استقلال قوه قضائیه و قضات: تفاوت میان نسخه‌ها

(ابرابزار)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۵۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
میزان استقلال قوه قضائیه و قضات در جمهوری اسلام تا چه حد می‌باشد؟
میزان استقلال قوه قضائیه و قضات در جمهوری اسلامی تا چه حد می‌باشد؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
اصل استقلال قوه قضائیه و قاضی از اصول پیشرفته ای است که همه کشورهای مترقی، مدعی آن هستند. این که پایبندی آنان به این ادعا تا چه میزان صحت دارد امر دیگری است.
{{درگاه|حکومت دینی|حوزه و روحانیت}}
 
اصل ۵۷ [[قانون اساسی]] جمهوری اسلامی ایران [[استقلال قوا]] را محترم شناخته‌است. همچنین اصل ۱۵۶ همین قانون بر استقلال [[قوه قضائیه]] تأکید دارد. استقلال قاضی نیز یک اصل مهم است و اصل ۱۶۴ قانون اساسی بر مبنای آن وضع شده‌است. به موجب اصل ۱۶۷ قانون اساسی قضاوت باید با استناد به قانون و منابع معتبر شرعی باشد؛ بنابراین، قاضی در انجام وظایف خود کاملا مستقل می‌نماید و حتی نصب رئیس قوه قضائیه توسط رهبری و نظارت ایشان بر قوه قضائیه منافی استقلال این قوه و قضات دادگستری نمی‌باشد.
در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران برابر اصل ۵۷ قانون اساسی استقلال قوا، محترم شناخته شده و اصل ۱۵۶ همین قانون بر استقلال قوه قضائیه تأکید دارد.
[[پرونده:آرم قوه قضائیه جمهوری اسلامی ایران.png|بندانگشتی|آرم قوه قضائیه جمهوری اسلامی ایران]]
 
== وظایف قوه قضائیه ==
اصل استقلال قوه قضا از سایر قوا یک فرصت برای بهره‌مندی از آزادی‌های مشروع و عدم دخالت در امور یکدیگر است و تا زمانی که استقلال قوا محترم شناخته شود و حدود تعاملات قوا را قانون تعیین کند از خود کامگی به دور خواهیم بود.
[[قوه قضائیه]] قوه‌ای است مستقل که پشتیبان حقوق فردی و اجتماعی و مسئول تحقق بخشیدن به عدالت و عهده‌دار وظایف زیر است:<ref>قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اصل ۱۵۶.</ref>
 
در جمهوری اسلامی ایران قوای حاکم عبارتند از: قوه مقننه، قوه مجریه و قوه قضائیه که زیر نظر ولایت مطلقه امر و امامت امت بر طبق اصول این قانون اعمال می‌گردند. این قوا مستقل از یکدیگرند.<ref>قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اصل ۵۷.</ref>
 
قوه قضائیه قوه ای است مستقل که پشتیبان حقوق فردی و اجتماعی و مسئول تحقق بخشیدن به عدالت و عهده‌دار وظایف زیر است:<ref>قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اصل ۱۵۶.</ref>


# رسیدگی و صدور حکم در مورد تظلمات، تعدیات، شکایات، حل و فصل دعاوی و رفع خصومات و اخذ تصمیم و اقدام لازم در آن قسمت از امور حسبیه که قانون معین می‌کند.
# رسیدگی و صدور حکم در مورد تظلمات، تعدیات، شکایات، حل و فصل دعاوی و رفع خصومات و اخذ تصمیم و اقدام لازم در آن قسمت از امور حسبیه که قانون معین می‌کند.
خط ۱۹: خط ۱۵:
# کشف جرم و تعقیب و مجازات و تعزیر مجرمین و اجرای حدود و مقررات مدون جزائی اسلام
# کشف جرم و تعقیب و مجازات و تعزیر مجرمین و اجرای حدود و مقررات مدون جزائی اسلام
# اقدام مناسب برای پیشگیری از وقوع جرم و اصلاح مجرمین.
# اقدام مناسب برای پیشگیری از وقوع جرم و اصلاح مجرمین.
رسالت دستگاه‌های قضایی خطیر و وظایف آن سنگین است. پشتیبانی از حقوق فردی و اجتماعی مستلزم تلاش بی وقفه دستگاه‌های قضایی کشور، در شناسایی عوامل تجاوز به حقوق افراد و حقوق عمومی و محاکمه و مجازات بزهکاران متجاوز است. در این خصوص، قوه قضائیه مرجعی است که با صدور احکام گوناگون، مرتبا در حال احقاق حقوق عامه و برطرف کردن ناهنجاری هاست. حرکت مداوم و مستمر قوه قضائیه موجب می‌شود که طغیان‌گران سرجای خود بنشینند و مظلومین، هستی مادی و معنوی خود را بازیابند.<ref>هاشمی، سید محمد، حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران، تهران، دادگستر، ج۲، ص۴۵۳.</ref>
== استقلال قوه قضائیه ==
 
حساسیت جایگاه قوه قضائیه، استقلال ویژه‌ای را می‌طلبد؛ استقلال قضایی یکی از ارکان مهم استقلال ملت است.<ref>اصل ۷۶ تا ۸۹، ۱۳۳، ۱۳۵ تا ۱۳۹.</ref> این قوه قانوناً از نفوذ و تعرض قوای دیگر مصون است. اصل یکصد و پنجاه و ششم مقرر می‌دارد: «قوه قضائیه قوه‌ای است مستقل که پشتیبان حقوق فردی و اجتماعی و مسئول تحقق بخشیدن به عدالت… است.» تضمین قانونی این استقلال در موارد ذیل مشاهده می‌شود:<ref>هاشمی، سید محمد، همان، ص۴۵۶.</ref>
حساسیت موقعیت قوه قضائیه آنچنان استقلالی را می‌طلبد که با استقلال عمل سایر دستگاه‌های عمومی تفاوت کلی و اصول دارد و به عبارتی یکی از ارکان استقلال ملت رکن مهم استقلال قضایی می‌باشد. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در اصل پنجم و هفتم، به استقلال قوای سه‌گانه اشاره کرده است. این استقلال ناشی از تفکیک قوا و تقسیم قدرت می‌باشد امّا این بدان معنا نیست که قوای مذکور با یکدیگر ارتباط متقابل نداشته باشند، چنان‌که قوه مجریه از بدو تشکیل تا پایان کار، تحت نفوذ و اقتدار نظارت‌های گوناگون قوه مقننه است.<ref>اصل ۷۶ تا ۸۹، ۱۳۳، ۱۳۵ تا ۱۳۹.</ref>
 
