تأویل قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
Article-dot.png
از ویکی پاسخ
(ابرابزار)
خط ۸: خط ۸:
معنای تفسیر:
معنای تفسیر:


درباره تعريف اصطلاحي تفسير، بين مفسران و دانشمندان علوم قرآني اختلاف نظر وجود دارد که در جای خود به صورت مفصل به آنها پرداخته شده است.<ref>معرفت، محمد هادي، التفسير و المفسرون في ثوبه الغشيب؛ خويي، سيد ابوالقاسم، البيان في تفسير القرآن؛ طباطبايي، سيد محمد حسين، الميزان في تفسير القرآن، ج۱، مقدمه؛ مصباح يزدي، محمد تقي، قرآن شناسي، قم، مؤسسه امام خميني (ره)، ج۲؛ رجبي، محمود، روش شناسي تفسير قرآن، قم، پژوهشكده حوزه و دانشگاه،.</ref> در اين ميان برخي از پژوهشگران با بررسي تعاريف موجود، تعريفي برگزيده از تفسير را ارائه نموده‌اند؛ مثلاً در كتاب "مباني تفسير روايي" چنين آمده است: «تفسير، علمي است كه متكفل كشف و بيان مراد جدي خداوند از الفاظ قرآن است».<ref>فاكر ميبدي، محمد، مباني تفسير روايي، قم، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، ۱۳۹۳، چاپ اول، ص۳۷.</ref> به عنوان نمونه، "اولي الأمر" در آيه ۵۹ سوره نساء كه مي‌فرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم»، نياز به تفسير دارد و باید روشن و مشخص شود كه مصداق "اولي الأمر" چه افرادی هستند. از اين رو، جابر بن عبدالله انصاري از رسول الله (صلّي الله عليه و آله) چنين پرسش مي‌نمايد: «يَا رَسُولَ‏ اللَّهِ‏ عَرَفْنَا اللَّهَ‏ وَ رَسُولَهُ‏ فَمَنْ‏ أُولُو الْأَمْرِ الَّذِينَ‏ قَرَنَ‏ اللَّهُ‏ طَاعَتَهُمْ‏ بِطَاعَتِك»‏؟ «اي رسول الله (صلّي الله عليه و آله)، الله و رسولش را مي‌شناسيم، پس اولي الأمر چه كساني هستند كه خداوند اطاعتشان را به اطاعت خود همراه نموده است؟ پيامبر اكرم (صلّي الله عليه و آله) در پاسخ چنين فرمودند: «هُمْ خُلَفَائِي يَا جَابِرُ وَ أَئِمَّه الْمُسْلِمِينَ بَعْدِي»؛‏ «اي جابر آنان جانشينان من و امامان مسلمانان پس از من هستند. سپس حضرت نام دوازده امام را براي جابر ذكر نمودند».<ref>مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق، چاپ دوم، ج‏۳۶، ص۲۵۰.</ref>
درباره تعریف اصطلاحی تفسیر، بین مفسران و دانشمندان علوم قرآنی اختلاف نظر وجود دارد که در جای خود به صورت مفصل به آنها پرداخته شده است.<ref>معرفت، محمد هادی، التفسیر و المفسرون فی ثوبه الغشیب؛ خویی، سید ابوالقاسم، البیان فی تفسیر القرآن؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، مقدمه؛ مصباح یزدی، محمد تقی، قرآن‌شناسی، قم، مؤسسه امام خمینی (ره)، ج۲؛ رجبی، محمود، روش‌شناسی تفسیر قرآن، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه،</ref> در این میان برخی از پژوهشگران با بررسی تعاریف موجود، تعریفی برگزیده از تفسیر را ارائه نموده‌اند؛ مثلاً در کتاب «مبانی تفسیر روایی» چنین آمده است: «تفسیر، علمی است که متکفل کشف و بیان مراد جدی خداوند از الفاظ قرآن است».<ref>فاکر میبدی، محمد، مبانی تفسیر روایی، قم، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۹۳، چاپ اول، ص۳۷.</ref> به عنوان نمونه، «اولی الأمر» در آیه ۵۹ سوره نساء که می‌فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُم»، نیاز به تفسیر دارد و باید روشن و مشخص شود که مصداق «اولی الأمر» چه افرادی هستند. از این رو، جابر بن عبدالله انصاری از رسول الله (صلّی الله علیه و آله) چنین پرسش می‌نماید: «یَا رَسُولَ اللَّهِ عَرَفْنَا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَمَنْ أُولُو الْأَمْرِ الَّذِینَ قَرَنَ اللَّهُ طَاعَتَهُمْ بِطَاعَتِک» ‏؟ «ای رسول الله (صلّی الله علیه و آله)، الله و رسولش را می‌شناسیم، پس اولی الأمر چه کسانی هستند که خداوند اطاعتشان را به اطاعت خود همراه نموده است؟ پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) در پاسخ چنین فرمودند: «هُمْ خُلَفَائِی یَا جَابِرُ وَ أَئِمَّه الْمُسْلِمِینَ بَعْدِی» ؛‏ «ای جابر آنان جانشینان من و امامان مسلمانان پس از من هستند. سپس حضرت نام دوازده امام را برای جابر ذکر نمودند».<ref>مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق، چاپ دوم، ج‏۳۶، ص۲۵۰.</ref>


همچنين آياتي مثل «وَ أَقيمُوا الصَّلاه وَ آتُوا الزَّكاه»<ref>سوره بقره، آيه ۴۳.</ref>، نياز به تفسير دارد؛ لذا پيامبر (صلّي الله عليه و آله)، شيوه نماز خواندن و چگونگي زكات دادن را براي مردم بيان نمودند.
همچنین آیاتی مثل «وَ أَقیمُوا الصَّلاه وَ آتُوا الزَّکاه»،<ref>سوره بقره، آیه ۴۳.</ref> نیاز به تفسیر دارد؛ لذا پیامبر (صلّی الله علیه و آله)، شیوه نماز خواندن و چگونگی زکات دادن را برای مردم بیان نمودند.


