ایمان نیاوردن مشرکان در آیه ۳۱ سوره رعد و شبهه اقتدارگرایی پیامبر(ص): تفاوت میان نسخه‌ها

(ابرابزار)
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{ویرایش}}
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}


{{سوال}} اخیراً دکتر سروش در باب نظریه دین وقدرت برداشت‌های ناصوابی را از قرآن کریم داشته است و به جهت اثبات اقتدارگرایی پیامبر اکرم به شواهدی از قرآن کریم به شرح ذیل متوسل شده است؛ از جمله اینکه وی ادعا می‌کند بر اساس بخشی از آیه۳۱ سوره رعد پیامبر می‌دانست که باید از مؤمن شدن همگان مأیوس باشد، لذا به جای ایمان قلبی و راستین، به دنبال وادار کردن مردم به تسلیم شدن در برابر قدرت خویش بود!
{{سوال}} اخیراً دکتر سروش در باب نظریه دین و قدرت برداشت‌های ناصوابی را از قرآن کریم داشته است و به جهت اثبات اقتدارگرایی پیامبر اکرم به شواهدی از قرآن کریم به شرح ذیل متوسل شده است؛ از جمله اینکه وی ادعا می‌کند بر اساس بخشی از آیه۳۱ سوره رعد پیامبر می‌دانست که باید از مؤمن شدن همگان مأیوس باشد، لذا به جای ایمان قلبی و راستین، به دنبال وادار کردن مردم به تسلیم شدن در برابر قدرت خویش بود!
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}آیه ۳۱ سوره رعد بر این مطلب تأکید دارد که عده‌ای هیچگاه ایمان نمی‌آورند حتی اگر قرآن زمین را قطعه قطعه می‌کرد. در آیه آمده است اگر خدا می‌خواست همه مردم ایمان می‌آوردند که این تعبیر نشان‌دهنده اهمیت اختیار انسان‌ها در انتخاب ایمان و کفر است و دقیقا خلاف برداشت و تفسیری است که آیه را نشان‌دهنده اقتدارگرایی پیامبر می‌دانند که می‌گویند با آنکه پیامبر(ص) می‌دانست عده‌ای ایمان نمی‌آورند، آنان را مجبور به تسلیم در برابر قدرت خود کرد. در صورتی که آیه خلاف این تفسیر است و خداوند می‌گوید هیچ وقت همه مردم مؤمن نمی‌شوند و نباید چنین توقعی از انسان‌ها داشت. پس زور برای ایمان آوردن دیگران نتیجه دلخواه را ندارد.
پاسخ اجمالی


این آیه نه تنها هیچ دلالتی بر قدرت طلبی رسول خدا ندارد و بلکه عنادورزی کفار و مشرکان را می‌رساند که برخی از آنها به هیچ وجه حاضر به مسلمان شدن نیستند و خدا هم کسی را با اجبار نمی‌خواهد مسلمان کند و این یعنی رسول خدا هم نباید کسی را وادار به ایمان آوردن کند؛ بنابراین با دقت در اینگونه آیات، ثابت می‌شود که خدا به پیامبرش خبر داده است که من کسی را مجبور به تسلیم شدن نمی‌کنم و پیامبر خدا هم چون تابع محض دستورات الهی است، کسی را مجبور به تسلیم شدن نخواهد کرد.
سلوک و رفتار پیامبر (ص) و روح و ظاهر قرآن و دین، بر پایه اختیار انسان‌ها بنا شده است و ایمان از روی اجبار هیچ ارزشی ندارد و نیز ظلم و زور هیچگاه در اسلام جایز شمرده نشده است و از بزرگترین گناهان شناخته می‌شود؛ آن هم از سوی پیامبری که خداوند او را در قرآن به داشتن اخلاق عظیم (آیه ۴ سوره قلم)  توصیف می‌کند.


