انتقادات بر شیخیه: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶: خط ۶:
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
شیخیه گروهی از شیعه امامیه و از پیروان شیخ احمد احسایی می‌باشند<ref>مشکور، محمد جواد، فرهنگ فوق اسلامی، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵، ص۲۶۶.</ref> که به دلیل برخی اختلافات از شیعه امامیه جدا شده‌اند و در اصول دین و مسائل مهم اختلاف چندانی با شیعه امامیه ندارند.<ref>سبحانی. جعفر، المذاهب الاسلامیه، مؤسسه امام صادق، چاپ اول، ۱۴۲۳، ص۳۵۱.</ref>
شیخیه گروهی از شیعه امامیه و از پیروان شیخ احمد احسایی می‌باشند<ref>مشکور، محمد جواد، فرهنگ فوق اسلامی، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵، ص۲۶۶.</ref> که به دلیل برخی اختلافات از شیعه امامیه جدا شده‌اند و در اصول دین و مسائل مهم اختلاف چندانی با شیعه امامیه ندارند.<ref>سبحانی. جعفر، المذاهب الاسلامیه، مؤسسه امام صادق، چاپ اول، ۱۴۲۳، ص۳۵۱.</ref>
== ماهیت و عقاید ==
شیخیه یا [[پایین‌سری]]{{یادداشت|در مقابل بالاسریه، شیخیه هستند که در هنگام نماز در حرم پیامبر(ص) یا ائمه(ع) برای رعایت ادب و احترام طوری می‌ایستند که قبر معصوم(ع) میان ایشان و قبله قرار گیرد و عملاً پشت سر قبر معصوم(ع) می‌ایستند. گفته می‌شود زمانی که شیخ احمد احسائی در کربلا زندگی می‌کرد برای رعایت حرمت امام(ع) پشت سر قبر امام(ع) نماز می‌خواند. شیخیه روایتی هم در این باب از امام زمان(ع) در کتاب‌های خود نقل کرده‌اند. مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ص۲۶۹.}} به گروهی از [[شیعیان]] گفته می‌شود که بر اساس تعالیم شیخ احمد احسائی (۱۱۶۶-۱۲۴۱ق)<ref>برای اطلاع مفصل از زندگی و حیات علمی و اجتماعی او ن.ک: آل‌الطالقانی، السید محمدحسن، الشیخیة (نشأتها و تطورها و مصادر دراستها)، بیروت، الآمال للمطبوعات، ۱۴۲۰ق، ص۵۳-۱۱۳.</ref>، فقیه شیعه امامی، در دوران قاجاریه (نیمه اول قرن سیزدهم) به وجود آمدند و تاکنون در جهان اسلام حضور دارند. امروزه شیخیه در شهرهای کرمان، جندق، مشهد، بصره، حله، [[کربلا]] و قطیف و کشورهای بحرین، کویت، هند و پاکستان حضور دارند. جمعیت شیخیه را بین پنجاه تا دویست هزار نفر تخمین می‌زنند که از میان آنها تخمیناً پنجاه هزار نفر در ایران و بیشتر در کرمان زندگی می‌کنند.<ref>فرمانیان، مهدی و محمدحسن بهشتی، مذاهب در ایران، قم، انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب، ۱۴۰۰ش، ص۲۳۷-۲۳۸.</ref>