امّا در این میان استقلال قوه قضائیه حساب جداگانه ای دارد که در آن، این قوه قانوناً از نفوذ و تعرض قوای دیگر مصون است. اصل یکصد و پنجاه و ششم مقرر می‌دارد: قوه قضائیه قوه ای است مستقل که پشتیبان حقوق فردی و اجتماعی و مسئول تحقق بخشیدن به عدالت… است.
 
تضمین قانونی این استقلال در اصول و موارد ذیل مشاهده می‌شود:<ref>هاشمی، سید محمد، همان، ص۴۵۶.</ref>


۱. رئیس قوه قضائیه منصوب مقام رهبری است (اصل ۱۵۷) و هیچ تکلیف و تمکینی جز اجرای قوانین و هماهنگی در بودجه نسبت به قوای دیگر ندارد.
۱. رئیس قوه قضائیه منصوب مقام رهبری است (اصل ۱۵۷) و هیچ تکلیف و تمکینی جز اجرای قوانین و هماهنگی در بودجه نسبت به قوای دیگر ندارد.


۲. در قوه قضائیه از سؤال و استیضاح، رأی عدم اعتماد و غیره خبری نیست.
۲. در قوه قضائیه سؤال و استیضاح، رأی عدم اعتماد و مانند آن جایگاهی ندارد.


۳. امور اداری و استخدامی قوه قضائیه مستقل و بی‌نیاز از قوای دیگر است. اصل ۱۵۸.
۳. امور اداری و استخدامی قوه قضائیه مستقل و بی‌نیاز از قوای دیگر است. (اصل ۱۵۸).


۴. پرونده‌های قضایی در اندرون قوه قضائیه مفتوح و مسدود می‌شود و احکام صادره با استقلال کامل صادر می‌گردد.
۴. پرونده‌های قضایی صرفا در قوه قضائیه مفتوح و مسدود می‌شود و احکام صادره با استقلال کامل قضات صادر می‌گردد.


۵. علاوه بر مراتب استقلال قوه قضائیه، بازرسی کل کشور (اصل ۱۷۴) ناظر بر حسن اجرای قوانین در قوه مجریه و دیوان عدالت اداری (اصل ۱۷۳) مرجع رسیدگی به تظلمات، شکایات و اعتراضات مردم نسبت به مأمورین، واحدها و مقررات قوه مجریه است؛ این امتیاز، قوه قضائیه را در موقعیت برجسته ای قرار می‌دهد.
پس امر قضا، به دور از هرگونه انحراف، فقط شایسته و در خور قوه قضائیه است.


۶. محاکمه اعضای قوه مجریه در جرایم عادی (اصل ۱۴۰) و محاکمه رئیس‌جمهور به خاطر تخلفات قانونی بنا بر بند دهم از اصل ۱۱۰ امتیاز دیگری است که استقلال قوه قضائیه را تحکیم می‌بخشد.
=== استقلال از دیگر قوا ===
قوه قضائیه مستقل از قوای دیگر است و این استقلال با مسئله تفکیک قوا مرتبط است. در جمهوری اسلامی ایران این امر پذیرفته شده و در اصل ۵۷ قانون اساسی بر استقلال قوا تصریح و تأکید شده است. البته استقلال قوه قضائیه مطلق نیست، بلکه نسبی و در این حد است که قوای دیگر حق دخالت غیرقانونی در وظایف تخصصی این قوه (قضا و صدور حکم) ندارند. همان‌طور که قوه قضائیه نیز نسبت به دو قوه دیگر  حق مداخله ندارد.


که امر قضا، به دور از هر گونه انحراف، فقط شایسته و در خور آن سازمان می‌باشد.
با وجود استقلال قوه قضائیه، این قوه امتیازی ویژه و نوعی برتری بر دیگر قوا دارد که در موارد زیر نمایان است:


قضات، نگهبانان اصلی عدالت، آزادی و احیای حقوق مردم می‌باشند؛ بدین خاطر، برای ایفای وظیفه خطیر خویش، در مقابل ارباب نفوذ و اقتدار و تمایلات آنها، باید استقلال، امنیت و فراغ خاطر داشته و از ترس تغییر شغل، تزلزل مقام و مرتبت و تعقیب، نگرانی نداشته باشند. اصل مصونیت قضات، حاصل ارزشمند تجربه ای است که در گذر تحولات انقلابی قضات دست نشانده فرمانروایان مستبد را تبدیل به قضات مستقل و مقتدر برای اجرای عدالت نموده است. اصل مصونیت امری منطقی و عقلایی به نظر می‌رسد، زیرا اگر قضات دارای مصونیت نباشند انجام وظیفه منصفانه بسیار مشکل و حتی بعضاً غیرممکن می‌شود و چه بسا در این راه، افرادی که در خصوص یک پرونده محکومیت شان محتمل باشد، برای جلوگیری از حکم محکومیت احتمالی، دست به کار توطئه یا تبانی شده و قاضی را به نحوی از دادرسی عادلانه بازدارند.<ref>هاشمی، سید محمد، همان، ص۴۷۸.</ref>
1. «سازمان بازرسی کل کشور» زیر نظر قوه قضائیه تشکیل شده و ناظر بر حسن اجرای قوانین در دستگاه‌های اداری است. (اصل ۱۷۴)


اصل مذکور بدان معنا نیست که برای شخص قضات امتیاز مخصوص در نظر گرفته شود؛ زیرا قضات در امور شخصی با سایر مردم تفاوتی ندارند و مشمول قاعده کلی «امنیت قضایی عادلانه برای همه و تساوی عموم در برابر قانون».<ref>قانون اساسی، اصل سوم، بند۱۴.</ref> می‌باشند. این اصل مصونیت ویژه ای است که در کار قضایی به کار گرفته می‌شود، تا وثیقه مطمئنی برای صحت دادرسی باشد.
2. دیوان عدالت اداریمرجع رسیدگی به تظلمات، شکایات و اعتراضات مردم نسبت به مأمورین، واحدها و مقررات قوه مجریه است؛ (اصل ۱۷۳)  این امتیاز، قوه قضائیه را در موقعیت برجسته‌ای قرار می‌دهد.