شايان ذكر است كه برای روشن ساختن مفهوم آيات قرآن و واضح كردن منظور پروردگار، نبايد به مدارك ظنى و غير قابل اطمينان، استناد نمود، بلكه بايد به دلايلى تكيه كرد كه عقلاً و يا شرعاً حجيت و اعتبار آن ثابت و مسلّم است‏.<ref>خويي، سيد ابوالقاسم‌، بيان درمسائل قرآن، ترجمه: محمد صادق نجمي، ص۵۲۶.</ref> از اين رو، در تفسير قرآن، بهره‌گيري از روايات اهل بيت (ع)، به عنوان مفسّران قرآن، انكار ناپذير است و بدون در نظر گرفتن روايات، مراد خداوند كشف نمي‌شود و بيشتر مطالبي كه در تفاسير قرآن كريم آمده است، و مفسّران به ذكر آنها پرداخته‌اند، از مقوله تفسير نيست، بلكه جزو مقدمات و مقارنات تفسير است؛ از قبيل بحث‌ها و تحقيقات لغوي، رموز بلاغي، صنايع لفظي، استعارات و كنايات، امثال، حكايات، قصص پيشينيان، شأن نزول آيات، قرائت‌ها، و مانند آن. نام اين گونه مطالب را بايد "مبادي تفسير" گذاشت.<ref>نشريه آفاق نور، سال چهارم، قم، ۱۳۸۷، شماره اول، ج۱، ص۳۳.</ref> از اين رو، در مواردي كه روایتی از معصوم (عليه السلام) در تفسير آيه وجود ندارد، فهم مفسِّر است و نمي‌توان به قطع بيان نمود كه مراد خداوند همين است. البته اين بدان معني نيست كه چنين فهمي فايده‌اي ندارد، بلكه چنين فهم‌هايي در راستاي تدبّر در قرآن قرار دارد، ولي اين فهم و تدبّر بايد با در نظر گرفتن آيات ديگر، روايات، تاريخ و عقايد باشد؛ چه اين كه در مواردي، فهمي از آيات با عنوان تفسير آيه در كتب تفسيري وجود دارد، حال آن كه با موارد پيش گفته سازگاري ندارد. بنا بر اين، چنين تفسيري ناصواب بوده و تفسير به رأي است كه بسيار مورد نكوهش قرار گرفته است. امام با قر (عليه السلام) فرمودند: «لَيْسَ شَيْ‏ءٌ أَبْعَدَ مِنْ عُقُولِ الرِّجَالِ مِنْ تَفْسِيرِ الْقُرْآنِ إِنَّ الْآيَه يَكُونُ أَوَّلُهَا فِي شَيْ‏ءٍ وَ آخِرُهَا فِي شَيْ‏ءٍ‏<ref>برقى، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، قم، دار الكتب الإسلاميه، ۱۳۷۱ ق، چاپ دوم، ج‏۲، ص۳۰۰، ح ۵.</ref>‏<ref>برقى، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، قم، دار الكتب الإسلاميه، ۱۳۷۱ ق، چاپ دوم، ج‏۲، ص۳۰۰، ح ۵.همان.برقى، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، ج‏۲، ص۳۰۰، ح ۵.</ref>؛ هيچ چيزي به مانند تفسسير قرآن، دورتر از عقل انسان نيست، همانا اول آيه‌اي درباره چيزي است و آخر آن نيز درباره چيزي ديگر».
شایان ذکر است که برای روشن ساختن مفهوم آیات قرآن و واضح کردن منظور پروردگار، نباید به مدارک ظنی و غیرقابل اطمینان، استناد نمود، بلکه باید به دلایلی تکیه کرد که عقلاً یا شرعاً حجیت و اعتبار آن ثابت و مسلّم است‏.<ref>خویی، سید ابوالقاسم، بیان درمسائل قرآن، ترجمه: محمد صادق نجمی، ص۵۲۶.</ref> از این رو، در تفسیر قرآن، بهره‌گیری از روایات اهل بیت(ع)، به عنوان مفسّران قرآن، انکار ناپذیر است و بدون در نظر گرفتن روایات، مراد خداوند کشف نمی‌شود و بیشتر مطالبی که در تفاسیر قرآن کریم آمده است، و مفسّران به ذکر آنها پرداخته‌اند، از مقوله تفسیر نیست، بلکه جزو مقدمات و مقارنات تفسیر است؛ از قبیل بحث‌ها و تحقیقات لغوی، رموز بلاغی، صنایع لفظی، استعارات و کنایات، امثال، حکایات، قصص پیشینیان، شأن نزول آیات، قرائت‌ها، و مانند آن. نام این گونه مطالب را باید «مبادی تفسیر» گذاشت.<ref>نشریه آفاق نور، سال چهارم، قم، ۱۳۸۷، شماره اول، ج۱، ص۳۳.</ref> از این رو، در مواردی که روایتی از معصوم (علیه السلام) در تفسیر آیه وجود ندارد، فهم مفسِّر است و نمی‌توان به قطع بیان نمود که مراد خداوند همین است. البته این بدان معنی نیست که چنین فهمی فایده‌ای ندارد، بلکه چنین فهم‌هایی در راستای تدبّر در قرآن قرار دارد، ولی این فهم و تدبّر باید با در نظر گرفتن آیات دیگر، روایات، تاریخ و عقاید باشد؛ چه این که در مواردی، فهمی از آیات با عنوان تفسیر آیه در کتب تفسیری وجود دارد، حال آن که با موارد پیش گفته سازگاری ندارد. بنا بر این، چنین تفسیری ناصواب بوده و تفسیر به رأی است که بسیار مورد نکوهش قرار گرفته است. امام با قر (علیه السلام) فرمودند: «لَیْسَ شَیْءٌ أَبْعَدَ مِنْ عُقُولِ الرِّجَالِ مِنْ تَفْسِیرِ الْقُرْآنِ إِنَّ الْآیَه یَکُونُ أَوَّلُهَا فِی شَیْءٍ وَ آخِرُهَا فِی شَیْءٍ‏<ref>برقی، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، قم، دار الکتب الإسلامیه، ۱۳۷۱ ق، چاپ دوم، ج‏۲، ص۳۰۰، ح ۵.</ref>‏<ref>برقی، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، قم، دار الکتب الإسلامیه، ۱۳۷۱ ق، چاپ دوم، ج‏۲، ص۳۰۰، ح ۵. همان. برقی، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، ج‏۲، ص۳۰۰، ح ۵.</ref>؛ هیچ چیزی به مانند تفسسیر قرآن، دورتر از عقل انسان نیست، همانا اول آیه‌ای درباره چیزی است و آخر آن نیز درباره چیزی دیگر».