پاسخ تفصیلی
== متن آیه ==
 
{{قرآن بزرگ|وَلَوْ أَنَّ قُرْآنًا سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتَىٰ ۗ بَلْ لِلَّهِ الْأَمْرُ جَمِيعًا ۗ أَفَلَمْ يَيْأَسِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنْ لَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لَهَدَى النَّاسَ جَمِيعًا ۗ وَلَا يَزَالُ الَّذِينَ كَفَرُوا تُصِيبُهُمْ بِمَا صَنَعُوا قَارِعَةٌ أَوْ تَحُلُّ قَرِيبًا مِنْ دَارِهِمْ حَتَّىٰ يَأْتِيَ وَعْدُ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ لَا يُخْلِفُ الْمِيعَادَ
اسلام برخلاف آنچه که برخی مخالفان تبلیغ نموده و گسترش آن را مرهون جنگ و خونریزی هولناک دانسته‌اند، پیشرفت خود را مدیون سادگی و صراحت و برابری اجتماعی توده‌های مردم بوده است و با برخورداری از جاذبه‌های درونی و دستورات مبتنی بر عقل، فطرت، ساده‌زیستی، بلندنظری و عدالت‌خواهی پیروانش، توانست فکر و روح انسان‌ها را در نقاط مختلف جهان، به تسخیر خود درآورد؛ دین اسلام آیین رحمت و رأفت است به گونه که پیامبر خدا با بعثتش به بسیاری از جنگ‌های قبیله‌ای که در جاهلیت رواج داشت خاتمه داد و جنگ را در ماه‌های حرام ممنوع إعلام کرد و قتل انسان‌ها را بزرگترین گناهان شمرده و دلسوزترین و مهربان‌ترین انسان‌ها با مردم بود و اگر بر جهاد و شمشیر کشیدن ارج نهاده برای اهداف والایی است که در جهاد وجود دارد مانند: خاموش کردن فتنه‌ها؛ حمایت از مظلومان؛ محو شرک و بت‌پرستی و غیره تا آزاد اندیشان بتوانند در کمال امنیت در آموزه‌های دینی تفکر کرده و حقیقت را بپذیرند یا اگر نپذیرفتند، خدا بر آنها اتمام حجت کرده باشد.
| سوره = رعد
 
| آیه = ۳۱
اما در کنار این آموزه‌های اسلامی، عده‌ای بودند که از روی عناد ورزی ایمان نمی‌آوردند و برای بهانه جویی به پیامبر گفتند: اگر تو پیامبری، کوه‌های مکه را برای ما به حرکت درآور و در آنجا جوی‌ها و چشمه‌ها قرار ده تا به کشت و زرع مشغول شویم و مردگان ما را زنده کن تا دربارهٔ تو با آنان سخن گوییم. خداوند در رد آنها آیه ۳۱ سوره رعد را بر پیامبر اکرم نازل گردانید: «وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُیِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ کُلِّمَ بِهِ الْمَوْتی بَلْ لِلَّهِ الْأَمْرُ جَمیعاً أَ فَلَمْ یَیْأَسِ الَّذینَ آمَنُوا أَنْ لَوْ یَشاءُ اللَّهُ لَهَدَی النَّاسَ جَمیعاً وَ لا یَزالُ الَّذینَ کَفَرُوا تُصیبُهُمْ بِما صَنَعُوا قارِعَه أَوْ تَحُلُّ قَریباً مِنْ دارِهِمْ حَتَّی یَأْتِیَ وَعْدُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا یُخْلِفُ الْمیعادَ»؛ «اگر بوسیله قرآن، کوه‌ها به حرکت درآیند یا زمین‌ها قطعه قطعه شوند، یا بوسیله آن با مردگان سخن گفته شود، ولی همه کارها در اختیار خداست! آیا آنها که ایمان آورده‌اند نمی‌دانند که اگر خدا بخواهد همه مردم را (به اجبار) هدایت می‌کند و پیوسته بلاهای کوبنده‌ای بر کافران بخاطر اعمالشان وارد می‌شود، یا بنزدیکی خانه آنها فرود می‌آید، تا وعده (نهایی) خدا فرا رسد؛ به یقین خداوند در وعده خود تخلّف نمی‌کند».
| ترجمه = و اگر قرآنى بود كه كوهها بدان روان مى‌شد، يا زمين بدان قطعه قطعه مى‌گرديد، يا مردگان بدان به سخن درمى‌آمدند [باز هم در آنان اثر نمى‌كرد.] نه چنين است، بلكه همه امور بستگى به خدا دارد. آيا كسانى كه ايمان آورده‌اند، ندانسته‌اند كه اگر خدا مى‌خواست قطعاً تمام مردم را به راه مى‌آورد؟ و كسانى كه كافر شده‌اند پيوسته به [سزاى‌] آنچه كرده‌اند مصيبت كوبنده‌اى به آنان مى‌رسد يا نزديك خانه‌هايشان فرود مى‌آيد، تا وعده خدا فرا رسد. آرى، خدا وعده [خود را] خلاف نمى‌كند.
 
}}
افرادی که آیه فوق و آیات مشابه، به آنها اشاره می‌کند، کسانی هستند که توفیق ندارند با قرآن هدایت شوند و هرچه از پیامبر مشاهده می‌کردند که بایستی انگیزه‌ای برای ایمان آنها باشد، از آن ایرادی می‌گرفتند و ایمان نمی‌آوردند، از این جهت سرتاسر عمر خود را به این بهانه‌ها می‌گذراندند و بی‌ایمان از دنیا می‌رفتند.
 