نام دیگر این گروه [[کشفیه]] است؛ کشفیه کنایه از کشف و الهامی است که رهبران این فرقه برای خود قائل بودند.<ref>امین سید محسن، اعیان الشیعه، بیروت، دار العارف للمطبوعات، ۱۴۰۳ق، ج۲۰، ص۵۸۹.</ref> اساس عقاید شیخیه مبتنی بر ترکیبی از تعبیرات فلسفهٔ اشراق و برداشتی غالیانه از اخبار اهل‌بیت(ع) است. شیخیه اصول دین را منحصر در چهار اصل [[توحید]]، نبوت، امامت و [[رکن رابع]] (چهارم) می دانند. به عقیدهٔ ایشان رکن رابع دین شناختن شیعه کامل است که همان مبلغ و ناطق اول باشد. او واسطه بین شیعیان و امام غایب(ع) است و احکام را بدون واسطه از او می‌گیرد و ابلاغ می‌کند. آموزه‌های شیخیه، غیر از آنکه مایهٔ انشعابات داخلی فرقه شیخیه شد، زمینهٔ پیدایش دو فرقهٔ [[بابیت]] و [[بهائیت]] را نیز ایجاد کرد و تحولاتی را در تاریخ شیعهٔ امامیه از قرن سیزدهم قمری موجب شد.<ref>مشکور، محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۳۸۷، ص۲۶۶-۲۷۰؛ نیز: برای اطلاع از باورها و اندیشه‌های شیخیه ن.ک: فرمانیان و بهشتی، مذاهب در ایران، ص۲۴۳-۲۴۷.</ref>
مؤسس واقعی این فرقه شاگرد شیخ احمد احسائی، سید کاظم رشتی (در گذشتهٔ ۱۲۵۹ق)<ref>برای اطلاع مفصل از زندگی و جایگاه او در برآمدن شیخیه ن.ک: آل‌الطالقانی، الشیخیة، ص۱۱۵-۱۷۳.</ref>، است. دورهٔ توسعه و تشخّص مذهبی شیخیه از سایر فرق شیعه در دوران ریاست هجده‌سالهٔ سید کاظم رشتی رخ داد.<ref>مدرسی چهاردهی،‌ مرتضی، شيخی‌گری، بابی‌گری از نظر فلسفه تاريخ اجتماع، تهران، انتشارات فروغ، ۱۳۵۱ش، ص۱۳۹.</ref> سید کاظم رشتی بالغ بر ۱۵۰ کتاب و رساله نوشت که با زبانی رمزآلود و نامفهوم نوشته شده‌اند. این آثار در کنار آثار پرتعداد شیخ احمد احسائی منابع عقیدتی این فرقه را تشکیل می‌دهند.<ref>فرمانیان و بهشتی، مذاهب در ایران، ص۲۴۱-۲۴۲.</ref>
سید کاظم رشتی به هنگام مرگ برای خود جانشینی انتخاب نکرد و ظهور [[امام زمان(ع)]] را نزدیک دانست. این اظهارات موجب شد تا عده‌ای از شاگردانش به انتظار ظهور در [[مسجد سهله]] معتکف شوند. عدم ظهور امام زمان موجب شد تا تعدادی از شاگردان سید کاظم رشتی ادعا کنند که شیعهٔ کامل هستند. نتیجه این رخدادها این شد که از میان شاگردان سید کاظم ۳۸ نفر مدعی نیابت از او شدند.<ref>فرمانیان و بهشتی، مذاهب در ایران، ص۲۴۲.</ref>{{یادداشت|یکی از این افراد سید علی‌محمد شیرازی بود. او در نوزده‌سالگی در کربلا به مجلس سید کاظم رشتی راه یافت و یکسال پس از درگذشت استادش، در بیست و چهار سالگی، مدعی شد که باب و واسطهٔ امام زمان(ع) در میان مردم است. پس از این ادعا، در مدت پنج ماه، هجده تن از پیروان شیخیه به او گرویدند. به همین دلیل، نخستین گروندگان به بابیه از پیروان شیخیه بودند. مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ص۸۸.}}  مهم‌ترین مدعیان در سه منطقهٔ عتبات، آذربایجان و کرمان تبلیغ می‌کردند. به همین دلیل، شاخه‌های مختلف شیخیه در این سه شهر تمرکز یافت. در ادامه شاخه‌های کرمان و آذربایجان نیز دچار انشعاب شدند.<ref>فرمانیان و بهشتی، مذاهب در ایران، ص۲۴۷.</ref>