به نظر مي‌رسد اين روايت به اين معنا باشد كه تفسير قرآن به معناي دانستن تفسير "تمام آيات" و حتي تفسير "يك آيه به تمامه"، از عهده عقل بشر، جز اهل بيت (ع)، خارج است و مفسِّران تا اندازه‌اي مي‌توانند به تفسير قرآن دست يابند و كتاب تفسير زماني به معناي واقعي تفسير است كه از روايات بهره‌مند باشد، در غير اين صورت صرفاً فهم مفسِّر است كه در مواقعي به تفسير آيه دست يافته است.
به نظر می‌رسد این روایت به این معنا باشد که تفسیر قرآن به معنای دانستن تفسیر «تمام آیات» و حتی تفسیر «یک آیه به تمامه»، از عهده عقل بشر، جز اهل بیت(ع)، خارج است و مفسِّران تا اندازه‌ای می‌توانند به تفسیر قرآن دست یابند و کتاب تفسیر زمانی به معنای واقعی تفسیر است که از روایات بهره‌مند باشد، در غیر این صورت صرفاً فهم مفسِّر است که در مواقعی به تفسیر آیه دست یافته است.


معناي تأويل
معنای تأویل


== مفهوم‌شناسی ==
== مفهوم‌شناسی ==
تأویل در روایات به «مفهوم باطنی قرآن» معنا شده است. در روایتی امام باقر(ع)، ظاهر قرآن را تنزیل و باطن آن را تأویل دانسته است.<ref>مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق، چاپ دوم، ج‏همان، مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج۸۹، ص۹۷، ح ۶۴.</ref> بر اساس روایات، قرآن افزون بر معنای ظاهر، معنای باطنی نیز دارد.<ref>مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق، چاپ دوم، مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، پیشین، ج۳۳، ص۱۵۵.</ref> در اصطلاح علوم قرآني، معنای باطنی به مواردي گفته می‌شود كه ظاهر الفاظ آيات، دلالتي بر آن ندارد و از دسترس عموم مردم به دور است.<ref>مصباح يزدي، محمد تقي، قرآن شناسي، قم، مؤسسه امام خميني (ره)، ۱۳۸۶، چاپ اول، ج۲، ص۲۶۱.</ref>  
تأویل در روایات به «مفهوم باطنی قرآن» معنا شده است. در روایتی امام باقر(ع)، ظاهر قرآن را تنزیل و باطن آن را تأویل دانسته است.<ref>مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق، چاپ دوم، ج‌همان، مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج۸۹، ص۹۷، ح ۶۴.</ref> بر اساس روایات، قرآن افزون بر معنای ظاهر، معنای باطنی نیز دارد.<ref>مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق، چاپ دوم، مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، پیشین، ج۳۳، ص۱۵۵.</ref> در اصطلاح علوم قرآنی، معنای باطنی به مواردی گفته می‌شود که ظاهر الفاظ آیات، دلالتی بر آن ندارد و از دسترس عموم مردم به دور است.<ref>مصباح یزدی، محمد تقی، قرآن‌شناسی، قم، مؤسسه امام خمینی (ره)، ۱۳۸۶، چاپ اول، ج۲، ص۲۶۱.</ref>


برای نمونه، ظاهر آیات ۵ و ۶ سوره قصص بیانگر اراده خدا در نابودی فوعون و پیروزی حضرت موسی(ع) و یاران او است. در برخی روایات، این آیات به پیامبر(ص)<ref>مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق، چاپ دوم، ج‏مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، پیشین، ج۵۳، ص۱۴۳، ح ۱۶۲.</ref> و اهل بیت(ع)<ref>مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق، چاپ دوم، ج‏۵۳همان، مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج۵۳، ص۲۶.</ref> تأویل شده است.
برای نمونه، ظاهر آیات ۵ و ۶ سوره قصص بیانگر اراده خدا در نابودی فوعون و پیروزی حضرت موسی(ع) و یاران او است. در برخی روایات، این آیات به پیامبر(ص)<ref>مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق، چاپ دوم، ج‌مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، پیشین، ج۵۳، ص۱۴۳، ح ۱۶۲.</ref> و اهل بیت(ع)<ref>مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق، چاپ دوم، ج‏۵۳همان، مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج۵۳، ص۲۶.</ref> تأویل شده است.


== عالمان به تأویل ==
== عالمان به تأویل ==
{{اصلی|عالمان به تأویل متشابهات}}
{{اصلی|عالمان به تأویل متشابهات}}
به عنوان نمونه آيه ۵ و ۶ سوره قصص كه مي‌فرمايد: «وَ نُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّه وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثين * وَ نُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ نُرِيَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما كانُوا يَحْذَرُون»؛ بيانگر اراده خداوند در نابودي فرعونيان و پيروزي حضرت موسي (عليه السلام) و يارانش است، بر اساس روايات متعدد، به پيامبر (صلّي الله عليه و آله) و اهل بيت (ع) به ويژه امام عصر ارواحنا فداه، تأويل شده است. پيامبر اكرم (صلّي الله عليه و آله) در روايتي به سلمان فرمودند: «وَ نَحْنُ تَأْوِيلُ هَذِهِ الْآيَه». نيز امام صادق (عليه السلام) در باره اين آيه به مُفَضَّل چنين فرمودند: «وَ اللَّهِ يَا مُفَضَّلُ إِنَ‏ تَنْزِيلَ‏ هَذِهِ‏ الْآيَه فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ تَأْوِيلَهَا فِينَا؛ به خدا قسم اي مفضل، ظاهر قرآن درباره بني اسرائيل است و تأويل آن درباره ما است».
به عنوان نمونه آیه ۵ و ۶ سوره قصص که می‌فرماید: «وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّه وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثین * وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما کانُوا یَحْذَرُون»؛ بیانگر اراده خداوند در نابودی فرعونیان و پیروزی حضرت موسی (علیه السلام) و یارانش است، بر اساس روایات متعدد، به پیامبر (صلّی الله علیه و آله) و اهل بیت(ع) به ویژه امام عصر ارواحنا فداه، تأویل شده است. پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) در روایتی به سلمان فرمودند: «وَ نَحْنُ تَأْوِیلُ هَذِهِ الْآیَه». نیز امام صادق (علیه السلام) درباره این آیه به مُفَضَّل چنین فرمودند: «وَ اللَّهِ یَا مُفَضَّلُ إِنَ تَنْزِیلَ هَذِهِ الْآیَه فِی بَنِی إِسْرَائِیلَ وَ تَأْوِیلَهَا فِینَا؛ به خدا قسم ای مفضل، ظاهر قرآن درباره بنی اسرائیل است و تأویل آن درباره ما است».


