تلاش امام علی(ع) برای بازگرداندن خلافت: تفاوت میان نسخه‌ها

(بارگزاری اولیه)
 
(تکمیل و بارگزاری)
خط ۷: خط ۷:
}}
}}
{{سوال}}
{{سوال}}
آيا عدم اهتمام علی(ع) پس از پيامبر صلی الله عليه و آله در بدست آوردن آنچه به ايشان سپرده شده بود، غفلت ورزيدن در انجام واجبي كه ترك آن روا نيست به حساب نمي آيد؟ اگر بگوييد او بر انجام اين كار ناتوان بود چرا عذر خود را آشكار نكرد؟
آيا عدم اهتمام علی(ع) پس از پيامبر صلی الله عليه و آله در بدست آوردن آنچه به ايشان سپرده شده بود، غفلت ورزيدن در انجام واجب به حساب نمي آيد؟ اگر بگوييد او بر انجام اين كار ناتوان بود چرا عذر خود را آشكار نكرد؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
رفتار سياسي امام(ع) در دوران سخت و طاقت فرساي حكومت ۲۵ ساله خلفاء همه جا نشان از هوشياري و تقواي الهي دارد. هر چند برخي از مخالفان اسلام از جمله ابوسفيان در صدد برآمدند تا از شرايط بوجود آمده بهره جسته و كينه خود را از اسلام و مسلمين باز ستانند، ولي امام دست ردّ بر سينه آنها زد.<ref>ر.ك: مفيد، الارشاد، مؤسسه آل بيت(ع) ، داراحياء التراث، ۱۴۱۳، هـ ، ج۱، ص۱۹۰؛ بلاذري، انساب الاشراف، دارالفكر، بيروت، ۱۴۱۷هـ، ج۲، ص۲۷۱.</ref> امام به دليل رعايت حفظ وحدت مسلمين و جلوگيري از تزلزل عقيدتي تازه مسلمانها، راه سكوت بلكه مدارا با خلفاء را در پيش گرفت، تا آنجا كه گمان شد امام(ع) از عمل آنها راضي است.<ref>لبيب بيضون، تصنيف نهج البلاغه، مركز النشر مكتب الاعلام الاسلامي، چاپ دوم، ۱۴۰۸، ج۱، ص۳۲۵.</ref> سكوت امام نه از سر ترس و عافيت طلبي بود كه همه مي دانستند انس وي به مرگ بيش از علاقه نوزاد به پستان مادر است.<ref>نهج البلاغه، خطبه ۵.</ref> بلكه از آن رو بود كه قيام و شهادت در آن شرايط خاص، تنها به زيان اسلام بود امام در دفاع از روش خردمندانه اش مي گويد:  
رفتار سیاسی [[امام علی(ع)]] در دوران خلفای سه گانه، به دلیل رعایت حفظ وحدت مسلمین و جلوگیری از تزلزل عقیدتی آن ها بوده است. با این وجود در جهات مختلفی امیر المؤمنین(ع) تلاش هایی را برای بازگرداند امر خلافت انجام دادند. مواردی که در اعتراض حضرت می توان بیان کرد، می توان به بیان دلایل برتری امام علی(ع) که خود حضرت سه استدلال را برای این موضوع بیان کرده است، اول وصیت و نص [[رسول خدا]]، تنها شایستگی ایشان برای جامه خلافت، روابط نزدیک نسبی و روحی با رسول خدا، و یا انتقاد از عملکرد خلفاء اشاره کرد. خودداری از بیعت اختیاری با [[ابوبکر]] و تلاش برای قیام علیه خلیفه نیز از مواردی است که در بعد عملی حضرت علی(ع) برای تلاش جهت بازگردان امر خلافت بعد از پیامبر قابل ذکر می باشد.
 