== تاریخچه ==
== تاریخچه ==

نسخهٔ ‏۲۱ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۷:۵۴

سؤال

چه نقدهای کلی بر فرقه شیخیه وارد است؟

شیخیه گروهی از شیعه امامیه و از پیروان شیخ احمد احسایی می‌باشند[۱] که به دلیل برخی اختلافات از شیعه امامیه جدا شده‌اند و در اصول دین و مسائل مهم اختلاف چندانی با شیعه امامیه ندارند.[۲]

ماهیت و عقاید

شیخیه یا پایین‌سری[یادداشت ۱] به گروهی از شیعیان گفته می‌شود که بر اساس تعالیم شیخ احمد احسائی (۱۱۶۶-۱۲۴۱ق)[۳]، فقیه شیعه امامی، در دوران قاجاریه (نیمه اول قرن سیزدهم) به وجود آمدند و تاکنون در جهان اسلام حضور دارند. امروزه شیخیه در شهرهای کرمان، جندق، مشهد، بصره، حله، کربلا و قطیف و کشورهای بحرین، کویت، هند و پاکستان حضور دارند. جمعیت شیخیه را بین پنجاه تا دویست هزار نفر تخمین می‌زنند که از میان آنها تخمیناً پنجاه هزار نفر در ایران و بیشتر در کرمان زندگی می‌کنند.[۴]

نام دیگر این گروه کشفیه است؛ کشفیه کنایه از کشف و الهامی است که رهبران این فرقه برای خود قائل بودند.[۵] اساس عقاید شیخیه مبتنی بر ترکیبی از تعبیرات فلسفهٔ اشراق و برداشتی غالیانه از اخبار اهل‌بیت(ع) است. شیخیه اصول دین را منحصر در چهار اصل توحید، نبوت، امامت و رکن رابع (چهارم) می دانند. به عقیدهٔ ایشان رکن رابع دین شناختن شیعه کامل است که همان مبلغ و ناطق اول باشد. او واسطه بین شیعیان و امام غایب(ع) است و احکام را بدون واسطه از او می‌گیرد و ابلاغ می‌کند. آموزه‌های شیخیه، غیر از آنکه مایهٔ انشعابات داخلی فرقه شیخیه شد، زمینهٔ پیدایش دو فرقهٔ بابیت و بهائیت را نیز ایجاد کرد و تحولاتی را در تاریخ شیعهٔ امامیه از قرن سیزدهم قمری موجب شد.[۶]

مؤسس واقعی این فرقه شاگرد شیخ احمد احسائی، سید کاظم رشتی (در گذشتهٔ ۱۲۵۹ق)[۷]، است. دورهٔ توسعه و تشخّص مذهبی شیخیه از سایر فرق شیعه در دوران ریاست هجده‌سالهٔ سید کاظم رشتی رخ داد.[۸] سید کاظم رشتی بالغ بر ۱۵۰ کتاب و رساله نوشت که با زبانی رمزآلود و نامفهوم نوشته شده‌اند. این آثار در کنار آثار پرتعداد شیخ احمد احسائی منابع عقیدتی این فرقه را تشکیل می‌دهند.[۹]

سید کاظم رشتی به هنگام مرگ برای خود جانشینی انتخاب نکرد و ظهور امام زمان(ع) را نزدیک دانست. این اظهارات موجب شد تا عده‌ای از شاگردانش به انتظار ظهور در مسجد سهله معتکف شوند. عدم ظهور امام زمان موجب شد تا تعدادی از شاگردان سید کاظم رشتی ادعا کنند که شیعهٔ کامل هستند. نتیجه این رخدادها این شد که از میان شاگردان سید کاظم ۳۸ نفر مدعی نیابت از او شدند.[۱۰][یادداشت ۲] مهم‌ترین مدعیان در سه منطقهٔ عتبات، آذربایجان و کرمان تبلیغ می‌کردند. به همین دلیل، شاخه‌های مختلف شیخیه در این سه شهر تمرکز یافت. در ادامه شاخه‌های کرمان و آذربایجان نیز دچار انشعاب شدند.[۱۱]

