جامعیت قرآن
طبق آيه شريفه ﴿وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَه إِلا يَعْلَمُهَا وَلا حَبَّه فِي ظُلُمَاتِ الأرْضِ وَلا رَطْبٍ وَلا يَابِسٍ إِلا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ﴾ (انعام / ۵۹) هيچ برگى [از درختى] نمىافتد، مگر اينكه از آن آگاه است؛ و نه هيچ دانهاى در تاريكي هاى زمين، و نه هيچ تر و خشكى وجود دارد، جز اينكه در كتابى آشكار [= در كتاب علم خدا] ثبت است.» هيچ تر و خشكي نيست مگر اين كه در قرآن موجود است، پس چرا چيزهاي زياد مانند تعداد ركعات نماز در قرآن نيامده است؟
رسالت هر پيامبري به تلقي وحي تشريعي اوست كه متن پيام و گوهر رسالت او خواهد بود، و نزول هر پيامي به اندازه ظرفيت وجودي گيرنده آن است، پيامبر اكرم(ص) كاملترين انسان هاست و رسالت او آخرين برنامه الهي براي بشر است و كتاب او از جامعيت برخوردار و بر كتابهاي پيشين حاكم بوده و شرف انسانها در آن است. قرآن كريم ميفرمايد: « ما بر شما كتابى نازل كرديم كه وسيله تذكّر [و بيدارى] شما در آن است! آيا نمىفهميد؟! »[۱]
علامه طباطبايي ميفرمايد: در قرآن كريم هر چيزي كه انسان لياقت داردو براي هدايت او موثر است، آمده است.[۲]
پيامبر اكرم(ص) ميفرمايد: «به من جوامع دانش (گنيجينههاي معرفت) داده شد»[۳]
برخي از قرآن پژوهان يكي از وجوه اعجاز را اعجاز در محتوا و معارف بيان كردهاند و به آيه ۴۹، سوره قصص كه تحدي به همانندآوري ميكند، تمسك كردهاند؛ چون آنچه در هدايت نقش دارد، محتوا و معارف است. [۴]
آيات ثابت کننده جامعيت قرآن
۱. سوره انعام: « هيچ جنبندهاى در زمين، و هيچ پرندهاى كه با دو بال خود پرواز مىكند، نيست مگر اينكه امتهايى همانند شما هستند. ما هيچ چيز را در اين كتاب، فرو گذار نكرديم؛ سپس همگى به سوى پروردگارشان محشور مىگردند. »[۵]
۲ . سوره انعام : « كليدهاى غيب، تنها نزد اوست؛ و جز او، كسى آنها را نمىداند. او آنچه را در خشكى و درياست مىداند؛ هيچ برگى [از درختى] نمىافتد، مگر اينكه از آن آگاه است؛ و نه هيچ دانهاى در تاريكي هاى زمين، و نه هيچ تر و خشكى وجود دارد، جز اينكه در كتابى آشكار [= در كتاب علم خدا] ثبت است.»[۶]
۳. سوره يوسف:« در سرگذشت آنها درس عبرتى براى صاحبان انديشه بود! اينها داستان دروغين نبود؛ بلكه [وحى آسمانى است، و] هماهنگ است با آنچه پيش روى او [از كتب آسمانى پيشين] قرار دارد؛ و شرح هر چيزى [كه پايه سعادت انسان است]؛ و هدايت و رحمتى است براى گروهى كه ايمان مىآورند! »[۷]
۴. سوره نحل:« [به ياد آوريد] روزى را كه از هر امتى، گواهى از خودشان بر آنها برمىانگيزيم؛ و تو را گواه بر آنان قرارمىدهيم! و ما اين كتاب را بر تو نازل كرديم كه بيانگر همه چيز، و مايه هدايت و رحمت و بشارت براى مسلمانان است! »[۸]
ميان مفسران در باره اينكه آيا آيات ۳۸ و ۵۹ انعام جامعيت قرآن را اثبات ميكند يا نه، اختلاف است و اين اختلاف از اين ناشي ميشود که مراد از كتاب در آيات مذكور، لوح محفوظ و علم خدا و يا قرآن كريم است؛ ولي نسبت به سوره نحل، آيه ۸۹ و سوره يوسف، آيه ۱۱۱ اتفاقنظر است كه دلالت برجامعيت قرآن دارند.