==رفتار سیاسی امام علی بعد از پیامبر(ص)==
رفتار سياسي امام علی(ع) در دوران سخت و طاقت فرساي حكومت ۲۵ ساله خلفاء همه جا نشان از هوشياري و تقواي الهي دارد. هر چند برخي از مخالفان اسلام از جمله [[ابوسفيان]] در صدد برآمدند تا از شرايط بوجود آمده بهره جسته و كينه خود را از [[اسلام]] و مسلمين بازستانند، ولي امام دست ردّ بر سينه آنها زد.<ref>ر.ك: مفيد، الارشاد، مؤسسه آل بيت(ع) ، داراحياء التراث، ۱۴۱۳، هـ ، ج۱، ص۱۹۰؛ بلاذري، انساب الاشراف، دارالفكر، بيروت، ۱۴۱۷هـ، ج۲، ص۲۷۱.</ref> امام به دليل رعايت حفظ وحدت مسلمين و جلوگيري از تزلزل عقيدتي تازه مسلمان ها، راه سكوت بلكه مدارا با خلفاء را در پيش گرفت، تا آنجا كه گمان شد امام(ع) از عمل آنها راضي است.<ref>لبيب بيضون، تصنيف نهج البلاغه، مركز النشر مكتب الاعلام الاسلامي، چاپ دوم، ۱۴۰۸، ج۱، ص۳۲۵.</ref> سكوت امام نه از سر ترس و عافيت طلبي بود، بلكه از آن رو بود كه قيام و شهادت در آن شرايط خاص، تنها به زيان اسلام بود امام در دفاع از روش خردمندانه اش مي گويد:  


ديدم صبر بر آن بهتر از تفرقه ميان مسلمين و ريختن خونشان است مردم تازه مسلمانند و دين مانند مشكي كه تكان داده مي شود، كوچكترين سستي آن را تباه مي كند و كوچكترين فردي آن را وارونه مي نمايد.<ref>ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، بيروت، داراحياء التراث العربي، چاپ دوم، ۱۳۸۵ هـ ، ج۱، ص۳۰۸.</ref>
ديدم صبر بر آن بهتر از تفرقه ميان مسلمين و ريختن خونشان است مردم تازه مسلمانند و دين مانند مشكي كه تكان داده مي شود، كوچكترين سستي آن را تباه مي كند و كوچكترين فردي آن را وارونه مي نمايد.<ref>ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، بيروت، داراحياء التراث العربي، چاپ دوم، ۱۳۸۵ هـ ، ج۱، ص۳۰۸.</ref>


==شیوه های امام علی در بیان اعتراض==
سياست سكوت و مداراي امام، مانع از آن نبود كه اعتراض خود را به صورتهاي گوناگون نشان دهد برخي از شيوه هاي امام در اين مبارزه عبارتند از:  
سياست سكوت و مداراي امام، مانع از آن نبود كه اعتراض خود را به صورتهاي گوناگون نشان دهد برخي از شيوه هاي امام در اين مبارزه عبارتند از:  
===بیان دلایل برتری خویش===
امام(ع) پس از آن كه برخي با ابوبكر در [[سقيفه بني ساعده]]، [[بيعت]] نموده و پس از آن بيعت عمومي خود با مردم را به انجام رساندند، به بيان حق مسلم خود درباره خلافت و نكوهش بيعت آنها پرداخت.<ref>مسعودي، مروج الذهب، بيروت، دارالمعرفه، ۱۴۰۳، ج۲، ص۳۰۷.</ref> و فضايل خود را براي اَحق بودن نسبت به خلافت برشمرد.<ref>ابن قتييه، الامامه و السياسه، قم، انتشارات شريف الرضي، ۱۳۷۱ش، ج۱، ص۲۹.</ref> در [[نهج البلاغه]] درباره اولويت امام براي خلافت به سه اصل استدلال شده است: اوّل وصيت و نص رسول خدا (در خطبه شماره ۲)، دوّم شايستگي علي(ع) و اينكه جامه خلافت تنها زيبنده اندام اوست (در خطبه شماره ۳ معروف به شقشقيه) سوم روابط نزديك نسبي و روحي آن حضرت با رسول خدا(ص) (در خطبه ۱۹۵).<ref>ر.ك: مطهري، مرتضي، سيري در نهج البلاغه، صدرا، ص۱۴۶.</ref>