اصل یکصد و شصت و چهارم قانون اساسی در خصوص مصونیت قضات مقرر می‌دارد:
3. محاکمه رئیس جمهور، معاونان او و وزرا در جرایم عادی (اصل ۱۴۰) و محاکمه رئیس‌جمهور به خاطر تخلف از وظایف قانونی (بند دهم اصل ۱۱۰ ) امتیاز دیگری برای قوه قضائیه است.


قاضی را نمی‌توان از مقامی که شاغل آن است بدون محاکمه و ثبوت جرم یا تخلفی که موجب انفصال است به‌طور موقت یا دائم منفصل کرد یا بدون رضای او محل خدمت یا سمتش را تغییر داد مگر به اقتضای مصلحت جامعه با تصمیم رئیس قوه قضائیه پس از مشورت با رئیس دیوان عالی کشور و دادستان کل. نقل و انتقال دوره ای قضات بر طبق ضوابط کلی که قانون تعیین می‌کند صورت می‌گیرد.
== استقلال قضات ==
استقلال قاضی یک اصل اساسی و مهم است و اصل ۱۶۴ قانون اساسی نمود آن است. در اسلام نیز قاضی کاملاً مستقل است؛ او در رسیدگی به هر نوع پرونده و صدور هر نوع رأی و انشاء هر حکمی که بدان رسیده است، مستقل می‌باشد و در انطباق شرع بر موضوعات تحت رسیدگی، جز تشخیص و نظر خود از هیچ رأی و نظری پیروی نمی‌کند. در اسلام قاضی  از هیچ‌کس و هیچ منبع قدرتی در نحوه صدور حکم دستور نمی‌گیرد و هیچ قدرت و مقامی نمی‌تواند نظر و خواست خود را به هر شکلی به او القاء و تحمیل کند یا از صدور حکم مقتضی منصرفش سازد یا از اجرای آن ممانعت کند و این نوع استقلال، قدرت و قاطعیت از شئون و شرایط لازم قضا و قاضی در اسلام است.


بنابراین در جمهوری اسلامی ایران بر اساس قوانین، استقلال قوه قضائیه و قضات تضمین گردیده است و از این بابت مشکلی وجود ندارد مگر این که یک قاضی دچار زد و بند با مفسدین و مجرمین شود و خودش به لحاظ شخصی دچار فساد شود که آن هم برای برکناری او در قانون، سازوکارهایی اندیشیده شده است.
قضات، نگهبانان اصلی عدالت، آزادی و احیای حقوق مردم می‌باشند؛ بدین خاطر، برای ایفای این وظیفه خطیر، در مقابل ارباب نفوذ و اقتدار و تمایلات آنها، باید استقلال، امنیت و فراغ خاطر داشته و نسبت به تغییر شغل، تزلزل مقام و مرتبت و تعقیب، نگرانی نداشته باشند. اصل مصونیت قضات، حاصل ارزشمند تجربه‌ای است که در گذر تحولات تاریخی، قضات مستقل و مقتدر برای اجرای عدالت را جایگزین قضات دست نشانده فرمانروایان مستبد نموده است. اصل مصونیت امری منطقی و عقلایی به نظر می‌رسد، زیرا اگر قضات دارای مصونیت نباشند، انجام وظیفه قضاوت بسیار مشکل و حتی گاهی ناممکن می‌شود و چه بسا در این راه، افرادی که احتمال می‌دهند در یک پرونده قضایی محکوم شوند، برای جلوگیری از این امر، دست به توطئه یا تبانی زده و قاضی را به نحوی از دادرسی عادلانه بازدارند.<ref>هاشمی، سید محمد، همان، ص۴۷۸.</ref>


== انواع استقلال ==
اصل مذکور بدان معنا نیست که برای شخص قضات امتیاز مخصوص در نظر گرفته شود؛ زیرا قضات در امور شخصی با سایر مردم تفاوتی ندارند و مشمول قاعده کلی «امنیت قضایی عادلانه برای همه و تساوی عموم در برابر قانون»<ref>قانون اساسی، اصل سوم، بند۱۴.</ref> می‌باشند. این اصل مصونیت ویژه‌ای است که در کار قضایی به کار گرفته می‌شود، تا وثیقه مطمئنی برای صحت دادرسی باشد.
استقلال قضا در اسلام و در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران یک اصل اساسی و مسلم است و از دو نوع استقلال تشکیل یافته است و با فقدان یکی از آن‌ها استقلال خود را از دست می‌دهد.


۱. استقلال از دیگر قوا طبق اصل ۵۷.
اصل یکصد و شصت و چهارم قانون اساسی در خصوص مصونیت قضات مقرر می‌دارد: قاضی را نمی‌توان از مقامی که شاغل آن است بدون محاکمه و ثبوت جرم یا تخلفی که موجب انفصال است به‌طور موقت یا دائم منفصل کرد یا بدون رضای او محل خدمت یا سمتش را تغییر داد مگر به اقتضای مصلحت جامعه با تصمیم رئیس قوه قضائیه پس از مشورت با رئیس دیوان عالی کشور و دادستان کل. نقل و انتقال دوره‌ای قضات بر طبق ضوابط کلی که قانون تعیین می‌کند صورت می‌گیرد.