اين تأويل از ظاهر الفاظ دانسته نمي‌شود؛ لذا تنها اهل بيت (ع) اين را مي‌دانند؛ از اين رو قرآن کریم مي‌فرمايد: «ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ»؛ تأويل قرآن را جز خدا و راسخان در علم كسى نمي‌داند». امام صادق ((ع)) در این باره فرمودند: ««فَرَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله أَفْضَلُ‏ الرَّاسِخِينَ‏ فِي‏ الْعِلْمِ‏ قَدْ عَلَّمَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ جَمِيعَ مَا أَنْزَلَ عَلَيْهِ مِنَ التَّنْزِيلِ وَ التَّأْوِيلِ وَ مَا كَانَ اللَّهُ لِيُنْزِلَ عَلَيْهِ شَيْئاً لَمْ يُعَلِّمْهُ تَأْوِيلَهُ وَ أَوْصِيَاؤُهُ مِنْ بَعْدِهِ يَعْلَمُونَهُ كُلَّه‏؛ پيامبر خدا (صلّی الله علیه و آله) افضل و برترین راسخان در علم بود و تمام آنچه را خداوند از تنزيل و تأويل قرآن بر او نازل كرده بود، به او آموخت، خداوند هرگز چيزى بر او نازل نكرد كه تأويل آن را به او تعليم نكند و اوصياى پس از وى هم، تمام آن را مي دانند».<ref>كلينى، محمد، ‏الكافي، تهران، دار الكتب الإسلاميه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ ق‏، چاپ چهارم، ج۱، ص۲۱۳، ح ۲.</ref>  
این تأویل از ظاهر الفاظ دانسته نمی‌شود؛ لذا تنها اهل بیت(ع) این را می‌دانند؛ از این رو قرآن کریم می‌فرماید: «ما یَعْلَمُ تَأْویلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ»؛ تأویل قرآن را جز خدا و راسخان در علم کسی نمی‌داند». امام صادق «ع» در این باره فرمودند: « «فَرَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله أَفْضَلُ الرَّاسِخِینَ فِی الْعِلْمِ قَدْ عَلَّمَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ جَمِیعَ مَا أَنْزَلَ عَلَیْهِ مِنَ التَّنْزِیلِ وَ التَّأْوِیلِ وَ مَا کَانَ اللَّهُ لِیُنْزِلَ عَلَیْهِ شَیْئاً لَمْ یُعَلِّمْهُ تَأْوِیلَهُ وَ أَوْصِیَاؤُهُ مِنْ بَعْدِهِ یَعْلَمُونَهُ کُلَّه‏؛ پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله) افضل و برترین راسخان در علم بود و تمام آنچه را خداوند از تنزیل و تأویل قرآن بر او نازل کرده بود، به او آموخت، خداوند هرگز چیزی بر او نازل نکرد که تأویل آن را به او تعلیم نکند و اوصیای پس از وی هم، تمام آن را می‌دانند».<ref>کلینی، محمد، ‏الکافی، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ ق‏، چاپ چهارم، ج۱، ص۲۱۳، ح ۲.</ref>


در تأويل، معناي غايت و حقيقت امر نهفته است؛ مانند داستان حضرت خضر و موسي (عليهما السلام) كه حضرت خضر (عليه السلام) از حقيقت اموري آگاه بود كه حضرت موسي (عليه السلام) از آن اطلاع نداشت. در واقع تأويل، مآل و نتيجه كار است و كشف از حقيقت مي‌كند.  
در تأویل، معنای غایت و حقیقت امر نهفته است؛ مانند داستان حضرت خضر و موسی (علیهما السلام) که حضرت خضر (علیه السلام) از حقیقت اموری آگاه بود که حضرت موسی (علیه السلام) از آن اطلاع نداشت. در واقع تأویل، مآل و نتیجه کار است و کشف از حقیقت می‌کند.


