تکفیر مسلمانان از نگاه قرآن، روایات و عالمان دین

نسخهٔ تاریخ ‏۳ دسامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۰۲ توسط Rafiei (بحث | مشارکت‌ها) (ابرابزار)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
سؤال

تکفیر مسلمانان از منظر قرآن کریم و سنت نبوی و عالمان دین چگونه تبیین می‌شود و چه آثار منفی در جامعه اسلامی دارد؟


از نظر قرآن تکفیر کسی که شهادتین بر زبان جاری کند جایز نیست. همچنین در روایات نیز بر این مطلب تأکید شده است. علما و فقهای اسلامی اعم از شیعه و سنی نیز تکفیر مسلمانانی را که شهادتین را بر زبان جاری کند و هیچ‌یک از ضروریات دین را منکر نباشد جایز نمی‌دانند. یکی از آفت‌هایی که همواره تهدیدی جدّی برای جامعهٔ اسلامی به‌شمار آمده، تکفیر و کافر دانستن یکدیگر است! فتوای تکفیر در طول تاریخ، از مسایل خطرناکی بوده که باعث ریختن خون انسان‌های بی‌گناه شده است. و اقتدار مسلمانان را در برابر دشمنان اسلام از بین برده و باعث زمینه‌سازی نفوذ دشمنان اسلام در جامعه اسلامی می‌شود.

تکفیر مسلمانان از دیدگاه قرآن

از دیدگاه قرآن شخصی که شهادت زبانی به توحید و نبوت بدهد مسلمان است. گرچه امکان دارد هنوز به مرحله ایمان نرسیده باشد. قرآن از مسلمان می‌خواهد که احکام اسلام را بر چنین افرادی اعمال نمایند و حق این را ندارند که آن‌ها را به عنوان مسلمان نپذیرند. به عنوان نمونه به دو آیه همراه با تفسیر آن اشاره می‌شود:

۱. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿قَالَتِ الْأَعْرَابُ آَمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لَکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَ لَمَّا یدْخُلِ الْإِیمَانُ فِی قُلُوبِکُمْ؛ اعراب بادیه‌نشین به تو گفتند: ایمان آوردیم. بگو: نه، هنوز ایمان نیاورده‌اید و باید بگویید اسلام آوردیم؛ چون هنوز ایمان در دل‌های شما داخل نشده است(حجرات:۱۴)

با تأمل در این آیه فهمیده می‌شود که ایمان مرحله بالاتری از اسلام است. ایمان عقیده باطنی به خدا است و اسلام شهادت زبانی به توحید و نبوت است. در تفسیر قرطبی آمده است کسی که در ظاهر شهادت به توحید و رسالت بدهد، اسلام آورده است و باعث می‌شود که خون انسان، محترم باشد و کسی حق تعرض به او را نداشته باشد.[۱]

ابن کثیر دمشقی در تفسیر این آیه می‌نویسد: افرادی که گفتند ایمان آوردیم و خدا فرمود نه، اسلام آوردید، نشان می‌دهد که ظاهر اسلام آوردن اینها کافی است تا خون، مال و عرض این‌ها محترم باشد. ولی چون ایمان به قلب‌شان نفوذ نکرده بود، خداوند فرمود که نگویید ما مؤمن هستیم و بگویید ما مسلم هستیم.[۲]

۲. خداوند در آیه دیگری می‌فرماید: ﴿یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا ضَرَبْتُمْ فی سَبیلِ اللَّهِ فَتَبَینُوا وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقی إِلَیکُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیاه الدُّنْیا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغانِمُ کَثیرَه؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! هنگامی که در راه خدا گام می‌زنید (و به سفری برای جهاد می‌روید)، تحقیق کنید! و بخاطر اینکه سرمایه ناپایدار دنیا (و غنایمی) به دست آورید، به کسی که اظهار صلح و اسلام می‌کند نگویید: «مسلمان نیستی» زیرا غنیمت‌های فراوانی (برای شما) نزد خداست(نساء:۹۴)‏.

سیوطی در ذیل این آیه می‌گوید: رسول خدا سپاهی که مقداد بن اسود نیز در آن بود به سوی قومی از کفار فرستاد، مردم فرار کردند و فقط مردی ماند که دارای اموال زیادی بود و وقتی مسلمانان خواستند او را بکشند، شهادت به یگانگی خداوند داد و گفت لا إله إلا الله و مقداد هم به او حمله کرد و او را کشت. یکی از یاران مقداد به او اعتراض کرد که چرا کسی را که شهادت به یگانگی خداوند داده است، کشتی؟ این موضوع به اطلاع پیامبر خدا رسید. رسول خدا(ص) به مقداد فرمود: آیا کسی را کشتی که لا إله إلا الله گفته است؟ فردای قیامت چه پاسخی در برابر خداوند خواهی داشت؟ بعد از این ماجرا، این آیه نازل شد.[۳]

بنابراین از منظر قرآن، شخص به مجرد جاری ساختن شهادت بر زبان، و لو این‌که زبانی باشد و التزامی نداشته باشد، کسی حق ندارد او را تکفیر کند و هیچگونه حق تعرض به ایشان و اموال او را ندارد.

