ولی‌فقیه و نیابت عام امام زمان

سؤال

طبق حدیثی از امام رضا که فرمودند: هرکس بگوید که من نائب امام زمان هستم دروغگو است. چگونه نیابت آیت الله خامنه ای امکان‌پذیر است؟

برخی افراد در دوران غیبت صغری به عنوان نایب امام زمان(ع) بودند.[۱]

درگاه‌ها
درگاه مهدویت.png


پس از پایان غیبت صغری و شروع غیبت کبری، نیابت عامه فقهاء از امام زمان(عج) شروع شد و این با استناد به احادیث است:

  • «اَمَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَةُ فَارْجِعوُا فیها اِلی رُواةِ حَدیثِنا، فَاِنَّهُمْ حُجَّتی عَلَیْکُمْ وَاَنَا حُجَّةُ اللّهِ عَلَیْهِمْ.[۲] اما در حوادثی که بعداً بوجود می‌آید، در مورد آنها به راویان احادیث ما رجوع کنید؛ زیرا آنها حجت من بر شما و من حجت خدا بر آنان هستم.

این روایت دلالت تام دارد بر معرفی افراد به عنوان نائب امام زمان و لزوم رجوع به این نائبان عام.

۲. امام صادق(ع): فَأَمَّا مَنْ کَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ، حَافِظاً لِدِینِهِ، مُخَالِفاً لِهَوَاهُ، مُطِیعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ یُقَلِّدُوهُ. هر کدام از فقهاء که از نفس خود حفاظت می‌کند و محافظ دینش هست و مخالف هوای نفس خود عمل می‌کند و اطاعت امر مولا می‌کند بر عوام است که از وی تقلید کنند.[۳]

امام زمان(عج) شیعیان را در دوران غیبت برای تقلید به افرادی معرفی می‌کند که در واقع نائب و جانشین امام زمان در مراجعه شیعیان در زمینه احکام هستند و به همین دلیل اطلاق نائب بر آنان ایرادی ندارد.

علاوه بر این، روایاتی نقل شده که عده‌ای را با شرایط خاص، به عنوان نائب و جانشین امام زمان و کسی که مردم در غیاب امام معصوم باید به او مراجعه نمایند مطرح می‌نماید:

۱ – امام صادق ع در مقبوله عمر بن حنظله و به منظور تعیین تکلیف شیعیان در جایی که به امام معصوم دسترسی ندارند می‌فرماید: «َ انْظُرُوا إِلَی مَنْ کَانَ مِنْکُمْ قَدْ رَوَی حَدِیثَنَا وَ نَظَرَ فِی حَلَالِنَا وَ حَرَامِنَا وَ عَرَفَ أَحْکَامَنَا فَارْضَوْا بِهِ حَکَماً فَإِنِّی قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَیْکُمْ حَاکِما…»[۴] «هر کس از شما که راوی حدیث ما باشد و در حلال و حرام ما بنگرد و صاحب نظر باشد و احکام ما را بشناسد، حکم او را بپذیرید چرا که من او را بر شما حاکم قرار داده‌ام»

۲ – پیامبر(ص): «اللَّهُمَّ ارْحَمْ خُلَفَائِی قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَنْ خُلَفَاؤُکَ قَالَ الَّذِینَ یَأْتُونَ مِنْ بَعْدِی یَرْوُونَ حَدِیثِی وَ سُنَّتِی.»[۵] «خدایا بر جانشینان من رحمت فرست. پرسیدند ای رسول خدا جانشینان شما کیانند؟ فرمود: آنان که بعد از من می‌آیند و حدیث و سنّت مرا نقل می‌کنند.

حال به لحاظ این‌که بر مبنای نظریه ولایت فقیه کسی می‌تواند عهده‌دار ولایت بر مسلمین گردد که دارای شرائط علمی و فقهی و بینش صحیح سیاسی و اجتماعی و عدالت و تقوی باشد و چنین فردی بر اساس روایات فوق از طرف امام زمان(عج) نصب عام گردیده لذا اطلاق عنوان نائب الامام بر وی هیچ ایرادی ندارد و بر مبنای روایات صورت می‌گیرد.

در این میان سؤالی پیش می‌آید و آن اینکه در برخی روایات مضامینی وجود دارد که حاکی از این است که نیابت امام زمان، با پایان یافتن نیابت علی بن محمد سمری - آخرین نائب دوران غیبت صغرا- به پایان رسیده است. این در حالی است که منظور از پایان دوره نیابت بر اساس این روایات، پایان نیابت خاصه می‌باشد و نه نیابت عامه و آنچه که در مورد صحت اطلاق عنوان نائب بر ولی فقیه گفته شد نیابت عامه می‌باشد و به همین دلیل هیچ تعارضی میان تکذیب کسانی که ادعای نیابت خاصه می‌کنند با صحت اطلاق عنوان نائب امام زمان بر ولایت فقیه به نحو نیابت عامه وجود ندارد.