جمله «أَ فَلَمْ یَیْأَسِ الَّذِینَ آمَنُوا أَنْ لَوْ یَشاءُ اللَّهُ لَهَدَی النَّاسَ جَمِیعاً» در این آیه اشاره به اینکه خداوند می‌تواند از طریق یک اجبار درونی، یا برونی، حتی منکران لجوج را وادار به پذیرش ایمان کند، چرا که او بر همه چیز تواناست، و هیچ کاری در برابر قدرتش، مشکل نیست، ولی هرگز او چنین نخواهد کرد، چرا که اینگونه ایمان اجباری بی‌ارزش و فاقد معنویت و تکاملی است که انسان به آن نیاز دارد.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش، ج۱۰، ص۲۲۲.</ref>
 
بنابراین اینگونه آیات قرآن کریم نه تنها هیچ دلالتی بر قدرت طلبی رسول خدا ندارند و بلکه عنادورزی کفار و مشرکان را می‌رساند که برخی از آنها به هیچ وجه حاضر به مسلمان شدن نیستند و خدا هم کسی را با اجبار نمی‌خواهد مسلمان کند و این یعنی رسول خدا هم نباید کسی را وادار به ایمان آوردن کند و با دقت در اینگونه آیات، عکس سخنان افرادی چون دکتر سروش و ناروایی چنین پندارهایی ثابت می‌شود زیرا در اینگونه آیات، خدا نمی‌گوید مردم را وادار به تسلیم کن و بلکه عکس آن را به صراحت اعلام کرده و به پیامبرش خبر داده است که من کسی را مجبور به تسلیم شدن نمی‌کنم و پیامبر خدا هم چون تابع محض دستورات الهی است و همه برخوردهایش با وحی الهی می‌باشد، کسی را مجبور به تسلیم شدن نخواهد کرد.
 
همین آموزه اسلامی است که قرآن بشریت را به نقادی کردن، مناظره کردن، موشکافی کردن، ریشه‌یابی کردن و شکوفا کردن اندیشه دعوت می‌کند و اگر کسی به دنبال تحقیق در وحیانی بودن قرآن باشد نه تنها مورد مؤاخذه قرار نمی‌گیرد و بلکه خود این تحقیق، دستور قرآن است و در نگرش قرآنی، عقیده‌ای ارزشمند است که محققانه باشد و کسی که بعد از تحقیق به حق بودن قرآن یقین نمی‌کند، هیچ‌کس حق اجبار کردن به پذیرش یا مجازات او را ندارد و خداوند نیز در آخرت با او رفتار مستضعف را خواهد داشت و اگر کسی بعد از یقین به حق بودن قرآن، ایمان نیاورد، باز مؤاخذه دنیوی نخواهد داشت، هر چند خداوند در آخرت او را عذاب خواهد کرد و این با سیره عقلا همسویی دارد و حتی برای افراد مرتد نیز راه برگشت قرار داده و فقط مرتد فطری را عذاب دنیوی می‌دهد. با این که مرتد بعد از یقین به حقانیت اسلام و پذیرفتن آن، بدون هیچ دلیلی از آن برمی‌گردد و همین مرتد اگر ارتدادش را علنی و در متن جامعه اعلام نکند، باز مورد مؤاخذه حکومت دینی قرار نمی‌گیرد. از سوی دیگر دعوت قرآن به تحدی و برخورد نکردن با افرادی که برای هماوردی مثل قرآن تلاش کرده‌اند و شکست اینگونه افراد، بهترین دلیل بر حقانیت قرآن است که همه را دعوت به کنکاش در قرآن می‌کند.
 
پندار اجبار کردن رسول خدا و قدرت طلب دانستن آن حضرت در صورتی مطرح می‌شود که قرآن کتاب تحقیق محور و تفکر آفرین است و همواره همه مردم را به تعقّل و تحقیق دعوت می‌کند تا از «تقلید» در اصول دین دست بردارند و به تحقیق بگرایند.<ref>جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن در قرآن، قم، اسراء، چاپ دوم، ۱۳۷۸، ج۱، ص۱۳۳.</ref> قرآن با همه انسان‌ها که خواهان تحقیق و اندیشه هستند، برخوردی عاقلانه و منطقی دارد. از همین رو منکران را به چند دسته تقسیم کرده و با هر کدام به شیوه‌ای عاقلانه و منطقی رفتار می‌کند که خود این بیانگر حقانیتش می‌باشد.
 
