کتابسوزی ایران و مصر توسط مسلمانان از نظر شهید مطهری
این مقاله هماکنون به دست Shamloo در حال ویرایش است. |
آیا واقعیت دارد که مسلمانان پس از فتح مصر و ایران کتابخانههای غنی این دو تمدن بزرگ را سوزاندهاند؟ شنیدم که شهید مطهری در این باره کتابی دارد؛ نظر ایشان درباره این اتفاق چیست؟
طرح بحث و اهمیت
بحث کتابسوزی ایران و مصر توسط مسلمانان از نظر شهید مطهری از جمله مباحثی است که در ذیل مباحث ارتباط ایران و اسلام مطرح میشود. محتوای این موضوع تاریخی این است که مسلمانان وقتی موفق به فتح ایران شدند، کتابخانههای این دو تمدن را، بهدلیل عدم آشنایی با دانش، سوزاندند. از نظر شهید مطهری، در دوران جدید، بهطور جدی از سوی غربیان تبلیغ شده که مسلمانان پس از فتح ایران و مصر کتابخانههای این دو تمدن بزرگ دنیای قدیم را به آتش کشیدند.[۱]
از نظر مطهری، اگر رخداد کتابسوزی در ایران مصر توسط مسلمانان واقعیت تاریخی داشته باشد، گفته خواهد شد که اسلام برای تمدن های بزرگ دنیای قدیم ماهیتی ویرانگر داشته نه سازنده؛ یا حداقل باید گفته شود که اسلام هرچند سازنده تمدن و فرهنگی بزرگ بوده است، ویرانگر تمدنها و فرهنگهایی بزرگی هم بوده است.[۲]
بهگزارش مرتضی مطهری، درباره مسئله کتابسوزی مسلمانان در ایران و مصر آنقدر در دوران پهلوی و تسلط اندیشههای باستانگرایی تبلیغ شده بود که برای برخی از افرادی، که خود در این مورد اطلاعی نداشتند، کمکم انجامشدن این عمل از سوی مسلمانان را مسلم فرض کردند.[۳]
از نظر مطهری، پرداختن به بحث کتابسوزی ایران و مصر توسط مسلمانان و تلاش برای نشاندادن بی اعتباری آن بسیار مهم است؛ زیرا در جهان امروز طرح طرز برخورد پیروان یک دین در جریان تاریخ با مظاهر فرهنگ و تمدن، مؤثرترین سلاح به نفع یا بر ضد آن دین است.[۴]
دلایل موافقان
مرتضی مطهری دلایل موافقان کتابسوزی ایران و مصر را بیشتر از کتاب محمد معین (۱۲۹۷-۱۳۵۰ش)، ادیب و استاد دانشگاه، نقل کرده است؛ از جمله:
- سِر جان مَلْکُم انگلیسی در تاریخ خود این قضیه را ذکر کرده است.[۵]
- در دوران جاهلیت و مقارن ظهور اسلام مردم بیسواد بودند. مطابق نقل واقدی در مکه مقارن بعثت پیامبر(ص) فقط ۱۷ نفر از قریش باسواد بودند. آخرین شاعر بدوی عرب شاعری باسواد بود که سواد خود را پنهان میکرد و میگفت که باسوادی در میان ما بیادبی شمرده میشود.[۶]
- جاحظ (درگذشته ۲۵۵ق)، ادیب عرب، در کتاب البیان و التبیین نقل کرده که روزی یکی از امرای قبیله قریش کودکی را دید که به مطالعه کتاب سیبویه مشغول است ، فریاد برآورد که " شرم بر تو باد ، این شغل آموزگاران و گدایان است " در آن روزگار آموزگاری یعنی تعلیم اطفال در میان عرب بسیار خوار بود زیرا حقوق آنان شصت درهم بیش نبود ، و این مزد در نظر ایشان ناچیز بود
- ابن خلدون در فصل " العلوم العقلیه و اصنافها " ( از مقدمه تاریخش ) گوید : وقتی کشور ایران فتح شد کتب بسیاری در آن سرزمین به دست تازیان افتاد ، سعد بن ابی وقاص به عمر بن الخطاب در خصوص آن کتب نامه نوشت و در ترجمه کردن آنها برای مسلمانان رخصت خواست ، عمر بدو نوشت که آن کتابها را در آب افکند چه اگر آنچه در آنها است راهنمائی است خدا ما را به رهنماتر از آن هدایت کرده است ، و اگر گمراهی است خدا ما را از شر آن محفوظ داشته . بنابراین آن کتابها را در آب یا در آتش افکندند . و علوم ایرانیان که در آن کتب مدون بود از میان رفت و به دست ما نرسید [1] ابوالفرج بن العبری در مختصر الدول و عبداللطیف بغدادی در کتاب الافاده و الاعتبار و قفطی در تاریخ الحکماء در شرح حال یحیی نحوی و حاج خلیفه در کشف الظنون و دکتر صفا در تاریخ علوم عقلی از سوختن کتب اسکندریه توسط عرب سخن راندهاند " یعنی اگر ثابت شود که اعراب فاتح کتابخانه اسکندریه را سوختهاند ، قرینه است که در هر جا کتابخانهای مییافتهاند میسوختهاند . پس بعید نیست در ایران هم چنین کاری کرده باشند ) ولی شبلی نعمان در رسالهای به عنوان " کتابخانه اسکندریه " ترجمه فخر داعی ، و همچنین آقای ( مجتبی ) مینوی در مجله سخن 74 صفحه 584 این قول را ( کتابسوزی اسکندریه را ) رد کردهاند
- ابوریحان بیرونی در " الاثار الباقیه " درباره خوارزم مینویسد که : " چون قتیبه بن مسلم دوباره خوارزم را پس از مرتد شدن اهالی فتح کرد ، اسکجموک را برایشان والی گردانید . و قتیبه هر کس که خط خوارزمی میدانست و از اخبار و اوضاع ایشان آگاه بود و از علوم ایشان مطلع ، به کلی فانی و معدوم الاثر کرد و ایشان را در اقطار ارض متفرق ساخت و لذا اخبار و اوضاع ایشان به درجهای مخفی و مستور مانده است که به هیچ وجه وسیلهای برای شناختن حقایق امور در آن کشور بعد از ظهور اسلام در دست نیست " [1] ایضا ابوریحان در همان کتاب نویسد : " و چون قتیبه بن مسلم نویسندگان ایشان ( خوارزمیان ) را هلاک کرد و هربدان ایشانرا بکشت و کتب و نوشتههای آنانرا بسوخت ، اهل خوارزم امی ماندند و در اموری که محتاج الیه ایشان بود فقط به محفوظات خود اتکا کردند ، و چون مدت متمادی گردید و روزگار دراز بر ایشان بگذشت امور جزئی مورد اختلاف را فراموش کردند و فقط مطالب کلی مورد اتفاق در حافظه آنان باقیماند
- داستان کتابسوزی عبدالله بن طاهر که دولتشاه سمرقندی در تذکره الشعرا آورده است
نقدهای شهید مطهری بر دلایل موافقان
منابع
- ↑ مطهری، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ایران، تهران، انتشارات صدرا، بهار ۱۳۶۸ش، ص۳۰۸.
- ↑ مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۳۰۸.
- ↑ مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۳۰۸.
- ↑ مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۳۵۴.
- ↑ معین، محمد، مزدیسنا و تأثیر آن در ادب فارسی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۲۶ش، دیباچه، ص۹.
- ↑ معین، مزدیسنا و تأثیر آن در ادب فارسی، دیباچه، ص۹-۱۰.