تاریخچه

پیدایش فرقه شیخیه به دوره حکومت فتحعلی شاه قاجار بازمی‌گردد. در این دوره بود که شیخ احمد احسایی در ایران شهرت به سزایی پیدا کرده و مورد توجه عام و خاص قرار گرفت. وی سالیان متمادی در ایران بود و در شهرهای مختلف از جمله یزد، تهران، کرمانشاه و … اقامت گزیده بود و به نشر آراء و افکار خود می‌پرداخت، تا این که در یکی از مسافرت‌هایش در شهر قزوین با ملا محمد تقی برغانی معروف به شهید ثالث[۱۲] بر سر مسئله معاد جسمانی مناظره‌ای پیش آمد و شیخ احمد اصرار می‌کرد که «آدمی را دو جسم است یکی مرکب از عناصر زمانی که به منزله اعراض جسم حقیقی است و آن مانند جامه‌ای است که انسان آن را می‌پوشد و از تن بیرون می‌آورد و آنچه پس از مرگ می‌پوسد و از میان می‌رود، همین جسم است. دیگری سرشتی که آدمی از آن آفریده شده و زمانی نیست و از عالم «هور قلیا» است و در گور او باقی خواهد ماند. و آنچه آدمی در روز رستاخیز به هیئت آن زنده خواهد شد، همین جسم مثالی است و ثواب و عقاب اخروی مربوط به همین جسم می‌باشد.[۱۳]» اما عالم قزوینی، این تحلیل از معاد جسمانی را نوعی انکار معاد می‌دانست و اعلام کرد که هر کس معاد جسمانی را که از ضروریات دین است، انکار کند، کافر است و بدین ترتیب حکم تکفیر شیخ احمد را اعلام کرد.

شیخ احمد علاوه بر مطلب فوق در مسئله معراج هم تبیین جدیدی داشت[۱۴] که برای حل مسئله خرق و التیام افلاک که مبتنی بر هیئت بطلمیوسی بود، مطرح کرده بود و با روشن شدن بطلان هیئت بطلمیوسی، بطلان تبیین شیخ و ادلّه مخالفین وی نیز روشن شد.

واقعیت این است که خود شیخ احمد احسایی، قصد تأسیس فرقه و مذهبی کلامی نداشت[۱۵] و بعد از نزاع مذکور طولی نکشید که در راه مدینه وفات کرد، ولی شاگرد وی سید کاظم رشتی متوفای ۱۲۵۹ هجری قمری دنباله نزاع را گرفت و با تألیف کتاب‌های متعدد و تربیت شاگردان فراوان، پایه‌های فرقه شیخیه را بنا نهاد و بعد از وی شیخیه به دو فرقه تقسیم شدند:

فرقه اول طرفداران کریم خان قاجار بودند. کریم خان که از اقربای فتحعلی شاه بود، در متمرکز کردن فرقه شیخیه کرمان و ایجاد فاصله با شیعه امامیه بسیار تلاش نمود و توانست فرقه‌ای جدید به نام شیخیه کرمان یا «رکنیه» یا «کریم خانیه» و … بنا نهد.

فرقه دوم: پیروان میرزا حسن معروف به «گوهر» بودند که خود را «کشفیه»[۱۶] می‌نامند اینان شیخیه آذربایجان هستند و اختلاف چندانی با امامیه ندارند.

هر چند بررسی تاریخ شیخیه خود نشان‌گر سیاسی بودن تأسیس و انشعاب شیخیه از شیعه امامیه است و قدرت طلبی و منفعت طلبی افرادی چون سید کاظم رشتی و کریم خان قاجار مهمترین عامل این انشعاب می‌باشد، با این همه می‌توان چندین انتقاد کلی را در دو بخش انتقادهای رفتاری و اعتقادی عنوان نمود:

انتقادهای اعتقادی

انتقادات اعتقادی بر برخی از اعتقادات شیخیه وارد شده است؛ از جمله به اعتقاداتی چون:

