گردن زدن کافران در آیه ۴ سوره محمد

از ویکی پاسخ
نسخهٔ تاریخ ‏۱۸ نوامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۵:۱۲ توسط Mnazarzadeh (بحث | مشارکت‌ها) (تکمیل و بارگزاری)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
سؤال

آيه ی ۴ سوره ی محمد، به چه حادثه تاريخي اشاره دارد. آيا در عصر کنونی هم بايد با کفار چنين برخورد کرد؟

در آیه ۴ سوره محمد، روش برخورد با مشرکان در جنگ بیان شده است. عبارت «لقیتم» گر چه معنای عام ملاقات با کسی است، اما با وجود چند قرینه در آیه مانند صحبت از رفتار با اسیران، پایان جنگ و شهادت مجاهدان، معلوم می شود که معنای ملاقات، رویارویی در صحنه جنگ می باشد. عبارت «فضرب الرقاب» به معنای گردن زدن و کنایه از قتل است و چون روشن ترین مصداق قتل زدن گردن بوده است، در آیه از این عبارت استفاده شده است. بنابر این با توجه به معانی لغوی کلمات، معلوم می شود مراد از ملاقات و گردن زدن، قتال و جنگیدن در میدان جنگ می باشد.

در ادامه در آیه زمان پایان قتال بیان شده است، که تا زمانی به جنگ ادامه دهید که نبرد پایان یابد و بعد از آن به احکام اسارت اشاره می کند که یا ایشان را آزاد کنید یا از آن ها فدیه و عوض دریافت کنید و سپس آزادشان کنید. بنابر این قتل بعد از جنگ به طور کلی منتفی شده است.

در پایان آیه نیز به بحث امتحان الهی اشاره می کند که هدف از این نبرد امتحان الهی است و افرادی که در این نبرد کشته می شوند اعمالشان ضایع نمی شود و رستگار خواهند بود.

متن آیه

شأن نزول آیه

علامه طباطبايي مي نويسند: در الدر المنثور است که ابن منذر از ابن جريح روايت کرده است، «در ذيل آيه ﴿وَ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمالَهُمْ اين آيه درباره کساني از اصحاب رسول خدا(ص) نازل شده است که در جنگ احد کشته شدند.»[۱]

از این آيه اینطور برداشت می شود که این آیه عام است و در صدد بيان يک قاعده ی کلي است و تا روز قيامت و در همه ی عصر ها که جنگي ميان کفار و اسلام اتفاق بيفتد، اين آيه مصداق دارد. بنابراين، ديدگاه درالمنثور و افراد ديگر که اين آيه را به جنگ احد، مقيد مي کنند درست نمي باشد.[۲]

ملاقات کفار در میدان جنگ

«ضرب الرقاب» مصدر است و در تقدير چنين است: «اضربوا ضرب الرقاب» بزنید گردنشان را. همانطور که واضح است گردن زدن کنايه از قتل است، و چون گردن زدن روشن ترين مصداق قتل بوده روي آن تکيه شده است و هدف این است که دشمن از پای درآید. «لقيتم» از ماده ی «لقاء»، به معناي «جنگ» است. قرائن متعددي در خود اين آيه وجود دارد که معنای لقاء، در این آیه رویارویی برای نبرد و جنگ می باشد، مانند بحث از رفتار با «اسيران» و واژه ی «حرب» (جنگ) و «شهادت در راه خدا» که در ذيل آيه آمده است. بنابر این با وجود اینکه «لقاء» گاه به معناي هر گونه ملاقات و گاه به معناي روبرو شدن در ميدان جنگ استعمال می شود و در قرآن مجيد در هر دو معني به کار رفته است، اما با توجه به قرائن در آیه، معنای رویارویی در جنگ برداشت می شود.

در عبارت ﴿حَتَّي تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزارَها «حتي» غايت و مدت انجام «فضرب الرقاب» است، یعنی به قتل کفار تا زمانی که جنگ بار سنگین خود را بر زمین نهد، ادامه دهید و بعد از آن دیگران را به اسارت بگیرید. نکته قابل توجه این است که بارهای سنگین در آیه به جنگ نسبت داده شده است و به این معنا است که تا بارهای سنگین در جنگ که کنایه از سلاح ها و مواردی که جنگجویان با خود به همراه دارند بر زمین گذاشته نشود، جنگ پایان نخواهد پذیرفت.

