پرش به محتوا

پیش نویس:شفاعت و عدالت الهی

سؤال

آیا باور به شفاعت از طریق امامان با اصل عدالت الهی تضاد ندارد؟

درگاه‌ها


سیبیسبسیبسیبلق5قع56عهنیطثه 5ع56ع7567

مفهوم شفاعت و عدالت

شفاعت

شفاعت در لغت و اصطلاح، معانی مختلفی دارد که به برخی از آنها اشاره می‌شود:

لغوی

خلیل بن احمد فراهیدی می‌گوید: «الشافع الطالب لغیره، وتقول استشفعت بفلان فتشفع لی الیه فشفعه فی. والاسم الشفاعة. واسم الطالب الشفیع؛ شافع یعنی کسی که از غیر خودش طلب شفاعت می‌کند و می‌گوید نزد فلان شخص واسطه و شفیع من باش. اسم مصدر (حاصل و نتیجه مصدر) آن شفاعت است و کسی را که طلب شفاعت می‌کند شفیع می‌نامند»[۱]

راغب اصفهانی می‌گوید:«الشفع ضم الشئ الی مثله ویقال للمشفوع شفع؛ شفع به معنای ضمیمه کردن چیزی به مثل خودش است و به مشفوع گفته می‌شود»[۲]

اصطلاحی

شفاعت به‌معنای طلبِ برداشتن عذاب و عِقاب از کسی یا کسانی است که مستحق عذاب و عقابند[۳][۴] و یا به عبارتی نوعی وساطت و میانجیگری در عفو و بخشیدن گناهان است.[۵]

شیخ طوسی می‌فرماید: ««حقیقة الشفاعة عندنا ان تکون فی اسقاط المضار دون زیادة المنافع، والمؤمنون عندنا یشفع لهم النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فیشفعه الله تعالی ویسقط بها العقاب عن المستحقین من اهل الصلاة لما روی من قوله (علیه‌السّلام): (ادخرت شفاعتی لاهل الکبائر من امتی)... والشفاعة ثبتت عندنا للنبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وکثیر من اصحابه ولجمیع الائمة المعصومین وکثیر من المؤمنین الصالحین؛ حقیقت شفاعت در نزد ما در مورد رسیدن منافع به شخص نمی‌باشد بلکه در مورد برداشتن عقاب و عذاب گناهکار است. به عقیده ما پیامبر اکرم مؤمنین را شفاعت می‌فرمایند و خداوند نیز شفاعت ایشان را می‌پذیرد و خداوند تبارک و تعالی عذاب و عقاب را در نتیجه این شفاعت از مستحقین آن (البته از کسانی که اهل نماز باشند) برمی دارد. زیرا شخص شخیص رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمودند: من شفاعتم را برای کسانی از امتم که اهل گناه کبیره هستند نگه داشته‌ام»[۶]


عدالت

عدل در لغت و اصطلاح و عرف هم معانی مختلفی دارد:

لغوی

عدل در چیزهایی که با بصیرت و آگاهی درک می‌شود، به کار می‌رود مثل احکام و عِدْل و عدیل در چیزهایی است که با حواس درک می‌شوند مثل اوزان، اعداد و پیمانه‌ها‌.[۷]

عدل ضد ظلم و جور و هم معنی قسط است، ریشه و مشتقات عدل نزدیک به سی‌بار در قرآن ذکر شده و این تکرار اشاره دارد به اینکه قرآن درباره عدل توجه فراوانی دارد.[۸]

اصطلاحی

در روایتی امام علی(ع)‌ عدل را چنین تفسیر کرده که به خداوند اتهام نزنیم.(الْعَدْلُ أَلَّا تَتَّهِمَهُ)[۹] ابن ابی‌الحدید شارح نهج البلاغه معنای کلام امام علی(ع) را در این دانسته که به جبر اعتقاد پیدا نکنیم تا معتقد شویم خدواند ما را بر عمل قبیح مجبور کرده و به جهت عمل بر آن ما را مؤاخذه می‌کند. به خداوند اتهام نزنیم که تکلیف مالایطاق کند و ....ابن‌میثم بحرانی نیز در مصباح السالکین در شرح این جمله گفته که منظور اعتقاد به جریان عدل در تمام کارها و سخنان خداوند است و از لوازم این اعتقاد این است که به خداوند تهمت مجبور ساختن بندگانش بر کارهای قبیح و کیفر دادن بر آنها زده نشود.[۱۰] امام صادق(ع) نیز عدل خداوند را چنین توضیح می‌دهد كه چیزهایى را كه خداوند در مورد آن تو را سرزنش كرده است، به او نسبت ندهى.[۱۱]

عرفی

عدل به معنای رعایت حقوق دیگران در برابر ظلم و تجاوز به کار می‌رود از این‌رو عدل را به معنی «اعطاء کل ذی حقٍ حَقَّه» گرفته‌اند، و برخی در معنای عدل توسعه‌ داده‌اند و آن را به معنای «هر چیزی را در جای خود نهادن یا هر کاری را به وجه شایسته انجام دادن » به کار برده‌اند.[۱۲]

[

منابع

  1. فراهیدی، خلیل بن احمد (۱۳۶۷). کتاب العین. قم: هجرت. ص۲۶۱.
  2. راغب اصفهانی، حسین بن محمد (۱۴۱۲). المفردات. بیروت: دار الشامیة. ص۲۶۳.
  3. سید مرتضی، علی بن حسین (۱۴۰۵). رسائل الشریف الرضی. قم: دار القرآن الکريم. ص۱۵۰.
  4. شیخ طوسی، محمد بن حسن. التبيان فی تفسير القرآن. بیروت: دار إحیاء التراث العربی. ص۲۱۳.
  5. مطهری، مرتضی (۱۳۸۹). مجموعه آثار. ص۲۵۴.
  6. شیخ طوسی، محمد بن حسن. التبيان فی تفسير القرآن. بیروت: دار إحیاء التراث العربی. ص۲۱۴.
  7. راغب اصفهانی، حسین بن محمد (۱۴۱۲). مفردات. به کوشش صفوان داودى. دمشق: دارالقلم. ص۳۲۵.
  8. شرباصی، احمد. دایرة المعارف اخلاق قرآنی. ص۴۱.
  9. سید رضی، علی دوانی (۱۴۱۴). «حکمت ۴۷۰». نهج البلاغة. ص۵۵۸.
  10. بحرانی، ابن هیثم. شرح نهج البلاغه. ج۵. ص۴۶۵.
  11. شیخ صدوق، محمد بن علی‏ (۱۳۹۸). التوحید. به کوشش هاشم‏ حسینی. قم: دفتر انتشارات اسلامی. ص۹۶.
  12. فوادیان‌دامغانی، رمضان. سیمای عدالت در قرآن و حدیث. ص۲۷.