اختلاف فقهی شیعه و اهل‌سنت در مورد آیه الی المرافق

نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۲۱ توسط Fabbasi (بحث | مشارکت‌ها)
سؤال

اختلاف فقهای شیعه و اهل تسنّن را در مورد آیه إلی المرافق در قرآن کریم شرح دهید؟


فقیهان شیعه، شستن دست‌ها را از بالا به پایین واجب می‌دانند. اما فقیهان اهل‌سنت بهتر می‌دانند که دست‌ها از پایین به بالا شسته شود، هرچند شستن دست‌ها از بالا به پایین را نیز صحیح می‌دانند. یکی از علل اختلاف، تفسیرهای مختلف این دو گروه از آیه ۶ سوره مائده است. از نگاه شیعیان این آیه بیشتر از آنکه بخواهد چگونگی شستن را نشان دهد، در مقام بیان محدوده شستن دست است که تا آرنج باشد و نه بیشتر. شیعیان با استفاده از روایات اهل‌بیت(ع) می گویند واجب است که دست‌ها از آرنج به پایین شسته شود.

متن آیه

آیه در مقام بیان محدوده شستن دست در وضو

در آیه شریفه کلمه «أیدیکم» آمده است و از نظر لغوی «ید» (دست) شامل کتف، بازو، آرنج، ساعد، مچ، کف دست و انگشتان می‌شود.[۱] از آنجا که در وضو، شستن همه این قسمت‌ها لازم نمی‌باشد، لذا خداوند با عبارت «إلی المرافق» دست را محدود به قسمتی که شامل انگشتان تا آرنج می‌شود نموده است تا کسی گمان نبرد که طبق این آیه‌ که می‌فرماید: ﴿دست‌های‌تان را بشویید. باید کتف را نیز بشوید. فقهای شیعه می‌گویند کلمه «إلی» در آیه، بیان کننده حدّ و غایت «مغسول» است نه کیفیت «غَسل». در این آیه، شارع مقدس بنا داشته است تا محدوده مشخصی از دست که از انگشتان تا آرنج می‌باشد را برای شستن تعیین کند نه آنکه کیفیت شستن را که از پایین به بالا یا از بالا به پایین باشد بیان دارد.[۲]

فقهای اهل تسنن هم از این آیه وجوب شستن دست‌ها از پایین به بالا را استنباط نکرده‌اند. لذا فقهای شیعه با توجه به روایات، شستن دست‌ها را از بالا به پایین واجب دانسته‌اند که در این زمینه روایات فراوانی در کتب حدیثی وجود دارد[۳] و عموما، هم وجوب شستنِ از بالا به پایینِ صورت و هم شستنِ از بالا به پایینِ دست‌ها را بیان می‌کنند.

علاوه بر روایات و سنت معصومان(ع)، عادتا و عرفا نیز هنگامی که انسان به‌طور طبیعی تصمیم می‌گیرد بدنش یا صورتش یا دستش یا هر چیز دیگری را بشوید، از بالا به پایین شروع به شستن می‌نماید؛ و معمولا کسی آب را از پایین به بالا نمی‌ریزد و از پایین به سوی بالا اقدام به شستن نمی‌کند. مضافا بر این که، اجماع قطعیِ امامیه نیز بر وجوب شستن دست‌ها از بالا به پایین، وجود دارد.[۴]

آیه و شستن دست از سرانگشتان تا آرنج

در مورد معنای «إلی» در آیه شریفه، بعضی با این گمان که «إلی» در زبان عربی فقط یک معنی و یک مورد استعمال دارد، شبهه کرده‌اند که: «إلی» به معنای «به سوی انتهای یک چیز (اعم از زمان و مکان)» است پس معنای آیه این می‌شود: «دست‌هایتان را به سوی آرنج‌هایتان بشویید» و نتیجه می‌گیرند: «طبق بیان قرآن کریم، باید دست‌ها را از انگشتان به سوی آرنج‌ها شست» و می‌گویند: «علماء و مراجع در مورد وضو کاملا خلاف قرآن عمل کرده و فتوا می‌دهند. در عوض سنی‌ها که دست‌هایشان را از پایین به بالا می‌شویند مطابق آیه قرآن عمل می‌نمایند»

در حالی که فتوای علمای اهل تسنن نیز این نیست؛ زیرا پیروان مذاهب (حنفی، مالکی، شافعی، و حنبلی) معتقدند «شستن دست‌ها واجب است چه از بالا به پایین و چه از پایین به بالا اگرچه شستن از پایین (از انگشتان) به بالا (به سوی آرنج‌ها) بهتر می‌باشد»[۵] پس آنان نیز از این آیه اینگونه برداشت ننموده‌اند که شستن دست از پایین به بالا واجب است؛ بلکه تنها بهتر بودن این عمل را بیان داشته‌اند و خود در عمل چنین می‌کنند.

البته بسیاری از فقهای اهل سنت کیفیت شستن دست‌ها را به طریق شیعه صحیح می‌دانند؛ و حتی در بعضی موارد، شروع کردن از آرنج را مستحب دانسته‌اند. از ابوالقاسم صیمُری و ماوردی در «حاوی» نقل شده است که «اگر فرد دیگری هنگام وضو برای کسی آب می‌ریزد، مستحب است که برای ریختن آب از آرنج به طرف سرانگشتان شروع کند و کسی که آب می‌ریزد در سمت چپ وضو گیرنده قرار گیرد.»[۶]

منابع

  1. أزدى، عبدالله بن محمد، كتاب الماء، تهران، مؤسسه مطالعات تاريخ پزشكي، طب اسلامي و مكمل- دانشگاه علوم پزشكي ايران، چاپ اول، ۱۳۸۷ش، ج۳، ص۱۳۴۳. حسيني زبيدي، محمد مرتضى، تاج العروس من جواهر القاموس، بيروت، دار الفکر، چاپ اول، ۱۴۱۴ق، ج۲۰، ص۳۵۱.
  2. تبریزی غروی، میرزا علی، التنقیح فی شرح العروه الوثقی تقریرا لبحث آیت الله العظمی السید ابوالقاسم الموسوی الخوئی، قم، دارالهادی، للمطبوعات، الطبعه الثالثه، ۱۴۱۰ق، جزء رابع، ص۹۶.
  3. الحر العاملی، وسائل الشیعه إلی تحصیل مسائل الشریعه، تهران، مکتبه الاسلامیهّ، الطبعه الثانیهّ، ۱۳۸۳ هـ، ج۱، ص۲۷۱، باب ۱۵ از ابواب الوضوء.
  4. تبریزی غروی، میرزا علی، التنفیح فی الشرح العروه الوثقی، جزء رابع، ص۹۴.
  5. برای مطالعه می‌توانید به کتب فقهی اهل تسنّن یا کتابی مانند: مغنیه، محمد جواد، الفقه علی المذاهب الخمسه: الجعفری، الحنفی، المالکی، الشافعی، الحنبلی، دارالعلم للملایین، بیروت، چاپ پنجم، ۱۹۷۷ م، ص۳۶.
  6. النووی، ابی ذکریا محی الدین بن شرف، المجموع، بیروت، دارالفکر، بی تا، ج۱، ص۳۹۴.