انشعاب مذهب شیعه امامیه از اسلام
الگوی سوال
آیا این درست است که مذهب شیعه، مذهبی ساختگی مانند سایر مذاهب از اسلام منشعب شده و کاملاً متفاوت با اسلامی است كه پیامبر معرفی كرده است و اسلام بهعنوان یك دین، 90 درصد اهل سنت است که ما آنها را بهغلط و یا بهعمد «مذهب سنی» میخوانیم؟
مسلمانان پس از رحلت پیامبر اسلام (ص) به فرقههای متعددی تقسیم شدند و اهل سنت اولین فرقهای است که از اسلام منشعب شده و منشأ آن سقیفه بنی ساعده است که هیچ ریشهای در قرآن و احادیث نبوی ندارد. اسم اهل سنت بر این فرقه تحمیل نشده بلکه این فرقه بدون این اسم شناختهشده نیست؛ اما مذهب شیعه مبتنی بر آیات و احادیث نبوی است و در حقیقت همان اسلام محمدی است که در میان فرقههای اسلامی به این نام قابلتعریف است.
افتراق امت به 73 فرقه
با توجه به حدیث افتراق و وجود فرقههای اسلامی، تردیدی در این نیست که مسلمانان به فرقههای مختلفی تقسیمشدهاند. در حدیث افتراق آمده که پیامبر (ص) فرموده است: «این امت به هفتادوسه فرقه تقسیم میشود همه آنها در آتشاند مگر یکی از آنها»[۱]
یکی از این فرقهها فرقه اهل سنت و جماعت است. این اسم از سوی پیروان این فرقه انتخابشده و کسی دیگری بهاشتباه و یا عمداً آن را بر آنان تحمیل نکرده است. متون اهل سنت مملوی از این اصطلاح است و بدون این نام هویتش را ازدستداده و در جهان اسلام شناختهشده نیست. پیروان این فرقه به حدی بر این نام و اصطلاح تأکیددارند و آن را دوست میدارند که هریکی از فرقههای اهل سنت آن را به خود اختصاص میدهد.
ازنظر سلفیه و وهابیت، این اصطلاح به دو معنا است. یکی معنای اعم است که در برابر شیعه بهکاربرده شده و شامل تمام فرقههای اهل سنت مثل اشاعره، معتزله، خوارج و سایر گروههای آن میشود. معنای دوم آن اخص است که در مقابل مبتدعه به کار میرود که در این استعمال اشاعره، معتزله و خوارج، خارج از اهل سنت هستند و فقط شامل اهل حدیث و پیروان احمد حنبل میشود.[۲]
پیروان این مذهب بهخصوص سلفیه به این باور هستند که این اسم شرف بزرگ برای اهل سنت است[۳] و ازاینرو مدعی هستند که مذهب اهل سنت و جماعت چیزی است که پیامبر اسلام (ص) و اصحابش بر آن بوده است و بنا بر گفتۀ ابن تیمیه مذهب اهل سنت و جماعت قبل از اینکه ابوحنیفه، مالک، شافعی و احمد حنبل خلق شوند، مذهب قدیم و معروف بوده بلکه این مذهب، مذهب صحابه است که آن را از پیامبر اسلام گرفتهاند و هر که با این مذهب مخالفت کند از مبتدعه به شمار میآید.[۴]
انشعاب اهل سنت از اسلام
اهل سنت زاییدۀ نوشته نشدن وصیتنامه پیامبر اسلام (ص) و سقیفه بنی ساعده است و هیچ حلقۀ وصلی بین اساس این مذهب و اسلام وجود ندارد.