معاد جسمانی

در طول قرن‌های متمادی تنازعی که بین برخی از متکلمین و برخی از فلاسفه در مورد معاد جسمانی به وجود آمده بود، باعث شده بود تا برخی از فلاسفه معاد جسمانی را منکر شوند و تنها به معاد روحانی اعتقاد پیدا کنند و در مقابل برخی از متکلمین نیز برای رفع ایرادات فلاسفه، فرضیه اعاده معدوم را مطرح سازند و این نزاع و افراط و تفریط‌ها ادامه داشت تا این که صدر المتألهین با طرح نظریه حرکت جوهری به اثبات معاد جسمانی پرداخت؛ اما احمد احسایی به ناکار آمدی این نظریه اعتقاد داشت و خود برای حل مناقشه متکلم و فیلسوف فرضیه جدید هور قلیا را مطرح ساخت که نه تنها مشکل را حل نکرد بلکه باعث تکفیر خودش و ایجاد فرقه‌ای جدید در میان شیعه امامیه شد و این تنها به این دلیل بود که به جای استفاده از احادیث اهل بیت(ع) و اصطلاحات مکتب معصومین(ع) به دامن اصطلاحات صابئین افتاده و سعی کرد با روش و اصطلاح آنها مسائل کلامی اسلام را تبیین کند و بدون دلیل عقلی یا نقلی مستحکم برای انسان دو جسد اثبات کند که یکی جسم عنصری و دیگری جسد هور قلیایی بود. در حالی که این سخن ادعایی بیش نیست و قرآن در بیان معاد جسمانی می‌فرماید: «آیا انسان گمان می‌کند استخوان‌های او را جمع نخواهیم کرد بلکه ما قدرت داریم سر انگشتان او را به حال نخستین برگردانیم.[۱۷]»

معراج پیامبر اسلام(ص)

مسئله معراج اساساً در بحث‌های کلامی مطرح نبوده و بعد از ورود فلسفه یونان به جامعه اسلامی و مطرح شدن بحث‌های طبیعیات این فلسفه که بیشتر بر هیئت بطلمیوسی استوار بود و کره زمین را مرکز عالم دانسته و به افلاک نه‌گانه قائل بود، این سؤال مطرح شد که معراج جسمانی نبی اکرم صلی الله علیه واله و سلم و حرکت به سوی آسمان مستلزم خرق و التیام افلاک می‌شود و این امکان فلسفی ندارد. … عده‌ای تحت تأثیر همین اشکال نظریه روحانی بودن معراج را مطرح ساختند و بعضی نیز پاسخ‌های دیگری دادند، اما شیخ در پاسخ این اشکال فرضیه جدیدی را مطرح کرد. وی عقیده دارد که پیغمبر اکرم صلی الله علیه واله و سلم در هر فلکی از افلاک، جسمی متناسب با جرم آن فلک برای خود گرفت تا خرق و التیامی لازم نیاید و ورود در افلاک مختلف برای بدن ظاهری و جسمانی او مشکلی ایجاد نکند.[۱۸] البته بعد از غلبه هیئت کوپرنیکی بر هیئت بطلمیوسی و سقوط طبیعیات فلسفه یونانی، همان گونه که صدور افلاک از عقول عشره مسکوت واقع شد، همچنین معلوم گشت که وجود افلاک با تعریف مورد نظر فلسفه یونان، وهمی بیش نبوده است تا اشکال خرق و التیام در معراج پیش بیاید.

انکار شق القمر

مسلمانان متفق اند که پیامبر اسلام صلی الله علیه واله و سلم همین قمر را به دو شقه کرده است، اما شیخ احمد چنین شق القمری را انکار کرده و می‌گوید: آن حضرت صورت انتزاعی قمر را منشق کرده است، نه قمر مرئی حقیقی را.[۱۹]

