خواستگاری زن از مرد

سؤال

آيا پدر دختر مي تواند از پسری برای دخترش خواستگاري كند چون حضرت شعيب((ع)) اين كار را براي دخترش انجام دادند، آيا در صورت جواب رد پسر ضربۀ روحي به دختر نمي خورد؟


ازدواج و تشكيل خانواده در هر منطقه اي با آداب و رسومي همراه است كه از جمله اين آداب و رسوم، مراسم خواستگاري مي باشد و آگاهي از حدود و فلسفه آن، براي ما لازم است. دراغلب موارد خانواده مرد به خواستگاري زن مي رود و پس از انجام آداب مربوطه، در صورت قبول طرفين، كار به مرحله عقد شرعي و رسمي ازدواج مي رسد. البته گاهي اوقات ديده شده يا شنيده شده كه خواستگار، خانواده دختر بوده است و بخاطر اين خرق عادت و رسوم مشكلي هم پيش نيامده؛ حتّي در بعضي كشورها مانند هندوستان، در برخي مناطق مرسوم است كه خانواده دختر به خانواده پسر پيشنهاد ازدواج مي كند و يا حداقل از طرف خانواده دختر پيشنهاد مي شود كه مثلاً ما آمادگي داريم دخترمان را به ازدواج پسر شما درآوريم.

چنين قضيه اي در صدر اسلام نيز اتفاق افتاده است؛ به اين صورت كه زني در خدمت پيامبر اكرم آمد و اظهار آمادگي براي ازدواج با پيامبر(ص) را نمود. پيامبر(ص) در جواب سكوت فرمود، مرد مسلماني آنجا بود، عرض كرد: «يا رسول اللهّ! اگر شما راحاجتي به اين خانم نيست او را به من تزويج كنيد». پيامبر قبول كردند و زن نيز در مقابل اجازه پيامبر پذيرفت كه با مهريه اي برابر با آموزش چند سوره از قرآن به ازدواج آن مرد دربيايد[۱].

در شرع مقدس اسلام هم، هيچ دليلي مبني بر عدم جواز خواستگاري كردن زن از مرد، وجود ندارد و بهترين دليل بر جواز آن، وقوع آن در حضور پيامبر اسلام(ص) مي باشد. البته هر پديده اي اجتماعي هنجار، موقعيّت و شرايط مناسب خود را مي طلبد. همان طور كه بيان شد، مثلاً در فرهنگهايي مانند برخي مناطق كشور هندوستان خواستگاري زن از مرد، از قدر و منزلت زن نمي كاهد و او را در چشم مرد كوچك نمي كند و حتي اگر جواب خواستگاري از طرف خانواده مرد منفي باشد، موجب سرشكستگي خانواده دختر نمي شود و از نظر رواني هم براي دختر شكننده نيست، امّا آيا در فرهنگهايي مانند فرهنگ كشور ما واقعاً اين چنين است؟ آيا اگر زن در پاسخ خواستگاري از مردي جواب ردّ بشنود مي تواند تحمل كند؟ و باعث شكست عاطفي و رواني اش نمي شود?

براي روشن تر شدن مسأله نظر شمارا به چند مطلب اساسي جلب مي نمائيم:

خواستگاري اظهار طلب است نه فقط يك حق انتخاب

خواستگاري به معناي نهايت طلب و شدت خواستن است. بنابر اين خانواده اي كه به خواستگاري دختري مي رود بايد واقعاً خواستار ازدواج با او باشند و با رفتارشان اين خواستاري و تمنا و علاقه مندي را نشان دهند.[۲]

از طرف ديگر خواستگاري مرد از زن بر طبق نظر علّامه طباطبائي در تفسير الميزان، مطابق فطرت و طبيعت شمرده و توجيه شده است؛ «از آنجا كه زن بايد جنس مخالف خود، يعني مرد را مجذوب خود كند و مرد براي اينكه نسل بشر، باقي بماند و به طرف او و ازدواج، با زن برود، خداوند در آفرينش انسان خلقت زن را لطيف قرار داد ...»[۳]. لذا دختران بر اساس ساختار روحي و رواني شان به انتخاب شدن گرايش دارند و به قول شهيد مطهري «آفرينش، مرد را مظهر طلب و عشق، و زن را مظهر محبوبيت و معشوقيت قرار داده است. احساسات مرد نيازآميز و احساسات زن نازخيزاست. احساسات مرد، طالبانه و احساسات زن مطلوبانه است[۴]».