۱. انکار از روی تردید


گاهی افرادی ایمان نمی‌آورند اما این نه از روی عناد و بلکه از روی تردید یا نرسیدن به یقین است، قرآن نه تنها این افراد را مواخده نمی‌کند و بلکه به رسولش دستور می‌دهد تا امنیت آن افراد را نیز تأمین کند: «اگر در گرما گرم جنگ یک نفر مشرک امان بخواهد، باید پناه دهی تا در امنیت و آرامش کامل بیاید و کلام خدا را بشنود، اگر خواست بپذیرد و مسلمان شود و اگر نپذیرفت با تأمین جانی او را به مامنش برسان، زیرا ممکن است شرکت او در قتال با مسلمانان از سر جهل و نادانی باشد».<ref>«وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکینَ اسْتَجارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّی یَسْمَعَ کَلامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْلَمُونَ» توبه / ۶.</ref>
== عدم اجبار در ایمان ==
آیه ۳۱ [[سوره رعد]] نه تنها هیچ دلالتی بر قدرت‌طلبی [[پیامبر(ص)]] ندارد و بلکه عنادورزی کفار و مشرکان را می‌رساند که برخی از آنها به هیچ وجه حاضر به مسلمان شدن نیستند و خدا هم کسی را با اجبار نمی‌خواهد مسلمان کند و این یعنی رسول خدا هم نباید کسی را وادار به ایمان آوردن کند؛ بنابراین با دقت در اینگونه آیات، ثابت می‌شود که خدا به پیامبرش خبر داده است که من کسی را مجبور به تسلیم شدن نمی‌کنم و پیامبر خدا هم چون تابع محض دستورات الهی است، کسی را مجبور به تسلیم شدن نخواهد کرد.


این اندازه مدارا و نرمش را در کدام مکتب و ملتی می‌توان یافت؟ کدام قانون، مترقی‌تر از این قانون درباره آزادی اندیشه وجود دارد؟ حتی در بحبوحه جنگ هم اگر کسی خواست کنار برود، باز آزاد است و مؤاخذه نمی‌شود.
اسلام برخلاف آنچه که برخی مخالفان تبلیغ نموده و گسترش آن را مرهون جنگ و خونریزی هولناک دانسته‌اند، پیشرفت خود را مدیون سادگی و صراحت و برابری اجتماعی توده‌های مردم بوده است و با برخورداری از جاذبه‌های درونی و دستورات مبتنی بر عقل، فطرت، ساده‌زیستی، بلندنظری و عدالت‌خواهی پیروانش، توانست فکر و روح انسان‌ها را در نقاط مختلف جهان، به تسخیر خود درآورد؛ دین اسلام آیین رحمت و رأفت است به گونه‌ای که پیامبر خدا با بعثتش به بسیاری از جنگ‌های قبیله‌ای که در جاهلیت رواج داشت خاتمه داد و جنگ را در ماه‌های حرام ممنوع اعلام کرد و قتل انسان‌ها را بزرگترین گناهان شمرده و دلسوزترین و مهربان‌ترین انسان‌ها با مردم بود و اگر بر جهاد و شمشیر کشیدن ارج نهاده برای اهداف والایی است که در جهاد وجود دارد مانند: خاموش کردن فتنه‌ها؛ حمایت از مظلومان؛ محو [[شرک]] و بت‌پرستی و غیره تا آزاد اندیشان بتوانند در کمال امنیت در آموزه‌های دینی تفکر کرده و حقیقت را بپذیرند یا اگر نپذیرفتند، خدا بر آنها اتمام حجت کرده باشد.


۲. انکار از روی عناد
آیه ۳۱ سوره رعد اشاره به این دارد که خداوند می‌تواند از طریق یک اجبار درونی، یا برونی، حتی منکران لجوج را وادار به پذیرش ایمان کند، چرا که او بر همه چیز تواناست، و هیچ کاری در برابر قدرتش، مشکل نیست، ولی هرگز او چنین نخواهد کرد، چرا که اینگونه ایمان اجباری بی‌ارزش و فاقد معنویت و تکاملی است که انسان به آن نیاز دارد.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش، ج۱۰، ص۲۲۲.</ref>


برخی بعد از یقین به حقانیت اندیشه‌های الهی، باز به انکار آن اصرار می‌ورزند و قرآن چنین انسان‌ها را فقط وعده عذاب اخروی می‌دهد و اصراری بر برخورد دنیایی ندارد و از آنها هیچ وقت نمی‌خواهد حتی به ظاهر هم شده ایمان بیاورند:
== عدم قدرت‌طلبی پیامبر(ص) ==
آیات قرآن کریم نه تنها هیچ دلالتی بر قدرت طلبی پیامبر(ص) ندارند و بلکه عنادورزی کفار و مشرکان را می‌رساند که برخی از آنها به هیچ وجه حاضر به مسلمان شدن نیستند و خدا هم کسی را با اجبار نمی‌خواهد مسلمان کند و این یعنی رسول خدا هم نباید کسی را وادار به ایمان آوردن کند. با دقت در اینگونه آیات، عکس سخنان افرادی چون [[دکتر عبدالکریم سروش|دکتر سروش]] و ناروایی چنین پندارهایی ثابت می‌شود؛ زیرا در اینگونه آیات، خدا نمی‌گوید مردم را وادار به تسلیم کن و بلکه عکس آن را به صراحت اعلام کرده و به پیامبرش خبر داده است که من کسی را مجبور به تسلیم شدن نمی‌کنم و پیامبر خدا هم چون تابع محض دستورات الهی است و همه برخوردهایش با وحی الهی می‌باشد، کسی را مجبور به تسلیم شدن نخواهد کرد.