غلو در امامت

شیخ احمد و پیروان وی در مورد اهل بیت(ع) دچار غلو شده‌اند و برخی از مقامات را به آن حضرات نسبت می‌دهند که مختص ذات خداوند است، به عنوان مثال معتقدند که خداوند هر چه در هستی وجود دارد، از قبیل خلق کردن، روزی دادن، حیات و ممات و … همه را به ائمه تفویض کرده است و هم چنین معتقدند که علم ائمه(ع) حضوری است نه حصولی، یعنی آنها همه آن چیزهایی که هست یا واقع خواهد شد به گونه‌ای می‌دانند که نزد آنها حاضر است، مثل این که بعینه می‌بیند.[۲۰]

کم‌اهمیت دانستن عدل و معاد

پیروان بعدی سید کاظم اصل معاد و عدل را که از اصول پنج‌گانه دین نزد شیعه امامیه و متفق علیه بود حذف کردند و کریم خانیه به جای آن اصل چهارم یا همان رکن رابع را اضافه کردند و اصول دین را در چهار اصل زیر منحصر نمودند:

۱. شناخت خداوند. ۲. شناخت پیامبر. ۳. شناخت امام. ۴. شناخت فقیه جامع‌الشرایط که قائم مقام امام در زمان غیبت می‌باشد.[۲۱] و معتقد بودند که رکن رابع شیخ احمد، سپس سید کاظم و سپس کریم خان بوده است و بعد از او نیز رکن رابع ارثی شده و در خاندان کریم خان استمرار پیدا کرد.[۲۲]

انتقادهای رفتاری

بر رفتار فردی و اجتماعی جماعت شیخیه انتقاداتی وارد شده است؛ از جمله این انتقادات می توان به موارد زیر اشاره کرد:

عدم پیروی از رهبر و پیشوای خود

هر کس نگاهی گذرا به تاریخ فرقه شیخیه بیندازد این سؤال را مطرح خواهد کرد که اگر سید کاظم رشتی. کریم خان قاجار، محمدباقر خندق آبادی و پیروان اینها واقعاً ادامه دهنده راه شیخ احمد احسایی هستند، چرا همانند او عمل نکردند؛ زیرا شیخ احمد بعد از واقعه قزوین به هیچ وجه در صدد منازعه و مقابله و ایجاد فرقه و … برنیامد و فرزندانش نیز همانند پدر وارد گود قوم گرایی و فرقه سازی نشدند، اما سید کاظم بعد از مرگ شیخ، کاسه داغ‌تر از آش و دایه مهربان‌تر از مادر شده، به تأسیس فرقه شیخیه اقدام کرد و با استفاده از نام شیخ، قدم در راه شهرت‌طلبی و فرقه‌سازی گذاشت و چنان نزاعی به وجود آورد که پیکر نحیف جامعه اسلامی تاب آن را نداشت و تنها استعمار انگلیس و حکومت عثمانی از آن سود می‌برد.

اختلاف‌افکنی بین شیعیان

بعد از شروع نزاع شیخیه با شیعیان که متشرعه نامیده می‌شدند درگیری‌های بسیاری میان دو گروه درگرفت که مشهور به نزاع بالا سری و پایین سری شد و ریشه این اختلاف به این مسئله بازمی‌گشت که آیا می‌توان بالای سر ضریح امام(ع) نماز خواند یا نه؟ که شیخیه قائل بودند نمی‌توان بالای سر ضریح امام نماز خواند و به همین بهانه، نزاع‌ها و قتل و غارت‌های فراوانی به راه انداختند و مال و جان‌های زیادی را تلف کردند.

زمینه‌سازی برای بابیت و بهائیت

یکی از اثرات و نتایج فرقه گرایی‌های بزرگان شیخیه بستر سازی برای پیدایش فرقه‌های ضاله بابیت، به رهبری علی محمد باب که شاگرد سید کاظم رشتی بود، و بهائیت بود و هر دو فرقه، ضربه‌های جبران ناپذیری بر پیکر جامعهٔ اسلامی ایران وارد ساختند.

مطالعه بیشتر

  • شیخیگری، بابیگری از نظر فلسفه، تاریخ و اجتماع، مرتضی مدرس چهاردهی.