۲. استقلال قاضی طبق اصل ۱۶۴.
== ولایت فقیه و قوه قضائیه ==
نظام جمهوری اسلامی ایران مبتنی بر نظام [[ولایت فقیه]] می‌باشد که بر اساس آن،  نظام سیاسی مشروع و الهی است. در واقع مشروعیت نظام به دلیل حضور ولایت‌فقیه جامع‌الشرائط است که به نصب عام از جانب امام معصوم، منصوب می‌باشد. از طرفی در نظام سیاسی اسلام، امر قضاوت از جمله اموری است که اختصاص به فقها دارد؛ حتی فقهایی هم که در طول تاریخ معتقد به ولایت مطلقه فقیه نبوده‌اند، ولایت فقها در امر قضاوت را پذیرفته و به آن معتقد بوده‌اند.<ref>به عنوان مثال فقهایی که دلالت مقبوله عمر بن حنظله بر حاکمیت فقیه را نپذیرفته‌اند دلالت آن بر حق قضاوت فقیه را پذیرفته و آن را قدر متقین دلالت روایت می‌دانند.</ref>بنابراین، از منظر اسلام، تنها آن نظام قضایی‌ مشروع خواهد بود که متصدّی آن فقیه جامع‌الشرایط باشد یا از جانب ولی فقیه جامع الشرائط، منصوب شده‌باشد. بر این اساس در جمهوری اسلامی ایران طبق قانون اساسی، رئیس قوه قضائیه از جانب مقام معظم رهبری انتخاب شده و در برابر ایشان نیز پاسخگو می‌باشد. اما این موضوع نیز با توجه به مراتب زیر به استقلال دستگاه قضایی آسیب نمی‌زند:


== استقلال از دیگر قوا ==
'''یک:''' در هر صورت رئیس دستگاه قضایی باید توسط یکی از ارکان حکومتی انتخاب شود؛ پس اگر فرضا انتخاب رئیس قوه قضائیه توسط رهبری نقض استقلال دستگاه قضایی باشد، انتخاب او توسط ارکان دیگر نیز باید نقض استقلال قوه قضائیه قلمداد شود.<ref>به عنوان مثال در آمریکا، عالی‌ترین مقام قضایی توسط رئیس‌جمهور این کشور انتخاب می‌شود ولی در عین حال قضات دادگاه‌ها می‌توانند وی را به پای میز محاکمه بکشانند لذا همان گونه که در این کشورها که مدعی تفکیک قوا هستند رئیس یک قوه توسط رئیس قوه دیگر انتخاب شده و در عین حال ادعا می‌شود استقلال قضایی قضات هم در کشور ما که رئیس قوه قضائیه نه توسط قوه دیگر که توسط ولی فقیه جامع‌الشرایط انتخاب می‌شود قطعاً استقلال قضایی می‌تواند محفوظ باشد.</ref>
قوه قضائیه قوه ای است مستقل از قوای دیگر و این نوع استقلال مربوط به مسئله تفکیک و استقلال قوا از یکدیگر است. در جمهوری اسلامی ایران این امر پذیرفته شده و در اصل ۵۷ قانون اساسی بر آن تصریح و تأکید شده است و همه قوای سه‌گانه کشور به‌طور یکسان از آن برخوردارند. البته این استقلال مطلق نیست، بلکه نسبی و محدود است و در این حد است که قوای دیگر حق دخالت و مزاحمت غیرقانونی در وظایف تخصصی این قوه که حق انحصاری قضا و صدور حکم را داراست ندارند و نمی‌توانند بر آن سلطه پیدا نموده و آن را تحت فرمان خود درآورده و به خدمت بگمارند همان‌طور که قوه قضائیه چنین حقی را نسبت به دو قوه دیگر ندارد، کارایی و اقتضای استقلال نسبی حاکم در میان قوای سه‌گانه در همین حد و به همین منظور است. لازم است ذکر شود استقلال نسبی قوا در جمهوری اسلامی بر اساس تعاملات، تداخلات، نظارت و نیازهای متقابل، همکاری‌ها و تعدیل و کنترل قوا به وسیله یکدیگر است نه انفکاک و استقلال مطلق و بی حد و حدود، استقلال قوه قضائیه نیز در برابر قوای دیگر در همین حد است.


== استقلال قاضی ==
'''دو:''' رئیس قوه قضائیه پس از انتخاب، توسط رهبری موظف به انجام وظایف محوله از سوی قانون اساسی می‌باشد. مسئولیت ایشان در برابر رهبری نیز در چارچوب عمل کردن یا عمل نکردن به همین وظایف می‌باشد و نه بیشتر؛ پس رئیس قوه قضائیه نمی‌تواند فراتر از اختیارات مقرر در قانون اقدامی انجام دهد.
نوع دوم، استقلال شخص قاضی است و این نوع استقلال نیز در جمهوری اسلامی پذیرفته شده و به نحوی در اصل ۱۶۴ قانون اساسی آمده است. استقلال قاضی یک اصل اساسی و مهم است. که قاضی در اسلام کاملاً مستقل است یعنی در رسیدگی به هر نوع پرونده و صدور هر نوع رأی و انشاء هر حکمی که بدان رسیده است مستقل می‌باشد جز تشخیص و نظر خود از هیچ رأی و نظری پیروی نمی‌کند قاضی در اسلام از هیچ‌کس و هیچ منبع قدرتی در نحوه صدور حکم دستور نمی‌گیرد و هیچ قدرت و مقامی نمی‌تواند نظر و خواست خود را به هر شکلی و به هر نحوی به او القاء و تحمیل کند یا از صدور حکم مقتضی منصرفش سازد یا از اجرای آن ممانعت کند و این نوع استقلال، قدرت و قاطعیت از شئون و شرایط لازم قضا و قاضی در اسلام است.