· «کسانی که بعد از روشن شدن هدایت برای آنها، پشت به حق کردند، شیطان اعمال زشت‌شان را در نظرشان زینت داده و آنان را با آرزوهای طولانی فریفته است».<ref>«إِنَّ الَّذینَ ارْتَدُّوا عَلی أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدَی الشَّیْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلی لَهُمْ» محمد/۲۵.</ref>
همین آموزه اسلامی است که قرآن، مردم را به نقادی کردن، مناظره کردن، و شکوفا کردن اندیشه دعوت می‌کند. و اگر کسی به دنبال تحقیق در وحیانی بودن قرآن باشد نه تنها مورد مؤاخذه قرار نمی‌گیرد، بلکه خود این تحقیق، دستور قرآن است و در نگرش قرآنی، عقیده‌ای ارزشمند است که محققانه باشد. کسی که بعد از تحقیق به حق بودن قرآن یقین نمی‌کند، هیچ‌کس حق اجبار کردن به پذیرش یا مجازات او را ندارد و خداوند نیز در آخرت با او رفتار مستضعف را خواهد داشت و اگر کسی بعد از یقین به حق بودن قرآن، ایمان نیاورد، باز مؤاخذه دنیوی نخواهد داشت، هر چند خداوند در آخرت او را عذاب خواهد کرد. و این با سیره عقلا همسویی دارد و حتی برای افراد مرتد نیز راه برگشت قرار داده و فقط مرتد فطری را عذاب دنیوی می‌دهد. با این که مرتد بعد از یقین به حقانیت اسلام و پذیرفتن آن، بدون هیچ دلیلی از آن برمی‌گردد و همین مرتد اگر ارتدادش را علنی و در متن جامعه اعلام نکند، باز مورد مؤاخذه حکومت دینی قرار نمی‌گیرد. از سوی دیگر دعوت قرآن به تحدی و برخورد نکردن با افرادی که برای هماوردی مثل قرآن تلاش کرده‌اند و شکست اینگونه افراد، بهترین دلیل بر حقانیت قرآن است که همه را دعوت به کنکاش در قرآن می‌کند.
·
· «و هنگامی که آیات روشنی‌بخش ما به سراغ آنها آمد گفتند: این سحری است آشکار و آن را از روی ظلم و سرکشی انکار کردند، در حالی که در دل به آن یقین داشتند! پس بنگر سرانجام تبهکاران چگونه بود».<ref>«فَلَمَّا جاءَتْهُمْ آیاتُنا مُبْصِرَه قالُوا هذا سِحْرٌ مُبینٌ * وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَه الْمُفْسِدینَ» نمل/ ۱۴–۱۳.</ref>
·
این یعنی قرآن تا حقانیت خود را ثابت نکند، با هیچ‌کس معارضه نمی‌کند و حتی بعد از یقین پیدا کردن فردی، باز او را مجبور به پذیرش نکرده و فقط وعده عذاب اخروی می‌دهد و این همسو با سیره عقلاست و اگر در آیه ۵۱ سوره حج فرمود: «و آنها که در (محو) آیات ما تلاش کردند، و چنین می‌پنداشتند که می‌توانند بر اراده حتمی ما غالب شوند، اصحاب دوزخند»؛ برای همین بود که افرادی بعد از ثابت شدن حقانیت قرآن کریم، به فکر از بین بردن قرآن بودند و قرآن به همین افراد هم حق حیات داده و فقط وعده عذاب می‌دهد تا به خود آیند و به راه راست برگردند و خود را از عذاب برهانند.


نتیجه‌گیری
پندار اجبار کردن پیامبر(ص) و قدرت‌طلب دانستن او در صورتی مطرح می‌شود که قرآن کتاب تحقیق‌محور و تفکر آفرین است و همواره همه مردم را به تعقّل و تحقیق دعوت می‌کند تا از «تقلید» در اصول دین دست بردارند و به تحقیق بگرایند.<ref>جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن در قرآن، قم، اسراء، چاپ دوم، ۱۳۷۸، ج۱، ص۱۳۳.</ref> قرآن با همه انسان‌ها که خواهان تحقیق و اندیشه هستند، برخوردی عاقلانه و منطقی دارد. قرآن نه تنها افرادی که از روی تردید ایمان نمی‌آورند مواخذه نمی‌کند و بلکه به رسولش دستور می‌دهد تا امنیت آن افراد را نیز تأمین کند: {{قرآن|ترجمه=و اگر يكى از مشركان از تو پناه خواست پناهش ده تا كلام خدا را بشنود؛ سپس او را به مكان امنش برسان، چرا كه آنان قومى نادانند.|سوره=توبه|آیه=۶}} و کسانی را که حتی از روی عناد ایمان نمی آورند را کیفر دنیایی نمی‌دهد بلکه عذاب اخروی را به آنان وعده می‌دهد.<ref>«فَلَمَّا جاءَتْهُمْ آیاتُنا مُبْصِرَه قالُوا هذا سِحْرٌ مُبینٌ * وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَه الْمُفْسِدینَ» نمل/ ۱۴–۱۳.</ref><ref>«إِنَّ الَّذینَ ارْتَدُّوا عَلی أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدَی الشَّیْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلی لَهُمْ» محمد/۲۵.</ref>