زيرا در سوره يوسف، آيه ۱۱۱، سخن دروغ نبودن قرآن و تصديق كتابهاي ديگر الهي است كه در آيات متعدد اين دو مطلب در مورد قرآن كريم آمده است.[۹] و در آيه ۳۷ سوره يونس اين دو وصف با هم آمده است.در سوره نحل، آيه ۸۹ نيز مراد از كتاب، قرآن نازل شده است، چون ميفرمايد: « ما اين كتاب را بر تو نازل كرديم »
ظاهر «كل شيء» و «تبياناً لكل شيء» اين است كه قرآن بيان كننده همه چيز است؛ چون تفصيل و تبيان به معناي بيان است.[۱۰]
دلايل نقلي و روايات اسلامي كه برخي از آنها نيز قابل اعتمادند، هم به طور مستقيم به جامعيت قرآن دلالت دارد. اين روايات بنابر تقسيمي، سه دستهاند:
الف) رواياتي كه از آنها استفاده ميشود كه اخبار گذشته و آينده، يا خبر آسمانها و زمين، در قرآن وجود دارد، ولي در هيچ كدام به آگاهان از اين خبرها اشاره نشده است، مثل روايتي كه امام صادق(ع) فرمود: «خداوند بيان همه چيز را در قرآن نازل كرده است، قسم به خدا چيزي كه بندگان به آن نياز دارند، فروگذار نشده است…»[۱۱]
ب )رواياتي اشاره دارد كه همه چيز در كتاب و روايات آمده است، از امام كاظم(ع) سؤال شد : آيا واقعاً همه چيز در كتاب و سنّت موجود است، يا مردم چنين ميگويند؟!
حضرت فرمودند: «بله، همه چيز در كتاب خدا و سنت پيامبرش هست.»[۱۲]
ج) اين دسته ـ كه تعداد آنها زياد است ـ به نحوي اشاره دارد كه بيان همه چيز در قرآن، ويژه پيامبر اكرم(ص) و ائمه اهل بيت(ع) است.یعنی علم و آگاهی به همه چیز از قرآن کریم تنها در حیطه معصومین(ع) می باشد و بقیه از آن حضرات باید یاد بگیرند، امام باقر(ع) ميفرمايد: «خداوند همه چيز را در قرآن كريم نازل كرده و آن را براي پيامبر بيان نموده است»[۱۳]
از اين روايات استفاده ميشود كه جامعيت قرآن علاوه بر نزول نياز به بيان هم دارد و بيان آن مخصوص پيامبرصلی الله علیه و آله و سلم و اهل بيت(ع) ميباشد.[۱۴]
دلايل جامعيت علم پيامبر(ص) و اهل بيت(ع) با ضميمه دلايلي كه منبع بودن قرآن براي علم آنها را ثابت ميكند، بر جامعيت قرآن دلالت دارد. از جمله:
دلايل نقلي
آيه اول: «… بگو خدا و آن كسي كه نزد او علم كتاب است، كافي است ميان من و شما گواه باشد».[۱۵]
مراد از «كتاب» در آيه قرآن است، و در روايات آمده كه « كسي كه نزد او علم كتاب است » منظور حضرت علي(ع) است[۱۶].
آيه دوم: « او حكم و علم داديم. »[۱۷] شبيه اين تعبير در مورد پيامبران ديگر نيز مثل حضرت موسي(ع)[۱۸] حضرت داود(ع) و سليمان ـ عليه السلام- [۱۹] و … آمده است، و اين آيات در مورد پيامبر اكرم(ص) و اهل بيت آن حضرت(ع) نيز صدق ميكند. [۲۰]
۲ـ دلايل عقلي
رسالت پيامبر و ائمه اطهار(ع) اقتضاء ميكند كه علوم گسترده داشته باشند، تا اعتماد و اطمينان مردم جلب شود؛ زيرا آن بزرگان بايد عالم به همه علوم مورد نياز هدايت و اداره جامعه و از اشتباه به دور باشند، و اصولاً كمال وجودي پيامبر اكرم(ص) و ائمه معصوم(ع) ميطلبد كه از ممكنات چيزي خارج از علم آنها نباشد.