شایان ذکر است موضوع نیابت ولی فقیه از امام زمان عج مسئله ای نیست که مربوط به امروز جامعه اسلامی باشد یا صرفاً صاحب نظران ولایت فقیه در دوران معاصر همچون امام خمینی ره آن را مطرح کرده باشند بلکه این موضوع در کلمات فقهای بزرگ شیعه در طول تاریخ وجود داشته است که به بخشی از آن اشاره می‌نماییم:

مرحوم محقق کرکی (م: ۹۴۰) دراین باره می‌نویسد: «فقهای شیعه، اتفاق دارند که فقیه عادل امامی دارای همه شرایط فتوا، که از آن به مجتهد در احکام شرعی تعبیر می‌شود، نایب از امامان معصوم(ع) است در همه اموری که نیابت در آن دخالت دارد»[۶]

وی در ادامه می‌فرماید: دلیل بر این مطلب [ولایت مطلقه فقیه] روایت عمر بن حنظله… و بسیاری از روایات هم‌معنی با آن است. مراد از روایت عمربن حنظله در این‌جا این است: فقیه با ویژگیهای معیّن، از سوی امامان(ع) گمارده شده و از سوی آنان در همه اموری که نیابت در آنها دخالت دارد، نایب است؛ زیرا امام صادق(ع) می‌فرماید: (فانی جعلته علیکم حاکما)(یعنی من فقیه را بر شما حاکم قرار دادم) البتّه این نیابت، کلی است و همه زمانها را در بر می‌گیرد و وقوع آن در زمان امام صادق(ع) به گستره آن خدشه ای وارد نمی‌کند؛ زیرا حکم و فرمان آنان یکی است و بر این مطلب روایات دیگری نیز دلالت دارند.[۷]

محقق اردبیلی (م:۹۹۳) در چندین جا، نیابت عامّه فقیه را از پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) مطرح می‌کند و در موردی می‌نویسد: من کونه حکماً، فهم کونه نائبا مناب الامام فی جمیع الامور ولعلّه به یشعر قوله علیه السلام (وعلینا ردّ والراد…). یعنی از این که امام(ع) فقیه را با جمله: (فلیرضوا به حکماًیعنی مردم باید به حکمیت او راضی باشند) حاکم قرار داده است، استفاده می‌شود که فقیه در همه امورد، به جای امام معصوم می‌نشیند. جمله: (علینا ردّ یعنی بر ما رد کرده است) نیز اشعار به همین مطلب دارد؛ زیرا ردّ بر فقیه را ردّ بر امامان معصوم علیه السلام دانسته است.[۸]

وی، در جای دیگر، درباره علت گستردگی حوزه اختیار فقیه حاکم می‌نویسد: لانّه قائم مقام الامام علیه السلام ونائب عنه؛ یعنی چون حاکم اسلامی، قائم مقامِ امام معصوم(ع) ونایب اوست.[۹]

شهید ثانی، زین الدین بن علی العاملی (م:۹۹۶) در ذیل عبارت محقّق حلّی (ره) می‌نویسد: المراد به (من الیه الحکم بحقّ النیابه) الفقیه العدل الامامی الجامع لشرائط الفتوی لانّه نائب الامام ومنصوبه(ع) فیتولی عنه الاتمام لباقی الاصناف مع اعواز نصیبهم کما یجب علیه(ع) ذلک مع حضوره[۱۰]

یعنی مراد محقق حلی در مورد نایب امام علیه السلام فقیه عادل شیعی جامع شرایط است زیرا چنین کسی نائب امام است و از سوی او نصب شده که مردم باید از او همان‌طور که از معصوم تبعیت می‌کنند تبعیت نمایند.

بنابر این ولی فقیه طبق استنباط فقیهان بزرگ شیعه منصوب و نائب امام زمان علیه السلام است.

منابع

  1. جباری، محمدرضا، حکیم، سیدمنذر، عاشوری، حسن، پورسیدآقائی، سید مسعود، تاریخ عصر غیبت، قم: مؤسسه آینده روشن، ۱۳۹۱، ص۲۸۹.
  2. صدوق، ابوجعفر محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمه، تهران: اسلامیه، ۱۳۹۵ق، ج۲، ص۴۹۳.
  3. الحر العاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، بیروت: دار احیاء التراث العربی، ج۱۸، ص۱۶، باب ۴ از ابواب صفات قاضی، ح ۳۳.
  4. الحر العاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، پیشین، ج۱۸، ص۹۸، ح ۱.
  5. همان، ج۱۸، ص۶۵، ح ۵۰.
  6. محقق کرکی، علی بن حسین، رسائل المحقق الکرکی، قم: کتابخانه عمومی حضرت آیه الله عظمی مرعشی نجفی، ۱۴۰۹ ق، ج۱ص ۱۴۲
  7. همان، ج۱ ص۱۴۳۱
  8. مقدس اردبیلی، احمد بن محمد، مجمع الفائده والبرهان، مقدس اردبیلی، قم: انتشارات اسلامی، ۱۳۷۹، ج۱۲ ص۱۱
  9. همان ج۸ ص۱۶۰
  10. العاملی، زین الدین علی، مسالک الافهام، شهید ثانی، قم:دارالهدی، ۱۴۱۵ق، ج۱ ص۵۴