تکفیر مسلمانان از دیدگاه روایات

تکفیر در روایات شیعه و اهل‌سنت، مسئله‌ای بسیار خطرناک معرّفی شده است. پیامبر در این باره می‌فرماید: «هر کسی نسبت کفر به کسی دیگری بدهد که معیار کفر را ندارد، گویندهٔ آن کافر است».[۴]

در روایات از تکفیر مسلمانی که اقرار به شهادتین نموده نهی فراوان شده است. اینک به برخی از این روایات اشاره می‌شود:

۱. پیامبر فرمود: اسلام بر چند پایه بنا شده است: شهادت به وحدانیت خداوند، رسالت پیامبر، اقرار به آنچه از جانب خدا رسیده …. پس مسلمانان را به جهت گناه تکفیر نکنید، و علیه آنان شهادت به شرک ندهید.[۵]

بر اساس این کلام رسول خدا(ص) کسی که شهادت به وحدانیت خداوند جل جلاله و رسالت پیامبر(ص) دهد و به ما جاء من عند الله اقرار داشته باشد، مسلمان است و تکفیر و مشرک خواندن آن روا نیست. در کلام دیگر صراحتاً از تکفیر مرتکبان گناه کبیره نهی کرده و می‌فرماید: «لا تكفروا اهل ملتكم و ان عملوا الكبائر؛ اهل ملت خود را تكفیر نكنید، اگر چه گناهان كبیره انجام دهند»[۶]

در کلام دیگر می‌فرماید: «لا تكفّروا أحداً من أهل القبله بذنب و إن عملوا الكبائر؛ هیچ یك از اهل قبله را به واسطه گناهی تكفیر نكنید اگر چه گناهان كبیره انجام دهند»[۷]

همچنان می‌فرماید:«ثلاثه من اصل الایمان؛ الكف من قال لا اله الا الله و لاتكفره بذنب و لاتخرجه من الاسلام بعمل و الجهاد؛ اهل لا أله إلا الله را واگذارید و به سبب گناهی تكفیر نكنید. از اسلام به سبب كاری خارج ندانید …»[۸] روایات یاد شده نمونه ای احادیث منقول از رسول خدا(ص) درباره نهی از تکفیر اهل قبله است که در منابع اهل سنت آمده است و برای رعایت اختصار از آوردن روایات منقول در متون حدیثی شیعه، خود داری می‌شود.

دیدگاه علمای اسلام درباره تکفیر مسلمانان

علمای اسلام با معیار قرآنی و حدیثی برای کفر و ایمان تعریفاتی کرده و تکفیر کسی را که شهادتین را بر زبان جاری کند برخلاف قرآن و احادیث نبوی دانسته‌اند.

قاضی ایجی از علمای اهل سنت می‌گوید: «کفر خلاف ایمان است و آن نزد ما عبارت است از تصدیق نکردن پیامبر در برخی از اموری که علم حاصل شده که از جانب پیامبر رسیده است.»[۹]

سید یزدی از علمای امامیه به اموری که رسول خدا به آن خبر داده اشاره کرده می‌فرماید: «کافر کسی است که منکر الوهیّت یا توحید یا رسالت یا یکی از ضروریات دین شود، با التفات به این که ضروری است به طوری که انکارش به انکار رسالت منجر شود».[۱۰]

جمهور فقیهان و متکلمان بر این باورند که کسی حق ندارد اهل قبله را با اقرار به شهادتین و عدم انکار ضروری‌ای از ضروریات دین، تکفیر نماید:

۱. قاضی سبکی می‌گوید: «اقدام بر تکفیر مؤمنین جداً دشوار است. و هر کسی که در قلبش ایمان است تکفیر اهل هوا و بدعت را دشوار می‌شمرد، در صورتی که اقرار به شهادتین دارد؛ زیرا تکفیر امری دشوار و خطیر است».[۱۱]

۲. قاضی ایجی می‌گوید: «جمهور متکلمین و فقیهان بر این امر اتفاق دارند که نمی‌توان احدی از اهل قبله را تکفیر نمود…».[۱۲]

۳. تفتازانی می‌گوید: «مخالف حقّ از اهل قبله کافر نیست، مادامی که ضروری‌ای از ضروریات دین را مخالفت نکند، مثل حدوث عالم، حشر اجساد».[۱۳]