دستور به اسارت بعد از پایان جنگ

«اثخنتموهم» از ماده ی «ثخن» به معناي غلظت و صلابت است و به همين مناسبت به پيروزي و غلبه ی آشکار و تسلط کامل بر دشمن اطلاق مي شود. گرچه غالب مفسران اين جمله را به معناي کثرت و شدت کشتار از دشمن گرفته اند، ولي چنان که گفتيم اين معني در ريشه ی لغوي این عبارت نيست، اما از آن جا که گاه جز با کشتار شديد و وسيع دشمن، خطر بر طرف نمي گردد، يکي از مصاديق اين جمله در چنين شرائطي مي تواند مسأله کشتار بوده باشد نه مفهوم اصلي آن.[۳]

با توجه به عبارت «اثخنتموهم»، آيه ی فوق بيانگر يک دستور جنگي است که پيش از درهم شکستن قطعي مقاومت دشمن، نبايد اقدام به گرفتن اسير کرد، چرا که پرداختن به اين امر گاهي سبب تزلزل موقعيت مسلمانان در جنگ خواهد شد و پرداختن به امر اسيران، ممکن است آن ها را از وظيفه ی اصلي خود باز دارد.

«فشدوا الوثاق» (با توجه به اين که «وثاق» به معناي طناب يا هرچيزي است که با آن مي بندند) اشاره به محکم کاري در بستن اسيران است، مبادا اسير از فرصت استفاده کند و خود را آزاد ساخته و ضربه کاري وارد سازد.

حکم اسیران

در جمله ی ﴿فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِداءً حکم اسيران جنگي بيان مي شود که بعد از خاتمه جنگ بايد در مورد آن ها تصمیم گیری شود، مي فرمايد: يا بر آن ها منت بگذاريد و بدون عوض آزادشان کنيد و يا از آن ها فديه و عوض بگيريد و آزاد نمایيد

به اين ترتيب اسير جنگي را نمي توان بعد از پايان جنگ به قتل رسانيد، بلکه رهبر مسلمين طبق مصالحي که در نظر مي گيرد، آن ها را گاه بدون عوض، گاه با عوض، آزاد مي سازد. در مورد عوض هم گفته شده است که از توانایی این فرد استفاده شود، مثلا برای تدریس به فرزندان مسلمانان از او استفاده شود.

جنگ محل آزمون الهی

در ادامه این عبارت می آید که :﴿وَ لکنْ لِيَبْلُوَا بَعْضَکمْ بِبَعْضٍ «اما خدا مي خواهد بعضي از شما را با بعضي ديگر بيازمايد». اين در حقيقت فلسفه ی جنگ و نکته ی اصلي درگيري حق و باطل است، در اين پيکارها صفوف مؤمنان واقعي از اهل سخن جدا مي شوند. استعدادها شکوفا مي گردد و نيروي استقامت زنده مي شود و هدف اصلي زندگي دنيا که آزمودگي و پرورش قدرت ايمان است تأمين مي گردد.

و در آيه قبل از این آیه آمده است: ﴿وَ لِيُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ يَمْحَقَ الْکافِرِينَ: «هدف اين است که خداوند (در سايه اين پيکارها) افراد با ايمان را خالص گرداند و کافران را نابود سازد».


معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

۱ـ تفسير احسن الحديث، علي اکبر قرشي، ج۳، ص۶۳ و ج۱۰، ص۱۷۸.

۲ـ تفسير هدايت؛ گروهي از مترجمان، ج۲، ص۳۱۵ و ج۱۳، ص۲۰۴.


منابع

  1. سيوطي، جلال الدين، الدر المنثور، ج۶، ص۴۸.
  2. طباطبايي، سيد محمد حسين، الميزان، ترجمه موسوي همداني، محمد باقر، قم، جامعه مدرسين، ج۱۸، ص۳۴۴.
  3. در «لسان العرب» از ابن الاعرابي نقل مي کند که اثخن اذا غلب و قهر.