در اسلام به استقلال قاضی اهمیت زیادی داده شده است چنان‌که در تاریخ قضای اسلام، قضات شجاع و بی اعتنا به مال و مقام دنیا، حاکمان مقتدر را به دادگاه کشانده و آنها را در برابر مردم ضعیف به تسلیم واداشته اند و داستان‌های حیرت‌انگیز و افتخار آمیز تاریخی از خودشان به یادگار گذاشته‌اند تا آنجا که قاضی اسلام، علی(ع) را در دادگاه اسلامی دوشادوش یک مرد مسیحی می‌نشاند و در نهایت نیز علی(ع) با این که حق با او بوده ولی به علت نداشتن مدرک و شاهد، شکایتش را رد نموده و به نفع طرف دعوای او یعنی آن مرد مسیحی حکم صادر می‌کند و آن مرد مسیحی هم با دیدن این مناظره زیبا و بی نظیر عدالت و استقلال قاضی در اسلام، مسلمان می‌شود.
'''سه:''' در نظام سیاسی اسلام، شرائطی همچون تقوا، عدالت و… ضامن عدم دخالت ولی فقیه در امر قضاوت می‌باشد.قطعاً ولی فقیه آشنا به منابع فقه از جمله سیره عملی معصومین (ع) می‌باشد و با توجه به سیره [[ائمه معصومین(ع)]] در استقلال قضات و عدم دخالت در کار آنها او نیز به این سیره پایبند خواهد بود؛ در غیر این صورت به جهت تخلف از این سیره خود به خود از ولایت منعزل خواهد شد.


البته در جمهوری اسلامی ایران، درباره رابطه ولی فقیه با قوه قضائیه مباحثی وجود داردکه باید مدنظر قرار بگیرد از جمله این که نظام جمهوری اسلامی ایران مبتنی بر نظام ولایت فقیه می‌باشد که بر اساس آن مشروعیت نظام سیاسی الهی بوده و در واقع به دلیل حضور ولایت فقیه جامع الشرائط منصوب به نصب عام از جانب امام معصوم می‌باشد بنابراین از طرفی امر قضاوت نیز از جمله اموری است که در نظام سیاسی اسلام، اختصاص به فقها دارد به گونه ای که حتی اکثر فقهایی که در طول تاریخ معتقد به ولایت مطلقه فقیه نبوده‌اند، ولایت فقها در امر قضاوت را پذیرفته و به آن معتقد بودند.<ref>به عنوان مثال فقهایی که دلالت مقبوله عمر بن حنظله بر حاکمیت فقیه را نپذیرفته‌اند دلالت آن بر حق قضاوت فقیه را پذیرفته و آن را قدر متقین دلالت روایت می‌دانند.</ref>
'''چهار:''' عمدۀ کار دستگاه قضایی توسط قضات صورت می‌پذیرد که بر اساس ساز و کارهای خاصی انتخاب می‌شوند و انتصاب ایشان ارتباط مستقیمی به رهبری ندارند. هر چند که ریاست قوه قضائیه منصوب رهبری است و قضات نیز که منصوب ریاست قوه قضائیه هستند در نهایت از ولی فقیه مشروعیت می‌گیرند؛ ولی آنان مستقل عمل می‌کنند و انطباق قانون بر موضوع هر پرونده را با فهم خود تشخیص می‌دهند و در این انطباق از هیچ مقامی (حتی ولی فقیه) تبعیت نمی‌کنند. به همین جهت قاضی می‌تواند هر شخصی را با هر جایگاه و منصبی، به پای میز محاکمه بکشاند. این که قاضی منصوب رهبری است، نافی استقلال قاضی نیست؛ چون قاضی در تصمیم‌گیری به موجب قوانین و شرع تصمیم می‌گیرد نه به موجب دستور رهبر یا هر مقام عالی دیگر. ولی فقیه به جای قاضی قضاوت نمی‌کند؛ بلکه ملاک قضاوت، بینه و ادّلۀ قضایی است. حتی قاضی می‌تواند بر اساس قوانین علیه عالی ترین مقام کشوری حکم صادر کند و ایشان نیز مسئولیت مدنی و جزایی دارد و مثل دیگر شهروندان پاسخ گوی اعمال خود بوده و در برابر قانون با دیگر شهروندان  برابر است.<ref>اصل ۱۰۷ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، تصریح می‌کند: رهبر در قوانین با سایر افراد کشور مساوی است.</ref>  


لذا تنها نظام قضایی ای مشروع خواهد بود که متصدّی آن فقیه جامع‌الشرایط باشد یا از جانب ولی فقیه جامع الشرائط مأذون بوده باشد. بر این اساس در جمهوری اسلامی ایران بر طبق قانون اساسی، رئیس قوه قضائیه از جانب مقام معظم رهبری انتخاب شده و در برابر ایشان نیز پاسخ گو می‌باشند امّا این موضوع باز هم به استقلال دستگاه قضایی آسیب نمی‌زند چرا که اولا رئیس دستگاه قضایی به هر حال باید توسط یکی از ارکان حکومتی انتخاب شود و نقض استقلال دستگاه قضایی با انتخاب رئیس آن توسط رهبری در انتخاب رئیس توسط ارکان دیگر هم پیش خواهد بود.<ref>به عنوان مثال در آمریکا، عالی‌ترین مقام قضایی توسط رئیس‌جمهور این کشور انتخاب می‌شود ولی در عین حال قضات دادگاه‌ها می‌توانند وی را به پای میز محاکمه بکشانند لذا همان گونه که در این کشورها که مدعی تفکیک قوا هستند رئیس یک قوه توسط رئیس قوه دیگر انتخاب شده و در عین حال ادعا می‌شود استقلال قضایی قضات هم در کشور ما که رئیس قوه قضائیه نه توسط قوه دیگر که توسط ولی فقیه جامع‌الشرایط انتخاب می‌شود قطعاً استقلال قضایی می‌تواند محفوظ باشد.</ref> ثانیاً رئیس قوه قضائیه پس از انتخاب، توسط رهبری موظف به انجام وظایف محوله از سوی قانون اساسی می‌باشد مسئولیت ایشان در برابر رهبری نیز در چارچوب عمل کردن یا عمل نکردن به همین وظایف می‌باشد و نه بیشتر فلذا رئیس قوه قضائیه نمی‌تواند فراتر از اختیارات قانونی محوّله اقدامی انجام دهند. ثالثا در نظام سیاسی اسلام، شرائطی همچون تقوا، عدالت و… ضامن عدم دخالت ولی فقیه در امر قضاوت می‌باشد هم چنین ولی فقیه به عنوان فقیه آشنا به منابع فقه که از جمله آنها سیره عملی معصومین می‌باشد قطعاً با سیره ائمه معصومین(ع) در استقلال قضات و عدم دخالت در کار آنها (همچون ماجرای حضرت علی و مرد مسیحی و حضور آنها در محکمه که به علت شاهد نداشتن امام علی(ع) به صدور حکم به ضرر امام پایان یافت) آشنا بوده و بدان پای بند است وگرنه اگر خدای ناکرده نسبت به این موارد بی‌مبالاتی نشان دهد خود به خود از ولایت منعزل خواهد بود رابعاً عمده‌ترین کار دستگاه قضایی توسط قضات صورت می‌پذیرد (که بر اساس ساز و کارهای خاص خود انتخاب می‌شوند و ارتباطی به رهبری ندارند) از طرفی هر چند که ریاست قوه قضائیه منصوب رهبری است و قضات نیز که منصوب ریاست قوه قضائیه هستند به گونه ای از ولی فقیه مشروعیت می‌گیرند لکن آنان، مستقل عمل می‌کنند.
بنابراین، در نظام جمهوری اسلامی ایران استقلال قضات و استقلال قوه قضائیه جایگاه والایی دارد.


