • آیه اولی‌الامر: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ..؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید، خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را [نیز] اطاعت کنید..(نساء:۵۹)

قرآن همگان را به اطاعت از اولی الامر فرا می‌خواند و این گروه را در کنار پیامبر می‌نشاند. این اطاعت به دلیل آن که قید و شرطی را به همراه ندارد، اطاعتی همه‌جانبه و بی چون و چراست و این مطلب جز با عصمت اولوالامر سازگار نیست؛ زیرا سرسپردگیِ این چنینی تنها در برابر کسی سزاوار است که از کجروی و کج اندیشی در امان است و نه تنها در گفتار، بلکه با رفتار خود نیز مردم را جز به آنچه رضای خداوند است نمی‌خواند.[۴] فخر رازی، اندیشمند و مفسر اهل سنت، که به دلیل توانایی زیاد در شبهه افکنی، امام المشکّکین خوانده می‌شود، دلالت آیه بر عصمت را می‌پذیرد، اما منظور از اولوالامر را نخبگان امت می‌داند؛[۵] در حالی که پیامبر اکرم در پاسخ به پرسشی در اینباره از امامان دوازده‌گانه شیعه نام می‌برد و آنان را جانشین خود و پیشوای مردم معرفی می‌کند.[۶]

  • آیه تطهیر:﴿إِنَّمَا یُرِیدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً؛ بی‌گمان، خدا اراده کرده است تا آلودگی را از شما اهل بیت [پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند.(احزاب:۳۳)

از دیگر آیاتی است که به روشنی، عصمت اهل بیت را می‌نمایاند و بر پاکی و طهارت آنان تأکید می‌ورزد.[۷] سخن در باره این آیه نیز فراوان است، اما آنچه به‌طور گذرا می‌توان گفت این است که بر اساس این آیه، اراده ازلی و تخلف ناپذیر الهی بر این تعلّق گرفته است که هر گونه رجس و پلیدی را از اهل بیت بزداید و آنان را پاک گرداند. این حقیقت، با توجه به این نکته که قرآن کریم هر گونه آلودگی ظاهری و باطنی را رجس می‌شمارد،[۸] تفسیری جز عصمت برنمی‌تابد.

عصمت اهل بیت در روایات نبوی

روایات پیامبر اکرم(ص)، فضایل فراوانی برای اهل بیت(ع) برمی‌شمارند که برخی از آن‌ها جز با عصمت آنان سازگار نیست. به نمونه‌هایی از آنچه در کتب اهل سنت آمده است، اشاره می‌شود:

  • حدیث ثقلین، اهل بیت، همراه و همتای قرآن: إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ. (ترجمه: همانا من در میان شما دو چیز سنگین و گران می‌گذارم، که اگر بدانها چنگ زنید هرگز پس از من گمراه نشوید: کتاب خدا و عترت من أهل بیتم، و این دو از یک دیگر جدا نشوند تا در کنار حوض کوثر بر من درآیند)[۹]

توجّه به دو نکته اندیشه حق جویان را به عصمت اهل بیت رهنمون می‌گردد: یکی آن که در این حدیث، کتاب و عترت در کنار یک دیگر محور هدایت به شمار آمده‌اند «ما ان تَمَسّکتُم بِهُما لَن تَضّلوا ابَدا» ; دیگر آن که در این روایت بر جدایی ناپذیری قرآن و عترت تأکید شده است «لَن یَفتَرقا حَتّی یَرِدا عَلیّ الحَوض» ; اگر اهل بیت معصوم از گناه و خطا نبودند، پی روی از آنان همواره موجب هدایت نمی‌گردید و جدایی ناپذیری آنان از قرآن، معنای روشنی نمی‌یافت.[۱۰]