== همزیستی و عدم تجاوز ==
در اسلام دو اصل مهم و اساسی وجود دارد:
در اسلام دو اصل مهم و اساسی وجود دارد:


# اصل عدم تجاوز: این اصل در هیچ شرایطی تخلف پذیر نیست.
# اصل عدم تجاوز: این اصل در هیچ شرایطی تخلف پذیر نیست.
# اصل همزیستی مسالمت آمیز: البته این همزیستی باید شرافتمندانه باشد و قیود دیگری نیز دارد که توضیح آن مجال دیگری می‌طلبد.
# اصل همزیستی مسالمت آمیز: البته این همزیستی باید شرافتمندانه باشد و قیود دیگری نیز دارد که توضیح آن مجال دیگری می‌طلبد.
بنابر این از نظر اسلام نمی‌توان به چیزی از طریق اجبار و اکراه اعتقاد یافت. منطق قرآن، پذیرش اسلام بر اساس انتخاب آزاد و آگاهانه است. قرآن مجید به صراحت اعلام نموده است: «لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ»؛<ref>بقره/ ۲۵۶.</ref> «هیچ اکراهی در دین نیست، هماناکمال از گمراهی متمایز شده است» و اسلام همگان را به تحقق در مورد آیین، مذهب و گزینش برتر، دعوت و تشویق نموده است و به رهبر امت اسلامی دستور می‌دهد که اگر فرد مشرکی برای تحقیق به او پناه آورد، از او حمایت کند و وی را در امنیّت کامل به وطن برگرداند. «وَإِنْ أَحَدٌ مِّنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّی یَسْمَعَ کَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ یَعْلَمُونَ»؛<ref>توبه/ ۶.</ref> «و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست، پناهش ده تا کلام خدا را بشنود، سپس او را به مکان امنش برسان، چرا که آنان مردمانی نا آگاهند».
از نظر اسلام نمی‌توان به چیزی از طریق اجبار و اکراه اعتقاد یافت. منطق قرآن، پذیرش اسلام بر اساس انتخاب آزاد و آگاهانه است. قرآن مجید به صراحت اعلام نموده است: {{قرآن|لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ ۖ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ|ترجمه=در دين هيچ اجبارى نيست. و راه از بيراهه بخوبى آشكار شده است.|سوره=بقره|آیه=۲۵۶}} و اسلام همگان را به تحقیق در مورد آیین، مذهب و گزینش برتر، دعوت و تشویق نموده است و به رهبر امت اسلامی دستور می‌دهد که اگر فرد مشرکی برای تحقیق به او پناه آورد، از او حمایت کند و وی را در امنیّت کامل به وطن برگرداند.<ref>توبه/ ۶.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
{{پانویس|۲}}
{{پانویس|۲}}
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی =
  | شاخه اصلی =علوم و معارف قرآن
  | شاخه فرعی۱ =
  | شاخه فرعی۱ =آیات و سوره‌ها
  | شاخه فرعی۲ =
  | شاخه فرعی۲ =
  | شاخه فرعی۳ =
  | شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =
  | شناسه =شد
  | تیترها =
  | تیترها =شد
  | ویرایش =
  | ویرایش =شد
  | لینک‌دهی =
  | لینک‌دهی =شد
  | ناوبری =
  | ناوبری =
  | نمایه =
  | نمایه =
خط ۶۸: خط ۵۴:
  | بازبینی =
  | بازبینی =
  | تکمیل =
  | تکمیل =
  | اولویت =
  | اولویت =ج
  | کیفیت =
  | کیفیت =ج
}}
}}


{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۳ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۵۲


سؤال
اخیراً دکتر سروش در باب نظریه دین و قدرت برداشت‌های ناصوابی را از قرآن کریم داشته است و به جهت اثبات اقتدارگرایی پیامبر اکرم به شواهدی از قرآن کریم به شرح ذیل متوسل شده است؛ از جمله اینکه وی ادعا می‌کند بر اساس بخشی از آیه۳۱ سوره رعد پیامبر می‌دانست که باید از مؤمن شدن همگان مأیوس باشد، لذا به جای ایمان قلبی و راستین، به دنبال وادار کردن مردم به تسلیم شدن در برابر قدرت خویش بود!