آثار منفی تکفیر مسلمانان در جامعه اسلامی

با توجه به آیات و روایات مربوط به آنچه موجب دخول انسان در دین اسلام می‌گردد و احادیث رسول خدا(ص) در ارتباط نهی از تکفیر مسلمان و سخنان علمای اهل سنت درباره مسئله تکفیر، این نتیجه به دست می‌آید که هر فرقه‌ای از فرقه‌های اسلامی که به اصول مشترک بین مذاهب مانند توحید در همه ابعاد، رسالت پیامبر گرامی اسلام(ص) و سایر انبیای الهی(ع) و معاد اعتقاد دارند و به ضروریات دین پای بندند، خون، مال و عرضشان محترم است و کسانی که نسبت کفر به آنان بدهد، از دو حال خارج نیست؛ یا به مبانی اسلام آشنایی چندانی ندارد یا دینش را به دنیا فروخته و ابزار دست دشمنان اسلام است که می‌خواهد با ایجاد تفرقه در میان مسلمانان، دین مقدس اسلام را تضعیف کرده و از این طریق سر سپردگی اش را به دشمنان دین به اثبات رساند. با کمال تأسف امروزه اصطلاحِ تکفیر و اباحه عِرض و خون از واژه‌های پرکاربردِ برخی فرقه‌ها و گروه‌های افراطی است. این گروه‌ها که خود را مسلمان می‌دانند کسانی را که از گروه آنان نباشند تکفیر می‌کنند و در نتیجه، خون، مال و عرضشان را مباح می‌دانند. از طرف دیگر تاریخ نشان می‌دهد که درگیری‌های مذهبی، به نابودی اختلاف انگیزان انجامیده و ایجاد زمینه‌های نزاع و درگیری بین مسلمانان توسط آنان باعث تخریب چهرهٔ اسلام در سطح بین‌الملل گردیده و خشونت و درگیری‌های فیزیکی بین مسلمانان، زمینهٔ حضور دشمنان اسلام را در کشورهای اسلامی ایجاد کرده است. بدون تردید دشمنان اسلام به ویژه آمریکا، از این نوع برخوردها بهترین استفاده را می‌برند. درگیری‌های مذهبی، افزون بر زمینه‌سازی برای حضور نیروهای نظامی دشمن، زمینهٔ حضور فرهنگی و صدور فرهنگ غرب را نیز آماده می‌سازد و از سویی با نشان دادن تصویر خشن از اسلام و مسلمانان، بهترین وسیلهٔ تبلیغاتی را در اختیار غربی‌ها قرار می‌دهد. اگر پاپ، عالم بزرگ مسیحیت، اسلام و مسلمانان را خشن معرفی می‌کند و اگر رسانه‌های غربی با استفاده از اهرم‌های گوناگون، خشونت مسلمانان و پیامبر رحمت(ص) را به تصویر می‌کشند، یکی از دلایل آن، حرکت‌های غیر معقول و غیرشرعی است که تندروهای متعصب برای دست‌یابی به آمال و آرزوهای خویش به کار می‌برند و هر گونه نوع قتل و کشتار را روا می‌دانند.

منابع

  1. قرطبی، محمد بن احمد انصاری، تفسیر قرطبی، ج۱۶، ص ۳۴۸، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چ۲، ۱۴۰۵
  2. ابن کثیر، اسماعیل بن کثیر، تفسیر ابن کثیر، ج۴، ص ۲۳۴دار المعرفه، بیروت،۱۴۱۲ق.
  3. سیوطی، جلال الدین، تفسیر الدر المنثور، دار المعرفه، بیروت، ج۲، ص۲۰۰، چ۱، ۱۳۶۵ق، ج۲، ص۲۰۰.
  4. بخاری، محمد بن إسماعیل، صحیح البخاری، المحقق: محمد زهیر بن ناصر الناصر، الناشر: دار طوق النجاه، چ۱، ۱۴۲۲هـ، ج۵، ص١١١.
  5. متقی هندی، علاءالدین علی بن حسام الدین، کنزالعمال، ج۱، ص۳۰، بیروت، دار الکتب العلمیه، چ۱، ۱۴۱۹ق/۱۹۹۸م، تحقیق: محمود عمر الدمیاطی، ج۱، ص۳۰.
  6. متقی هندی، کنز العمال، ۱۳۹۹ق، ج۱، ص۱۲۰.
  7. کنزالعمال، ج۱، ص۱۲۰.
  8. ابن اثیر، جامع الاصول فی احادیث الرسول، چاپ عبدالقادر ارناؤوط، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م، ج۱، ص۲۰۷ و۲۲۴.
  9. ابن میثم بحرانی، قواعد المرام، قم، مکتبه آیت ا…مرعشی نجفی ص۱۷۱.
  10. . طباطبایی، سید محمدکاظم، العروه الوثقی، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۶۷.
  11. شعرانی، عبدالوهّاب، الیواقیت و الجواهر فی بیان عقاید الاکابر، ص۵۸المطبعه الأزهریه المصریه، چ۳، ۱۳۲۱ه،
  12. ایجی، میر سید شریف، شرح المواقف، تصحیح بدر الدین نعسانی، قم، الشریف الرضی، ۱۳۲۵ق، ج۸، ص۳۹۲
  13. سعد الدین تفتازانی، شرح المقاصد، تحقیق و تعلیق عبد الرحمان عمیره، قم، شریف رضی، ۱۴۰۹ق، ج۵، ص۲۲۷–۲۲۸