لذا قاضی می‌تواند شخص اول کشور را نیز به پای میز محاکمه بکشاند. این که قاضی منصوب رهبری است، نافی استقلال قاضی نیست؛ چون قاضی در تصمیم‌گیری به موجب قوانین شرع تصمیم می‌گیرد نه به موجب نظر رهبری. ولی فقیه به جای قاضی قضاوت نمی‌کند؛ بلکه ملاک قضاوت، همان بینه و سایر ادّله قضایی است. و قاضی بر اساس همین قوانین می‌تواند علیه شخص اول کشور حکم صادر کند و شخص اول کشور هم مثل دیگر شهروندان پاسخ گوی اعمال خود باید باشد و با دیگران شهروندان در برابر قانون مساوی است و مسئولیت کیفری، مدنی و حقوقی و… دارد.<ref>اصل ۱۰۷ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، تصریح می‌کند: رهبر در قوانین با سایر افراد کشور مساوی است.</ref>
<span></span>
{{پایان پاسخ}}
{{مطالعه بیشتر}}
{{مطالعه بیشتر}}


== معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر ==
== مطالعه بیشتر ==
۱ـ هاشمی، سید محمد، حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران، تهران، دادگستر.
 
* هاشمی، سید محمد، حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران، تهران، دادگستر.


۲ـ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران.
* قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران.


۳ـ عمید زنجانی، عباسعلی، حقوق اساسی تطبیقی، حقوق اساسی کشورهای غربی و کشورهای اسلامی، تهران، میزان.
* عمید زنجانی، عباسعلی، حقوق اساسی تطبیقی، حقوق اساسی کشورهای غربی و کشورهای اسلامی، تهران، میزان.


۴ـ مدنی سید جلال الدین، حقوق اساسی و نهادهای سیاسی جمهوری اسلامی ایران، تهران، پایدار.
* مدنی سید جلال الدین، حقوق اساسی و نهادهای سیاسی جمهوری اسلامی ایران، تهران، پایدار.<span></span>
{{پایان مطالعه بیشتر}}


== منابع ==
== منابع ==
خط ۹۳: خط ۸۳:
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =
  | شناسه =شد
  | تیترها =
  | تیترها =شد
  | ویرایش =
  | ویرایش =شد
  | لینک‌دهی =
  | لینک‌دهی =شد
  | ناوبری =
  | ناوبری =
  | نمایه =
  | نمایه =
خط ۱۰۳: خط ۹۳:
  | بازبینی =
  | بازبینی =
  | تکمیل =
  | تکمیل =
  | اولویت =
  | اولویت =ج
  | کیفیت =
  | کیفیت =ج
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۵:۴۵

سؤال

میزان استقلال قوه قضائیه و قضات در جمهوری اسلامی تا چه حد می‌باشد؟

درگاه‌ها
حکومت دینی.png
حوزه-و-روحانیت.png


اصل ۵۷ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران استقلال قوا را محترم شناخته‌است. همچنین اصل ۱۵۶ همین قانون بر استقلال قوه قضائیه تأکید دارد. استقلال قاضی نیز یک اصل مهم است و اصل ۱۶۴ قانون اساسی بر مبنای آن وضع شده‌است. به موجب اصل ۱۶۷ قانون اساسی قضاوت باید با استناد به قانون و منابع معتبر شرعی باشد؛ بنابراین، قاضی در انجام وظایف خود کاملا مستقل می‌نماید و حتی نصب رئیس قوه قضائیه توسط رهبری و نظارت ایشان بر قوه قضائیه منافی استقلال این قوه و قضات دادگستری نمی‌باشد.

آرم قوه قضائیه جمهوری اسلامی ایران

وظایف قوه قضائیه

قوه قضائیه قوه‌ای است مستقل که پشتیبان حقوق فردی و اجتماعی و مسئول تحقق بخشیدن به عدالت و عهده‌دار وظایف زیر است:[۱]

  1. رسیدگی و صدور حکم در مورد تظلمات، تعدیات، شکایات، حل و فصل دعاوی و رفع خصومات و اخذ تصمیم و اقدام لازم در آن قسمت از امور حسبیه که قانون معین می‌کند.
  2. احیای حقوق عامه و گسترش عدل و آزادی‌های مشروع.
  3. نظارت بر حسن اجرای قوانین.
  4. کشف جرم و تعقیب و مجازات و تعزیر مجرمین و اجرای حدود و مقررات مدون جزائی اسلام
  5. اقدام مناسب برای پیشگیری از وقوع جرم و اصلاح مجرمین.

استقلال قوه قضائیه

حساسیت جایگاه قوه قضائیه، استقلال ویژه‌ای را می‌طلبد؛ استقلال قضایی یکی از ارکان مهم استقلال ملت است.[۲] این قوه قانوناً از نفوذ و تعرض قوای دیگر مصون است. اصل یکصد و پنجاه و ششم مقرر می‌دارد: «قوه قضائیه قوه‌ای است مستقل که پشتیبان حقوق فردی و اجتماعی و مسئول تحقق بخشیدن به عدالت… است.» تضمین قانونی این استقلال در موارد ذیل مشاهده می‌شود:[۳]

۱. رئیس قوه قضائیه منصوب مقام رهبری است (اصل ۱۵۷) و هیچ تکلیف و تمکینی جز اجرای قوانین و هماهنگی در بودجه نسبت به قوای دیگر ندارد.