الف: بيان دلايل برتري خويش؛ امام(ع) پس از آن كه برخي با ابوبكر در سقيفه بني ساعده بيعت نموده و پس از آن بيعت عمومي خود با مردم را به انجام رساندند، به بيان حق مسلم خود درباره خلافت و نكوهش بيعت آنها پرداخت.<ref>مسعودي، مروج الذهب، بيروت، دارالمعرفه، ۱۴۰۳، ج۲، ص۳۰۷.</ref> و فضايل خود را براي اَحق بودن نسبت به خلافت برشمرد.<ref>ابن قتييه، الامامه و السياسه، قم، انتشارات شريف الرضي، ۱۳۷۱ش، ج۱، ص۲۹.</ref> در نهج البلاغه درباره اولويت امام براي خلافت به سه اصل استدلال شده است: اوّل وصيت و نص رسول خدا (در خطبه شماره ۲)، دوّم شايستگي علي(ع) و اينكه جامه خلافت تنها زيبنده اندام اوست (در خطبه شماره ۳ معروف به شقشقيه) سوم روابط نزديك نسبي و روحي آن حضرت با رسول خدا(ص) (در خطبه ۱۹۵).<ref>ر.ك: مطهري، مرتضي، سيري در نهج البلاغه، صدرا، ص۱۴۶.</ref>
===خودداري از بيعت===
 
امام پس از افشاگري نسبت به عدم صلاحيت ابوبكر براي خلافت، از بيعت با وي امتناع نمود. و در پاسخ [[عمر]] كه وي را تهديد به بيعت نمود، پاسخ داد: (از شتر خلافت)شيري را بدوش كه براي تو نيز سهمي از آن است، امروز براي ابوبكر خلافتش را محكم كن تا فردا به تو بازگرداند.<ref>الامامه و السياسه، ابن قتييه، ج۱، ص۲۹.</ref> بيشتر متفكران بر اين باورند كه بيعت اجباري امام با ابوبكر، پس از [[شهادت حضرت زهراء(س)]] بوده كه تقريباً شش ماه از زمان خلافت وي گذشته بوده است.<ref>همان، ص۳۱-۳۲؛ نيز مسعودي، مروج الذهب، ج۲، ص۳۰۸-۳۰۹، و ابن اثير، الكامل في التاريخ، چ ۲، ص۱۰ و ۱۴.</ref> امام در پاسخ نامه اي از [[معاويه]]، چگونگي بيعت تحميلي خود را شرح مي دهد: گفتي مرا چون شتري، بيني مهار كرده مي راندند تا بيعت كنم، به خدا كه خواستي نكوهش كني، ستودي، و رسوا سازي و خود را رسوا نمودي. مسلمان را چه نقصان كه مظلوم باشد و در دين خود بي گمان؟ يقينش استوار و از دو دلي به كنار.<ref>نهج البلاغه، نامه ۲۸.</ref>
ب: خودداري از بيعت داوطلبانه، امام پس از افشاگري نسبت به عدم صلاحيت ابوبكر براي خلافت، از بيعت با وي امتناع نمود. و در پاسخ عمر كه وي را تهديد به بيعت نمود، پاسخ داد: (از شتر خلافت)شيري را بدوش كه براي تو نيز سهمي از آن است، امروز براي ابوبكر خلافتش را محكم كن تا فردا به تو بازگرداند.<ref>الامامه و السياسه، ابن قتييه، ج۱، ص۲۹.</ref> بيشتر متفكران بر اين باورند كه بيعت اجباري امام با ابوبكر، پس از شهادت حضرت زهراء(س) بوده كه تقريباً شش ماه از زمان خلافت وي گذشته بوده است.<ref>همان، ص۳۱-۳۲؛ نيز مسعودي، مروج الذهب، ج۲، ص۳۰۸-۳۰۹، و ابن اثير، الكامل في التاريخ، چ ۲، ص۱۰ و ۱۴.</ref> امام در پاسخ نامه اي از معاويه، چگونگي بيعت تحميلي خود را شرح مي دهد: گفتي مرا چون شتري، بيني مهار كرده مي راندند تا بيعت كنم، به خدا كه خواستي نكوهش كني، ستودي، و رسوا سازي و خود را رسوا نمودي. مسلمان را چه نقصان كه مظلوم باشد و در دين خود بي گمان؟ يقينش استوار و از دو دلي به كنار؟<ref>نهج البلاغه، نامه ۲۸.</ref>