قرآن كريم، منبع علم پيامبر اكرم(ص) و ائمه اهل بيت(ع) است و اين مطلب از روايات استفاده ميشود، و پيامبر(ص) و اهل بيت(ع) با استنطاق ويژهاي احكام و معارف قرآن را استنباط كرده و بيان كردهاند. و حتي دلايلي از روايات وجود دارد كه منبع انحصاري علم آن بزرگان، قرآن است.[۲۱]
بنابراين: با ضميمه كردن دلايلي كه علم جامع پيامبر اكرم(ص) و ائمه اطهار(ع) را ثابت كرد؛ به دلايلي كه دلالت داشت، منبع علم پيامبر اسلام و اهل بيت(ع) قرآن كريم است، نتيجه گرفته مي شود، كه جامعيت قرآن به گستردگي علوم پيامبر اكرم(ص) و ائمه اهل بيت ـ عليهم اسلام ـ ميباشد؛ كه همان علومي است كه خداوند به پيامبران و فرشتگان داده است، البته ممكن است اين علوم بالفعل نباشد و هر وقت كه بخواهند به آن دسترسي پيدا كنند؛ چنانكه امام صادق(ع) فرمود: «امام هر وقت بخواهد بداند، ميداند»[۲۲]
ظاهر و باطن قرآن درجامعيت آن
از ظاهر قرآن با دلالت لفظي، تمام احكام و معارف دين قابل استفاده نيست، بلكه جامعيت قرآن مربوط به باطن قرآن است و مراد از معاني باطني قرآن، معناهايي است كه از ظاهر الفاظ استفاده نميشود.
مطالعه بيشتر
۱. تفسير نمونه؛ ناصر مکارم شيرازي، ج۵، ص۲۶۸، ذيل آيه ۵۹ انعام.
۲. تفسير شريف لاهيجي؛ محمد لاهيجي؛ ج۱، ص۷۶۸.
۳. تفسير منهج الصادقين؛ ملافتح الله کاشاني، ج۳، ص۴۰۱.
منابع
- ↑ انبيا/ ۱۰.
- ↑ ر.ك: طباطبايي، سيد محمد حسين، الميزان في تفسير القرآن، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ پنجم، ۱۳۷۲، ج۱۴، ص۲۲۷.
- ↑ گنابادي، سلطان محمد، بيروت، موسسه الاعلمي للمطبوعات، چاپ دوم، ۱۴۰۸ هـ ق، ج۱، ص۸۲ .
- ↑ محمد ري شهري، ميزان الحكمه، قم، انتشارات دارالحديث، الطبعه الاولي، ۱۴۱۶ ق، ج۴، ص۳۲۰۲، ح ۱۹۸۹.
- ↑ انعام / ۳۸ .
- ↑ انعام / ۵۹ .
- ↑ يوسف / ۱۱۱ .
- ↑ نحل / ۸۹ .
- ↑ ر.ك: هود/ ۱۳؛ بقره/ ۴۱ و ۸۹.
- ↑ ابن علي الفضل بن الحسن الطبرسي، مجمع البيان، بيروت، دائره المعارف، ج۶ ـ ۵، ص۴۱۶ و ص۵۸۵.
- ↑ جمعه العروسي الحويزي، عبدعلي، نورالثقلين، ج۳، ص۷۴- ۷۷، ح ۱۷۶، ۱۸۴ و ۱۷۷.
- ↑ همان، ح ۱۸۴.
- ↑ همان، ح ۱۷۷.
- ↑ همان، ح ۱۸۰.
- ↑ رعد/ ۴۳.
- ↑ كليني، محمدبن يعقوب، اصول كافي، دائره المعارف، بيروت، ج۱، ص۳۳۳، كتاب حجت، حديث ۶؛ و طباطبايي، سيد محمد حسين، ج۱۱، ص۴۲۶.
- ↑ يوسف/ ۲۲.
- ↑ . قصص / ۱۴ .
- ↑ . انبيا / ۷۹ .
- ↑ ر.ك: سبحاني، جعفر، الالهيات، انتشارات اسلامي، ج۳، ص۲۰ و ۱۷۳.
- ↑ ر.ك: مكارم شيرازي، ناصر، پيام قرآن، قم، انتشارات مدرسه اميرالمؤمنين، ج۷، مبحث منابع پيامبران.
- ↑ كليني، محمد بن يعقوب، اصول كافي، ج۱، ص۳۸.