فرق تفسير با تأويل
فرق تفسیر با تأویل


از تحقیقات و پژوهش‌های صورت گرفته به دست می‌آید كه تفسير غير از تأويل است؛ از اين رو مي‌بينيم كه برخي از راويان، هم كتاب التفسير داشته‌اند و هم كتاب التأويل. نيز امير المؤمنين (عليه السلام) چنين فرمودند كه پيامبر (صلّي الله عليه وآله) هم تأويل قرآن و هم تفسير آن را به من آموختند؛ بيان حضرت چنين است: «فَمَا نَزَلَتْ عَلى‏ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ آيَه مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا أَقْرَأَنِيهَا، وَ أَمْلَاهَا عَلَيَّ، فَكَتَبْتُهَا بِخَطِّي، وَ عَلَّمَنِي‏ تَأْوِيلَهَا وَ تَفْسِيرَهَا، وَ نَاسِخَهَا وَ مَنْسُوخَهَا، وَ مُحْكَمَهَا وَ مُتَشَابِهَهَا، وَ خَاصَّهَا وَ عَامَّهَا، وَ دَعَا اللَّهَ أَنْ يُعْطِيَنِي فَهْمَهَا وَ حِفْظَهَا؛ هيچ آيه‌اي از قرآن بر رسول الله (صلّي الله عليه و آله) نازل نشد مگر اين كه بر من قرائت و املاء نمود و من آن را به خط خود نوشتم و تأويل، تفسير،ناسخ و منسوخ، محكم و متشابه و خاص و عام آيات را به من آموخت و دعا نمود كه فهم و حفظ آيات قرآن به من داده شود».<ref>كلينى، محمد، ‏الكافي، تهران، دار الكتب الإسلاميه، ۱۴۰۷ ق‏، چاپ چهارم، ج۱،همان، كلينى، محمد، الكافي، ج‏۱، ص۶۴.</ref>
از تحقیقات و پژوهش‌های صورت گرفته به دست می‌آید که تفسیر غیر از تأویل است؛ از این رو می‌بینیم که برخی از راویان، هم کتاب التفسیر داشته‌اند و هم کتاب التأویل. نیز امیر المؤمنین (علیه السلام) چنین فرمودند که پیامبر (صلّی الله علیه وآله) هم تأویل قرآن و هم تفسیر آن را به من آموختند؛ بیان حضرت چنین است: «فَمَا نَزَلَتْ عَلی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ آیَه مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا أَقْرَأَنِیهَا، وَ أَمْلَاهَا عَلَیَّ، فَکَتَبْتُهَا بِخَطِّی، وَ عَلَّمَنِی تَأْوِیلَهَا وَ تَفْسِیرَهَا، وَ نَاسِخَهَا وَ مَنْسُوخَهَا، وَ مُحْکَمَهَا وَ مُتَشَابِهَهَا، وَ خَاصَّهَا وَ عَامَّهَا، وَ دَعَا اللَّهَ أَنْ یُعْطِیَنِی فَهْمَهَا وَ حِفْظَهَا؛ هیچ آیه‌ای از قرآن بر رسول الله (صلّی الله علیه و آله) نازل نشد مگر این که بر من قرائت و املاء نمود و من آن را به خط خود نوشتم و تأویل، تفسیر، ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه و خاص و عام آیات را به من آموخت و دعا نمود که فهم و حفظ آیات قرآن به من داده شود».<ref>کلینی، محمد، ‏الکافی، تهران، دار الکتب الإسلامیه، ۱۴۰۷ ق‏، چاپ چهارم، ج۱، همان، کلینی، محمد، الکافی، ج‏۱، ص۶۴.</ref>


اين روايت بيانگر اين نكته است كه تأويل با تفسير فرق دارد، هر چند وجوه مشتركي بين آن دو وجود دارد. توضيح اين كه تفسير مثل تأويل، شامل بطن قرآن مي‌شود،‏<ref>جابر بن يزيد جُعفي مي ‌گويد از تفسير چيزي از قرآن از امام باقر (عليه السلام) پرسش نمودم و امام (عليه السلام) جواب دادند. سپس دوباره از آن چيز پرسش نمودم و حضرت جواب ديگري به من دادند. به آن حضرت عرض كردم: فدايت شوم در اين مسأله جوابي غير از جواب نخست داديد؛ امام (عليه السلام) فرمودند: «يَا جَابِرُ إِنَّ لِلْقُرْآنِ‏ بَطْناً وَ لِلْبَطْنِ‏ بَطْناً وَ لَهُ ظَهْرٌ وَ لِلظَّهْرِ ظَهْرٌ». المحاسن، ج‏۲، ص۳۰۰، ح ۵.</ref> اما با اين تفاوت كه تأويل عالي‌ترين نماد مراد خداست<ref>فاكر ميبدي، محمد، مباني تفسير روايي، ص۳۵.</ref> و ناظر به حقايق خارجي است و بيانگر حقيقتي وراي مفاد ظاهري آيات قرآن است<ref>مصباح يزدي، محمد تقي، قرآن شناسي، قم، مؤسسه امام خميني (ره)، ۱۳۸۶، چاپ اول،مصباح يزدي، محمد تقي، قرآن شناسي، پیشین، ج۲، ص۲۴۴.</ref> كه به تعبير روايتي، برخي از حقايق در گذشته اتفاق افتاده و برخي هنوز اتفاق نيافتاده است. امام باقر (عليه السلام) فرموده است: «بَطْنُهُ‏ تَأْوِيلُهُ‏ مِنْهُ مَا قَدْ مَضَى وَ مِنْهُ مَا لَمْ يَكُنْ يَجْرِي كَمَا يَجْرِي الشَّمْسُ وَ الْقَمَر<ref>مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق، چاپ دوم، ج‏مجلسي، محمد باقر، بحار الأنوار، پیشین، ج‏۸۹، ص۹۷، ح ۶۴.</ref>؛ بطن قرآن، تأويل آن است، بخشي از آن (تأويل) واقع شده، و تأويل بخشي ديگر هنوز تحقق پیدا نکرده است<ref>همچون اخبار مربوط به حضرت حجت (عليه السلام) و ظهورشان كه رواياتي در تأويل آيات مربوطه مثل آيه ۱۰۵ سوره انبياء و آيه ۵۵ سوره نور وارده شده است.</ref>.
این روایت بیانگر این نکته است که تأویل با تفسیر فرق دارد، هر چند وجوه مشترکی بین آن دو وجود دارد. توضیح این که تفسیر مثل تأویل، شامل بطن قرآن می‌شود، ‏<ref>جابر بن یزید جُعفی می‌گوید از تفسیر چیزی از قرآن از امام باقر (علیه السلام) پرسش نمودم و امام (علیه السلام) جواب دادند. سپس دوباره از آن چیز پرسش نمودم و حضرت جواب دیگری به من دادند. به آن حضرت عرض کردم: فدایت شوم در این مسئله جوابی غیر از جواب نخست دادید؛ امام (علیه السلام) فرمودند: «یَا جَابِرُ إِنَّ لِلْقُرْآنِ بَطْناً وَ لِلْبَطْنِ بَطْناً وَ لَهُ ظَهْرٌ وَ لِلظَّهْرِ ظَهْرٌ». المحاسن، ج‏۲، ص۳۰۰، ح ۵.</ref> اما با این تفاوت که تأویل عالی‌ترین نماد مراد خداست<ref>فاکر میبدی، محمد، مبانی تفسیر روایی، ص۳۵.</ref> و ناظر به حقایق خارجی است و بیانگر حقیقتی ورای مفاد ظاهری آیات قرآن است<ref>مصباح یزدی، محمد تقی، قرآن‌شناسی، قم، مؤسسه امام خمینی (ره)، ۱۳۸۶، چاپ اول، مصباح یزدی، محمد تقی، قرآن‌شناسی، پیشین، ج۲، ص۲۴۴.</ref> که به تعبیر روایتی، برخی از حقایق در گذشته اتفاق افتاده و برخی هنوز اتفاق نیافتاده است. امام باقر (علیه السلام) فرموده است: «بَطْنُهُ تَأْوِیلُهُ مِنْهُ مَا قَدْ مَضَی وَ مِنْهُ مَا لَمْ یَکُنْ یَجْرِی کَمَا یَجْرِی الشَّمْسُ وَ الْقَمَر<ref>مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق، چاپ دوم، ج‌مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، پیشین، ج‏۸۹، ص۹۷، ح ۶۴.</ref>؛ بطن قرآن، تأویل آن است، بخشی از آن (تأویل) واقع شده، و تأویل بخشی دیگر هنوز تحقق پیدا نکرده است.<ref>همچون اخبار مربوط به حضرت حجت (علیه السلام) و ظهورشان که روایاتی در تأویل آیات مربوطه مثل آیه ۱۰۵ سوره انبیاء و آیه ۵۵ سوره نور وارده شده است.</ref>


