حسد

از ویکی پاسخ
نسخهٔ تاریخ ‏۶ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۹:۴۶ توسط A.ahmadi (بحث | مشارکت‌ها) (تقویت بخش احکام)
سؤال

حسد چیست و راه مبارزه با آن چگونه است؟


مفهوم‌شناسی

«حسد» که برابر فارسی آن «رشک» است، به معنای آرزوی نابودی نعمت از دیگران است؛ خواه آن نعمت به حسود برسد یا نرسد؛ بنابراین فکر حسود در ویران شدن نعمت‌های دیگران متمرکز شده و برای او مهم نیست که آن نعمت به او منتقل شود.[۱]

حسادت یک واکنش هیجانی است و جلوه‌های مختلفی دارد؛ ممکن است به صورت مستقیم و برخورد فیزیکی، قهر و دشمنی، یا غیر مستقیم مثل بدگویی در خفا و چاپلوسی در ظاهر، بروز کند.

مفهوم ضدِّ حسد را «خیرخواهی» دانسته‌اند، و آن آرزوی رسیدنِ نعمت به دیگران است.[۲]

حسد با غبطه متفاوت است. غبطه به معنای آرزو و خواستن نعمتی است که در دست دیگران است، بدون اینکه فرد، آرزوی از بین رفتن آن را در دیگری داشته باشد.[۳]

جایگاه

حسد از بدترین و خبیث‌ترین اخلاق‌ها شمرده شده است. در آیه ﴿أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَیٰ مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِه؛ [آنان] به خاطر آنچه خدا از فضلش به آنان عطا کرده، حسد می‌ورزند.(نساء:۵۴) به یکی از ویژگی‌های حسودان اشاره شده و پیامبر اسلام(ص) بر اساس این آیه، حسودان را دشمنان نعمت خدا معرفی کرده است.[۴]

در آیه ﴿وَمِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَد؛ و [پناه می‌برم به خدا] از زیان حسود، زمانی که حسد می‌ورزد.(فلق:۵)[۵] به حسد اشاره شده و سفارش شده از شر حسود به خدا پناه برده شود.

اقسام حسادت

یکی از صفات ناپسند انسان‌ها حسد است و کمتر کسی یافت می‌شود که از آن، پیراسته باشد. حسد، هم برای فرد زیان دارد و هم برای جامعه. علماء اخلاق آن را یکی از نکوهیده‌ترین صفت‌ها شمرده‌اند؛ زیرا که زیان حسد، دو جنبه دارد: از طرفی به شخص حسود زیان می‌رساند و از طرفی، کسی را که به او حسد برده شده؛ یعنی محسود را در خطر نیستی و نابودی قرار می‌دهد. هر جامعه‌ای، بیشتر افراد آن، در یکی از این دو موقعیت قرار دارند؛ و هنگامی که اکثریت افراد جامعه، در خطر قرار گرفتند، رشد و پیشرفت این جامعه دچار اختلال، رکود و گاهی توقف می‌شود.

حسد در تمام طبقات موجود است و اختصاص به جنس و صنف و دسته‌ای مخصوص ندارد. گمان نرود که طبقه مرفه، به واسطه برخورداری از ناز و نعمت از حسد به دور هستند؛ بلکه گرفتاران این صفت زشت اخلاقی و رفتاری در این دسته نیز فراوان‌اند. شاید یکی از علل آن که دیکتاتورها، رجال و بزرگان کشوری، خود را نابود می‌کنند، حسد آنها باشد. چون نمی‌توانند ببینند به جز خودشان، کسی دیگر، ثروتی یا شخصیتی و مقامی داشته باشد. هر چند خودشان بالاتر از آن را داشته باشند؛ ولی بر همان اندازه‌ای که دیگران دارند، حسادت می‌ورزند. پس حسد، همان طوری که از زیر دست نسبت به بالا دست رخ می‌دهد از بالا به پایین و از مهتر به کهتر نیز بسیاراست؛ و از مساوی به مساوی، نیز خواهد بود؛ بلکه فراوان است و این گونه حسد بیشتر در میان خویشان، دوستان و نزدیکان اتفاق می‌افتد.

عوامل

انگیزه‌های حسادت را گوناگون دانسته‌اند. برخی از آنها چنین است:

  • دشمنی و کینه: وقتی انسان نسبت به کسی دشمنی و کینه دارد، از خوشی او ناراحت، و از رنج و زحمت او خشنود می‌شود.
  • برتری طلبی: برای کسی که دچار برتری‌طلبی است، سخت است دیگران نسبت به او بهتر و برتر باشند.
  • تکبر: شخص متکبر، از اینکه دیگری نعمتی به دست آورد هراس دارد؛ زیرا در این صورت، آن فرد از او پیروی نکرده، و چه بسا هم‌ردیف یا بالاتر از او قرار بگیرد.