منابع

  1. مشکور، محمد جواد، فرهنگ فوق اسلامی، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵، ص۲۶۶.
  2. سبحانی. جعفر، المذاهب الاسلامیه، مؤسسه امام صادق، چاپ اول، ۱۴۲۳، ص۳۵۱.
  3. برای اطلاع مفصل از زندگی و حیات علمی و اجتماعی او ن.ک: آل‌الطالقانی، السید محمدحسن، الشیخیة (نشأتها و تطورها و مصادر دراستها)، بیروت، الآمال للمطبوعات، ۱۴۲۰ق، ص۵۳-۱۱۳.
  4. فرمانیان، مهدی و محمدحسن بهشتی، مذاهب در ایران، قم، انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب، ۱۴۰۰ش، ص۲۳۷-۲۳۸.
  5. امین سید محسن، اعیان الشیعه، بیروت، دار العارف للمطبوعات، ۱۴۰۳ق، ج۲۰، ص۵۸۹.
  6. مشکور، محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۳۸۷، ص۲۶۶-۲۷۰؛ نیز: برای اطلاع از باورها و اندیشه‌های شیخیه ن.ک: فرمانیان و بهشتی، مذاهب در ایران، ص۲۴۳-۲۴۷.
  7. برای اطلاع مفصل از زندگی و جایگاه او در برآمدن شیخیه ن.ک: آل‌الطالقانی، الشیخیة، ص۱۱۵-۱۷۳.
  8. مدرسی چهاردهی،‌ مرتضی، شيخی‌گری، بابی‌گری از نظر فلسفه تاريخ اجتماع، تهران، انتشارات فروغ، ۱۳۵۱ش، ص۱۳۹.
  9. فرمانیان و بهشتی، مذاهب در ایران، ص۲۴۱-۲۴۲.
  10. فرمانیان و بهشتی، مذاهب در ایران، ص۲۴۲.
  11. فرمانیان و بهشتی، مذاهب در ایران، ص۲۴۷.
  12. روز بهانی، علی رضا، در جستجوی حقیقت… ص۲۵، قم، مرکز مدیریت حوزه، اول، ۱۳۸۸ش.
  13. فرهنگ فرق اسلامی، ص۲۷۰.
  14. ربانی گلپایگانی، علی، فرق و مذاهب کلامی، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۷ه‍. ش، ص۳۲۰.
  15. المذاهب الاسلامی، ص۳۵۶.
  16. همان، ص۳۵۶.
  17. قیامت/۳ و ۴.
  18. فرق و مذاهب کلامی، ص۳۲۰.
  19. المذاهب الاسلامیه، ص۳۵۵.
  20. المذاهب الاسلامیه، ص۳۵۵.
  21. همان، ص۳۵۶.
  22. همان، ص۳۵۷.
  1. در مقابل بالاسریه، شیخیه هستند که در هنگام نماز در حرم پیامبر(ص) یا ائمه(ع) برای رعایت ادب و احترام طوری می‌ایستند که قبر معصوم(ع) میان ایشان و قبله قرار گیرد و عملاً پشت سر قبر معصوم(ع) می‌ایستند. گفته می‌شود زمانی که شیخ احمد احسائی در کربلا زندگی می‌کرد برای رعایت حرمت امام(ع) پشت سر قبر امام(ع) نماز می‌خواند. شیخیه روایتی هم در این باب از امام زمان(ع) در کتاب‌های خود نقل کرده‌اند. مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ص۲۶۹.
  2. یکی از این افراد سید علی‌محمد شیرازی بود. او در نوزده‌سالگی در کربلا به مجلس سید کاظم رشتی راه یافت و یکسال پس از درگذشت استادش، در بیست و چهار سالگی، مدعی شد که باب و واسطهٔ امام زمان(ع) در میان مردم است. پس از این ادعا، در مدت پنج ماه، هجده تن از پیروان شیخیه به او گرویدند. به همین دلیل، نخستین گروندگان به بابیه از پیروان شیخیه بودند. مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ص۸۸.