<span></span>
{{مطالعه بیشتر}}
{{مطالعه بیشتر}}


== مطالعه بیشتر ==
== مطالعه بیشتر ==
<span></span>
== منابع ==
== منابع ==
{{پانویس|۲}}
{{پانویس|۲}}
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی =  
  | شاخه اصلی =
|شاخه فرعی۱ = تفسیر
|شاخه فرعی۱ = تفسیر
|شاخه فرعی۲ = تأویل
|شاخه فرعی۲ = تأویل

نسخهٔ ‏۹ فوریهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۳:۴۲

سؤال

تآویل قرآن چیست؟ چه کسانی می‌توانند قرآن را تأویل کنند؟


معنای تفسیر:

درباره تعریف اصطلاحی تفسیر، بین مفسران و دانشمندان علوم قرآنی اختلاف نظر وجود دارد که در جای خود به صورت مفصل به آنها پرداخته شده است.[۱] در این میان برخی از پژوهشگران با بررسی تعاریف موجود، تعریفی برگزیده از تفسیر را ارائه نموده‌اند؛ مثلاً در کتاب «مبانی تفسیر روایی» چنین آمده است: «تفسیر، علمی است که متکفل کشف و بیان مراد جدی خداوند از الفاظ قرآن است».[۲] به عنوان نمونه، «اولی الأمر» در آیه ۵۹ سوره نساء که می‌فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُم»، نیاز به تفسیر دارد و باید روشن و مشخص شود که مصداق «اولی الأمر» چه افرادی هستند. از این رو، جابر بن عبدالله انصاری از رسول الله (صلّی الله علیه و آله) چنین پرسش می‌نماید: «یَا رَسُولَ اللَّهِ عَرَفْنَا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَمَنْ أُولُو الْأَمْرِ الَّذِینَ قَرَنَ اللَّهُ طَاعَتَهُمْ بِطَاعَتِک» ‏؟ «ای رسول الله (صلّی الله علیه و آله)، الله و رسولش را می‌شناسیم، پس اولی الأمر چه کسانی هستند که خداوند اطاعتشان را به اطاعت خود همراه نموده است؟ پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) در پاسخ چنین فرمودند: «هُمْ خُلَفَائِی یَا جَابِرُ وَ أَئِمَّه الْمُسْلِمِینَ بَعْدِی» ؛‏ «ای جابر آنان جانشینان من و امامان مسلمانان پس از من هستند. سپس حضرت نام دوازده امام را برای جابر ذکر نمودند».[۳]

همچنین آیاتی مثل «وَ أَقیمُوا الصَّلاه وَ آتُوا الزَّکاه»،[۴] نیاز به تفسیر دارد؛ لذا پیامبر (صلّی الله علیه و آله)، شیوه نماز خواندن و چگونگی زکات دادن را برای مردم بیان نمودند.

شایان ذکر است که برای روشن ساختن مفهوم آیات قرآن و واضح کردن منظور پروردگار، نباید به مدارک ظنی و غیرقابل اطمینان، استناد نمود، بلکه باید به دلایلی تکیه کرد که عقلاً یا شرعاً حجیت و اعتبار آن ثابت و مسلّم است‏.[۵] از این رو، در تفسیر قرآن، بهره‌گیری از روایات اهل بیت(ع)، به عنوان مفسّران قرآن، انکار ناپذیر است و بدون در نظر گرفتن روایات، مراد خداوند کشف نمی‌شود و بیشتر مطالبی که در تفاسیر قرآن کریم آمده است، و مفسّران به ذکر آنها پرداخته‌اند، از مقوله تفسیر نیست، بلکه جزو مقدمات و مقارنات تفسیر است؛ از قبیل بحث‌ها و تحقیقات لغوی، رموز بلاغی، صنایع لفظی، استعارات و کنایات، امثال، حکایات، قصص پیشینیان، شأن نزول آیات، قرائت‌ها، و مانند آن. نام این گونه مطالب را باید «مبادی تفسیر» گذاشت.[۶] از این رو، در مواردی که روایتی از معصوم (علیه السلام) در تفسیر آیه وجود ندارد، فهم مفسِّر است و نمی‌توان به قطع بیان نمود که مراد خداوند همین است. البته این بدان معنی نیست که چنین فهمی فایده‌ای ندارد، بلکه چنین فهم‌هایی در راستای تدبّر در قرآن قرار دارد، ولی این فهم و تدبّر باید با در نظر گرفتن آیات دیگر، روایات، تاریخ و عقاید باشد؛ چه این که در مواردی، فهمی از آیات با عنوان تفسیر آیه در کتب تفسیری وجود دارد، حال آن که با موارد پیش گفته سازگاری ندارد. بنا بر این، چنین تفسیری ناصواب بوده و تفسیر به رأی است که بسیار مورد نکوهش قرار گرفته است. امام با قر (علیه السلام) فرمودند: «لَیْسَ شَیْءٌ أَبْعَدَ مِنْ عُقُولِ الرِّجَالِ مِنْ تَفْسِیرِ الْقُرْآنِ إِنَّ الْآیَه یَکُونُ أَوَّلُهَا فِی شَیْءٍ وَ آخِرُهَا فِی شَیْءٍ‏[۷][۸]؛ هیچ چیزی به مانند تفسسیر قرآن، دورتر از عقل انسان نیست، همانا اول آیه‌ای درباره چیزی است و آخر آن نیز درباره چیزی دیگر».