۲. در قوه قضائیه سؤال و استیضاح، رأی عدم اعتماد و مانند آن جایگاهی ندارد.

۳. امور اداری و استخدامی قوه قضائیه مستقل و بی‌نیاز از قوای دیگر است. (اصل ۱۵۸).

۴. پرونده‌های قضایی صرفا در قوه قضائیه مفتوح و مسدود می‌شود و احکام صادره با استقلال کامل قضات صادر می‌گردد.

پس امر قضا، به دور از هرگونه انحراف، فقط شایسته و در خور قوه قضائیه است.

استقلال از دیگر قوا

قوه قضائیه مستقل از قوای دیگر است و این استقلال با مسئله تفکیک قوا مرتبط است. در جمهوری اسلامی ایران این امر پذیرفته شده و در اصل ۵۷ قانون اساسی بر استقلال قوا تصریح و تأکید شده است. البته استقلال قوه قضائیه مطلق نیست، بلکه نسبی و در این حد است که قوای دیگر حق دخالت غیرقانونی در وظایف تخصصی این قوه (قضا و صدور حکم) ندارند. همان‌طور که قوه قضائیه نیز نسبت به دو قوه دیگر حق مداخله ندارد.

با وجود استقلال قوه قضائیه، این قوه امتیازی ویژه و نوعی برتری بر دیگر قوا دارد که در موارد زیر نمایان است:

1. «سازمان بازرسی کل کشور» زیر نظر قوه قضائیه تشکیل شده و ناظر بر حسن اجرای قوانین در دستگاه‌های اداری است. (اصل ۱۷۴)

2. دیوان عدالت اداریمرجع رسیدگی به تظلمات، شکایات و اعتراضات مردم نسبت به مأمورین، واحدها و مقررات قوه مجریه است؛ (اصل ۱۷۳) این امتیاز، قوه قضائیه را در موقعیت برجسته‌ای قرار می‌دهد.

3. محاکمه رئیس جمهور، معاونان او و وزرا در جرایم عادی (اصل ۱۴۰) و محاکمه رئیس‌جمهور به خاطر تخلف از وظایف قانونی (بند دهم اصل ۱۱۰ ) امتیاز دیگری برای قوه قضائیه است.

استقلال قضات

استقلال قاضی یک اصل اساسی و مهم است و اصل ۱۶۴ قانون اساسی نمود آن است. در اسلام نیز قاضی کاملاً مستقل است؛ او در رسیدگی به هر نوع پرونده و صدور هر نوع رأی و انشاء هر حکمی که بدان رسیده است، مستقل می‌باشد و در انطباق شرع بر موضوعات تحت رسیدگی، جز تشخیص و نظر خود از هیچ رأی و نظری پیروی نمی‌کند. در اسلام قاضی از هیچ‌کس و هیچ منبع قدرتی در نحوه صدور حکم دستور نمی‌گیرد و هیچ قدرت و مقامی نمی‌تواند نظر و خواست خود را به هر شکلی به او القاء و تحمیل کند یا از صدور حکم مقتضی منصرفش سازد یا از اجرای آن ممانعت کند و این نوع استقلال، قدرت و قاطعیت از شئون و شرایط لازم قضا و قاضی در اسلام است.

قضات، نگهبانان اصلی عدالت، آزادی و احیای حقوق مردم می‌باشند؛ بدین خاطر، برای ایفای این وظیفه خطیر، در مقابل ارباب نفوذ و اقتدار و تمایلات آنها، باید استقلال، امنیت و فراغ خاطر داشته و نسبت به تغییر شغل، تزلزل مقام و مرتبت و تعقیب، نگرانی نداشته باشند. اصل مصونیت قضات، حاصل ارزشمند تجربه‌ای است که در گذر تحولات تاریخی، قضات مستقل و مقتدر برای اجرای عدالت را جایگزین قضات دست نشانده فرمانروایان مستبد نموده است. اصل مصونیت امری منطقی و عقلایی به نظر می‌رسد، زیرا اگر قضات دارای مصونیت نباشند، انجام وظیفه قضاوت بسیار مشکل و حتی گاهی ناممکن می‌شود و چه بسا در این راه، افرادی که احتمال می‌دهند در یک پرونده قضایی محکوم شوند، برای جلوگیری از این امر، دست به توطئه یا تبانی زده و قاضی را به نحوی از دادرسی عادلانه بازدارند.[۴]

اصل مذکور بدان معنا نیست که برای شخص قضات امتیاز مخصوص در نظر گرفته شود؛ زیرا قضات در امور شخصی با سایر مردم تفاوتی ندارند و مشمول قاعده کلی «امنیت قضایی عادلانه برای همه و تساوی عموم در برابر قانون»[۵] می‌باشند. این اصل مصونیت ویژه‌ای است که در کار قضایی به کار گرفته می‌شود، تا وثیقه مطمئنی برای صحت دادرسی باشد.

اصل یکصد و شصت و چهارم قانون اساسی در خصوص مصونیت قضات مقرر می‌دارد: قاضی را نمی‌توان از مقامی که شاغل آن است بدون محاکمه و ثبوت جرم یا تخلفی که موجب انفصال است به‌طور موقت یا دائم منفصل کرد یا بدون رضای او محل خدمت یا سمتش را تغییر داد مگر به اقتضای مصلحت جامعه با تصمیم رئیس قوه قضائیه پس از مشورت با رئیس دیوان عالی کشور و دادستان کل. نقل و انتقال دوره‌ای قضات بر طبق ضوابط کلی که قانون تعیین می‌کند صورت می‌گیرد.