ج: انتقاد از عملكرد خلفاء، انتقادهاي امام از خلفاء به دو صورت كلي و مشخص بوده است. انتقاد مشخص از ابوبكر، در دو جمله خلاصه شده يكي اينكه ابوبكر با وجود شايستگي امام، لباس خلافت را بر تن نموده است. و ديگر اينكه چرا در همان حال كه خود را شايسته خلافت نمي دانسته، زمينه خلافت عمر را فراهم نموده است.<ref>همان، خطبه سوم، معروف به شقشقيه.</ref> در جاي ديگر از همين خطبه دو خصوصيت اخلاقي عمر را مورد انتقاد قرار مي دهد، يكي خشونت و سخت گيري عمر و ديگري اشتباه و پوزش طلبي وي.<ref>همان.</ref> درباره عثمان نيز مجموعاً شانزده بار از وي سخن به ميان آمده كه بيشتر آنها درباره حادثه قتل عثمان است.
===انتقاد از عملكرد خلفاء===
انتقادهاي امام از خلفاء به دو صورت كلي و مشخص بوده است. انتقاد مشخص از ابوبكر، در دو جمله خلاصه شده يكي اينكه ابوبكر با وجود شايستگي امام، لباس خلافت را بر تن نموده است. و ديگر اينكه چرا در همان حال كه خود را شايسته خلافت نمي دانسته، زمينه خلافت عمر را فراهم نموده است.<ref>نهج البلاغه، خطبه سوم، معروف به شقشقيه.</ref> در جاي ديگر از همين خطبه دو خصوصيت اخلاقي عمر را مورد انتقاد قرار مي دهد، يكي خشونت و سخت گيري عمر و ديگري اشتباه و پوزش طلبي وي.<ref>نهج البلاغه، خطبه سوم، معروف به شقشقيه.</ref> درباره عثمان نيز مجموعاً شانزده بار از وي سخن به ميان آمده كه بيشتر آنها درباره [[حادثه قتل عثمان]] است.


د: اتمام حجت با انصار و مهاجرين، امام جهت بازگرداندن خلافت به مسير اصلي و احقاق حق خود، با بهره گيري از شخصيت والاي حضرت زهرا شبانه به در خانه مهاجران و انصار رفته و پس از جلب نظرشان، از آنها مي خواست تا سرهاي خود را به نشانه بيعت و از جان گذشتگي تراشيده و سحر گاهان آمادگي خود را آشكار نمايند، امّا جز چند نفر انگشت شمار، كسي به پيمان خود وفا نكرد.<ref>ر.ك: كتاب سليم بن قيس هلالي، تحقيق موسوي، مؤسسه البعثه، ۱۴۰۷ هـ ، و اين واقعه با اندكي تفاوت در تاريخ يعقوبي، ج۲، ص۱۱ و ابن قتييه، الامامه و السياسه، ج۱، ص۱۲، آورده است.</ref>
===اقدام عملی جهت بازگرداندن خلافت===
امام جهت بازگرداندن خلافت به مسير اصلي و احقاق حق خود، با بهره گيري از شخصيت والاي [[حضرت زهرا(س)]] شبانه به در خانه [[مهاجران]] و [[انصار]] رفته و پس از جلب نظرشان، از آنها مي خواست تا سرهاي خود را به نشانه بيعت و از جان گذشتگي تراشيده و سحر گاهان آمادگي خود را آشكار نمايند، امّا جز چند نفر انگشت شمار، كسي به پيمان خود وفا نكرد.<ref>ر.ك: كتاب سليم بن قيس هلالي، تحقيق موسوي، مؤسسه البعثه، ۱۴۰۷ هـ ، و اين واقعه با اندكي تفاوت در تاريخ يعقوبي، ج۲، ص۱۱ و ابن قتييه، الامامه و السياسه، ج۱، ص۱۲، آورده است.</ref>
{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}
{{مطالعه بیشتر}}
{{مطالعه بیشتر}}
خط ۳۶: خط ۴۳:


{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =  
  | شناسه = شد
  | تیترها =  
  | تیترها = شد
  | ویرایش =  
  | ویرایش = شد
  | لینک‌دهی =  
  | لینک‌دهی = شد
  | ناوبری =  
  | ناوبری =  
  | نمایه =  
  | نمایه =  
  | تغییر مسیر =  
  | تغییر مسیر = شد
  | بازبینی =  
  | بازبینی =  
  | تکمیل =  
  | تکمیل =  
  | اولویت =  
  | اولویت = ب
  | کیفیت =  
  | کیفیت = ب
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ ‏۲۲ اکتبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۴:۲۹