به نظر می‌رسد این روایت به این معنا باشد که تفسیر قرآن به معنای دانستن تفسیر «تمام آیات» و حتی تفسیر «یک آیه به تمامه»، از عهده عقل بشر، جز اهل بیت(ع)، خارج است و مفسِّران تا اندازه‌ای می‌توانند به تفسیر قرآن دست یابند و کتاب تفسیر زمانی به معنای واقعی تفسیر است که از روایات بهره‌مند باشد، در غیر این صورت صرفاً فهم مفسِّر است که در مواقعی به تفسیر آیه دست یافته است.

معنای تأویل

مفهوم‌شناسی

تأویل در روایات به «مفهوم باطنی قرآن» معنا شده است. در روایتی امام باقر(ع)، ظاهر قرآن را تنزیل و باطن آن را تأویل دانسته است.[۹] بر اساس روایات، قرآن افزون بر معنای ظاهر، معنای باطنی نیز دارد.[۱۰] در اصطلاح علوم قرآنی، معنای باطنی به مواردی گفته می‌شود که ظاهر الفاظ آیات، دلالتی بر آن ندارد و از دسترس عموم مردم به دور است.[۱۱]

برای نمونه، ظاهر آیات ۵ و ۶ سوره قصص بیانگر اراده خدا در نابودی فوعون و پیروزی حضرت موسی(ع) و یاران او است. در برخی روایات، این آیات به پیامبر(ص)[۱۲] و اهل بیت(ع)[۱۳] تأویل شده است.

عالمان به تأویل

به عنوان نمونه آیه ۵ و ۶ سوره قصص که می‌فرماید: «وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّه وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثین * وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما کانُوا یَحْذَرُون»؛ بیانگر اراده خداوند در نابودی فرعونیان و پیروزی حضرت موسی (علیه السلام) و یارانش است، بر اساس روایات متعدد، به پیامبر (صلّی الله علیه و آله) و اهل بیت(ع) به ویژه امام عصر ارواحنا فداه، تأویل شده است. پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) در روایتی به سلمان فرمودند: «وَ نَحْنُ تَأْوِیلُ هَذِهِ الْآیَه». نیز امام صادق (علیه السلام) درباره این آیه به مُفَضَّل چنین فرمودند: «وَ اللَّهِ یَا مُفَضَّلُ إِنَ تَنْزِیلَ هَذِهِ الْآیَه فِی بَنِی إِسْرَائِیلَ وَ تَأْوِیلَهَا فِینَا؛ به خدا قسم ای مفضل، ظاهر قرآن درباره بنی اسرائیل است و تأویل آن درباره ما است».

این تأویل از ظاهر الفاظ دانسته نمی‌شود؛ لذا تنها اهل بیت(ع) این را می‌دانند؛ از این رو قرآن کریم می‌فرماید: «ما یَعْلَمُ تَأْویلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ»؛ تأویل قرآن را جز خدا و راسخان در علم کسی نمی‌داند». امام صادق «ع» در این باره فرمودند: « «فَرَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله أَفْضَلُ الرَّاسِخِینَ فِی الْعِلْمِ قَدْ عَلَّمَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ جَمِیعَ مَا أَنْزَلَ عَلَیْهِ مِنَ التَّنْزِیلِ وَ التَّأْوِیلِ وَ مَا کَانَ اللَّهُ لِیُنْزِلَ عَلَیْهِ شَیْئاً لَمْ یُعَلِّمْهُ تَأْوِیلَهُ وَ أَوْصِیَاؤُهُ مِنْ بَعْدِهِ یَعْلَمُونَهُ کُلَّه‏؛ پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله) افضل و برترین راسخان در علم بود و تمام آنچه را خداوند از تنزیل و تأویل قرآن بر او نازل کرده بود، به او آموخت، خداوند هرگز چیزی بر او نازل نکرد که تأویل آن را به او تعلیم نکند و اوصیای پس از وی هم، تمام آن را می‌دانند».[۱۴]

در تأویل، معنای غایت و حقیقت امر نهفته است؛ مانند داستان حضرت خضر و موسی (علیهما السلام) که حضرت خضر (علیه السلام) از حقیقت اموری آگاه بود که حضرت موسی (علیه السلام) از آن اطلاع نداشت. در واقع تأویل، مآل و نتیجه کار است و کشف از حقیقت می‌کند.