داستان نوشته نشدن وصیتنامه پیامبر اسلام (ص) به نام حدیث قلم و دوات معروف است که در متون معتبر اهل سنت ازجمله صحیح بخاری منعکسشده است.[۵]
بعد از رحلت رسولالله (ص) آنچه باعث تفرقه در بین مسلمین گردید اختلاف آنان در مسئله امامت و رهبری مسلمین بود؛ و این اختلاف با توجه به حدیث دوات و قلم، از روز وفات پیامبر خدا (ص) بین پیامبر و عمر آغاز گردید؛ و بر اساس همین واقعیت، نویسنده مقدمه بر كتاب صواعق المحرقه وقتی كه این حدیث را از كتاب شرح مواقف نقل میکند میگوید این اختلاف بین رسولالله و عمر در مسئله امامت و منصب خلافت بوده است.[۶]
علمای اهل سنت اعتراف کردهاند که پیامبر اسلام (ص) می¬خواسته بر امامت بعد از خودش تصریح کرده (عینی، محمود بن احمد، عمدة القاری، ج 2 ص 171، دار إحياء التراث العربي، بيروت، بیتا.) و کسی را برای خلافت معین کند تا در تعیین خلیفه بین اصحاب اختلاف پیش نیاید (نووی، یحیی بن شرف، شرح النووی علی صحیح مسلم، ج 11 ص 90، بیروت، دار إحياء التراث العربي، چ 2، 1392 ق.) و در این صورت اختلافات بزرگ مثل جنگ جمل و صفین به وجود نمیآمدند. بنا بر نقل سفیان بن عیینه رسول خدا (ص) میخواسته بر اسامی خلفا بعد از خودش تصریح کند تا اختلاف بین امت ایجاد نشود. [۷]
به همین دلیل بعد از رحلت رسول خدا (ص) آثار جدی و شدید این اختلاف در بین جامعۀ اسلامی پدیدار شده و اختلاف مسلمین برای بار اول در مسئله امامت بوده است. انصار اعتقاد به امامت سعد بن عباده داشته و قریش اعتقاد داشتند كه امامت از آن قریش است.[۸]
سقیفه اساس مذهب اهل سنت
وقتیکه از وصیتنامه پیامبر اسلام (ص) مبنی بر تعیین امام و خلیفه ممانعت به عمل آمد، عدهای از صحابه به رهبری عمر در روز وفات حضرت پیامبر (ص) شورایی را تشكیل داده و بعد از جدال و منازعات شدید بین مهاجرین و انصار، مهاجرین موفق میشوند كه ابوبكر را به دستور عمر بهعنوان خلیفه تعیین كنند[۹] و بدین گونه زمام حكومت و امور سیاسی و نظامی امت اسلامی را قبضه نمودند.
این دسته از مسلمین در ابتدا عنوان خاصی نداشتند بلكه بهعنوان طرفداران عمر و ابوبكر معروف بودند و بنا بر قول ابو حاتم رازی بعد از كشته شدن عثمان در زمان معاویه و بعدازآن «عثمانیه» نامیده میشدند و شیعیان علی (علیهالسلام) در این زمان به نام علویه معروف بودند تا اینكه در زمان عباسیان نام علویه و عثمانیه نسخ گردیدند و علویه بنام پیشین خود یعنی شیعه برگشتند و بر دیگران اسم اهل سنت گذاشته شد و این اسم تا امروز ادامه دارد.[۱۰]
اساس مذهب شیعه امامیه
با ایجاد این اختلاف در بین مسلمانان عدهای محدودی از اصحاب بر اساس آیات قرآن كریم[۱۱] خودشان را ملتزم به پیروی از رسول خدا دانسته و سخنان و سفارشات رسول خدا (ص) را وحی الهی دانسته[۱۲] و از سخنان و دستورات آن حضرت در مسئله امامت پیروی نمودند و بر اصل اسلام باقی ماندند و احادیث آن حضرت را مبنی بر مسئله امامت سرلوحه هدایت خودشان قرار داده و بعد از پیامبر (ص) اعتقاد به امامت امام علی (ع) و سایر اهلبیت (ع) را در حوزه دینی خودشان حفظ نمودند. این دسته از مسلمین توسط خود پیامبر (ص) شیعه نامیده شدند[۱۳] و بعد از رحلت آن حضرت بر همین نام تا امروز باقی ماندند.