سؤال

آيا عدم اهتمام علی(ع) پس از پيامبر صلی الله عليه و آله در بدست آوردن آنچه به ايشان سپرده شده بود، غفلت ورزيدن در انجام واجب به حساب نمي آيد؟ اگر بگوييد او بر انجام اين كار ناتوان بود چرا عذر خود را آشكار نكرد؟

رفتار سیاسی امام علی(ع) در دوران خلفای سه گانه، به دلیل رعایت حفظ وحدت مسلمین و جلوگیری از تزلزل عقیدتی آن ها بوده است. با این وجود در جهات مختلفی امیر المؤمنین(ع) تلاش هایی را برای بازگرداند امر خلافت انجام دادند. مواردی که در اعتراض حضرت می توان بیان کرد، می توان به بیان دلایل برتری امام علی(ع) که خود حضرت سه استدلال را برای این موضوع بیان کرده است، اول وصیت و نص رسول خدا، تنها شایستگی ایشان برای جامه خلافت، روابط نزدیک نسبی و روحی با رسول خدا، و یا انتقاد از عملکرد خلفاء اشاره کرد. خودداری از بیعت اختیاری با ابوبکر و تلاش برای قیام علیه خلیفه نیز از مواردی است که در بعد عملی حضرت علی(ع) برای تلاش جهت بازگردان امر خلافت بعد از پیامبر قابل ذکر می باشد.

رفتار سیاسی امام علی بعد از پیامبر(ص)

رفتار سياسي امام علی(ع) در دوران سخت و طاقت فرساي حكومت ۲۵ ساله خلفاء همه جا نشان از هوشياري و تقواي الهي دارد. هر چند برخي از مخالفان اسلام از جمله ابوسفيان در صدد برآمدند تا از شرايط بوجود آمده بهره جسته و كينه خود را از اسلام و مسلمين بازستانند، ولي امام دست ردّ بر سينه آنها زد.[۱] امام به دليل رعايت حفظ وحدت مسلمين و جلوگيري از تزلزل عقيدتي تازه مسلمان ها، راه سكوت بلكه مدارا با خلفاء را در پيش گرفت، تا آنجا كه گمان شد امام(ع) از عمل آنها راضي است.[۲] سكوت امام نه از سر ترس و عافيت طلبي بود، بلكه از آن رو بود كه قيام و شهادت در آن شرايط خاص، تنها به زيان اسلام بود امام در دفاع از روش خردمندانه اش مي گويد:

ديدم صبر بر آن بهتر از تفرقه ميان مسلمين و ريختن خونشان است مردم تازه مسلمانند و دين مانند مشكي كه تكان داده مي شود، كوچكترين سستي آن را تباه مي كند و كوچكترين فردي آن را وارونه مي نمايد.[۳]

شیوه های امام علی در بیان اعتراض

سياست سكوت و مداراي امام، مانع از آن نبود كه اعتراض خود را به صورتهاي گوناگون نشان دهد برخي از شيوه هاي امام در اين مبارزه عبارتند از:

بیان دلایل برتری خویش

امام(ع) پس از آن كه برخي با ابوبكر در سقيفه بني ساعده، بيعت نموده و پس از آن بيعت عمومي خود با مردم را به انجام رساندند، به بيان حق مسلم خود درباره خلافت و نكوهش بيعت آنها پرداخت.[۴] و فضايل خود را براي اَحق بودن نسبت به خلافت برشمرد.[۵] در نهج البلاغه درباره اولويت امام براي خلافت به سه اصل استدلال شده است: اوّل وصيت و نص رسول خدا (در خطبه شماره ۲)، دوّم شايستگي علي(ع) و اينكه جامه خلافت تنها زيبنده اندام اوست (در خطبه شماره ۳ معروف به شقشقيه) سوم روابط نزديك نسبي و روحي آن حضرت با رسول خدا(ص) (در خطبه ۱۹۵).[۶]

