دلیل ازدواج نکردن حضرت عیسی(ع)

از ویکی پاسخ
نسخهٔ تاریخ ‏۲۷ نوامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۲:۰۹ توسط A.rezapour (بحث | مشارکت‌ها) (ابرابزار)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
سؤال

با توجه به توصیه‌هایی که در اسلام از سوی پیامبر اسلام و ائمه طاهرین به ازدواج شده است، چرا حضرت عیسی(ع) ازدواج نکرد؟

ازدواج به خودی خود امر واجبی نیست و خداوند به خاطر مصالحی که برای حفظ زندگی فردی و اجتماعی بشر لازم است آن را تشریع نموده است؛ ولی گاهی به خاطر مصالحی انجام آن واجب می‌شود مثل کسانی که اگر ازدواج نکنند دچار گناه می‌شوند؛ و اگر کسی ازدواج نکند و در ضمن خود را نیز از گناه حفظ کند مرتکب عمل حرام و خلاف شرع نشده است؛ و گاهی به خاطر مصالح مهمتر ترک آن رجحان می‌یابد.

با توجه به مقدمه مذکور در میان پیامبران الهی دو شخص ازدواج نکرده‌اند، یکی حضرت عیسی(ع) و دیگری حضرت یحیی که قرآن مجید از او با صفت حصور[۱] یاد می‌کند؛ یعنی کسی که از زنان دوری می‌کند. علامه طباطبایی نیز تصریح می‌کند که حضرت یحیی(ع) هرگز ازدواج نکرد.[۲] اما این که چرا این دو پیامبر الهی ازدواج نکرد؟

اولا: با توجه به مقدمه ای که ذکر شد ازدواج فی حد نفسه واجب نیست گاهی به خاطر مصالحی انجام آن رجحان شدید می‌یابد و گاهی به خاطر مصالحی ترک آن رجحان دارد، و واضح است پیامبران الهی از دیگران آگاه تر به مصالح و کارهای شان اند، و لذا اگر ترک کرده‌اند قطعاً مصلحت‌های مهم‌تری وجود داشته است که آنان این کار را ترک کرده‌اند، و توصیه‌های دین اسلام بر ازدواج به عنوان یک امر کلی است و شامل مواردی که مصالح مهمتر ترک آن را ایجاب کند نمی‌شود، این دلیل اصلی مسئله است.

ثانیا: اگر از این وجه و دلیل اصلی قضیه بگذریم می‌توان وجوهی را به عنوان دلایل عدم ازدواج آن دو پیامبر الهی ذکر کرد، هر چند این دلایل به عنوان دلیل مورد اعتماد و متقن نمی‌توان شمرد چون نصی در این مورد نداریم بلکه با تحلیل به اوضاع اجتماعی و سیاسی زمان آن دو پیامبر به آن می‌رسیم:

۱. بر اساس مبانی عرفانی هر یک از اسمای الهی بر هر یک از پیامبران ظهور می‌یابد و در هر کدام تجلی و ظهور اسمی از اسمای الهی می‌باشد، و اسم الهی که در حضرت عیسی و یحیی تجلی یافته است، اقتضای آن را داشته که کاملاً منعزل از این دنیا باشد، به گونه ای که هیچ امری موجب غفلت آنان نشود، و لذا اقدام به ازدواج نکردند، با توجه به این مطلب فیض کاشانی می‌گوید: حضرت عیسی(ع) احتیاط کردند و برای آن که دچار غفلت نشوند ازدواج را ترک کردند یا شاید برای ایشان کسب روزی حلال و تأمین زندگی یک خانواده ممکن نبوده است و لذا اقدام به ازدواج نکرده‌اند یا این که شاید حال معنوی ایشان به گونه‌ای بوده که ازدواج مانع عبادت ایشان بوده است. وی در پایان اضافه می‌کند که به هر حال، باید رفتار انبیاء را به بهترین وجه آن توجیه کنیم.[۳]

در نهج البلاغه خطبه ۱۶۰ نیز عبارتی آمده است که به نوعی مؤید سخن فوق می‌باشد: امیر المؤمنین(ع) در توصیف حضرت عیسی(ع) می‌فرمایند: «... لم تکن له زوجه تفتنه و لا ولد یحزنه…»؛ یعنی عیسی(ع) نه همسری داشت که او را فریفته‌خود سازد و نه فرزندی که باعث حزن و اندوه او شود.

۲. خداوند برای هر قومی پیامبری از میان خودشان می‌فرستد؛[۴] یعنی پیامبر هر قومی بر اساس شرایط فرهنگی و اجتماعی جامعه خود مبعوث شده و برنامه‌ای مناسب با آن محیط برای هدایت و مبارزه با انحرافات آنها دارد. حضرت عیسی و یحیی ـ علیهما السّلام ـ هر دو، همزمان و در یک منطقه بوده‌اند؛ یعنی در شرایط فرهنگی و اجتماعی واحدی می‌زیسته‌اند.

با توجه به این امر شاید بتوان چنین نتیجه‌گیری کرد که انحرافات جامعه بنی‌اسرائیل در زمان این پیامبر به گونه‌ای بوده است که یکی از راه‌های مبارزه با آن فرهنگ، ترویج زندگی زاهدانه و دنیاگریزی بوده است تا گرایش افراطی مردم به شهوات مهار شود. چنان‌که توصیفاتی که حضرت امیر(ع) در نهج البلاغه از حضرت عیسی(ع) آورده‌اند شاهد این است که حضرت عیسی(ع) بسیار زندگی زاهدانه‌ای داشته‌اند[۵] و شاید همین عامل باعث شده است که این دو پیامبر در آن زمان از تشکیل خانواده سرباز زده‌اند؛ و ناگفته نماند که ایشان بنی‌اسرائیل را دعوت به ترک ازدواج نمی‌کردند و این را یک امر ارزش تلقی نمی‌کردند؛ بلکه مربوط به احوال شخصی ایشان بوده است، چنان‌که ائمه ما نیز اعمالی خاص خود را داشته و بر دیگران لازم نبوده و نیست.

۳. وجه دیگری که می‌توان ذکر کرد این است که با توجه عمر کوتاه حضرت عیسی در دنیا که بیش از ۳۱ سال نبوده و سپس غایب شده‌اند، و اشتغالات فراوان تبلیغی و مسافرت‌های مکرر به اطراف این فرصت را برای این پیامبر الهی مساعد نساخت تا ازدواج کند.

۴. حضرت عیسی جزو اولیای الهی است که از دیدها مخفی است و شاید این قانون در مورد سایر اولیای الهی که از انظار غایب اند مثل حضرت خضر و حضرت حجه بن الحسن(عج) نیز جاری باشد. البته این نکته نیازمند تحقیق بیشتر است.


منابع

  1. آل عمران: ۳۹.
  2. طباطبایی، سیدمحمد حسین، تفسیر المیزان، قم، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، ۱۳۷۱، چاپ پنجم، ج۱۴، ص۲۸.
  3. فیض کاشانی، ملامحسن، محمد بن مرتضی، المحجه‌البیضاء فی تهذیب الاحیاء، قم، دفتر انتشارات اسلامی، بی‌تا، چاپ دوم، ج۳، ص۷۹.
  4. ر. ک. بقره/ ۱۲۹ و ۱۵۱؛ آل عمران/ ۱۶۴؛ مؤمنون/ ۳۲؛ جمعه/ ۲.
  5. ر. ک. نهج البلاغه، تصحیح دکتر صبحی صالح، خطبه ۱۶۰.