  • علی بن ابی طالب، مدار و معیار حق: برای داوری میان انسان‌های عادی، چیزی جز حق را نمی‌توان محور ارزیابی قرار داد. باید ابتدا حق را شناخت تا میزان حقانیّت اشخاص بر اساس نزدیکی و دوری به این محور سنجیده شود: «اعرِفِ الحَق تَعرف اهلَه».[۱۱] تنها کسانی که خود معیار حق اند و حق برگِرد آنان می‌چرخد، معصومان اند و امام علی(ع) به گواهی رسول خدا(ص)، از این گروه است: «عَلی مَع الحَق وَ الحَقُّ مَعَ عَلی»،[۱۲] «اللّهم ادِر الحَق مَعَ عَلی حیثُ دار».[۱۳]
  • پیروی از اهل بیت، مایه رستگاری: افزون بر حدیث معروف سفینه «مَثَلُ اهل بَیتی مَثَل سَفینة نوح»[۱۴] که اهل بیت را به کشتی نوح همانند می‌کند و رستگاری ابدی را با پی روی از آنان پیوند می‌زند، احادیث فراوان دیگری نیز در این باره می‌توان یافت که روایت زیر نمونه ای از آن‌ها است:

هر کس می‌خواهد زندگی و مرگش هم چون حیات و ممات من باشد،... ولایت علی و فرزندانش را برگزیند؛ زیرا آنان هرگز شما را از راه هدایت بیرون نمی‌برند و به گم راهی نمی‌کشانند.[۱۵]


منابع

متن برگرفته شده از کتاب پرسمان عصمت، یوسفیان، حسن، مرکز مطالعات و پژوهش‌های فرهنگی حوزه علمیه، قم، ۱۳۸۰ش.

  1. نگاه کنید به انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، ص۲۰۴; قواعد المرام، ص۱۷۷; کشف المراد، ص۳۶۴; نهج الحق، ص۱۵۷; ارشاد الطالبیین، ص۳۳۳; تنزیه الانبیاء، ص۸; عقائد الامامیه، ص۶۷; معانی الاخبار، ص۱۳۳; تلخیص الشافی، ج۱، ص۱۹۴; و امام‌شناسی، ج۱، ص۹.
  2. العصمة، ص ۲۵; الالهيات، ج ۴، ص ۱۲۱; الميزان، ج ۱، ص ۲۷۶; امامت و رهبرى، ص ۱۶۸; و بررسى مسائل كلى امامت، ص ۴۶.
  3. تفسير البيضاوى، ج ۱، ص ۱۳۹.
  4. الميزان، ج۴، ص ۴۰۱ـ۳۸۷; و ولايت فقيه، ص۷۲.
  5. التفسير الكبير، ج ۱۰، ص۱۱۶.
  6. اثبات الهداة، ج۱، ص ۵۰۱; و ر.ك: ينابيع المودة، ص۴۹۵ـ۴۹۴.
  7. الميزان، ج۱۶، ص۳۱۳ـ۳۰۹; العصمة، ص۸۲ـ۶۹ و ۲۴۷ـ۱۵۷; و منشور جاويد، ج۵، ص۳۲۰ـ۲۸۲.
  8. الالهيات، ج۴، ص۱۲۹ـ۱۲۸; و روح المعانى، ج۲۲، ص۱۲.
  9. شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ۱۴۱۳ ق، ج۱، ص۲۳۳.
  10. الغدير، ج۳، ص۲۹۷; راه نما شناسى، ص۳۷۶; امامت و رهبرى، ص۷۵; و بررسى مسائل كلى امامت، ص۲۲۷.
  11. بحارالانوار، ج۴۰، ص۱۲۶.
  12. تاريخ بغداد، ج۱۴، ص۳۲۱.
  13. سنن الترمذى (الجامع الصحيح) ج۵، ص۶۳۳ (كتاب المناقب، باب۲۰); و المستدرك على الصحيحين، ج۳، ص۱۳۵.
  14. المستدرك، ج۳، ص۱۶۳; كنز العمّال، ج۱۲، ص۹۴; و الصواق المحرقة، ص۱۸۶.
  15. كنز العمال، ج۱۱، ص۶۱۱، ح۳۲۹۶۰.