آیه ۳۱ سوره رعد بر این مطلب تأکید دارد که عده‌ای هیچگاه ایمان نمی‌آورند حتی اگر قرآن زمین را قطعه قطعه می‌کرد. در آیه آمده است اگر خدا می‌خواست همه مردم ایمان می‌آوردند که این تعبیر نشان‌دهنده اهمیت اختیار انسان‌ها در انتخاب ایمان و کفر است و دقیقا خلاف برداشت و تفسیری است که آیه را نشان‌دهنده اقتدارگرایی پیامبر می‌دانند که می‌گویند با آنکه پیامبر(ص) می‌دانست عده‌ای ایمان نمی‌آورند، آنان را مجبور به تسلیم در برابر قدرت خود کرد. در صورتی که آیه خلاف این تفسیر است و خداوند می‌گوید هیچ وقت همه مردم مؤمن نمی‌شوند و نباید چنین توقعی از انسان‌ها داشت. پس زور برای ایمان آوردن دیگران نتیجه دلخواه را ندارد.

سلوک و رفتار پیامبر (ص) و روح و ظاهر قرآن و دین، بر پایه اختیار انسان‌ها بنا شده است و ایمان از روی اجبار هیچ ارزشی ندارد و نیز ظلم و زور هیچگاه در اسلام جایز شمرده نشده است و از بزرگترین گناهان شناخته می‌شود؛ آن هم از سوی پیامبری که خداوند او را در قرآن به داشتن اخلاق عظیم (آیه ۴ سوره قلم) توصیف می‌کند.

متن آیه

عدم اجبار در ایمان

آیه ۳۱ سوره رعد نه تنها هیچ دلالتی بر قدرت‌طلبی پیامبر(ص) ندارد و بلکه عنادورزی کفار و مشرکان را می‌رساند که برخی از آنها به هیچ وجه حاضر به مسلمان شدن نیستند و خدا هم کسی را با اجبار نمی‌خواهد مسلمان کند و این یعنی رسول خدا هم نباید کسی را وادار به ایمان آوردن کند؛ بنابراین با دقت در اینگونه آیات، ثابت می‌شود که خدا به پیامبرش خبر داده است که من کسی را مجبور به تسلیم شدن نمی‌کنم و پیامبر خدا هم چون تابع محض دستورات الهی است، کسی را مجبور به تسلیم شدن نخواهد کرد.

اسلام برخلاف آنچه که برخی مخالفان تبلیغ نموده و گسترش آن را مرهون جنگ و خونریزی هولناک دانسته‌اند، پیشرفت خود را مدیون سادگی و صراحت و برابری اجتماعی توده‌های مردم بوده است و با برخورداری از جاذبه‌های درونی و دستورات مبتنی بر عقل، فطرت، ساده‌زیستی، بلندنظری و عدالت‌خواهی پیروانش، توانست فکر و روح انسان‌ها را در نقاط مختلف جهان، به تسخیر خود درآورد؛ دین اسلام آیین رحمت و رأفت است به گونه‌ای که پیامبر خدا با بعثتش به بسیاری از جنگ‌های قبیله‌ای که در جاهلیت رواج داشت خاتمه داد و جنگ را در ماه‌های حرام ممنوع اعلام کرد و قتل انسان‌ها را بزرگترین گناهان شمرده و دلسوزترین و مهربان‌ترین انسان‌ها با مردم بود و اگر بر جهاد و شمشیر کشیدن ارج نهاده برای اهداف والایی است که در جهاد وجود دارد مانند: خاموش کردن فتنه‌ها؛ حمایت از مظلومان؛ محو شرک و بت‌پرستی و غیره تا آزاد اندیشان بتوانند در کمال امنیت در آموزه‌های دینی تفکر کرده و حقیقت را بپذیرند یا اگر نپذیرفتند، خدا بر آنها اتمام حجت کرده باشد.

آیه ۳۱ سوره رعد اشاره به این دارد که خداوند می‌تواند از طریق یک اجبار درونی، یا برونی، حتی منکران لجوج را وادار به پذیرش ایمان کند، چرا که او بر همه چیز تواناست، و هیچ کاری در برابر قدرتش، مشکل نیست، ولی هرگز او چنین نخواهد کرد، چرا که اینگونه ایمان اجباری بی‌ارزش و فاقد معنویت و تکاملی است که انسان به آن نیاز دارد.[۱]

عدم قدرت‌طلبی پیامبر(ص)

آیات قرآن کریم نه تنها هیچ دلالتی بر قدرت طلبی پیامبر(ص) ندارند و بلکه عنادورزی کفار و مشرکان را می‌رساند که برخی از آنها به هیچ وجه حاضر به مسلمان شدن نیستند و خدا هم کسی را با اجبار نمی‌خواهد مسلمان کند و این یعنی رسول خدا هم نباید کسی را وادار به ایمان آوردن کند. با دقت در اینگونه آیات، عکس سخنان افرادی چون دکتر سروش و ناروایی چنین پندارهایی ثابت می‌شود؛ زیرا در اینگونه آیات، خدا نمی‌گوید مردم را وادار به تسلیم کن و بلکه عکس آن را به صراحت اعلام کرده و به پیامبرش خبر داده است که من کسی را مجبور به تسلیم شدن نمی‌کنم و پیامبر خدا هم چون تابع محض دستورات الهی است و همه برخوردهایش با وحی الهی می‌باشد، کسی را مجبور به تسلیم شدن نخواهد کرد.