خودداري از بيعت

امام پس از افشاگري نسبت به عدم صلاحيت ابوبكر براي خلافت، از بيعت با وي امتناع نمود. و در پاسخ عمر كه وي را تهديد به بيعت نمود، پاسخ داد: (از شتر خلافت)شيري را بدوش كه براي تو نيز سهمي از آن است، امروز براي ابوبكر خلافتش را محكم كن تا فردا به تو بازگرداند.[۷] بيشتر متفكران بر اين باورند كه بيعت اجباري امام با ابوبكر، پس از شهادت حضرت زهراء(س) بوده كه تقريباً شش ماه از زمان خلافت وي گذشته بوده است.[۸] امام در پاسخ نامه اي از معاويه، چگونگي بيعت تحميلي خود را شرح مي دهد: گفتي مرا چون شتري، بيني مهار كرده مي راندند تا بيعت كنم، به خدا كه خواستي نكوهش كني، ستودي، و رسوا سازي و خود را رسوا نمودي. مسلمان را چه نقصان كه مظلوم باشد و در دين خود بي گمان؟ يقينش استوار و از دو دلي به كنار.[۹]

انتقاد از عملكرد خلفاء

انتقادهاي امام از خلفاء به دو صورت كلي و مشخص بوده است. انتقاد مشخص از ابوبكر، در دو جمله خلاصه شده يكي اينكه ابوبكر با وجود شايستگي امام، لباس خلافت را بر تن نموده است. و ديگر اينكه چرا در همان حال كه خود را شايسته خلافت نمي دانسته، زمينه خلافت عمر را فراهم نموده است.[۱۰] در جاي ديگر از همين خطبه دو خصوصيت اخلاقي عمر را مورد انتقاد قرار مي دهد، يكي خشونت و سخت گيري عمر و ديگري اشتباه و پوزش طلبي وي.[۱۱] درباره عثمان نيز مجموعاً شانزده بار از وي سخن به ميان آمده كه بيشتر آنها درباره حادثه قتل عثمان است.

اقدام عملی جهت بازگرداندن خلافت

امام جهت بازگرداندن خلافت به مسير اصلي و احقاق حق خود، با بهره گيري از شخصيت والاي حضرت زهرا(س) شبانه به در خانه مهاجران و انصار رفته و پس از جلب نظرشان، از آنها مي خواست تا سرهاي خود را به نشانه بيعت و از جان گذشتگي تراشيده و سحر گاهان آمادگي خود را آشكار نمايند، امّا جز چند نفر انگشت شمار، كسي به پيمان خود وفا نكرد.[۱۲]


مطالعه بيشتر

۱. سيري در نهج البلاغه، استاد شهيد مرتضي مطهري.

۲. تلخيص الشافي، شيخ طوسي، ج۳.


منابع

  1. ر.ك: مفيد، الارشاد، مؤسسه آل بيت(ع) ، داراحياء التراث، ۱۴۱۳، هـ ، ج۱، ص۱۹۰؛ بلاذري، انساب الاشراف، دارالفكر، بيروت، ۱۴۱۷هـ، ج۲، ص۲۷۱.
  2. لبيب بيضون، تصنيف نهج البلاغه، مركز النشر مكتب الاعلام الاسلامي، چاپ دوم، ۱۴۰۸، ج۱، ص۳۲۵.
  3. ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، بيروت، داراحياء التراث العربي، چاپ دوم، ۱۳۸۵ هـ ، ج۱، ص۳۰۸.
  4. مسعودي، مروج الذهب، بيروت، دارالمعرفه، ۱۴۰۳، ج۲، ص۳۰۷.
  5. ابن قتييه، الامامه و السياسه، قم، انتشارات شريف الرضي، ۱۳۷۱ش، ج۱، ص۲۹.
  6. ر.ك: مطهري، مرتضي، سيري در نهج البلاغه، صدرا، ص۱۴۶.
  7. الامامه و السياسه، ابن قتييه، ج۱، ص۲۹.
  8. همان، ص۳۱-۳۲؛ نيز مسعودي، مروج الذهب، ج۲، ص۳۰۸-۳۰۹، و ابن اثير، الكامل في التاريخ، چ ۲، ص۱۰ و ۱۴.
  9. نهج البلاغه، نامه ۲۸.
  10. نهج البلاغه، خطبه سوم، معروف به شقشقيه.
  11. نهج البلاغه، خطبه سوم، معروف به شقشقيه.
  12. ر.ك: كتاب سليم بن قيس هلالي، تحقيق موسوي، مؤسسه البعثه، ۱۴۰۷ هـ ، و اين واقعه با اندكي تفاوت در تاريخ يعقوبي، ج۲، ص۱۱ و ابن قتييه، الامامه و السياسه، ج۱، ص۱۲، آورده است.