اينكه از قديم الايام هم مردان به خواستگاري زنان مي رفته اند و از آنها تقاضاي همسري مي كرده اند نشانه حيثيت و احترام زن بوده است. براين اساس حفظ حدود و توجه به ارزشهاي اخلاقي و رعايت برخي آداب عرفي و خانوادگي موجّه كه زير بناي عفت و عزت جوانان را تشكيل مي دهد و هم براي پسران ضروري است و هم براي دختران، لكن حفظ اين امور از ناحيه دختر و خانواده دختران ضروري تر است؛ زيرا لطافت روح دختران و غلبه داشتن عواطف و احساسات جنس مؤنث ايجاب مي كند به موضوع حفظ حريم و عفاف خود بيش از جنس مذكر توجه كنند و با پيش قدم نشدن در امر ازدواج مهرتأييد ديگري بر گوهر بودن خود بزنند.

داستان دختران حضرت شعيب و حضرت موسي

در تاريخ آمده است كه حضرت شعيب به موسي(ع) گفت: « من مي خواهم يكي از دو دخترم را به همسري تو در آورم به شرط آن كه هشت سال براي من كار كني و اگر تا ده سال كار خود را افزايش دهي، محبّتي از طرف توست، من نمي خواهم كار سنگيني بردوش تو نهم، ان شاء الله مرا از شايستگان خواهي يافت». و موسي(ع) با پيشنهاد شعيب(ع) موافقت كرد[۵].

همان طور كه بيان شد، از شرطي كه حضرت شعيب(ع) براي ازدواج موسي(ع) با صفورا، دخترش قرار داد و حضرت موسي(ع) هم اين شرط را قبول نمود، برمي آيد كه موسي(ع) از قبل خواستار ازدواج با دختر شعيب نبي(ع) بوده است و گرنه زير بار چنين شرطي نمي رفت: گذشته از اين كه در اين مورد دو پيامبر حضور دارند. از طرفي ديگر حضرت موسي(ع) مدت زيادي در خانه حضرت شعيب(ع) زندگي كردند و حضرت شعيب(ع) از صفات اخلاقي مثبت و روحيات حضرت موسي خبر داشتند و مي دانستند كه حضرت موسي با دخترشان تناسب هاي زيادي با هم دارند و بالاترين آنها تناسب در ايمان و دينداري بود. حضرت موسي نيز داراي سجايا و صفات اخلاقي والايي بودند و اگر نمي خواستند با دختر حضرت شعيب ازدواج كنند حتماً به شكلي منطقي برخورد مي كردند كه از نظر روحي آسيبي به دختر حضرت شعيب نخورد؛ نيز احتمال دارد كه حضرت شعيب اين مسأله را دور از نظر دخترانشان مطرح كرده اند؟! اگر جواب منفي باشد به آنها ضربه اي نخورد.

نكاتي پيرامون خواستگاري

در ارزشگذاري مقام انساني زن و مرد، وحدت نوع اقتضاء مي كند كه ميان آن دو از جهت بعد جنسيّت هيچ تفاوتي نباشد، يعني هيچ يك از زن و مرد وجود تبعي و ثانوي ندارد و در بيان قرآن كريم، طبق تأكيد علّامه طباطبائي، منظور از «خلقت حوا از آدم» ، همان وحدت نوع و تماثل و تشابهي است كه در اصل و حقيقت انساني دارند[۶]. لذا در برخي روايات آمده است كه حتّي وقتي آدم(ع) به حوا(ع) گفت: «پيش من بيا»، حوا گفت: «نه! تو پيش من بيا» و خداوند نيز به آدم دستور داد كه به سراغ حوا برود و رسم خواستگاري مرد از زن نيز شايد از همين ناشي شده باشد[۷].

به هرحال اينكه در اكثر موارد رسم براين است كه مرد به خواستگاري زن مي رود علل و عواملي دخيل بوده اند. لذا اين يك هنجار اجتماعي محسوب مي شود. مگر اينكه مواردي به دلايلي مخصوص ايجاب كند كه خواستگاري از طرف زن صورت پذيرد كه دراين باره توجّه به چند تذكّرضروري به نظر مي رسد:

اولاً: در انتخاب همسر و تصميم براي ازدواج، نبايد تسليم احساسات شد؛ بلكه بايد با تفكّر و دور انديشي و از طرف ديگر با مشورت و همفكري والدين و افراد خبره و دلسوز، در تمامي مراحل اقدام نمود.