ولایت فقیه و قوه قضائیه

نظام جمهوری اسلامی ایران مبتنی بر نظام ولایت فقیه می‌باشد که بر اساس آن، نظام سیاسی مشروع و الهی است. در واقع مشروعیت نظام به دلیل حضور ولایت‌فقیه جامع‌الشرائط است که به نصب عام از جانب امام معصوم، منصوب می‌باشد. از طرفی در نظام سیاسی اسلام، امر قضاوت از جمله اموری است که اختصاص به فقها دارد؛ حتی فقهایی هم که در طول تاریخ معتقد به ولایت مطلقه فقیه نبوده‌اند، ولایت فقها در امر قضاوت را پذیرفته و به آن معتقد بوده‌اند.[۶]بنابراین، از منظر اسلام، تنها آن نظام قضایی‌ مشروع خواهد بود که متصدّی آن فقیه جامع‌الشرایط باشد یا از جانب ولی فقیه جامع الشرائط، منصوب شده‌باشد. بر این اساس در جمهوری اسلامی ایران طبق قانون اساسی، رئیس قوه قضائیه از جانب مقام معظم رهبری انتخاب شده و در برابر ایشان نیز پاسخگو می‌باشد. اما این موضوع نیز با توجه به مراتب زیر به استقلال دستگاه قضایی آسیب نمی‌زند:

یک: در هر صورت رئیس دستگاه قضایی باید توسط یکی از ارکان حکومتی انتخاب شود؛ پس اگر فرضا انتخاب رئیس قوه قضائیه توسط رهبری نقض استقلال دستگاه قضایی باشد، انتخاب او توسط ارکان دیگر نیز باید نقض استقلال قوه قضائیه قلمداد شود.[۷]

دو: رئیس قوه قضائیه پس از انتخاب، توسط رهبری موظف به انجام وظایف محوله از سوی قانون اساسی می‌باشد. مسئولیت ایشان در برابر رهبری نیز در چارچوب عمل کردن یا عمل نکردن به همین وظایف می‌باشد و نه بیشتر؛ پس رئیس قوه قضائیه نمی‌تواند فراتر از اختیارات مقرر در قانون اقدامی انجام دهد.

سه: در نظام سیاسی اسلام، شرائطی همچون تقوا، عدالت و… ضامن عدم دخالت ولی فقیه در امر قضاوت می‌باشد.قطعاً ولی فقیه آشنا به منابع فقه از جمله سیره عملی معصومین (ع) می‌باشد و با توجه به سیره ائمه معصومین(ع) در استقلال قضات و عدم دخالت در کار آنها او نیز به این سیره پایبند خواهد بود؛ در غیر این صورت به جهت تخلف از این سیره خود به خود از ولایت منعزل خواهد شد.

چهار: عمدۀ کار دستگاه قضایی توسط قضات صورت می‌پذیرد که بر اساس ساز و کارهای خاصی انتخاب می‌شوند و انتصاب ایشان ارتباط مستقیمی به رهبری ندارند. هر چند که ریاست قوه قضائیه منصوب رهبری است و قضات نیز که منصوب ریاست قوه قضائیه هستند در نهایت از ولی فقیه مشروعیت می‌گیرند؛ ولی آنان مستقل عمل می‌کنند و انطباق قانون بر موضوع هر پرونده را با فهم خود تشخیص می‌دهند و در این انطباق از هیچ مقامی (حتی ولی فقیه) تبعیت نمی‌کنند. به همین جهت قاضی می‌تواند هر شخصی را با هر جایگاه و منصبی، به پای میز محاکمه بکشاند. این که قاضی منصوب رهبری است، نافی استقلال قاضی نیست؛ چون قاضی در تصمیم‌گیری به موجب قوانین و شرع تصمیم می‌گیرد نه به موجب دستور رهبر یا هر مقام عالی دیگر. ولی فقیه به جای قاضی قضاوت نمی‌کند؛ بلکه ملاک قضاوت، بینه و ادّلۀ قضایی است. حتی قاضی می‌تواند بر اساس قوانین علیه عالی ترین مقام کشوری حکم صادر کند و ایشان نیز مسئولیت مدنی و جزایی دارد و مثل دیگر شهروندان پاسخ گوی اعمال خود بوده و در برابر قانون با دیگر شهروندان برابر است.[۸]

بنابراین، در نظام جمهوری اسلامی ایران استقلال قضات و استقلال قوه قضائیه جایگاه والایی دارد.


مطالعه بیشتر

  • هاشمی، سید محمد، حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران، تهران، دادگستر.
  • قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران.
  • عمید زنجانی، عباسعلی، حقوق اساسی تطبیقی، حقوق اساسی کشورهای غربی و کشورهای اسلامی، تهران، میزان.
  • مدنی سید جلال الدین، حقوق اساسی و نهادهای سیاسی جمهوری اسلامی ایران، تهران، پایدار.

منابع

  1. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اصل ۱۵۶.
  2. اصل ۷۶ تا ۸۹، ۱۳۳، ۱۳۵ تا ۱۳۹.
  3. هاشمی، سید محمد، همان، ص۴۵۶.
  4. هاشمی، سید محمد، همان، ص۴۷۸.
  5. قانون اساسی، اصل سوم، بند۱۴.
  6. به عنوان مثال فقهایی که دلالت مقبوله عمر بن حنظله بر حاکمیت فقیه را نپذیرفته‌اند دلالت آن بر حق قضاوت فقیه را پذیرفته و آن را قدر متقین دلالت روایت می‌دانند.
  7. به عنوان مثال در آمریکا، عالی‌ترین مقام قضایی توسط رئیس‌جمهور این کشور انتخاب می‌شود ولی در عین حال قضات دادگاه‌ها می‌توانند وی را به پای میز محاکمه بکشانند لذا همان گونه که در این کشورها که مدعی تفکیک قوا هستند رئیس یک قوه توسط رئیس قوه دیگر انتخاب شده و در عین حال ادعا می‌شود استقلال قضایی قضات هم در کشور ما که رئیس قوه قضائیه نه توسط قوه دیگر که توسط ولی فقیه جامع‌الشرایط انتخاب می‌شود قطعاً استقلال قضایی می‌تواند محفوظ باشد.
  8. اصل ۱۰۷ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، تصریح می‌کند: رهبر در قوانین با سایر افراد کشور مساوی است.