همین آموزه اسلامی است که قرآن، مردم را به نقادی کردن، مناظره کردن، و شکوفا کردن اندیشه دعوت می‌کند. و اگر کسی به دنبال تحقیق در وحیانی بودن قرآن باشد نه تنها مورد مؤاخذه قرار نمی‌گیرد، بلکه خود این تحقیق، دستور قرآن است و در نگرش قرآنی، عقیده‌ای ارزشمند است که محققانه باشد. کسی که بعد از تحقیق به حق بودن قرآن یقین نمی‌کند، هیچ‌کس حق اجبار کردن به پذیرش یا مجازات او را ندارد و خداوند نیز در آخرت با او رفتار مستضعف را خواهد داشت و اگر کسی بعد از یقین به حق بودن قرآن، ایمان نیاورد، باز مؤاخذه دنیوی نخواهد داشت، هر چند خداوند در آخرت او را عذاب خواهد کرد. و این با سیره عقلا همسویی دارد و حتی برای افراد مرتد نیز راه برگشت قرار داده و فقط مرتد فطری را عذاب دنیوی می‌دهد. با این که مرتد بعد از یقین به حقانیت اسلام و پذیرفتن آن، بدون هیچ دلیلی از آن برمی‌گردد و همین مرتد اگر ارتدادش را علنی و در متن جامعه اعلام نکند، باز مورد مؤاخذه حکومت دینی قرار نمی‌گیرد. از سوی دیگر دعوت قرآن به تحدی و برخورد نکردن با افرادی که برای هماوردی مثل قرآن تلاش کرده‌اند و شکست اینگونه افراد، بهترین دلیل بر حقانیت قرآن است که همه را دعوت به کنکاش در قرآن می‌کند.

پندار اجبار کردن پیامبر(ص) و قدرت‌طلب دانستن او در صورتی مطرح می‌شود که قرآن کتاب تحقیق‌محور و تفکر آفرین است و همواره همه مردم را به تعقّل و تحقیق دعوت می‌کند تا از «تقلید» در اصول دین دست بردارند و به تحقیق بگرایند.[۲] قرآن با همه انسان‌ها که خواهان تحقیق و اندیشه هستند، برخوردی عاقلانه و منطقی دارد. قرآن نه تنها افرادی که از روی تردید ایمان نمی‌آورند مواخذه نمی‌کند و بلکه به رسولش دستور می‌دهد تا امنیت آن افراد را نیز تأمین کند: ﴿و اگر يكى از مشركان از تو پناه خواست پناهش ده تا كلام خدا را بشنود؛ سپس او را به مكان امنش برسان، چرا كه آنان قومى نادانند.(توبه:۶) و کسانی را که حتی از روی عناد ایمان نمی آورند را کیفر دنیایی نمی‌دهد بلکه عذاب اخروی را به آنان وعده می‌دهد.[۳][۴]

همزیستی و عدم تجاوز

در اسلام دو اصل مهم و اساسی وجود دارد:

  1. اصل عدم تجاوز: این اصل در هیچ شرایطی تخلف پذیر نیست.
  2. اصل همزیستی مسالمت آمیز: البته این همزیستی باید شرافتمندانه باشد و قیود دیگری نیز دارد که توضیح آن مجال دیگری می‌طلبد.

از نظر اسلام نمی‌توان به چیزی از طریق اجبار و اکراه اعتقاد یافت. منطق قرآن، پذیرش اسلام بر اساس انتخاب آزاد و آگاهانه است. قرآن مجید به صراحت اعلام نموده است: ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ ۖ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ؛ در دين هيچ اجبارى نيست. و راه از بيراهه بخوبى آشكار شده است.(بقره:۲۵۶) و اسلام همگان را به تحقیق در مورد آیین، مذهب و گزینش برتر، دعوت و تشویق نموده است و به رهبر امت اسلامی دستور می‌دهد که اگر فرد مشرکی برای تحقیق به او پناه آورد، از او حمایت کند و وی را در امنیّت کامل به وطن برگرداند.[۵]

منابع

  1. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش، ج۱۰، ص۲۲۲.
  2. جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن در قرآن، قم، اسراء، چاپ دوم، ۱۳۷۸، ج۱، ص۱۳۳.
  3. «فَلَمَّا جاءَتْهُمْ آیاتُنا مُبْصِرَه قالُوا هذا سِحْرٌ مُبینٌ * وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَه الْمُفْسِدینَ» نمل/ ۱۴–۱۳.
  4. «إِنَّ الَّذینَ ارْتَدُّوا عَلی أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدَی الشَّیْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلی لَهُمْ» محمد/۲۵.
  5. توبه/ ۶.