ثانياً. به علّت تفاوتي كه بين پسر و دختر، به طور طبيعي وجود دارد، بهتر آن است كه خواستگاري از طرف مرد باشد. اگر عكس اين قضيه اتفاق بيفتد؛ حيثيت و ارزش دختر در شرف تهديد قرار مي گيرد. زيرا دختران براساس ساختار روحي و رواني شان به انتخاب شدن گرايش دارند؛ درست همانند گلهايي كه در گستان انتخاب مي شوند. اين گرايش دروجودشان باعث مي شود، اگردر انتخاب شريك زندگي خود اقدام به گزينش كنند، ولي با پاسخ سرد يا منفي طرف مقابل روبرو شوند چه بسا برايشان شكننده باشد و احساس كنند كه قابليت «محبوب واقع شدن» ندارند.

در پايان پيشنهادي مطرح مي شود تا دختران جواني كه همسر آينده خودشان را بر اساس ملاكها و معيارهاي صحيح و مناسب انتخاب كرده اند و احتمال قوي دهند كه در صورت پيشنهاد ازدواج به آنها پاسخ مثبت دريافت كنند، بتوانند با عملي كردن آن هم از حالت انتظار بيرون آيند و هم با پاسخ منفي مردان مواجه نشوند و به تعادل روحي و عزت و كرامت انساني شان لطمه وارد نشود، مشروط براينكه در اجراي اين پيشنهاد وقت كافي صورت گيرد. زيرا مواردي ديده و شنيده شده كه در اثر بي دقتي در اين امر دختران جوان بالأخص در قشر دانشجو، دچار شكست رواني و شخصيتي شديدي شده اند و اصلاً از ازدواج متنفر گرديده اند.

براي اين امر بايد از فردي مورد اعتماد، دلسوز و متأهل خواسته شود كه دختر مورد نظر را به فرد يا افراد صالح و شايسته كه در صدد ازدواج هستند معرفي كند، بطوري كه آن فرد از اين قضيه مطلع نشود و بعداً دختر مورد نظر را از خانواده اش خواستگاري كند و مقدمات ازدواج را فراهم آورد . باز تأكيد مي شود كه فرد واسطه بايد راز نگه دار، دلسوز، مورد اعتماد و حتماً خودش متأهل باشد.


مطالعه بیشتر

  • احمدی، محمدرضا، خواستگاری، قم: دفتر نشر معارف (وابسته به نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها)، ۱۳۹۱.
  • پلنگ‌پوش، منیژه، خواستگاری (۹۰ نکته کاربردی برای مراسم خواستگاری)، نوش، ۱۳۸۵.
  • حسینی، سیدحسین، آیین خواستگاری و ازدواج، تهران: منیر، ۱۳۸۹.
  • معظمی گودرزی، شهره، بررسی خواستگاری در فقه و حقوق، تهران: نیک ملکی، ۱۳۹۱.


منابع

  1. ذاكري، مجتبي، فلسفه ازواج دائم وموقت در اسلام، تهران، غدير خم، ۱۳۸۰، ص۱۱، نقل از تفسير سيوطي، ج۵، ص۲۰۹؛ ذيل آيه شريفه « و امرأهً مؤمنه ان وهبت نفسها للنّبي» احزاب/۵۰.
  2. حسيني، علي اكبر، اخلاق در خانواده، قم، دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه، ماهنامه پيام زن، ش ۱، ۱۳۷۱.
  3. طباطبائي، محمد حسين، ترجمه تفسير الميزان، قم، دفتر انتشارات اسلامي، ۱۳۸۱، چاپ دوم، ص۴۰۹.
  4. مطهري، مرتضي، مسأله حجاب، تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۶۸، ص۲۱۴.
  5. محمدي اشتهاردي، محمد، قصه هاي قرآن، تهران. مؤسسه انتشارات نبوي، ۱۳۷۹، ص۲۴۹.
  6. مرتضي، سيد ضياء، درآمدي بر شناخت مسايل زنان، قم، دفتر تبليغات حوزه علميه، ماهنمامه پيام زن، ش ۶۸، ۱۳۷۶؛ نقل از تفسير الميزان، چاپ چهارم، ص۱۳۶.
  7. مرتضي، سيد ضياء، درآمدي بر شناخت مسايل زنان، قم، دفتر تبليغات حوزه علميه، ماهنمامه پيام زن، ش ۶۸، ۱۳۷۶، نقل از من لا يحضر الفقيه، چاپ سوم، ص۳۸۰.