فرق تفسیر با تأویل

از تحقیقات و پژوهش‌های صورت گرفته به دست می‌آید که تفسیر غیر از تأویل است؛ از این رو می‌بینیم که برخی از راویان، هم کتاب التفسیر داشته‌اند و هم کتاب التأویل. نیز امیر المؤمنین (علیه السلام) چنین فرمودند که پیامبر (صلّی الله علیه وآله) هم تأویل قرآن و هم تفسیر آن را به من آموختند؛ بیان حضرت چنین است: «فَمَا نَزَلَتْ عَلی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ آیَه مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا أَقْرَأَنِیهَا، وَ أَمْلَاهَا عَلَیَّ، فَکَتَبْتُهَا بِخَطِّی، وَ عَلَّمَنِی تَأْوِیلَهَا وَ تَفْسِیرَهَا، وَ نَاسِخَهَا وَ مَنْسُوخَهَا، وَ مُحْکَمَهَا وَ مُتَشَابِهَهَا، وَ خَاصَّهَا وَ عَامَّهَا، وَ دَعَا اللَّهَ أَنْ یُعْطِیَنِی فَهْمَهَا وَ حِفْظَهَا؛ هیچ آیه‌ای از قرآن بر رسول الله (صلّی الله علیه و آله) نازل نشد مگر این که بر من قرائت و املاء نمود و من آن را به خط خود نوشتم و تأویل، تفسیر، ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه و خاص و عام آیات را به من آموخت و دعا نمود که فهم و حفظ آیات قرآن به من داده شود».[۱۵]

این روایت بیانگر این نکته است که تأویل با تفسیر فرق دارد، هر چند وجوه مشترکی بین آن دو وجود دارد. توضیح این که تفسیر مثل تأویل، شامل بطن قرآن می‌شود، ‏[۱۶] اما با این تفاوت که تأویل عالی‌ترین نماد مراد خداست[۱۷] و ناظر به حقایق خارجی است و بیانگر حقیقتی ورای مفاد ظاهری آیات قرآن است[۱۸] که به تعبیر روایتی، برخی از حقایق در گذشته اتفاق افتاده و برخی هنوز اتفاق نیافتاده است. امام باقر (علیه السلام) فرموده است: «بَطْنُهُ تَأْوِیلُهُ مِنْهُ مَا قَدْ مَضَی وَ مِنْهُ مَا لَمْ یَکُنْ یَجْرِی کَمَا یَجْرِی الشَّمْسُ وَ الْقَمَر[۱۹]؛ بطن قرآن، تأویل آن است، بخشی از آن (تأویل) واقع شده، و تأویل بخشی دیگر هنوز تحقق پیدا نکرده است.[۲۰]


مطالعه بیشتر

منابع

  1. معرفت، محمد هادی، التفسیر و المفسرون فی ثوبه الغشیب؛ خویی، سید ابوالقاسم، البیان فی تفسیر القرآن؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، مقدمه؛ مصباح یزدی، محمد تقی، قرآن‌شناسی، قم، مؤسسه امام خمینی (ره)، ج۲؛ رجبی، محمود، روش‌شناسی تفسیر قرآن، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه،
  2. فاکر میبدی، محمد، مبانی تفسیر روایی، قم، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۹۳، چاپ اول، ص۳۷.
  3. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق، چاپ دوم، ج‏۳۶، ص۲۵۰.
  4. سوره بقره، آیه ۴۳.
  5. خویی، سید ابوالقاسم، بیان درمسائل قرآن، ترجمه: محمد صادق نجمی، ص۵۲۶.
  6. نشریه آفاق نور، سال چهارم، قم، ۱۳۸۷، شماره اول، ج۱، ص۳۳.
  7. برقی، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، قم، دار الکتب الإسلامیه، ۱۳۷۱ ق، چاپ دوم، ج‏۲، ص۳۰۰، ح ۵.
  8. برقی، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، قم، دار الکتب الإسلامیه، ۱۳۷۱ ق، چاپ دوم، ج‏۲، ص۳۰۰، ح ۵. همان. برقی، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، ج‏۲، ص۳۰۰، ح ۵.
  9. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق، چاپ دوم، ج‌همان، مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج۸۹، ص۹۷، ح ۶۴.
  10. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق، چاپ دوم، مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، پیشین، ج۳۳، ص۱۵۵.
  11. مصباح یزدی، محمد تقی، قرآن‌شناسی، قم، مؤسسه امام خمینی (ره)، ۱۳۸۶، چاپ اول، ج۲، ص۲۶۱.
  12. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق، چاپ دوم، ج‌مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، پیشین، ج۵۳، ص۱۴۳، ح ۱۶۲.
  13. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق، چاپ دوم، ج‏۵۳همان، مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج۵۳، ص۲۶.
  14. کلینی، محمد، ‏الکافی، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ ق‏، چاپ چهارم، ج۱، ص۲۱۳، ح ۲.
  15. کلینی، محمد، ‏الکافی، تهران، دار الکتب الإسلامیه، ۱۴۰۷ ق‏، چاپ چهارم، ج۱، همان، کلینی، محمد، الکافی، ج‏۱، ص۶۴.
  16. جابر بن یزید جُعفی می‌گوید از تفسیر چیزی از قرآن از امام باقر (علیه السلام) پرسش نمودم و امام (علیه السلام) جواب دادند. سپس دوباره از آن چیز پرسش نمودم و حضرت جواب دیگری به من دادند. به آن حضرت عرض کردم: فدایت شوم در این مسئله جوابی غیر از جواب نخست دادید؛ امام (علیه السلام) فرمودند: «یَا جَابِرُ إِنَّ لِلْقُرْآنِ بَطْناً وَ لِلْبَطْنِ بَطْناً وَ لَهُ ظَهْرٌ وَ لِلظَّهْرِ ظَهْرٌ». المحاسن، ج‏۲، ص۳۰۰، ح ۵.
  17. فاکر میبدی، محمد، مبانی تفسیر روایی، ص۳۵.
  18. مصباح یزدی، محمد تقی، قرآن‌شناسی، قم، مؤسسه امام خمینی (ره)، ۱۳۸۶، چاپ اول، مصباح یزدی، محمد تقی، قرآن‌شناسی، پیشین، ج۲، ص۲۴۴.
  19. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق، چاپ دوم، ج‌مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، پیشین، ج‏۸۹، ص۹۷، ح ۶۴.
  20. همچون اخبار مربوط به حضرت حجت (علیه السلام) و ظهورشان که روایاتی در تأویل آیات مربوطه مثل آیه ۱۰۵ سوره انبیاء و آیه ۵۵ سوره نور وارده شده است.