اساس مذهب شیعه مبتنی بر احادیث نبوی و آیات قرآن کریم است و هیچ انحرافی در اساس آن از آموزههای قرآنی و احادیث نبوی وجود ندارد. افزون بر روایات و حوادث تاریخی متعددی از آن جمله حدیث ثقلین[۱۴]، حدیث منزلت[۱۵]، حدیث غدیر [۱۶]که حلقه وصل بین مذهب شیعه و اسلام است، معیار حقانیت امامت این است که بهحق متصل باشد. با توجه به اینکه حق بالذات خداست و پدیدههای دیگر حقانیت وصفی خود را از خدا میگیرد؛ پس امامت در صورتی حق خواهد بود و زمانی بار اعتقادی وایمانی خواهد داشت که از طرف خداوند جعلشده باشد و تنها در صورتی اعتقاد به حقانیت امامت قابلپذیرش است که این مقام به خداوند متصل باشد و در صورت عدم اتصال امامت و خلافت به خدای متعال، این منصب با مناصبی که در عالم سیاست در جهان وجود دارد، هیچ تفاوتی نخواهد داشت. در همین راستا در شرح مقاصد از فخر رازی مطلبی نقلشده مبنی بر اینکه خلافت از طرف پیامبر زمانی صدق میکند که خود پیامبر کسی را جانشین خودش قرار دهد و امام بیعت و امثال اینها نمیتواند خلافت رسول خدا باشد.[۱۷]
این مطالب اقتضا میکند که امام و جانشین پیامبر اسلام (ص) باید از طرف خداوند و توسط رسول خدا (ص) معرفی و منصوبشده باشد تا رنگ خدایی پیداکرده و بار اعتقادی وایمانی داشته باشد. شیعه امامیه اعتقاد قاطع دارد که پیامبر اسلام (ص) از این وظیفه الهی خود کوتاهی نکرده و امام و جانشین بعد از خود را برای امت اسلامی معرفی کرده است؛ اما اهل سنت بر این باور نیست و رشته امامت را از خداوند قطع نموده است.
منابع
- ↑ مقدسی، ابوعبدالله محمد بن عبدالواحد بن احمد الحنبلی، الاحادیث المختاره، ج 7 ص 278، مكة المكرمة، مکتبة النهضة الحديثة، چ 1، 1410 ق. تحقيق: عبد الملك بن عبد الله بن دهيش.
- ↑ سفر بن عبدالرحمن الحوالی، منهج الأشاعرۀ فی العقیدۀ تعقیب على مقالات الصابونی، ص 15-16، الدار السلفیۀ، چ 1، 1407 ق/ 1986 م.
- ↑ د. غالب بن علی عواجی، فرق معاصرۀ تنتسب إلى الإسلام وبیان موقف الإسلام منها، ج 1، ص 109، جدۀ المكتبۀ العصریۀ الذهبیۀ للطباعۀ والنشر والتسویق، چ 4، 1422 ق/ 2001 م.
- ↑ عبدالرحمن بن صالح بن صالح المحمود، موقف ابن تیمیۀ من الأشاعرۀ، ص 41، ریاض، مكتبۀ الرشد، چ 1، 1415 ق / 1995 م.
- ↑ محمد بن اسماعیل بخاری، بیروت، ج 5، ص 2146، باب قول المریض قوموا عنی و ج 6 ص 2680 باب کراهیة الاختلاف، دار ابن کثیر الیمامه، چ 3، 1407 ق – 1987 م. مسلم بن حجاج ابوالحسین قشیری نیشابوری، صحیح مسلم، باب ترک الوصیه لمن لیس له شئ، ج 3 ص 1259، بیروت، دار احیاء التراث العربی (محقق: محمد فؤاد عبدالباقی.
- ↑ هیثمی، احمد بن حجر، الصواعق المحرقه، مقدمه، ص (هـ ) مصر، مكتبۀ القاهره، بیتا.
- ↑ عمدة القاری، ج 2، ص 171.
- ↑ بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر، الفرق بین الفرق، ص 13، بیروت، دار الآفاق الجديدة، چ 2، 1977 م.
- ↑ رک: بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج 2، ص 291، بیروت، دار صعب، بیتا.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، فرق و مذاهب كلامی، ص 168، قم، مركز جهانی علوم اسلامی.
- ↑ سوره نساء، آیه 95 و سوره حشر، آیه 7.
- ↑ سوره نجم، آیات 3 و 4.
- ↑ شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ص 16، بیروت، موسسه فقه الشیعه، چ 1، 1411 ق؛ متقی هندی، كنز العمال، ج 13، ص 156، حدیث 36483، بیروت، موسسه الرساله.
- ↑ حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرك علی الصحیحین، ج 3 ص 110، بیروت، دارالمعرفه، بیتا.
- ↑ نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج 7 ص 120، بیروت، دارالفكر، بیتا.
- ↑ ابن اثیر، اسدالغابه، ج 5 ص 205، تهران، اسماعیلیان، بیتا.
- ↑ تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، ج5، ص 234.