جایگاه روحانیت در اسلام و در میان مسلمین از نظر شهید بهشتی

نسخهٔ تاریخ ‏۱۵ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۱۸ توسط Shamloo (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{در دست ویرایش|کاربر=Shamloo}} {{شروع متن}} {{سوال}} علت انتشار کتاب بحثی درباره مرجعیت و روحانیت در سال ۱۳۴۱ش چه بوده است؟ {{پایان سوال}} {{پاسخ}} {{درگاه|حوزه و روحانیت}} سید محمد بهشتى در مقاله خود، ضمن توضیح سازمان روحانیت در سایر ادیان، این سؤال اساسى...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
سؤال

علت انتشار کتاب بحثی درباره مرجعیت و روحانیت در سال ۱۳۴۱ش چه بوده است؟

درگاه‌ها
حوزه-و-روحانیت.png


سید محمد بهشتى در مقاله خود، ضمن توضیح سازمان روحانیت در سایر ادیان، این سؤال اساسى را مطرح مى‌کند که آیا اسلام طبقه روحانیت دارد که طبقه‌ای اختصاصی است و نگهبانى از دین وظیفه اختصاصى آنهاست و براى انجام آن مزایاى مالى و غیرمالى خاص مقرر شده است. پاسخ بهشتى به این سؤال منفى است؛ زیرا در اسلام کسب علم و معارف در انحصار طبقه خاصى نیست و براى روحانیت هیچ‌گونه امتیاز طبقاتى مقرر نشده است. از نظر او در اسلام سمت خاصی به نام روحانیت، نظیر آنچه در ادیان دیگر است، وجود ندارد. بهشتى با طرح وجوب کفایى تحقیق در رشته‌هاى مختلف علوم دینی در شرایط غیبت، ضرورت وجود روحانیت را اثبات می‌کند.

او در ادامه از روحانیت شکل گرفته در تاریخ مسلمانان انتقاد شدیدى کرده و از روحانیت منزه و پاک که در هر دوره اى نیز وجود داشته تمجید و دفاع مى کند و تإکید مى نماید که در عصر ما نیز باید روحانیان واقعى از کسانى که صرفا لباس روحانیت دارند باز شناخته شوند.32 بهشتى از این که در دوره کنونى صرفا لباس, علامت روحانیت شده ناراضى است33 و معتقد است ساختار اجتماعى ما نیز عملا به نحوى رفتار مى کند که فرصت سوء استفاده از لباس روحانیت را فراهم مىآورد.34

وى حساسیت زیادى به بهره گیرى از لباس روحانیت در شرایط جامعه ایران از خود نشان مى دهد و توضیح مى دهد که انتخاب چنین پوسشى عادتى بیش نبوده و هیچ گاه نباید بیش از آنچه است تلقى شود.35 او در نتیجه گیرى مقاله خود چهار نکته را به شرح ذیل مورد توجه قرار مى دهد:

1 - برطبق تعالیم اسلام, روحانیت جنبه سمت و مقامى ندارد که در سایه آن روحانیون امتیازات مادى کسب کنند یا حرفه اى نظیر حرفه هاى دیگر که یک دسته آن را پیشه و وسیله امرار معاش خود قرار دهند. روحانیت اسلام به معناى آراسته بودن به فضیلت علم و تقوا و مجهز بودن براى انجام یک سلسله وظایف اجتماعى دینى و واجبات کفایى است بىآن که علم و تقوا سرمایه دنیاطلبى گردد.

2 - باید اعتراف کرد که روحانیت در میان مسلمانان عملا دچار انحرافاتى شده و به رنگ و شکل خاصى درآمده و آلودگى ها و نواقصى در آن راه یافته است که مورد قبول اسلام نیست, ولى در عین حال باید انصاف داد که روحانیت رایج میان اکثریت مسلمانان هرگز به اندازه دستگاه روحانیت بسیارى از ادیان و مذاهب دیگر دچار انحطاط و فساد و امتیازطلبى هاى طبقاتى نشده است.

3 - براى مردم مسلمان در هر عصر وسیله باز شناختن نیک از بد و درست از نادرست فراهم بوده و دانشمندان بزرگ و پرهیزکار منزه از این آلودگى ها در گوشه و کنار مى زیسته اند. به علاوه مراجعه ساده به کتاب ها و حتى رساله هاى عملى که براى استفاده عموم نوشته مى شود مى تواند به مقدار زیادى راهنماى مردم در این مورد باشد; به این ترتیب فسادى که در روحانیت مسلمانان راه یافته, همیشه به عنوان فساد شناخته شده و عناصر فاسدى که در این دستگاه راه یافته اند هرگز نتوانسته اند آیات و روایاتى را که مشت آنها را باز مى کند از دسترس مردم بیرون ببرند یا تحریف کنند یا زبان و قلم دانشمندان منزهى را که با این فساد مبارزه مى کرده اند, از کار انداخته, راه را براى سلطه طبقاتى خود کاملا هموار سازند.

4 - بى اطلاعى, بى توجهى و سهل انگارى توده مسلمانان و اوهام و پندارهاى بى اساس که بر فکر و عمل آنان مسلط بوده, مشکل اساسى عصر ما در امر روحانیت و امور مشابه آنهاست.36

بهشتى ضمن اذعان به نا به سامانى هاى موجود در سازمان روحانیت, اضافه مى کند که در شرایط حاضر براى فهم صحیح دین و بارور کردن و تبلیغ اسلام, نیازمندىهاى متعددى وجود دارد که باید براى رفع آن اقدام کرد. این نیازمندىها براى مواجه شدن با مقتضیات موجود از دیدگاه وى بدین شرح است: 1 - اجتهاد در فقه و علوم وابسته به آن براى فتوا و مرجعیت تقلید; 2 - تحقیق و اجتهاد در مسائل دیگر اسلامى مربوط به اصول عقاید, اخلاق, تاریخ و تفسیر و نظایر اینها; 3 - تدریس علوم مذکور در درجات مختلف ابتدایى (مقدمات), متوسطه (سطح) و عالى (خارج) براى خواستاران این علوم.37

وى در پایان بر مراقبت هاى عمومى بر جریان امور اجتماعى, مذهبى و امر به معروف و نهى از منکر تإکید مى ورزد.38

منابع