پیامدها

برای حسد پیامدها و آسیب‌های گوناگونی شمرده‌اند که برخی از آنها چنین‌اند:

فرد حسود با دیدن خوشی‌های دیگران در اندوهی دائمی بوده و به دلیل غم و اندوه درونی، به بیماری‌های جسمی نیز مبتلا می‌شود. حسود در حقیقت، به نحوه تقسیم نعمت‌ها توسط خدا اعتراض دارد؛ بنابراین حکمت و عدل الهی را انکار می‌کند.

حسادت باعث می‌شود انرژی فرد در راه ویران کردن سرمایه‌های فردی و اجتماعی مصرف شود و حتی منجر به جرم و جنایت‌هایی مانند دزدی و قتل شود.

احکام

در حدیث رفع القلم که از پیامبر(ص) روایت شده، مؤاخذهٔ نُه چیز از امت او برداشته شده است. یکی از آن نه چیز، حسادتی است که با دست یا زبان ظاهر نشود؛ بنابراین، حسادت به خودی خود، تا زمانی که عکس العمل بیرونی نداشته و موجب زیان و ناراحتی برای کسی نشده گناه محسوب نمی‌شود.

بر همین اساس، حسد دارای سه مرتبه دانسته و حکم هر کدام را بیان کرده‌اند. آن سه مرتبه چنین است:

  1. اینکه شخص حسود، بدخواه دیگران است، ولی خودش از این حالت، ناراحت و از این میل قلبی، متنفر است؛ به همین دلیل در فکر چاره‌ای برای درمان خود است. این قسم از حسد چون از اختیار انسان خارج است، مورد عفو پروردگار است.
  2. اینکه شخص حسود، بدخواه دیگران است و از این حالت ناراحت نبوده، برای درمان آن تلاشی نمی‌کند. با این همه، در عمل از دستورهای حسد پیروی نمی‌کند و تنها در دل حسادت می‌ورزد. در حکم این قسم، مین عالمان اختلاف نظر است؛ اگر چه در هر حال حسد است و برای سلامت روانی انسان ضررهای فراوان دارد.
  3. اینکه شخص حسود، بدخواه دیگران است و این میل قلبی را دوست داشته و در ناگوارای‌هایی که به فردِ مورد حسادت می‌رسد، با گفتار یا رفتار، شادمانی خود را نشان می‌دهد. این مرتبه از حسد، ممنوع و حرام است.

درمان

برای درمان حسد، راهکارهای علمی و عملی گفته شده که برخی از آنها عبارتند از:

در بخش راه‌های عملی، عمل نکردن به فکرِ حسادت، مهمترین عامل جلوگیری از حسد دانسته شده است. عمل بر ضد حسد، راهکار دیگری است که در آن فرد، هر چه حسد به آن دستور می‌دهد، خلاف آن را انجام می‌دهد.

درخواست از خدا، کمک گرفتن از نماز و توسل به معصومان(ع) مواردی است که انسان را در درمان حسد، یاری می‌رساند.

شیوه برخورد با حسود

برای برخورد با حسود و در امان ماندن از شر او، پناه بردن به خدا و توکل به او مؤثر دانسته شده است. در آیه ﴿وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَد؛ [به خدا پناه می‌برم] از زیان حسود، زمانی که حسد می‌ورزد.(فلق:۵) به استعاذه و پناه بردن به خدا اشاره شده است.

گذشت از بدی‌های حسود و صبر و استقامت در برابر مشکلاتی که او پیش پای انسان می‌گذارد، از دیگر راهکارها در برابر حسود است؛ زیرا او دنبال خستگی و بیچارگی دیگری است. انسان با استقامت، مانع رسیدن او به هدفش می‌شود.

راهکار دیگر، خودداری از رفتارهایی است که حسادت حسود را برمی‌انگیزد؛ مانند بیان موفقیت‌ها یا بزرگ جلوه دادن آنها.


مطالعه بیشتر

  • حسد و دروغ، شهید سید عبدالحسین دستغیب.

منابع

  1. مکارم شیرازی، ناصر و (دیگران)، تفسیر نمونه، ج۳ ص۴۲۳.
  2. اقتباس از (سه رساله) فیض کاشانی، محسن، عزلت، کینه و حسد، مذمت دنیا، ترجمه دکتر اسد الله ناصح، نشر نهضت زنان مسلمان، جلد دوم، ص۱۸ تا ۲۲.
  3. سلطانی، غلامرضا، تکامل در پرتور اخلاق، ج۱، ص۹۵.
  4. فیض کاشانی، محجه البیضاء، انتشارات اسلامی جامعه مدرسین، ج۵، ص۳۲۷.
  5. فلق / ۵.
  6. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۷۳، ص۲۵۶؛ آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، ص۱۴۱.
  7. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۷۳، ص۲۵۶.
  8. نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج۲، ص۳۲۷.
  9. موسوی خمینی، روح‌الله، چهل حدیث، ص۱۱۲.
  10. مکارم شیرازی، ناصر و دیگران، تفسیر نمونه، ج۳، ص۴۲۳.
  11. اقتباس از معراج السعاده، ص۴۶۶ – ۴۶۸.
  12. امام خمینی، اربعین حدیث، ص۱۱۲.
  13. حشر: ۱۰.