اذیت کردن خداوند

سؤال

طبق آیه۵۷ از سوره احزاب، معنی اذیت کردن خدا چیست؟ و چرا از فعل مضارع که دلالت بر استمرار می‌کند استفاده شده است؟

قران در سوره احزاب اشاره به اذیت شدن خداوند دارد: ﴿إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَالآخِرَه وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِینًا؛ آنها که خدا و پیامبرشان را آزار می‌دهند، خداوند آنان را از رحمت خود در دنیا و آخرت دور ساخته، و برای آنها عذاب خوارکننده‌ای آماده کرده است.(احزاب:۵۷)

احتمالات درباره معنای آزار دادن خداوند

اذیت خداوند و پیامبر در آیه ۵۷ سوره احزاب با صیغه مضارع آمده که نشانگر استمرار است. مفسران به جهت منفعل نشدن خداوند از وقایع خارجی،‌ در معنای اذیت خداوند معانی مختلفی را ذکر کرده اند:

  • مراد از «یؤذون الله» آزار اولیاء خدا است. کلمه اولیاء مضاف بوده که حذف شده و حذف مضاف و نسبت دادن آزار به خود خدا، به جهت بزرگداشت اولیاءالله است.[۱]
  • مقصود آزار رسول خدا(ص) است و به جهت تعظیم و بزرگداشت پیامبر، اذیت شدن را خدا به خود نسبت داده است.[۲] از ظاهر گفتار علامه طباطبائی چنین استفاده شده که این احتمال را پذیرفته است.[۳]
  • مراد از «یؤذون الله» عبارت است از کفر، شرک، ترک دین، مخالف با اوامر و نواهی و توهین به مقدسات.[۴]
  • بعضی احتمال داده‌اند که مقصود آیه، نسبت‌های ناروا دادن به خداوند است.[۵] مانند مسیحیان که عیسی را پسر خداوند می‌خوانند.[۶]
  • برخی تفاسیر نیز انجام کارهای ناپسند را مصداق اذیت کردن دانسته‌اند.[۷]

محققان معتقدند اگر مراد اذیت خود خدا باشد، قطعاً منظور این نیست که خدا هم مانند سایر موجودات اذیت می‌شود بلکه این تعبیر موافق با تعابیر عرفی انسان‌ها است و خداوند براساس عرف بشری سخن گفته است.[۸]


منابع

  1. ر. ک. شیخ طوسی، التبیان فی تفسیرالقرآن، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۹، ج۸، ص۳۶۰؛ و محمدبن احمد، انصاری قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، بیروت، داراحیاء الثراث العربی، ۱۴۰۵، ج۱۴، ص۲۳۸.
  2. طباطبائی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، اسماعیلیان، چاپ پنجم، ۱۳۷۱ ش، ج۱۶، ص۳۳۸؛ و ر.ک. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، بیروت، دارالمعرفه، بی تا، ج۷–۸، ص۵۷۹، ر.ک. محمود بن محمد، زمخشری، الکشاف، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۰۶ ق، ج۳، ص۵۵۹.
  3. المیزان، همان.
  4. سید عبدالحسین طیب، الطیب البیان، تهران، انتشارات اسلام، چاپ سوم، ۱۳۶۶ ش، ج۱۰، ص۵۲۴.
  5. الجامع لاحکام القرآن، همان، ص۲۳۷؛ و الکشاف، همان؛ و ر.ک. حسین بن احمد، شاه عبدالعظیمی، تفسیر اثنا عشری، تهران، میقات، چاپ اول، ۱۳۶۴ش، ج۱۰، ص۴۸۳.
  6. توبه/ ۳۰.
  7. کاشانی، ملا فتح الله، منهج الصادقین، تهران، کتابفروشی اسلامیه، چاپ دوم، ۱۳۴۴ ش، ج۷، ص۳۶۵.
  8. مجمع البیان، همان.